چکیده
در ارزیابی هر استدلالی توجه صحیح به مقدمات تشکیلدهنده آن و تحلیل جزء به جزء ماده و صورت، توجه به ارزش معرفتی استدلال و رعایت اصول مباحثه در اثبات مقدماتِ نیازمند به بحث و بررسی، نقشی مهم و تاثیرگذار در دستیابی به نتیجه صحیح ایفا میکند و به اعتقاد ما نگاهی این چنین به استدلال محل بحث، هرگونه شبهه در صحت آن را بر طرف میسازد.
مقدمه
قرآن همچون دیگر کتب آسمانی هدایتگری انسان را سرلوحه پیام خود قرار داد، با این تفاوت که ندای هدایتگری را با تحدی در آمیخت و از همان هنگامه نزول، همگان را به مقابله طلبید، تا اگر میتوانند مانندش را بیاورند. مخالفان نیز با تمام قوا به مقابله با این مصحف شریف پرداخته، هر یک به گونهای ، شیوایی کلام و محتوای آن را مورد هجمه قرار دادند تا آن را بسان نوشتارهای بشری معرفی نمایند؛ اما هر چه تلاش کردند کاری از پیش نبردند و امروزه با مشاهده دقتهای کارشناسانه بزرگان و دانشمندان اسلامشناس و توضیحات و تبیینهای ایشان، سرّ ناکامی منافیان، بیش از پیش نمایان شده است. یکی از شبهاتی که در ادامه تلاش ناکام مذکور مطرح شده است، اشکال بر استدلال قرآن در مورد وحیانی بودن آن است. در مقاله «مشکل منطقی یک استدلال قرآنی» استدلال مزبور مورد ارزیابی قرار گرفته و نتیجهای که نویسنده به آن نایل شده است، تمام نبودن آن دلیل قرآنی است. در نوشتار حاضر به نقد مقاله مذکور میپردازیم و با استعانت از پروردگار، شبهاتی که در آن طرح گردیده را پاسخ میگوییم.
تلخیصی از مقاله «مشکل منطقی یک استدلال قرآنی»
نویسنده مقاله نوشتار خود را پیرامون بررسی یک استدلال قرآنی بر وحیانی بودن قرآن سامان داده است. وی پس از طرح این سوال که آیا عدم وجود ناسازگاری در یک متن نشانگر وحیانی بودن آن است یا خیر، به آیه 82 سوره نساء - که جانب تصدیق را گرفته است - اشاره نموده و پس از ارائه ترجمهای از آیه مزبور آن را در دو مرحله مورد ارزیابی قرار میدهد. در مرحله اول، به بررسی استدلال قرآنی بدون در نظر گرفتن تفاسیر و توضیحات عالمان اسلامی پیرامون آیه پرداخته، اشکالات ذیل را مطرح مینماید:
1. تاملی اندک در معانی آیات قرآن آشکار خواهد نمود که در این کتاب دهها بار تناقضگویی شده و همین نشان میدهد که قرآن نمیتواند کلام خدا باشد.
2. حتی اگر فرض کنیم که در قرآن هیچگونه تناقضگویی وجود ندارد باز هم آسمانی بودن آن اثبات نمیشود زیرا با هیچ دلیل علمی یا فلسفی نمیتوان اثبات کرد که اگر بشری عادی با اتکا به اندیشه و تجارب خود کتابی بنویسد آن کتاب حتما مشتمل بر تناقضگویی آن هم به تعداد فراوان خواهد بود.
وی در مرحله بعد، آیه را در کنار تبیین و تفسیرهای ارائه شده توسط علمای اسلام مد نظر قرار میدهد و پس از نقل تقریری از ایشان، نگاه نقادانهاش را به آن سمت و سو متوجه میسازد:
1. درست است که انسان دارای ویژگیهای ی همچون تکامل تدریجی، خطاپذیری، تاثیرپذیری و ...است؛ اما این بدان معنا نیست که تمام عقایدش در طول زمان مرتبا تغییر کند. پس محال نیست شخصی در طول 23 سال در موضوعات مختلف اظهار عقیده کرده و در عین حال هیچگاه دچار تناقضگویی نشده باشد.
2. ممکن است آدمی نظریات تغییر یافته اش را به دلایلی مثلا رعایت مصالح، ابراز و اظهار نکند و حتی در عمل نیز به مقتضای عقاید قبلی عمل نماید. پس عدم وجود تناقض در گفتار و کردار کسی وحیانی بودن را اثبات نمیکند.
3. ممکن است در عین عدم وجود تناقض و اختلاف در یک کتاب و تعدد و گوناگونی موضوعات آن بسیاری از مطالبش خلاف واقع یا خلاف اخلاق یا سطحی و بیارزش و یا لغو و بیهوده باشد. در این صورت از اهمیت و ارزش تهی است. باید توجه داشت که این ارزش معرفتی، اخلاقی و کاربردی محتوای یک کتاب است که جایگاه و اهمیت آن را تعیین میکند و اینکه قرآن از این جهات در چه جایگاهی قرار دارد خود محل بحثها و تاملات فراوان است.
4. اگر در برخورد با کسی که مدعی است در بسیاری از موارد مواجهه با تناقضگویی قرآن مشکل حل نشده و یا نمیشود، به بحث علمی روی آورید: اولاً وارد مباحثات و مجادلات بیپایان و شاید بینتیجه میشوید؛ ثانیاً اگر این مباحثات پایانی داشته باشد معلوم نیست چه موقع و چگونه پایان مییابد و به چه نتیجه ای منتهی میشود؛ ثالثاً معنای چنین سخنی این است که در مقدمات استدلال خود برای اثبات آسمانی بودن قرآن، گزاره ای ظنی و مشکوک[در قرآن هیچ تناقضی وجود ندارد] را بکار برده اید و این خلاف منطق است.
5. علی رغم اینکه بایست مقدمات بکار رفته در یک دلیل، عقلی، قطعی و مسلم و یا حداقل مورد قبول طرف مقابل باشد عدم وجود اختلاف و تضاد و تناقض در آیات قرآن که امری مورد انکار و یا حداقل تردید مخالفان است به عنوان یکی از مقدمات برهان قرآنی بکار رفته است. تنها در صورتی این کار به استدلال خللی وارد نمیسازد که درستی آن گزاره به روشی عقلی و منطقی اثبات شود اما درباره قرآن این کار امکانپذیر نیست و آنچه عالمان اسلام در اثبات گزاره مزبور بیان نمودهاند یا اختصاص به مومنان به قرآن دارد نه مخالفان و منکران و یا جز وارد شدن در بحثها و مشاجرات بی پایان نتیجه ای ندارد.
تحلیلی از آیه مورد بحث
در سوره نساء آیه 82 آمده است:
« افلا یتدبرون القرآن و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا »
آیا در قرآن تدبر نمیکنند؟ اگر از جانب غیر خدا بود قطعاً در آن اختلاف بسیار مییافتند.
قبل از هر سخن بجاست تحلیلی از آیه ارائه دهیم تا معنای روشنی از آن بدست آید آنگاه به بررسی صحت و سقم محتوای استدلال پردازیم. واژه «تدبر» از ریشه لغوی «دبر» و به معنای تامل و نظر نمودن در پسِ چیزی آنگاه که پیشِ آن گذشته باشد است.[1]از این معنا گاه تعبیر به «تامل در پشت و روی شیء»[2] و گاه تعبیر به «اخذ شیء بعد از شیء»[3] میشود.حاصل مفهوم این واژه عربی، تامل و تفکر همه جانبه درباره شیء مورد نظر است که در تطبیق بر آیه محل بحث، تدبر در قرآن آن زمان است که تمامی آیاتش مد نظر قرار گرفته، تفکر در هر آیه با لحاظ آیات مرتبط انجام پذیرد.[4]واژه «اختلاف» از ریشه لغوی «خلف» و به معنای ناسازگاری میان دو چیز است بطوری که هر یک دیگری را به عقب رانده، مانع از تحققش میشود. در آیه محل بحث این ناسازگاری هر نوع اختلاف و ناسازگاری احتمالی متناسب با یک نوشتار قرآنگونه همچون تناقضگویی، تضادگویی، اشتباه در بیان مطالب خطا و صواب، ادعای بدون دلیل، عدم رعایت فصاحت و بلاغت در کلام، عدم پایبندی به حق و باطل، گزارشات نادرست و ... را شامل میشود.[5] پس از واژه شناسی آیه نوبت به ترکیب شناسی آن میرسد. آیه مورد بحث از دو بخش اصلی تشکیل شده است. در بخش اول با بیانی توبیخی مخاطبین که یهود و منافقان هستند[6] امر به تدبر در قرآن میشوند و بخش دوم آیه از طریق یک قیاس استثنایی سرّ آن توبیخ را بیان میدارد. همانطور که در کتب منطقی آمده است، قیاس استثنایی از دو گزاره (مقدمه) تشکیل میشود. گزاره اول بیانگر ملازمهای میان دو مطلب (مقدم و تالی) است، بگونهای که با وجود یکی دیگری هم خواهد بود و با نفی یکی، دیگری نیز منتفی میباشد. در گزاره دوم از قیاس استثنایی یکی از آن دو مطلب(تالی) نفی میشود و در نتیجه با توجه به ملازمه مذکور، آن مطلب دیگر(مقدم) نیز منتفی خواهد بود. با توجه به این توضیح، مقدمه اول از قیاس مذکور در آیه عبارت «لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا» است که بیانکننده ملازمه میان «وحیانی نبودن قرآن» و «مشاهده قطعی اختلاف کثیر» است. توجه به این نکته لازم است که قطعیت موجود در ترجمه از کلمه لام در عبارت «لوجدوا» استفاده میشود. این واژه در ادبیات عرب دلالت بر نوعی جزم و تاکید دارد و ذکرش در مقدمات استدلال در نتیجه آن نیز تاثیرگذار است. مقدمه دوم که به دلیل روشنبودن، ذکری از آن در قرآن نیامده عبارت «لکن لا یجدون فیه ایَّ اختلاف» میباشد که مشاهده هرگونه اختلاف در قرآن را نفی میکند و در این صورت با توجه به ملازمه، مطلب دیگر که آسمانی نبودن قرآن است نفی خواهد شد و نتیجهای که حاصل میشود اثباتِ قطعیِ وحیانی بودن قرآن است.[7]
با توجه به توضیحات ذکر شده برداشت صحیح از آیه چنین خواهد بود: چرا مخالفانِ قرآن در آیات آن تدبر نمیکنند؟ چرا در فصاحت و بلاغت و نظم و هماهنگی آیات، حکمها، حکمتها، قصهها، وعظها و دیگر مفاهیم قرآنی با در نظر گرفتن تمامی آیات مرتبط و ضمیمه بعضی به بعضِ دیگر تفکر نمیکنند. اگر در قرآن تدبر نمایند، دیگر منکر وحیانی بودن آن نخواهند بود؛ چرا که مییابند هیچ نوع اختلاف و ناهماهنگی میان آیاتش وجود ندارد و حال آنکه اگر از جانب غیر خدا بود، قطعا اختلاف فراوان مییافتند.[8]
آیه از نگاه دانشمندان اسلامی
مفسرین و دانشمندان علوم قرآنی به عنوان متخصصین قرآنشناس هر یک به فراخور حال به تبیین استدلال ذکر شده در آیه پرداختهاند. ایشان در توضیح مقدمه اول استدلال تقریبا از بیانی واحد استفاده نموده، سعی کردهاند تا ملازمه مذکور در آیه را بر اساس ذات و اوصاف متغیر انسانی و ملاحظه آنها در کنار ویژگیهای قرآن، تبیین و تفسیر نمایند. با این بیان که طبق شناختی که از انسان داریم موجودی است متحرک و متکامل و در نتیجه تغیرپذیر.[9] به تبع این ویژگیهای وجودی، افعال و آثارش نیز تغییرپذیر است.[10] قانونی عام که در شرایط عادی، انسان و روحیات و افکار او را در بر میگیرد و رفتار و گفتار وی را دگرگون میسازد، بگونهای که اگر با دقت نگاه کنیم هرگز آثار یک نویسنده یکسان نیست؛ چرا که از یکسو دایم در حال تکامل است مانند اینکه چیزهایی را فرا میگیرد که نمیدانسته و از دیگر سو حالاتی از قبیل غم و شادی و ترس و امید تحت تاثیر عوامل خارجی و احیاناً درونی بر او غالب میشود. بنابراین یک فرد نمیتواند در طول عمر طوری سخن بگوید که همهاش از نظر شیوایی و غنای معانی یکنواخت باشد مخصوصاً اگر به دنبال پیریزی یک انقلاب فکری و اجتماعی و عقیدهای همه جانبه، آن هم در کوران حوادث بزرگ باشد. طبیعی است او هر قدر تلاش کند سخنان خود را یکسان و یکنواخت تحویل دهد قادر نخواهد بود؛ به ویژه اگر درس ناخوانده و پرورش یافته محیطی کاملا عقب افتاده باشد. اما قرآن با اینکه در شرایط و ظروف کاملا مختلف، در مکه و مدینه، در میدان جنگ و حال صلح، در نهایت سختی و اوج پیروزی، در حال فقر و حال غنی، در حال بیماری و حال صحت و بالاخره در طول 23 سال با فراز و نشیب بسیار که هر انسانی بر اساس طبیعتش افت و خیزهای علمی و گویشی پیدا میکند، بدون اینکه شیوایی کلامش و غنای معارفش تغییر یابد، طبق نیازهای تربیتی بشر و توسط انسانی درس ناخوانده و در محیطی با فرهنگ کاملا منحط نازل شد. و این در حالی که درباره موضوعات متنوع سخن گفته است آن هم یکنواخت و در حد اعلی. گاه درباره توحید و اسرار آفرینش، گاه درباره احکام و قوانین و آداب و سنن ، وقت دیگر درباره امتهای پیشین و سرگذشت تکاندهنده آنان و زمانی درباره مواعظ و نصایح و عبادات و رابطه بندگان با خدا و در همه اینها بلاغت و فصاحت و روح توحید خالص و توجه به کمال انسانی بر تمام آیاتش سایه افکنده است. ملاحظه ویژگیهای طبیعی آدمی در کنار قرآن با آن مشخصات، پرده از این حقیقت میگشاید که اگر گردآورنده چنین کتابی بشر میبود، طبق عادت و طبیعت آفرینش انسان، امکان نداشت خالی از تضاد و تناقض و مختلفگویی و نوسانهای زیاد باشد مخصوصاً اگر فردی دغل باز باشد که افکار و گفتارش را بر دروغ گویی و افترا استوار نموده است.[11] وقتی با تدبر در عبارات چنین کتابی [یا مراجعه به متخصصان برای کسانی که آشنا به زبان و معارف قرآن نیستند] یافتیم که هماهنگ و خالی از هر گونه تضاد و اختلاف و ناموزونی است، به خوبی میتوانیم با قضاوتی برخواسته از فهم و درک فطری خویش حکمی محکم و استوار کنیم که این کتاب زاییده افکار انسانها نیست.[12]
در خصوص مقدمه دوم استدلال و اثبات عدم اختلاف در قرآن نیز تحقیقهای بسیار مفیدی از جانب این گروه از دانشمندان گاه در قالب توضیح و تبیین برای مومنان به قرآن و بیشتر در پاسخ به شبهه افکنان انجام پذیرفته است که برای اطلاع میتوان به آثار ایشان مراجعه نمود.
تناقضگویی در قرآن
شبهه: تاملی اندک در معانی آیات قرآن آشکار خواهد نمود که در این کتاب دهها بار تناقضگویی شده و همین نشان میدهد که قرآن نمیتواند کلام خدا باشد.
پاسخ: این اشکال ناظر به مقدمه دوم استدلال قرآنی است:
«لکن لا یجدون فیه ایَّ اختلاف»
نویسنده مقاله در بخشی از آثارش به نمونه های متعددی از آنچه وی تناقضات قرآنی میداند اشاره نموده است. همانگونه که در تحلیل آیه گفته شد واژه «اختلاف» در لغت به معنای ناسازگاری است. بنابراین چنانچه بتوان با استفاده از اصول دستور زبان عربی و قواعد عقلی و منطقی میان نمونه های مشکوک نوعی سازگاری را کشف نمود این اشکال به کلی مرتفع خواهد شد. قبل از هر چیز باید توجه داشت که هر تفاوتی را تناقض یا تضاد به حساب نیاوریم. به عنوان مثال مطلق و مقید، عام و خاص، ناسخ و منسوخ و امثال اینها که در تمامی زبانها بخصوص زبان عرب فراوان بکار رفته است گرچه دارای دو طرف متفاوت هستند اما هیچ ناهماهنگی و ناسازگاری میان آنها وجود ندارد؛ بلکه هر دو تابع قانون مخصوص به خود و هماهنگ با هم و تکمیل کننده یکدیگرند. اینک نمونهای از آیات قرآنی که از نگاه نویسنده مزبور جزء موارد تناقض است را بیان کرده، به بررسی آن میپردازیم. وی به آیه 62 سوره زمر اشاره میکند که میفرماید: «الله خالق کل شیء؛ خدا آفریدگار همه چیز است» و این آیه را متناقض با آیه 125 سوره صافات که میفرماید: «أ تدعون بعلا و تذرون احسن الخالقین؛آیا بت "بعل" را میپرستید و بهترین آفریدگاران را وا میگذارید» دانسته است چرا که طبق آیه اول، خالق همه چیز، خداست اما آیه دوم میگوید: غیر از خدا هم موجوداتی هستند که چیزهایی خلق میکنند، ولی خدا در خلق کردن، از آنها برتر است و بهتر عمل میکند. در پاسخ میگوییم نویسنده محترم دچار مغالطه خاص و عام شده اند. همانطور که متفکرین اسلامی و دانشمندان علوم قرآنی با بهره گیری از بیان قرآنی و تفکر عقلانی بیان کردهاند خالق و آفریننده پدیده دو صورت دارد: خالق مستقل بینیاز از غیر و خالق غیر مستقل و نیازمند. بدون شک خداوند خالق مستقل و بینیاز است که عالم وجود از او هستی میگیرد؛ اما این بدان معنا نیست که وجود خالقهای (اسباب) دیگری که خود و آثارشان همه در پرتو وجود خدا تحقق یافته اند ناممکن است بلکه همانطور که در این عالم شاهد هستیم سازندگانی غیر مستقل هم وجود دارند که هر چه ایجاد میکنند با واسطه فیض خداوند است. در این صورت هیچ تناقضی میان دو آیه مذکور وجود نخواهد داشت؛ چرا که هر کدام بیانگر حقیقتی از عالم هستی است. آیه نخست خالق به معنای خاص را لحاظ نموده، به خلقت استقلالی که تنها سزاوار خداوند است اشاره دارد و در آیه دیگر خالق به معنای عام لحاظ شده، همه خالقها اعم از مستقل و غیر آن مد نظر قرار گرفته، خداوند بهترین ایشان معرفی شده است.[13] نتیجه اینکه طبق استدلال قرآنی وجود هر گونه تضاد و تناقض در قرآن نفی شده است و اگر کسی بتواند موردی را ذکر کند که قابل دفاع نباشد این مقدمه استدلال مخدوش خواهد شد؛ اما تمامی آنچه تناقض در قرآن قلمداد شده قابل دفاع حق مدار است. با مشاهده این حقیقت، مقدمه دوم استدلال یقیناً قابل پذیرش خواهد بود.
نفی ملازمه میان عدم تناقض و وحیانی بودن
شبهه: حتی اگر فرض کنیم که در قرآن هیچگونه تناقضگویی وجود ندارد، باز هم آسمانی بودن آن اثبات نمیشود؛ زیرا با هیچ دلیل علمی یا فلسفی نمیتوان اثبات کرد که اگر بشری عادی با اتکا به اندیشه و تجارب خود کتابی بنویسد، آن کتاب حتما مشتمل بر تناقضگویی و تخالف خواهد بود. ویژگیهایی همچون تکامل تدریجی، خطاپذیری، تاثیرپذیری انسان نیز بدان معنا نیست که تمام عقایدش در طول زمان مرتبا تغییر کند. اگر هم نظریاتش تغییر کرده باشد ممکن است آنها را به دلایلی مثلا رعایت مصالح، ابراز و اظهار نکند و حتی در عمل نیز به مقتضای عقاید قبلی عمل نماید.
پاسخ: همانطور که گذشت قاعده عام تغیر پذیری عالم طبیعت، وجود انسان و کردار و گفتار او را نیز در بر میگیرد هر چند بروز این دگرگونی و نحوه پیدایش اختلاف، متفاوت است. گاه در مدتی اندک و آثار محدود با موضوعات کم، خود را نشان میدهد و گاه در مدت زمان بیشتر و ملاحظه آثار متعدد با موضوعات گوناگون. ممکن است بصورت تضاد و تناقض در گفتار یا کردار، نقل مطلبی غیر واقع و پایبندی به آن، صدور حکمی نادرست و عمل طبق آن، ارائه نظریهای ناقص و پافشاری بر آن، ادبیات ضعیف در بیان مطالب و... باشد. گاه تا آخر عمر نویسنده، کسی به واقعیت پی نمیبرد و پس از دوران او حقیقت کشف میشود، گاه ملاحظه تعدادی چند از آثار نویسنده یا رفتار وی که در فواصل زمانی مختلف انجام شده پرده از واقعیت بر میدارد و گاه اندک زمانی پس از طرح نظریه سستیاش بر اهل دقت و نظر نمایان میشود. یکی از نویسندگان بزرگ میگوید: «من ندیدم انسانی را که امروز کتابی بنویسد و فردایش نگفته باشد اگر این قسمت را تغییر میدادم بهتر میبود. اگر آن قسمت را زیاد میکردم نیکتر میبود. اگر این را جلوتر میآوردم مناسبتر میبود. اگر آن را بیان نکرده بودم زیباتر میبود و این از بزرگترین عبرتهاست و دلیلی بر استیلای نقص بر بشر».[14] این قاعدهای است که از مطالعه زندگانی بشر و توجه به ویژگیهای طبیعی او به خوبی استفاده میشود و فرقی هم میان گفتار و رفتار نیست. قاعدهای بر اساس تجربه و مشاهده با ارزش معرفتی خاص خود و البته منطبق با قواعد منطقی و قابل قبول؛ اگر چه ممکن است در تطبیق بر مصادیقی خاص نیازمند به شروط جداگانهای باشد. به عنوان مثال برای اثبات اینکه در فلان کتاب تناقضگویی یا دروغ پردازی شده است باید آن را مطالعه کرد و نمیتوان به صرف تمسک به این قاعده آن کتاب خاص را سرشار از تناقضگویی یا دروغ دانست. یکی از مصادیق روشن قاعده مذکور آنجاست که بشر بخواهد کتابی همچون قرآن با ویژگیهای خاص آن را بنویسد و همین، موضوع ملازمه در استدلال قرآنی است. ادعا در استدلال مزبور این است که اگر بشری بخواهد با اتکا به اندیشه و تجارب خود کتابی با ویژگیهای قرآن - نه هر نوشتاری با هر ویژگیای - بنویسد آن کتاب حتما مشتمل بر تناقضگویی و تخالف آن هم به تعداد فراوان خواهد بود[15] و ذهن پس از ملاحظه سرشت انسان و قاعده تغییرپذیری در مورد او و در نظر گرفتن قرآن با تمام ویژگیهایش، ملازمه مذکور را تصدیق میکند. همچنین نباید در آیه محل بحث به دنبال ملازمهای از نوع ملازمات عقلی صرف بود؛ چرا که ملازمه مذکور از سنخ ملازمات عادی است. برای روشن شدن مطلب به این مثالها توجه کنید:
مثال اول:اگر علت حقیقی و تام یک چیز تحقق یابد آن چیز موجود میشود.
مثال دوم:اگر آب بنوشیم سیراب میشویم.
ملازمه در مثال اول از سنخ ملازمات عقلی صرف است که عقل به صرف تصورش آن را تصدیق میکند. اما در مثال دوم اینگونه نیست؛ بلکه ویژگیهای عادی و طبیعی انسان و آب و رابطه طبیعی میان آنها مد نظر قرار میگیرد و آنچه ذهن بر اساس تجربه و مشاهده عالم طبیعت تصدیق میکند گزارهای از سنخ امور طبیعی عالم آفرینش است.
وقتی که قرآن را با تمام ویژگیهایش از اولین زمان نزول تا به آخر ملاحظه میکنیم و انسان را با توانایی و حالات و صفات و آثارش در نظر میآوریم، ذهن با توجه به مشاهده و تجربهاش، حدسی منطقی و حکمی فطری خواهد داشت که به طور طبیعی اگر قرآن دستساز بشر باشد ناهماهنگیهای زیادی در آن قابل مشاهده میبود. با توجه به این توضیحات روشن میشود مقدمه اول استدلال قرآنی همچون مقدمه دوم از قسم یقینیات[16] در مباحث علم منطق است که در برهان کاربرد داشته، و نتیجهای که از آن بدست میآید ارزشمند و واقع نما است.
ارزش معرفتی، اخلاقی و کاربردی قرآن
شبهه: ممکن است در عین عدم وجود تناقض و اختلاف در یک کتاب و تعدد و گوناگونی موضوعات آن بسیاری از مطالبش خلاف واقع یا خلاف اخلاق یا سطحی و بیارزش و یا لغو و بیهوده باشد. در این صورت از اهمیت و ارزش تهی است. باید توجه داشت که این ارزش معرفتی، اخلاقی و کاربردی محتوای یک کتاب است که جایگاه و اهمیت آن را تعیین میکند و اینکه قرآن از این جهات در چه جایگاهی قرار دارد خود محل بحثها و تاملات فراوان است.
پاسخ: این سخن که ارزش معرفتی، اخلاقی و کاربردی محتوای یک نوشته در تعیین جایگاه و اهمیت آن نقش بسزایی دارد، سخن کاملا درستی است؛ اما آیا قرآن فاقد چنان ارزشهایی است؟
فراموش نشود که استدلال محل بحث ناظر به قرآن است. نویسنده مزبور تنها به بیان محل تامل بودن قرآن بسنده نموده، حال آنکه امروزه دیگر جای هیچ ابهامی در غنای مفهومی آن نیست. برای پی بردن به این حقیقت کافی است معارف قرآن را با دانش امروز بشر مقایسه کنیم. به عنوان مثال جهان بینی و ایدئولوژی غرب را در نظر بگیریم. جهان غرب با تمام پیشرفتهای خیره کنندهاش در باتلاق ایسمهای بیمحتوا گرفتار شده و با گردن نهادن به جهان بینیها و ایدئولوژیهای افراطی یا تفریطی جوامع بشری را در دام انحطاط گرفتار نموده است. اما قرآن در بر دارنده جهانبینی و ایدئولوژیای یکپارچه و هماهنگ است که هدایتگریش در کنار توجه به کمال انسان همراه با تعالیم والای توحیدی، اعجاب صاحب نظران را بر انگیخته است.[17] به هر حال سخن ما با نویسنده مزبور این است که چنانچه مطلبی از قرآن که فاقد ارزش معرفتی بوده، قابل دفاع نباشد را بیاورید حق را به شما میدهیم؛ اما اعتقاد متخصصان قرآنشناس بر این است که چنین موردی در قرآن یافت نمیشود.
بحث و جدل با منافیان
شبهه: در برخورد با کسی که مدعی است در بسیاری از موارد مواجهه با تناقضگویی قرآن مشکل حل نشده و یا نمیشود، اگر به بحث علمی روی آورید: اولا وارد مباحثات و مجادلات بی پایان و شاید بی نتیجه میشوید؛ ثانیا اگر این مباحثات پایانی داشته باشد معلوم نیست کی و چگونه پایان مییابد و به چه نتیجهای منتهی میشود؛ ثالثا معنای چنین سخنی این است که در مقدمات استدلال خود برای اثبات آسمانی بودن قرآن، گزارهای ظنی و مشکوک را بکار بردهاید و این خلاف منطق است.
پاسخ: کنجکاوی و پرسشگری از خصلتهای فطری انسان است و چنانچه در مجرای صحیح خود قرار گیرد، موجب شکوفایی دانش بشری است. مگر نه این است که در بسیاری از حوزههای معرفتی، دانشمندان و دانشجویان به مطالعه و مباحثه دست زده، نظریات یکدیگر را به باد انتقاد و پرسش گرفتهاند؟ آیا این امر موجب توقف و انحطاط دانش بشری بوده یا شکوفایی آن؟ آنچه به یک مباحثه علمی لطمه میزند رعایت نکردن اصول بحث و پرسشگری است. اصولی همچون شناخت مخاطب (از موافقانِ دچار شک شده یا مخالفانِ مغرض)، رعایت انصاف در بحث، اطلاعات کافی از موضوع مورد بحث، آشنایی با فنون استدلال و مانند اینها که نقشی تعیینکننده در دستیابی به نتیجهای مطلوب در مدت زمانی متناسب را دارایند. باید توجه داشت که مقدمات استدلال گاه از معارف بدیهی است، بطوری که فهم صحیح مقدمات در پذیرفتن نتیجه کافی است؛ اما در بسیاری از موارد، مقدمات، غیر بدیهی (مشکوک و یا ظنی) و نیازمند به اثبات هستند و استدلال قرآنی محل بحث ما نیز از این سنخ است. در این مورد باید مقدمات استدلال، هر یک جداگانه مورد ارزیابی دقیق قرار گیرد و برای رسیدن به نتیجه صحیح نباید از مراجعه به متخصصان و رعایت اصول تحقیق و پرسشگری صرف نظر نمود. بدیهی نبودن مقدمات لطمهای به استدلال قرآنی نمیزند. چیزی که هست از مقدماتی استفاده شده است که خود نیازمند به اثبات و استدلال است تا آنجا که یا به تصدیق طرف مقابل برسد و یا به یقینیات ختم شود؛ اگر چه طرف مقابل انکارش نماید؛ زیرا صرف انکار مطلب، دلیلِ بر حق نبودن آن نیست. دانش منطق، صورتها و مواد استدلال صحیح را به تفصیل بیان نموده است و با رعایت موازین منطقی حقیقت نمایان میشود، بدون اینکه با انکار طرفین مباحثه، خللی متوجه آن باشد.
حاصل سخن
با توجه به توضیحات گذشته روشن میشود که اصول منطقی استدلال در دلیل قرآنیِ محل بحث، بطور کامل رعایت شده است. استدلالی از سنخ قیاس استثنایی و موادی یقینی که در کنار هم برهانی منطقی را تشکیل دادهاند. طبق این دلیل، هم عدم وجود تناقض و اختلاف در کتابی چون قرآن ملازم با وحیانیبودن آن است و هم نبود اختلاف در این کتاب شریف، امری انکار ناپذیر میباشد.
منابع
- 1) قرآن.
- 2) طباطبایی، محمد حسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، منشورات مؤسسه الاعلمی للمطبوعات(بیروت-لبنان)، الطبعه الخامسه، 1403ق.
- 3) مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیرنمونه، به همراهی همکاران، دار الکتب الاسلامیه(تهران)، چاپ چهل و چهارم، 1382ش.
- 4) فیض کاشانی؛ تفسیر الصافی، تصحیح: علامه شیخ حسین اعلمی، منشورات مؤسسه الاعلمی للمطبوعات(بیروت-لبنان)؛
- 5) الطبرسی، الشیخ ابوعلی؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، منشورات مکتبه آیت ا... العظمی المرعشی النجفی، 1403ق.
- 6) الطوسی، شیخ الطائفه ابی جعفر محمد بن الحسن؛ التبیان فی تفسیر القرآن، مکتب الاعلام الاسلامی، الطبعه الاولی، 1409ق.
- 7) مغنیه، محمد جواد؛ التفسیر الکاشف، موسسه دارالکتاب الاسلامی، الطبعه الاولی، 1424ق.
- 8) قرائتی، محسن؛ تفسیر نور، مرکز فرهنگی درسهای ی از قرآن، چاپ دوم، 1380ش.
- 9) شبر، السید عبد الله؛ تفسیر القرآن الکریم، دار الاسوه للطباعه و النشر، الطبعه الرابعه، 1424ق.
- 10) جوادی آملی، عبدالله؛ قرآن در قرآن (تفسیر موضوعی قرآن کریم)، مرکز نشر اسراء، چاپ چهارم، 1384ش.
- 11) واعظ، ابوالمکارم محمود بن ابی المکارم حسنی؛ دقایق التاویل و حقایق التنزیل، پژوهش: جویا جهانبخش، میراث مکتوب، 1381ش.
- 12) الحمصی الرازی، الشیخ سدید الدین محمود؛ المنقذ من التقلید، موسسه النشر الاسلامی، الطبعه الاولی، 1412ق.
- 13) مصباح یزدی، محمد تقی؛ معارف قرآن (راه و راهنما شناسی)، مرکز انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ چهارم، 1383ش.
- 14) الجیاشی، محمود نعمه؛ الاعجاز بین النظریه و التطبیق (محاضرات السید کمال الحیدری)، دار فراقد، الطبعه الثانیه، 1426ق.
پی نوشت:
-
[1] . المفردات، ص 307؛ العین، ج8، صص 31و33؛قاموس، ج2، صص326و327؛لسان العرب، ج4، صص 268و 269 و273؛المعجم الوسیط ص 269؛ التبیان،ج3،ص270
-
-
-
[4]. قرآن در قرآن،ص 139؛ المیزان،ج5،ص19
-
[5]. التبیان،ج3،ص271؛مجمع البیان،ج3،ص81؛المیزان،ج5،ص19؛تفسیر شبر، ص158؛تفسیر الصافی،ج1،ص 474
-
-
-
[8].المیزان،ج5،ص19؛مجمع البیان،ج3،ص81؛تفسیر شبر،صص157و158
-
-
-
[11] . الاعجاز بین النظریه و التطبیق، ص 174
-
[12] . تفسیر نمونه، ج4، 28-29؛ راه و راهنما شناسی،ص 127-128؛تفسیر نور،ج2، ص 338؛ الاعجاز بین النظریه و التطبیق ص 175-177 ؛مجمع البیان،ج3،ص81؛ قرآن در قرآن،ص 139؛تفسیر کاشف، مجلد ثانی، ص 389؛ المیزان ،ج5 ،ص20
-
[13] . برخی از تناقضات ادعا شده توسط نویسنده مقاله و پاسخ آنها را می توانید در همین سایت مشاهده نمایید.
-
[14] . الاعجاز بین النظریه و التطبیق، ص 174
-
[15]. طبق اصطلاح علم منطق، مدعای قرآن در این استدلال،اثبات قضیه ای شخصیه(درباره قرآن) است نه موجبه کلیه (درباره هر نوشتاری).
-
[16] . یقینیات در علم منطق شامل :اولیات ، مشاهدات ، تجربیات ، متواترات ، حدسیات و فطریات می باشد.
-
[17] . برای مطالعه بیشتر به کتب تفسیر مراجعه شود.