نویسنده: عبدالحمید توکلی
در مقاله حاضر نویسنده تاثیر و نقش شگرف اعتقادات و باورهای توحیدی در ارتباطات اجتماعی انسان را مورد بررسی قرار داده و به برخی نمونهها در اخلاق و رفتار پیامبر(ص) اشاره کرده است که با هم آن را از نظر میگذرانیم.
بی گمان شناخت آدمی در کنشها و واکنشهای شخص تاثیر مستقیم دارد. البته عواطف انسانی نیز متاثر از شناخت عمل میکند، چنان که رفتارهای انسانی نیز مرتبط با شناخت، سامان مییابد. از این رو نگرش با سه مولفه اصلی شناخت، عاطفه و رفتار تعریف و تبیین میشود. این بدان معناست که نقش شناخت بویژه شناختی که بینش شخص را شکل میبخشد، عامل بسیار تاثیرگذار در زندگی است.
در آموزههای قرآنی گاه بر تعلیم و آموزش به عنوان یک هدف میانی تاکید میشود و در مقدمه رفتاری تعریف میگردد و بر همین اساس تعلیم بر تزکیه یعنی آموزش بر پرورش مقدم میشود تا دانسته شود بی دانش و شناخت نمیتوان تزکیه هدفمندی را داشت. (بقره، آیه129) گاه دیگر تزکیه بر تعلیم مقدم شده تا این معنا مورد تاکید قرارگیرد که هدف از آموزش و تعلیم همان تزکیه است. از این رو به عنوان تعظیم، جایگاه تزکیه بر تعلیم مقدم شده است. (جمعه، آیه2 و آل عمران، آیه164)
ضرورت ایمان و معرفت
از این تقدم و تاخر در کاربردهای قرآنی این معنا به دست میآید که آموزش برای کسب دانش بیش تر یک نیاز طبیعی برای بازسازی درست انسان است؛ زیرا انسانیت انسان را میبایست در حوزه رفتاری جست و جو و ردگیری کرد. نمیتوان انسانیت را جدا از رفتارهایش شناخت و تعریف نمود. از این رو برخی حتی هدف از زندگی را تزکیه دانسته اند؛ زیرا با تزکیه به معنای خودسازی است که انسان میتواند در یک فرآیند طبیعی به فعلیت انسان خلیفه الله دست یابد و در مقام مظهر ربوبیت الهی قرارگیرد.
برای این که رفتاری کمالی داشت باید نسبت به کمال، شناخت داشت و این شناخت را در دل و جان پذیرفت و بدان اذعان نمود و در شخص و شخصیت به نمایش گذاشت؛ زیرا بسیاری را میتوان یافت که نسبت به چیزی شناخت دارند ولی هیچ گونه اذعانی بدان ندارند. مراد از اذعان در این جا همان باور و ایمان است. قرآن افرادی را معرفی میکند که در کمال یقین نسبت به امری هستند ولی به سبب این که قلب هایشان تیره و تار گشته، نسبت به شناخت قطعی و یقینی خویش مخالفت دارند. خداوند در آیه14 سوره نمل میفرماید: وجحدوا بها و استیقنتها انفسهم ظلما و علوا فانظر کیف کان عاقبه المفسدین؛ و با آنکه دلهایشان بدان یقین داشت، از روی ظلم و تکبر آن را انکار کردند. پس ببین فرجام فسادگران چگونه بود.
بنابراین، کسانی را میتوان یافت که با شناخت کامل، از در انکار وارد میشوند؛ زیرا انسان هایی هستند که در فکر و عمل، ظالم و متکبرند. اینان نه تنها به خود ظلم میکنند بلکه در مقام فسادگری، دیگران و جامعه را نیز به فساد میکشانند.
به هر حال، زمانی علم و معرفت، فایده دارد که انسان بدان ایمان و اذعان و باور داشته باشد. از این رو در قرآن بر ایمان مبتنی بر شناخت تاکید شده است تا دانسته شود که ایمان بی شناخت و یا شناخت بی ایمان همانند زنبور بی عسل است.
در نظر قرآن، آن چه به دانش و شناخت انسانی نسبت به امور بها و ارزش میدهد همان هدف تزکیه است که در شکل عمل صالح، خود را نشان میدهد. این شناخت هنگامی که عاطفه و قلب آدمی را متاثر ساخت، آن گاه میتواند بر رفتار و کردار شخص تاثیر بگذارد. به سخن دیگر، هدف اسلام از دانش و شناخت، عبور از بینشها و رسیدن به نگرش هایی است که مولفه سه گانه را به درستی در خود داشته باشد و نگرش سالم و مثبتی را از شخص ارائه دهد.
شناخت سبوحیت الهی
یکی از شناختهای بسیار موثر در زندگی بشر، شناخت از خداوندی است که آفریدگار و پروردگار است. برای خداوند صفات و اسمای بسیاری گفتهاند. برخی از این صفات، سلبی و برخی اثباتی است. ریشه صفات سلبی را میتوان در عقل جست. عقل انسانی به جای این که در مقام تشبیه برآید و صفاتی را اثبات کند، صفاتی را سلب میکند؛ زیرا برای عقل، آسان تر آن است که کلیاتی را بشناسد و آن را بیان کند.
یکی از صفاتی که عقل انسانی برای خداوند بیان میکند، صفت سبوح است. ازنظر عقل، خداوند از هر آن چه نقص است مبرا و پاک میباشد. لذا تسبیح گویی و تقدیس گرایی در مقام فرشتگان به اثبات میرسد؛ زیرا فرشتگان در مقام عقل محض نشسته اند و برهمین اساس سبوح و قدوس گو هستند. (بقره، آیه30)
انسان اگر به مقام عقل محض برسد، در مقام تسبیح و تقدیس قرار میگیرد. در این مقام، خداوند را از هر نقص و عیبی مبرا و منزه میشمارد و بدین ترتیب به سادگی همه کمالات را برای او اثبات مینماید و هیچ بیهودگی و ظلم وستم و مانند آن را در خداوند سراغ نمی گیرد. چنین پاکی در خداوند به معنای اثبات تمامی کمالات مطلق خواهد بود و آدمی را در برابر چنین خدایی به سجده وامی دارد.
سجده انسان یا هر موجودی در برابر دیگری، به معنای پذیرش کمالات مطلق در او و اطاعت محض از اوست. از این رو برخی ها، سجده را به معنای پذیرش تسخیر گرفتهاند و اطاعت و تسلیم را از آن استنباط میکنند. اگر انسانی به این شناخت برسد که خداوند از هر عیب و نقص مبرا و پاک است، در برابر کمال مطلق او به سجده اطاعت و تسلیم میافتد و او را در پروردگاری خود بهترین و کامل ترین بر میشمارد و خود را به او واگذار میکند. و لذا با جان و دلش، در مقام بندگی و اطاعت برمی آید و بر این بندگی، مباهات و افتخار میکند.
تاثیر سبوحیت و تسبیح گوئی در زندگی اجتماعی
ایمان و نگرشی چنین کامل از خداوند، آثار بسیاری دارد که معراج، نمونه ای از آن است. در فرهنگ قرآنی ارتباط تنگاتنگی میان معراج انسان با مقام سبوحیت و تسبیح بیان شده است. کسانی که در اندیشه معراج هستند میبایست از این مقام بهره مند شوند، چنان که در آیه نخست سوره اسراء این معنا برای معراج پیامبر(ص) اثبات و بیان شده است.
از جمله آثار دیگر مقام تسبیح در زندگی بشر میتوان به تاثیر مستقیم آن در اخلاق اجتماعی اشاره کرد. در آیات قرآنی و فرهنگ آن، دست یابی به مقام انسان کامل و تمامیت و اکمالیت اخلاق، بهره مندی از مقام تسبیح است. بدین معنی که انسان باید مقام سبوحیت الهی را بشناسد و بدان ایمان و اذعان داشته باشد تا انسان اخلاقی شود؛ یعنی کمال انسان اخلاقی، بدان است که این مقام را در خود بشناسد و بدان نگرش یابد.
چنان که گفته شد راه رسیدن به معراج، عبور از مقام تسبیح است. انسانی که به معراج میرود، انسان بی نقصی است که همه ضداخلاقیها را در خود از میان برده و پس از تخلیه، خود را به فضایل کمالی آراسته است. چنین شخصی در مقام حق الیقین است و شناخت کاملی از هستی دارد؛ زیرا کسی که خدا را شناخته و در مقام تسبیح او بر آمده، همه هستی را به نقص میشناسد و تنها کمال مطلق و بینقص و عیب را در او میجوید.
براین اساس همان اندازه که در برابر خداوند خود را عین نقص مییابد، خدا را عین پاکی میداند. کسی که این گونه شد، تواضع و فروتنی واقعی و حقیقی را در خود مییابد و در عمل رفتاری به اشکال گوناگون نشان میدهد و از آن جایی که همه هستی را آفریدهای از خداوند میداند، نسبت به آفریدهها توجه خاص پیدا میکند.
کسی که بر این باور است که خود ناقص و دیگران جزو خداوند نیز ناقص هستند، به این نکته متوجه است که به عیب و نقص خود یقین دارد و در مقام قطع و یقین تفصیلی نسبت به خود است؛ زیرا «الانسان علی نفسه بصیره؛ هر انسانی بر خودش بصیرت دارد، اما نسبت به دیگران از چنین بصیرت و علم تفصیلی برخوردار نیست و تنها علم اجمالی دارد که دیگران نیز به عنوان آفریدههای الهی از عیب و نقص برخوردارند.
هر انسانی میبایست این گونه باشد. به این معنا که به جای این که به عیب دیگران بنگرد به کمال مطلقی بنگرد که از هر عیب و نقصی پاک و منزه است. در این صورت است که نسبت به همه آفریدهها از مقام تواضع وارد میشود و حتی نسبت به کافران و مشرکان به گونه ای رفتار میکند که بیانگر درک درست از حقیقت سبحان و مقام سبوحیت الهی است.
قرآن در آیاتی از سوره حجر گزارش میکند که پیامبر(ص) به سبب حضور در مقام تسبیح توانسته است تا بر «خلق عظیم» در آید و خوی و اخلاق با عظمت خویش را به نمایش گذارد. و لذا نسبت به همه هستی تواضع میکند. این تواضع حضرت نسبت به کافران و مشرکان به دو شکل صفح جمیل (حجر، آیه 85) و اعراض (حجر، آیه 94) بروز میکند. صفح جمیل به معنای گذشت و عفو همراه با خوشرویی و زیباگرایی است. به این معنا که عنصر گذشت و عفو را همراه با رفتاری زیبا و خوب به نمایش میگذارد. کار خوب و خوش ونیک و زیبا را گرد میآورد و نسبت به دشمن خویش که در مقام اذیت و آزار اوست، این گونه متواضعانه و فروتنانه برخورد میکند.
سجده حضرت پیامبر در برابر خداوند (حجر، آیه 98) به او این اجازه را میدهد تا این گونه فروتنانه با آفریدههای الهی برخورد و رفتار کند؛ زیرا میداند که آفریدههای الهی، آفریدههای خداوندی علیم و حکیم است (حجر، آیه 86) و هرگز خداوند، بی حکمت و هدفی آنها را نیافریده است. همین شناخت و ایمان نسبت به خداوند و این که همه آفریدهها، دارای مظهریت کمالات الهی هستند، او را به سجده در برابر عظمت آفریدههای الهی و تواضع در برابر آنها وا میدارد و در نهایت تواضع، از کنار نواقص میگذرد؛ زیرا میداند که این نواقص که در آنها به چشم میآید، در تحلیل فرازتر و بلندتر میبایست دیده شود؛ زیرا خداوند هیچ آفریدهای را بی حکمت و مصلحت نیافریده است.
اما نسبت به دوستانی که اشتباه میکنند و از همراهانی که به نقص میگرایند و خطا میکنند نیز از در مهر و محبت درمی آید، زیرا میداند که ایشان خواهان کمالاتی هستند که جهان آفرینش به سبب نقص وجودی گاه آنان را به اشتباه میافکند و یا به دام وسوسه غرور میاندازد. از این رو با آنان از در مهر وارد میشود. (حجر، آیه 88) خداوند در آیه فوق تعبیر: «واخفض جناحک للمومنین؛ «بال (عطوفت) خود را برای مومنین فرود آر»!، به کار میبرد که این تعبیر کنایه زیبایی از تواضع و محبت و ملاطفت است. همان گونه که پرندگان هنگامی که میخواهند نسبت به جوجههای خود اظهار محبت کنند آنها را زیر بال و پر خود میگیرند و هیجان انگیزترین صحنه عاطفی را مجسم میسازند و آنها را در مقابل حوادث و دشمنان حفظ میکنند، پیامبر(ص) نیز این گونه با همراهان سفر کمالات برخورد میکند و دستگیر آنان میشود. به هر حال، شناختها و نگرشهای چنین مثبت در همه ابعاد زندگی فردی و جمعی بشر تاثیر شگرف به جا میگذارد و انسان را نسبت به ناملایمات زندگی صبور و شکیبا و در کنشها و واکنشها بردبار و حلیم میکند و عقل و حلم واقعی را به نمایش میگذارد.
اصولا انسان موحد که در مقامی چون مقام تسبیح مینشیند، انسانی اخلاقی است؛ زیرا تمام وجودش را خداوندی تسخیر کرده است که هیچ عیب و نقصی ندارد و او را کمال مطلق بی عیب و نقص میشمارد. در این حالت، نقص خود را میبیند و نقص و عیب دیگری را نمی بیند و میکوشد تا خود را به سرچشمه بی نقص و عیب برساند و بدان متصل گرداند. چنین افرادی نسبت به نقص خود بینا و نسبت به نقص و عیب دیگری نابینا هستند. از این رو در جایی که احتمال نقص و عیبی میدهند اعراض میکنند و عبور میکنند و در جایی که درخواست کمالی میکنند همانند مادری همه وجودشان را صرف میکنند تا دیگران به کمالی برسند.
از آن چه گفته شد میتوان به سادگی دریافت که باورهای توحیدی تا چه اندازه در رفتارهای اجتماعی انسان تاثیرگذار است. البته بررسی آیات دیگر و باورهای همانند آن چه به عنوان نمونه ذکر شد، میتواند در تبیین این نظریه یاری رساند. با این همه به همین مقدار بسنده میشود.