منابع انساني، تمدن اسلامي
علی موحدی نژاد
تمدن، وجه مادی و ظهوری فرهنگ است. فرهنگ مجموعهای از اندیشهها، آداب، سنتها، ادبیات، هنر، اسطورهها، عقاید، آیین و رفتاری است که جامعهای را از جوامع دیگر متمایز میکند. تمدن به حوزه خلاقیت انسانی مرتبط با فن آوری و علم اشاره میکند. خط، فن آوری، علم، شهرسازی و قوانین مدنی و مقررات پیچیده و سامان یافته اجتماعی، عمومیترین معیارهای شناخت تمدن است. در حقیقت، تمدن توصیف کننده فرهنگ یک جامعه پیچیده و بزرگ است. تمدنها از درون فرهنگها بیرون میآید، از این رو تنها جوامعی قادر به داشتن تمدن یا تمدن بزرگ هستند که از فرهنگ غنی برخوردار باشند که دربرگیرنده ادبیات، هنرهای تخصصی و حرفهای، معماری، مذهب سازمان یافته و رسوم و سنتهای پیچیدهای است که همه اینها در خدمت توسعه یک جامعه خاص هستند. طبیعت تمدن چنان است که همواره میخواهد گسترش بیابد و افراد بیشتری تابع آن شوند. بنابراین، فرهنگ پیچیده ای که با تمدن همراه است، گرایش به گسترش و نفوذ در فرهنگهای دیگر دارد و در بعضی مواقع آنها را در خود هضم و محو میکند و بعضی تمدنها واقعا فرهنگهای بزرگ و عظیم جهانی دارند که شامل ملتها و مناطق بسیاری میشوند. فرهنگ و تمدن اسلامی از جمله فرهنگهای تمدنی بزرگ و عظیم جهانی است.
برای اینکه فرهنگ اسلامی درجهان امروز نقش تمدنی خود را به درستی بازسازی و ایفا کند، لازم است تا فرهنگ پویایی و سرزندگی خود را بازیابد. نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزههای وحیانی اسلام، نقش منابع انسانی را در تحقق تمدن بیان کرده و وظیفه مسلمانان را در ایجاد تمدن معاصر اسلامی تبیین نموده است.
مهندسی فرهنگی تمدن
تمدن از واژه مدن به معنای شهر گرفته شده است. شهرنشینی، مهمترین جلوه تمدنی فرهنگ بشری است. در حقیقت وجه مادی و ظهوری یک فرهنگ را میبایست در جنبه شهرنشینی و مدنیت آن جست وجو کرد. فرهنگ که مجموعهای از اندیشهها، آداب، سنتها، ادبیات، هنر، اسطورهها، عقاید، آیین و رفتاری است، در شکل تمدنی، حقیقت خود را بروز میدهد. به سخن دیگر فرهنگ، باطن و روح تمدن است و هرگز تمدنی بی روح فرهنگ نمیتواند وجود پیدا کند. از این رو جوامع بیتمدن یا عقب افتاده همان اندازه که از فرهنگ غنی بی بهره هستند از مدنیت و شهرنشینی و جلوههای دیگر تمدنی هم بی بهره میباشند.
از نظر اسلام، همانگونه که روان آدمی در کالبد انسانی گرفتار بیماری میشود، روان تمدنی نیز گرفتار بیماری میشود. به این معنا که بیماری فرهنگی، تمدنها را ناکارآمد کرده و در نهایت موجب نابودی تمدن میشود. فراز و فرود تمدنها ارتباط تنگاتنگی با قدرت و ضعف فرهنگی دارد. هرچه فرهنگ سرزندهتر باشد، تمدنها از رشد و شکوفایی بیشتری برخوردار خواهدبود. در مقابل، ضعف فرهنگی در یک جامعه به معنای ضعف تمدنی و فرود و درنهایت نابودی تمدنی است.
بنابراین، توجه به جنبه فرهنگی تمدن و مهندسی آن از مهمترین دغدغههای اسلام است، لذا همواره بر اصلاح فرهنگی توجه میدهد و خواهان رهایی از فسادهای فرهنگی در همه عرصهها و عناصر فرهنگی میشود؛ چرا که فساد درهر عرصهای از حوزه فرهنگی به سرعت در جنبههای دیگر سرایت کرده و روح و روان تمدن را بیمار میکند و از کارآیی میاندازد.
با نگاهی به آیه 25 سوره انفال و آیه 11 سوره رعد این معنا به دست میآید که فرهنگ از جمله اموری است که قابل تغییر، کنترل و مدیریت است. این بدان معناست که میتوان از مهندسی فرهنگ سخن گفت؛ زیرا مهندسی به معنای برقراری نسبت تعادلی و تکاملی میان عوامل یا متغیرهای تشکیل دهنده یک مجموعه برای نیل به اهداف موردنظر و قابل دسترس است. پس فرهنگ نیز به سبب آن که دارای عناصر و اجزاء چندی است که قابلیت تعادل و عدم تعادل را دارد و افساد و اصلاح پذیر است، میتواند مورد مهندسی قرار گیرد تا عناصر آن به درستی در کنار هم قرار گیرد و اهداف موردنظر را تحقق بخشد.
از نظر اسلام، ماموریت پیامبران، مهندسی فرهنگی است تا در سایه آن عدالت و تعادل، به کمک تودههای مردم برقرار شده و تکامل بشری بلکه هستی به عنوان هدف غایی در چارچوب حکمت و اهداف آفرینش انسان و جهان تحقق یابد؛ (حدید، آیه 25) زیرا انسان به عنوان خلیفه و جانشین خداوندی از این ظرفیت برخوردار است که در خود و محیط، تاثیر و تغییر ایجاد کند. (رعد، آیه 11؛ نساء آیه 119) البته این تاثیر و تغییر میتواند مثبت یا منفی، سازنده یا زیانبار، در راستای اهداف کلان آفرینش و حکمت آن یا در جهت متقابل آن باشد.
به هرحال، مهندسی فرهنگ، وظیفه ای است که برعهده نخبگان جامعه گذاشته شده است. آنان باید با تعلیم و تربیت، در چارچوب آنچه فرهنگ نامیده میشود و به آموزش عناصر فرهنگی و تمدنی بیان کتاب (قوانین و مقررات نوشته شده)، مدیریت و نظارت بر اجرا و اعمال قانون در قالب قوه اجرایی و قضایی (حدید) بپردازند و مردم را براساس آن تربیت و پرورش دهند.(حدید، آیه 25).
مهندسی فرهنگی اسلامی میبایست در چارچوب آموزههای وحیانی اسلام انجام گیرد؛ زیرا این آموزهها در بردارنده نظام فکری و فرهنگی و نیز اخلاقی و رفتاری و حقوقی و قانونی خاصی است که فرهنگ اسلام را بیان میکند. هدف از مهندسی فرهنگی مبتنی بر اسلام، مدیریت تعادل و تکاملی همه دادهها و متغیرها برای نیل به هدف انسان کامل و جامعه سالم و برتر است.
با نگاهی به آنچه گفته شد دانسته میشود که هدف در مهندسی فرهنگی، تغییر انسان و در نهایت تغییر جامعه انسانی است که به شکل تمدنی بروز و ظهور مییابد. از این رو تاکید بر منابع انسانی در تمدن اسلامی به عنوان یک مهم همواره مورد توجه بوده است. (انفال، آیه 25؛ رعد، آیه 11)
منابع انسانی، محور مهندسی فرهنگی
از آنجایی که محور مهندسی فرهنگی، انسان است، هدف از مهندسی فرهنگی آن است که انسان با مشخصههای خاصی تربیت شود. بنابراین، گفتمان اسلامی مانند هر گفتمان دیگر فرهنگی تمدنی بر آن است تا انسانی را تربیت کند که فلسفه و سبک زندگی او براساس آموزههای اسلامی باشد. اینجاست که تعلیم و تربیت، نقش اساسی و کلیدی مییابد و به عنوان ماموریت پیامبران از جمله پیامبر اسلام (ص) معرفی میشود. (بقره، آیات 129ز 151؛ آل عمران، آیه 164؛ جمعه، آیه 2).
از نظر اسلام، فرهنگ، جامعه و تمدن، برمحور انسان به وجود میآید و معنا و شکل مییابد. بنابر این، افراد انسانی به عنوان پایههای فرهنگ و جامعه و تمدن، موضوع تعلیم و تربیت قرار میگیرد. از این رو تعلیم و تزکیه یکایک افراد جامعه برای رسیدن به هدف جامعه عالم و سالم و متمدن و فرهنگی در دستورکار قرار گرفته است. (انفال، آیه 25، رعد، آیه 11)
به سخن دیگر، همه چیز فرهنگها و تمدنها و جوامع، انسان است و تعلیم و تربیت انسان به معنای تحقق اهداف همه جانبه خواهد بود. پس تعلیم به معنای آموزش افکار و اندیشهها تا خط و معماری و فن آوری و علوم دیگر، یک بخش اساسی مهندسی فرهنگی را به خود اختصاص میدهد؛ چنانکه تربیت و تزکیه به معنای ایجاد ملکه و عادت خاص رفتاری، بخش دیگر این مهندسی را در بر میگیرد.
اگر جامعهای دارای افراد تعلیم دیده و تربیت شده باشد. میتواند تمدن بزرگ اسلامی را به دست آورد و درجهان معاصربازسازی، ایجاد کند.
با توجه به فقدان تمدن اسلامی در جهان معاصر میتوان این معنا را اثبات کرد که منابع انسانی فاقد فرهنگ اسلامی است؛ زیرا اگر روح فرهنگ اسلامی در جان مسلمانان وجود داشت. بطور طبیعی تمدن اسلامی تحقق مییافت. بنابر این، میبایست تمام تلاش و همت خود را مبذول این معنا کنیم که منابع انسانی را براساس فرهنگ اسلامی تعلیم و تربیت کنیم.
اگر بپذیریم که مثلاهنر از جمله هنر تندیس سازی، نقاشی، شیشه و آبگینه سازی ( نمل، آیه 44؛ سباء، آیات 12 و 13)، عمران و معماری (حجر، آیات 80 و 82؛ شعراء، آیات 124تا 129 و نیز 141 تا 149)، صنعت و هنر ذوب فلزات و استخراج معادن (کهف، آیات 94تا 96؛ قصص، آیه 38)، صنعت و هنر سدسازی (سباء، آیات 15 و 16) حکومت و قدرت (یوسف، آیه 43؛ قصص، آیه 38؛ توبه، آیه 69)، توسعه کشاورزی و دامداری و تولیدات اقتصادی (یوسف، آیات 46 تا 49؛ روم، آیه 9؛ شعراء، آیات 141 تا 149)، ارتباطات فرهنگی و زبانی و فکری (کهف، آیه 93) و مانند آن نشانههای تمدنی یک جامعه است، همه اینها در زمانی شکل میگیرد که از نظر منابع انسانی به غنا و ثروت فکری و فرهنگی دست یافته باشیم؛ زیرا بدون منابع انسانی خلاق و متفکر و فعال و با اعتماد و انگیزه، نمیتوان به این چیزها رسید.
پس لازم است که همه تلاشها بر این متمرکز شود که منابع انسانی جامعه به درستی از نظر فکری و فرهنگی ساخته و تربیت شوند. از این رو گفته میشود که برای دست یابی به تمدن اسلامی نخست مهندسی فرهنگی بر آموزههای اسلامی انجام شود و مسلمانانی مومن براساس فلسفه زندگی اسلامی تعلیم و تربیت شوند.
آموزههای قرآنی از آغاز تا انجام برآن است که فرهنگ خاصی را تولید و معرفی نماید تا بر اساس آن انسانی خاص تعلیم و تربیت شود تا بتواند سبک زندگی اسلامی تحقق بخشد و تمدن اسلامی را بسازد و به جامعه بشری ارایه دهد. الگوهای رفتاری که اسلام ارائه میدهد نمونههای عینی و ملموسی است که براساس آن فکر و فرهنگ، آموزش و پرورش یافتهاند به گونهای که دیگران نیز میتوانند با استفاده از این الگوهای رفتاری جامعهای را بسازند و به جهانیان معرفی کنند.
از نظر اسلام، هرگونه اختلال در منابع انسانی به معنای فساد تمدنی و فرهنگی است. از این رو با گزارش کردن از تمدنهای پیشین غیراسلامی بیان میکند که چگونه عوامل فکری و فرهنگی موجب شده تا منابع انسانی آن تمدنها از مسیر طبیعی خارج شده و موجبات تباهی تمدنی خود را فراهم آورند. از نظر قرآن، تمدنهای پیشین با آموزش و پرورش درست منابع انسانی، توانستند فرهنگ و تمدنی بزرگ را ایجاد کنند ولی همین تمدنها و فرهنگها به سبب خروج از مسیر طبیعی کمالی، نابودی خود را رقم زدند.
خداوند بیان میکند که پیامبران برای جلوگیری از این اختلال و فساد فرهنگی، فرستاده شدند و این اقوام و تمدنها را دعوت به اصلاح فرهنگی کردند ولی آنان بی توجه به آن، به افساد فرهنگی ادامه داده و در نهایت گور خودشان را کندند.
علل انقراض تمدنها
در تحلیل قرآنی از علل و عوامل انقراض فرهنگها و تمدنها، عواملی چون فرهنگ اشرافیت (انبیاء، آیات 1 تا 31؛ قصص، آیه 58)، اسراف گری و اطاعت از مسرفان (شعراء، آیات 141 و 146-149 و 151 و 158)، استکبارورزی قدرتمندان و دولتمردان (اعراف، آیات 73 تا 76)، افساد و اطاعت از مفسدان (حجر، آیات 81 تا 84؛ شعراء، آیات 141 تا 158)، شرک و کفر (غافر، آیات 82 تا 84)، طغیان (فجر، آیات 6 تا 13)، ظلم و ستم (انبیاء، آیات 1 تا 13)؛ خشونت (شعراء، آیات 123 تا 139)، گناه (انعام، آیه 6) کفران نعمت و استفاده نادرست از نعمتهای الهی (سباء، آیات 15 تا 17) بیان شده است. این عوامل همه اموری است که ارتباط مستقیمی با تعلیم و تربیت انسانی دارد و در حقیقت این منابع انسانی در تمدنهای بشری است که عامل فراز و فرود تمدنی بشمار میرود.
لزوم توجه به منابع انسانی در مهندسی فرهنگی و تمدنی
پس لازم است که پیش از هر چیزی در راه رسیدن به غایتی به نام تمدن اسلامی، بر منابع انسانی توجه شود. به سخن دیگر، توجه به مهندسی فرهنگی به عنوان مهمترین کلید ورود به دنیای تمدن اسلامی، امری لازم است؛ چرا که بی توجه به تغییر اساسی در فرهنگ، نمی توان امید به تحقق تمدن داشت و اقتصاد را به شکوفایی رسانید تا موتور تمدنی باشد. در حقیقت آنچه سوخت موتور تمدن اسلامی را تشکیل میدهد و اقتصاد جامعه را به حرکت درست و سازنده وامی دارد، فرهنگ اسلامی است که میبایست در جان و روح مسلمانان و جامعه اسلامی دمیده شود.
آموزههای اسلامی همواره تلاش خود را به این معنا مبذول داشته که انسان فرهنگی را تولید و تعلیم و تربیت نماید تا بتوان با مجموعه انسانهای تربیت شده به عنوان امت، تمدن اسلامی را ساخت و به جهانیان معرفی کرد. اگر بتوانیم انسانهایی را بر اساس آموزههای اسلامی داشته باشیم تا جامعهای را شکل دهند، این امکان وجود دارد که بتوانند در جهان معاصر، تمدن اسلامی را بازسازی کنند؛ زیرا آنچه که اکنون به عنوان تمدن اسلامی شناخته و معرفی میشود تنها پوستههای بجا مانده از یک تمدن نیمه مرده است؛ از آن جهت روح اسلام در کالبد آن جاری نیست. لذا نمی تواند در برابر تمدنهای دیگر مقاومت کند و به عنوان یک تمدن فرهنگی خود را به جهانیان عرضه دارد. آنچه ما از تمدن اسلامی میگوئیم همانند گزارشهای قرآنی است که از تمدنهای عاد و ثمود میگوید؛ زیرا در زمانی که خداوند در دوره پیامبر(ص) از این تمدنها سخن میگفت و گزارش میکرد، بخشی از سازههای تمدنی فرهنگ عاد و ثمود وجود داشت ولی اثری از خود تمدن نبود. اکنون به نظر میرسد که تمدن اسلامی به این حالت در آمده است و اگر نتوانیم روح اسلام و فرهنگ اسلامی را در کالبد آن جاری سازیم تنها نامی از تمدن اسلامی باقی خواهد ماند. بنابراین، لازم است تا با مهندسی فرهنگی و تاکید بر منابع انسانی، جامعه اسلامی را پدید آوریم که بتواند به عنوان کالبد فرهنگ اسلامی در جهان معاصر حرکت کند و سلطه تمدنی خود را گسترش دهد. این همان چیزی است که گاه از آن به جهانی سازی اسلامی یاد میشود که در برابر جهانی سازی غربی و گفتمان فرهنگی مادی گرا و سرمایه دار غرب قرار میگیرد.
همان گونه که پیامبر(ص) با ایجاد یک مرکز تمدنی در حجاز به نام مدینه النبی(ص) توانست این ام القرای را به جایگاهی برساند که جوامع دیگر را به پذیرش آن الگو دعوت و وادار سازد، همچنین میتوان با ایجاد ام القرای اسلام در جهان معاصر در ایران اسلامی، دوباره تمدن اسلامی را بازسازی و بازآفرینی کرد و به جهانیان معرفی و ارایه کرد. این هدفی است که امام خمینی(ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی و مقام معظم رهبری امام خامنهای(مدظله العالی) در نظر دارد و با ارائه راهکارهایی بر آن است تا این مهندسی فرهنگی مبتنی بر آموزههای اسلامی شکل گیرد و تمدن اسلامی تحقق یابد. باشد که این گونه در مسیر کمال قرار گیریم و خدایی شویم.