حقالناس فرهنگی
آیتاللهالعظمی حسین مظاهری
شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۷
روزنامه اطلاعات
معلم سر کلاس وظایفی دارد، از جمله باید مطالعه قبلی داشته باشد، وقت را مراعات کند، درس خودش را بگوید، از حرفهای نامرتبط و صرفاً سرگرمکننده یا ناشایست بپرهیزد. اگر خدای ناکرده به جای اینکه درس بدهد، حرفهای انحرافی بزند، گناهش مثل این است که جهان را کشته باشد: «من قتل نفسا بغیر نفس أو فساد فی الأرض فکأنما قتل الناس جمیعا و من أحیاها فکأنما أحیا الناس جمیعا»(مائده،۳۲) معنای ظاهرش این است که خدا به انسانها شخصیت داده است و فرموده انسان پیش من مثل دنیاست. اگر او را بکشند، مثل این است که دنیا را کشتهاند و اگر او را زنده کنند، مثل این است که دنیا را زنده کردهاند. یک معنا هم امام صادق(ع) برای آن میکند که اگر کسی دیگری را منحرف کند، مثل این است که جهان را کشته باشد. و چنانچه بتواند بچهای را در راه بیاورد و یا جوانی را هدایت کند، مثل این است که جهان را زنده کرده باشد.۱
این که مشهور شده «عمر طلاست»، خیلی جسارت به عمر است، عمر قیمت ندارد. انسان با این عمر میتواند سعادت دنیا و آخرت را به دست بیاورد. بالاترین گناه این است که کسی عمرش را تلف کند. این خیلی بدتر از آن است که مالش را تلف کند. تلفکردن مال مردم، حقالناس است و گناه بسیار بزرگی است؛ اما اگر کسی عمر دیگری را تلف کند، گناهش خیلی بیشتر است. مخصوصاً اگر سر کلاس حرفهای بیادبانه و ضد دین بزند و بچههای مردم را منحرف کند. همین که یک خدشه در ذهن دختر و پسر پیدا شود، بس است که بگوییم گناهش خیلی بزرگ است. همچنین است یک منبری روی منبر.
منبر باید مفید باشد و وقتی مستمعین از پای منبر بلند شدند، هدایت شده باشند؛ اما اگر منبری نیمساعت یا یکساعت به هم ببافد، عمر اینها را گرفته است. اگر پای منبرش شلوغ باشد، هزار ساعت وقت اجتماع را گرفته است. هزار ساعت چندین سال میشود و او با یک منبرش هزار ساعت وقت اجتماع را گرفته است. یا در یک جلسه نشستهاید و کسی جلسه را با حرفهای بیهوده گرم میکند؛ حرفهایی که نه نتیجه دنیا دارد و نه نتیجه آخرت. این لغو است و مؤمن نباید از این لغوها انجام دهد: «قد أفلح المؤمنون، الذین هُم فی صلاتهم خاشعون. و الذین هُم عن اللغو مُعرضون» (مؤمنون، ۲ـ۴) رستگار آن است که نماز با حضور قلب میخواند. مؤمن حرف بیهوده ندارد. فرق نمیکند بیهوده از نظر چشم یا گوش یا از نظر زبان باشد. تلویزیون با این فیلمهایش باید در روز قیامت جواب دهد. رادیو و تلویزیون باید دانشگاه باشد؛ اگر عمر مردم را بیهوده گرفت، دزدی کرده است!
مدرس حوزه باید برای یک درس چندین ساعت مطالعه کند. بعضی اوقات حضرت امام(ره) به من میگفتند: «فقه مشکل است و من دیشب هشت ساعت روی این مسأله مطالعه کردم.» گاهی استاد بزرگوار ما آقای داماد(ره) نیز نظیر این را میفرمودند. پس بدون مطالعه نمیشود و باید درس محتوا داشته باشد. طلبهها اگر میخواهند امکانات حوزه برایشان حلال باشد، باید درس بخوانند، و الا استفاده از امکانات حوزه دزدی است؛ این دزدی از بیتالمال است و خیلی مشکلتر از دزدی شخصی است!
همه باید مواظب وقت خود و دیگران باشیم. اگر وقت خودمان را هدر دهیم و ضرر برای دانشگاه و حوزه نباشد، این بیهودگی فشار قبر دارد؛ و اگر مربوط به بیتالمال و اجتماع باشد، دزدی است و گناه بزرگی است؛ مثلاً کسی جلسه را گرم میکند و یک ساعت پوچ میگوید؛ در روز قیامت به غیر از حسرت و ندامت چیزی ندارد. یک ساعت وقت سی چهل نفر را گرفته و عمر مردم را دزدیده است؛ لذا باید مواظب عمر دیگران باشیم.
کسی که درس نمیخواند، حرام است در خوابگاه دانشگاه یا در مدرسه طلاب باشد. وقتی درست است که عمل به وظیفه کند: به راستی درس بخواند و بازی درنیاورد و تنبلی نکند. بزرگان اگر حجرهای در مدرسه داشتند، لااقل در شبانهروز سه چهار ساعت یا بیشتر در این حجره فعالیت علمی داشتند. مطالعه میکردند و درس میگفتند، وگرنه حجره را تحویل میدادند.
مالکیت معنوی
قسم دیگری از حقالناس فرهنگی این است که کسی مقداری از این کتاب و مقداری از آن کتاب میآورد و به نام خودش یک کتاب چاپ میکند. این دزدی است و حرام است. اگر میخواهد دزدی نباشد، باید بگوید این را فلانی گفته و خیانت نکند؛ اما اگر به نام خودش چاپ کند، دزدی است. بزرگان در کتابهایشان وقتی میخواهند چیزی را نقل کنند که پسندیدهاند، نسبت میدهند. اگر ندیده باشند، به طلبه میفهمانند که من از جای دیگر گرفتهام. گاهی میگویند: «قال» و گاهی میگویند: «حُکی عنه». یعنی اینقدر مراعات میکنند. نمیخواهد موضوع را به خودش نسبت دهد.
بعضی اوقات کسی برای نرمافزارش چندین میلیون خرج کرده و یکی میآید و آن را مجانی برمیدارد؛ معلوم است که دزدی است. کسی فیلم درست میکند و صد میلیون یا بیشتر خرجش میکند و ناگهان میبیند دیگران آن را بردند و پولش از بین رفت. همه اینها دزدی است و باید مراقب بود. الان مشهور شده در میان جوانها که قفل فیلمها و نرمافزارها را میشکنند و بدون اجازه صاحبش استفاده میکنند. باید بدانند که این کار جایز نیست. او چندین میلیون خرج کرده و فیلم یا نرمافزار را به دست جامعه داده، ما باید از او بخریم و تصرف در آن مثل تصرف کردن در خانه مردم است. همینطور که رفتن به خانه مردم و برداشتن چیزی حرام است، این کار نیز حرام است.
وظیفهشناسی
اگر شناخت وظیفه و عمل کردن به آن مراعات میشد، الان کشور بهشت دنیا بود. وقتی انقلاب پیروز شد و حضرت امام(ره) مدت کمی در تهران ماندند، به قم رفتند تا در آنجا بمانند. مردم از اطراف میآمدند و قم خیلی شلوغ شده بود. دستهای از شرکت نفت آمدند و سخنگوی آنها گفت: «نیامدهایم که بگوییم از انقلاب چه میخواهیم، بلکه آمدهایم بگوییم انقلاب از ما چه میخواهد؟» حضرت امام خیلی برافروخته و خوشحال شدند و بعد صحبت کردند و خلاصه حرفشان این بود که: «انقلاب از شما یک چیز میخواهد و آن شناخت وظیفه و عمل کردن به آن است.» بسیاری از بدبختیها از این است که شناخت وظیفه نیست.
استاد دانشگاه باید اول وظیفهاش را بشناسد، بعد به امید خدا و با این نیت که دانشجوها امانتی در دستم هستند و من باید به آنها علم بیاموزم، سر کلاس برود و آنچه وظیفه دارد، بگوید. اگر چنین نکرد، مسئول است. افرادی که خوابگاهها را درست کردهاند برای این بوده که دانشجوها درس بخوانند؛ اگر درس نخوانند، زندگی کردن در آن اتاق حرام است. حجره طلبهها برای این است که در آن درس بخوانند. زمانی مرحوم آیتالله اراکی برای نماز آمدند و وضو نداشتند؛ به طلبهای که در مدرسه فیضیه حجره داشت، گفتند: «شما مرا به یک وضوگرفتن بر سر حوض مدرسه فیضیه مهمان کنید!»
انصاف
یکی از فضایل بزرگ، انصاف است. اگر ما انصاف داشتیم، دزدی در جامعه نبود. اگر انصاف در اجتماع حکمفرما بود، غیبت و تهمت و شایعه نبود و جامعه یکپارچه خدایی بود. میفرمایند: «انصاف المرء من نفسه حتى لا یرضى لأخیه من نفسه إلا بما یرضى لنفسه منه»:۲هر چه برای خود میپسندی برای دیگران نیز همان را بپسند و هر چه برای خود نمیپسندی، برای دیگران مپسند. محتوای این روایت در روایات فراوانی آمده و بیش از پنجاه موردش را مرحوم کلینی در کافی آورده است. این روایات به ما میفهماند: اگر دوست نداری کسی به تو خیانت کند، در حق دیگران خیانت مکن؛ اگر دوست نداری کسی سرت کلاه بگذارد، کلاه سر مردم مگذار؛ چنانچه خواهان ظلم نیستی، پس به کسی ظلم مکن؛ اگر دوست نداری کسی پشت سرت غیبت کند و تهمت و زخم زبان بزند، پس به دیگران توهین مکن، پشت سرشان غیبت مکن، شایعهپراکنی مکن، سخنچینی مکن و در یک کلام، انصاف داشته باش.
آیا میخواهی ببینی مؤمن هستی یا نه؟ پس آنچه برای خود میخواهی، همان را برای دیگران بخواه و آنچه برای خود نمیپسندی، برای دیگران مپسند. اگر انصاف دارید، مؤمن هستید و اگر انصاف ندارید، مؤمن واقعی نیستید. مؤمن واقعی کسی است که انصاف داشته باشد. بپسندید برای مردم آنچه را برای خود میپسندید و نپسندید برای مردم آنچه برای خود نمیپسندید.
پینوشتها:
1- الکافى، ج ۲، ص 210.
2- همان، ص ۱۷۰.