25 مهر 1396, 2:31
خداوند به کساني که از آنان رضايت دارد، علم غيب مي دهد. چنانکه مي فرمايد: عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَي غَيْبِهِ اَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَي مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُکُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا؛ (او) داناي نهان است و کسي را بر غيب خود آگاه نمي کند، جز پيامبري را که از او خشنود باشد، که [در اين صورت] براي او از پيش رو و از پشت سرش نگاهباناني بر خواهد گماشت.(جن، آيات 26 و 27)
اين کساني که خداوند از آنان رضايت دارد، همان نفوس مطمئني هستند که خداوند در آيات 27 تا 30 سوره فجر از آنان به عنوان «رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً» ياد کرده است. اينان از علوم غيب الهي به اذن و تعليم الهي آگاه هستند.
خداوند در آيه 105 سوره توبه مي فرمايد که معصومان(ع) علم غيب دارند و حتي به سر و اخفاي شما آگاه بوده و نيت هاي اعمال شما را مي دانند و بر اساس آن در قيامت شهادت مي دهند که آيا از روي نفاق و ريا، کاري نيک کرده ايد يا از روي خلوص و اخلاص: قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُوْمِنُونَ؛ بگو هرکاري مي خواهيد، انجام دهيد؛ پس به تحقيق خداوند و پيامبرش و مؤمنان (معصومان) آن را مي بينند(يعني ملکوت اعمال را مي بينند و میدانند و چيزي بر آنان مخفي و نهان نيست).
يکي از مباحث اصول فقه، مبحث علم و قطع است. در آنجا بيان مي شود که قطعيت و علم، حجت است؛ ولي بايد توجه داشت که مراد از اين علم و قطع، همان علم عادي و معمولي است نه علم الغيب؛ يعني حجيت علم و قطع در مباحث فقهي و عملي زندگي همان علم و قطعي است که از راه عادي به دست مي آيد نه آن علم و قطعي که از راه علم الغيب تحقق مي يابد.
مرحوم کاشف الغطاء مي فرمايد که علم الغيب سند و مستند فقهي هيچ حکم فقهي و فتوا و عمل نيست (کشف الغطاء عن مبهمات الشريعةً الغراء، الحديثةً، کاشف الغطاء، ج 3، ص113 و 114)؛ زيرا انسان مأمور است که به علم عادي و امارات عمل کند. از اين رو حضرت پيامبر(ص) در قضاوت به علم غيب عمل نمي کند بلکه به همان امارات بسنده مي کند و میفرمايد: إِنَّمَا اَقْضِي بَيْنَکُمْ بِالْبَيِّنَاتِ وَ الْاَيْمَان؛ در ميان شما جز به بينه و سوگند قضاوت و حکم نمي کنم.(الکافي، ط اسلامی، ج7، ص414)
پيامبر(ص) با آنکه بر اساس همين ظاهر حکم مي کند ولي مي فرمايد که بدانيد اگر بر اساس همين حکم من و بر پايه شاهد و سوگند، مال حرامي را به مال خودتان افزوديد، شما داريد مال حرام مي خوريد نه آنکه چون من پيامبر به شما دادم، حالا «حلال و ملک» شما شده است، چنين نيست، بلکه اين همان قطعه آتش است که به خانه خودتان برده ايد و مي خوريد: «فَإِنَّمَا قَطَعْتُ لَهُ بِهِ قِطْعَةً مِنَ النَّار؛ بلکه قطعه اي از قطعات آتش دوزخ را جدا کردم و در اختيار شما قرار داده ام»(همان)
پس علم غيب مستند و سند فقهي نمي شود و در احکام علمي و عملي به عنوان دليل به کار نمي رود و رفتار نبايد تحت تأثير آن باشد. از اين رو امامان معصوم(ع) با آنکه مي دانستند در مسجد به شهادت مي رسند يا در جام زهري مرگبار است، ولي مأمور به ظاهر بودند و نه به علم غيب.
اصولاً علم غيب از اسرار الهي است و اگر معصوم(ع) بخواهد بر اساس آن عمل کند، ديگر مردم مجبور مي شوند تا رفتار ديگري داشته باشند، در حالي که مردم مختار هستند خودشان بر اساس شخصيت خودشان عمل کنند و اين گونه مورد ابتلا و آزمون و امتحان قرار گيرند. از اين رو معصوم (ع) با علم غيبي که دارد و مي داند شخص مجرم زنا کرده يا زنا زاده است و مانند آن، اما به همان ظاهر حکم مي کند و فرزند را براي شوهر مي داند و احکام آن را اجرا مي کند.
روزنامه كيهان، شماره 21728 به تاريخ 30/6/96، صفحه 6 (معارف)
استخدم دائما محرر هتمل عبر الإنترنت لإنشاء مقالات مثالية لموقعك على الويب!
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان