دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

غفلت؛ دام ابليس

No image
غفلت؛ دام ابليس

نويسنده: حسن توحيدلو

در مطلب حاضر نويسنده با اشاره به تلاش هاي ابليس براي کشاندن انسان به وادي غفلت، اهميت و جايگاه ذکر و ياد خدا را به عنوان تنها راهکار دوري از غفلت تشريح کرده است.

چرايی غفلت!

غفلت بيماري همگاني است. شخص غافل با آنکه دشمن دائمي خويش را در کمين می‌بيند ولي کاري مي کند که به دشمن فرصت توطئه، يورش و کنش مي دهد. اين گونه است که امام صادق(ع) با شگفتي مي پرسد: ان کان الشيطان عدوا فالغفلةً لماذا؟ اگر شيطان دشمن است، پس چرا مردم گرفتار غفلت هستند؟! (امالي صدوق: 56، ح5، مجلس2)

انسان که مي داند ابليسي سوگند خورده همواره هوشيارانه در کمين اوست تا به او ضربه بزند و او را به هلاکت و نيستي بکشاند، چگونه از هوشياري بيرون مي آيد و نسبت به آن غافل مي شود و اجازه مي دهد که ابليس ظن خويش را به يقين تبديل کند و ضربات کاري پياپي بر پيکر نحيف انسانيت انسان وارد سازد؟ اين درحالي است که دشمن از ساز و کار برتر پنهان شدن و ديده نشدن برخوردار است و مي تواند همواره در پس پرده اي از برزخ قرار گيرد و با استتار دايمي هرگز ديده نشود، پس چرا انسان با افکندن پرده غفلت بر ديده هاي قلب، هوشياري خويش را کاهش مي دهد و امکان ضربه زدن و تحرکات بيشتر را به او مي دهد؟

شگفت تر آنکه انسان با علم و آگاهي به دشمني چنين کينه توز و توانمند در استتار، به بازيگوشي مشغول مي شود و توجهي به تحرکات آن نمي کند؟ انسان مي بيند که چگونه اين دشمن غدار و کينه توز در بيشه انسانيت، زماني شير مي شود که انسان را غافل و ضعيف مي بيند و حضور دشمن را هيچ مي شمارد و با بازيگوشي و بي توجهي زمان مي گذراند و چگونه در هنگام هوشياري انسان روبهي مکار مي شود و با هزاران حيله و چاره و وسوسه مي کوشد تا بر زمين انسانيت وارد شده و گام پيش گذارد و توطئه هاي خويش را اجرايي کند.

انسان با آنکه اين همه زيرکي و هوشياري و توطئه هاي شبانه روزي را از دشمن براي تصاحب سرزمين دل را مي بيند، با اين همه خود را به غفلت مي زند و يا نمي خواهد از خواب غفلت بيدار شود.

اين درحالي است که همه چيز دنيا او را به شکلي به حضور مي خواند و از غفلت بازمی‌دارد. مرگ دوستان و همسايگان از سويي و مصيبت هاي روزانه براي او و ديگران و هزاران تغيير روزمره در خود و ديگران نداي اي غافل! بيدار شو و هوشيار باش مي دهد. يعني هوش دار! که دنيا همواره در تغيير است و دشمن با هزاران نيرنگ و ترفند مي کوشد تا از ياد خدا و رستاخيز و هدف و فلسفه خلقت و آفرينش غافل شوي! هدف دشمن اين است که تو در خواب غفلت عمر خويش سپري سازي و دست کم عمر نقد را با غفلت از دست بدهي.

غلبه ابليس بر عارف

يکي از عارفان که داراي چشم برزخي و اهل بصيرت بود، با شيطان در اثر مکاشفه اي ديداري مي کند. ابليس از وي مي خواهد که پيش رود! اهل بصيرت به خود نهيب مي زند که مبادا که فرمان او را گوش کني و به فرمان او گام به سوي او برداري. مقاومت مي کند تا آنکه ابليس پيش او مي آيد و در کنارش مي نشيند. آنگاه ساعتي به بحث و گفتگو باهم بودند و هر چه ابليس دليل و برهان مي آورد، اين اهل بصيرت و معرفت آن را باطل مي کرد؛ بحث هاي علمي که اگر نوشته مي شد خود کتابي پندآموز و دانشي مهم بر ابليس و ابليسيان بود. ساعتي که گذشت اهل بصيرت گفت: به هرحال تو را شکست دادم و بطلان مدعاهايت را اثبات کردم. ابليس گفت: من هم به چيزي که مي خواستم رسيدم. اهل بصيرت و معرفت گفت: چگونه؟ ابليس گفت: ساعتي عمرت را گرفتم و تو را از خدا غافل ساختم و به خود مشغول داشتم و همين برايم کافي است.

ابليس حتي نسبت به اهل بصيرت به شکل روبهي مکار ظاهر مي شود تا دمي از عمر گرانبهاي آدمي را بگيرد و او را به خود مشغول دارد حتي اگر باشد اين مشغول داشتن به بحث و جدل و استدلال سپري شود.

ابليس مي داند که سرمايه اصلي انسان زمان است و اين زمان، آنچنان ارزشمند است که خداوند بدان سوگند خورده است. (والعصر) همه انسان ها در ارزش سرمايه زندگي خويش بی‌توجه هستند و زمان کوتاه زندگي خود در دنيا را بيهوده تلف مي کنند. اين گونه است که مصداق اهل خسران و زيان مي شوند و از سرمايه هزينه مي کنند و سودي به دست نمی‌آورند. هر کسي در اين دنيا عمر خويش را تلف مي کند و سرمايه از دست مي دهد و چيزي نمی‌اندوزد و ره توشه سفر آخرت نمي کند. در اين ميان تنها برخي هوشيارو بيدار هستند و با ايمان و عمل صالح گام در راه رستگاري و خوشبختي مي نهند. (سوره والعصر)

گردش روزگار و تغييرات گوناگون آن مي بايست همه را بيدار کند ولي انسان در دام ابليسي گرفتار است که همواره او را به غفلت مي خواند. از پيامبراکرم(ص) روايت شده است: اغفل الناس من لم يتعظ بتغير الدنيا من حال الي حال؛ غافلترين مردمان، کسي است که از دگرگوني احوال دنيا پند نگيرد و به خود نيايد. (من لايحضره الفقيه، 4، 394)

هر روز مرگي را مي بيند و ناپايداري سلامت و خوشي و ثروت را مي نگرد، با اين همه خود را براي سفر و رفتن آماده نمي کند. اين غفلتي است که دل ها را چنان دربر گرفته است که با هيچ چيزي بيدار نمي شود.

در روايت است که همه چيز دنيا فرياد بيدار باش و هوشيار باش مي دهد ولي کدام گوشي است که بشنود و کدامين چشمي است که ببيند و پند پذيرد.

روايت شده است که ذکر و زمزمه خروس ها در شبانه روز اين است: اذکروا الله يا غافلين؛ اي بيخبران، به ياد خدا باشيد و از غفلت بيدار شويد. آن که خود به سبوح قدوس مشغول است ديگران را به ياد خدا مي افکند و هر ساعتي يک بار خروش برمي دارد که بيدار باش و هوشيار باش که زماني ديگر رفته و خسران از سرمايه نصيب گشته است.

در کتاب لباب الالباب اين روايت آمده است که: اهل الجنةً لايحتسرون علي شيء فاتهم من الدنيا کتحسرهم علي ساعةً مرت من غير ذکرالله يعني: بهشتيان، بر هيچ چيز که در دنيا از دستشان رفته است، به قدر آن ساعت که بي خبر از ياد خدا نشسته بودند، حسرت و تأسف نمي خورند.(ارشاد القلوب ديلمي)

موش هاي سپيد و سياه

شيخ بهائي در کتاب اربعين خود تمثيل ذيل را از کتاب کمال الدين نقل مي کند که: آدمي که فريفته دنيا و غافل از مرگ و دشواري هاي روز حساب است و در لذت زودگذر و آلوده به گرفتاري هاي اين جهان غوطه ور است، به آن کس ماند که به وسيله ريسماني به درون چاهي عميق، فرو آويخته شده است. چون خوب بنگرد، بيند که در قعر چاه اژدهاي بزرگي دهان گشوده و منتظر فرو افتادن و بلعيدن اوست و در بالاي چاه، دو موش سياه و سپيد نشسته و مدام، نخ نخ آن ريسمان را به دندان مي جوند، ليکن با همه اين احوال پر خطر، مرد آويخته در چاه به خوردن مقداري عسل که بر ديواره چاه با خاک آلوده شده است و زنبوران به دورش پرواز می‌کنند، مشغول و به لذت آن شيريني دل بسته و با زنبوران به ستيز سرگرم است و ديگر از آنچه در بالا و پايين چاه مي گذرد، غافل و بي خبر مانده است.

آري، آن چاه، دنياست و آن ريسمان، عمر آدمي است و آن اژدهاي دهان گشود، همان مرگ است و آن دو موش سياه و سپيد، شب و روزند که مدام، رشته عمر آدمي را مي گسلند و آن عسل آلوده به خاک، لذت دنيوي است که با انواع کدورت ها و دردها آلوده است و آن زنبوران، مردم اين جهانند که براي خوردن آن عسل آلوده، با يکديگر در مزاحمت و جدالند (تمثيل فوق، با اندک تفاوتي، در باب برزويه طبيب از کتاب کليله و دمنه آمده است).

ريشه گناهان

آدمي با غفلت خويش به هر کاري مي پردازد و خواسته و ناخواسته راه شيطان را مي رود و با او همراه و همگام و همسفر به سوي دوزخ مي شود؛ زيرا غفلت از خدا، غفلت از آخرت و بازخواست و قانون هاي الهي و حدود آن است. از اين رو نه چيزي را مي پرستد و نه به اصول اخلاقي و قانوني پايبند است و نه خدايي را مي شناسد که از او ترس بازخواست داشته باشد. از اين روست که گفته اند: رأس الذنوب، الغفلةً من الله؛ بي خبري از ياد خدا، سرآغاز همه گناهان است.

راه رهايی از غفلت

براي رهايي از غفلت مي بايست ذکر الهي را تنها عامل غفلت زدايي شمرده و بدان تمسک جست. هرچند که براي ذکر مانند هر عمل معنوي و عبادي مراتب و درجات بسياري است که از ذکر زباني آغاز و به ذکر وجودي ختم مي شود که همه وجود شخص ذکر خداوندي است، با اين همه هرکسي در هر مرتبه اي از حضور باشد از آثار آن بهره مند مي شود. ذکر، همان گونه که داراي مراتب است و در هر مرتبه اي براي آن اثري است، تنها عبادتي است که براي آن نهايت و زماني نيست. ذکر تنها عبادتي است که مي توان از آن به عبادت دايمي ياد کرد.

در کتاب کافي از حضرت امام صادق(ع) روايت شده است.

هر چيزي حدي دارد که بدان منتهي مي شود مگر ذکر که برايش حد و انتهايي نيست، خداوند متعال نمازهاي واجب را قرار داد که هر کس آنها را ادا کرد، همان حدش خواهد بود. اگر کسي ماه مبارک رمضان را روزه گرفت، حدش را ادا کرده است اگر کسي حج را انجام داده، حدش را ادا نموده است، اما ذکر اينگونه نيست، خداوند سبحان در مورد ذکر، به کم راضي نشد و براي آن حد و انتهايي قرار نداده است. آنگاه حضرت اين آيه را تلاوت کرد: يا ايها الذين امنوا اذکروا الله ذکرا کثيرا و سبحوا بکرةً و اصيلا (احزاب/ 42) اي کساني که ايمان آورده ايد! خداوند را فراوان ياد کنيد و هر بامداد و شامگاه تسبيحش نماييد. بنابراين، خداوند متعال براي ذکر، حد و انتهايي قرار نداده است سپس فرمود: پدر من کثيرالذکر بود، با او راه که مي رفتم، ذکر خدا مي کرد. با او غذا هم مي خوردم، ذکر خدا را داشت و اگر با مردم هم سخن می‌گفت، از ذکر خدا غافل نمي ماند. خودم ديدم که زبان مبارک حضرت به کامش چسبيده لااله الاالله مي گويد. ما را جمع مي کرد و دستور مي داد تا طلوع آفتاب، ذکر داشته باشيم. به هر يک از ما که توانايي قرائت قرآن را داشت، دستور مي داد که قرآن تلاوت کند و هر کس که اين توانايي را نداشت، دستور مي داد که ذکر بگويد.

خانه اي که در آن قرآن قرائت مي شود و خدا ياد مي گردد، برکتش زياد است، ملائکه در آنجا حاضر مي شوند و شياطين آنجا را ترک مي کنند چنين خانه اي براي اهل آسمان، نور می‌دهد، همچنانکه ستارگان، براي اهل زمين نور مي رسانند.

پيامبر اکرم(ص) فرمود: آيا دوست داريد بگويم نيکوترين عملي که موجب رفعت درجه و مقام شما خواهد شد چيست؟ عملي که پاکترين اعمال نزد رب العالمين و بهتر از زر و سيم است و از کشتن و کشته شدن در راه خدا اولي و ارجح است؟ گفتند آري يا رسول الله. فرمود: ذکر کثير و اينکه پيوسته به آن مشغول باشيد. امام صادق سپس فرمود: کسي از پيامبر خدا پرسيد: چه کسي در اين مسجد از همه بهتر است؟ فرمود: آن کس که ذکر خدا بيشتر کند، همچنين آن حضرت مي فرمود: آن را که زبان ذاکر داده اند، خير دنيا و آخرت به او عنايت شده است. (کافي/ ج 1 ص 7 ح 8)

نيز در کافي ابوبصير از حضرت امام صادق(ع) روايت کرده است: شيعتنا الذين اذا خلوا ذکرو الله کثيرا: يعني شيعيان ما کساني هستند که چون فراغتي دست دهد، فراوان به ذکر حق تعالي پردازند. (همان، ح 3/ ص 268)

«مرحوم فيض کاشاني در کتاب خلاصةً الاذکار گويد: بايد دانست که ذکر پنهاني هفتاد برابر از آشکار آن افضل است و از حضرت امام رضا(ع) نيز افضليت ذکر پنهاني تأييد شده است؛ زيرا که اينگونه ذکر، به اخلاص نزديک تر و از ريا دورتر است. خداوند متعال فرمايد: و اذکر ربک في نفسک تضرعا و خيفةً و دون الجهر من القول بالغدو والآصال و لاتکن من الغافلين؛ ذکر پروردگار خويش را در دل، با زاري و بيم بدون آنکه چيزي بر زبان بگويي در هر صبح و شام به جاي آور و از زمره غافلان مباش. (اعراف آيه 205)

روايت است که فرشته موکل بر انسان، ذکري را که بشنود، ثبت مي کند ليکن در مورد ثواب ذکر خفي که خداوند متعال در قرآن مجيد به آن امر کرده است: اذکر ربک في نفسک تضرعا و خيفةً؛ کسي جز خداوند به آن آگاه نيست.

مراتب ذکر

مرحوم فيض، پس ازعبارت فوق گويد: (به طوري که ارباب معرفت گفته اند ذکر را چهار مرتبه است: نخست: آنکه ذکر، تنها بر زبان جريان يابد؛ دوم: آنکه علاوه بر زبان، قلب نيز ذاکر و متذکر باشد، بديهي است که براي حضور قلب، مراقبت و مداومت لازم است؛ چه اگر قلب را به حال خود رها کنند، در وادي انکار، سرگردان خواهد شد؛ سوم: آنکه ذکر خدا چنان در قلب متمکن شود و بر آن مستولي گردد که بازگيري توجه قبل از آن، دشوار است، همان طور که در نوع دوم، حضور قلب نسبت به ذکر مشکل صورت مي گرفت؛ و بالاخره چهارم: آنکه بنده خدا يکسره در مذکور- جل شأنه و ذکره - مستغرق شود که ديگر نه به ذکر و نه به قلب خود توجه دارد. در چنين حال است که اگر توجه ذاکر به ذکر مصروف شود، همان ذکر، حجاب جان او مي گردد و اين حال، همان است که در عرف عارفان، به فنا تعبير مي شود و آن است تمام منظور و منظور تمام و کمال مطلوب از ذکر حضرت باري تعالي.

در چهار مرتبه ذکر، مرحله چهارمين لب لباب است و سه مرتبه ديگر همه قشرند و فضيلتشان در آن است که راهي به سوي حصور مرتبه چهارم باشند.

روايت شده است که مجاشع از رسول خدا(ص) پرسيد: طريق ذکر خداوند کدام است؟ فرمود: نسيان النفس يعني آنکه بنده خدا، خود را فراموش کند.

ابوسعيد ابوالخير(ره) در پيروي از سخن پيامبر اکرم گويد: الذکر نسيان ماسواه يعني: ذکر فراموش کردن همه چيز جز پروردگار عالم است.

مروي است که: ثلثةً لايوزن عندالله بجناح بعوضةً: الصلوةً علي العادةً، والذکر علي غفلةً و الصلوةً علي النبي بغير حرمةً؛ سه چيز را نزد پروردگار، قدر بال پشه اي ارزش نيست، نمازي که صرفاً برحسب اقتضاي عادت گزارند و ذکري که در حال غفلت گويند و صلواتي که بر پيامبر اکرم فرستند بدون آنکه حرمت آستان آن حضرت و احترام شريعتش را نگاه دارند.»

(برگرفته از: نشان از بي نشانها؛ آيت الله نخودکي اصفهاني)

روزنامه كيهان، شماره 21718 به تاريخ 19/6/96، صفحه 6 (معارف)

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
رساله حقوق امام سجاد(ع)

رساله حقوق امام سجاد(ع)

اشاره: برخی محققان میراث علمی امام سجاد(ع) را به سه بخش تقسیم کرده‌اند: روایات، ادعیه (به‌ویژه در صحیفه سجادیه)و رساله حقوق.
Powered by TayaCMS