کلمات کلیدی :نژاد پرستي، گوستاولوبون، نژاد برتر
نویسنده :رضا نوين
اعلامیه جهانی حقوق بشر در ماده 2 مقرر میدارد:
«هر کس میتواند بدون هیچگونه تمایز مخصوصاً از حیث نژاد، رنگ، زبان، مذهب، عقیدۀ سیاسی یا هر عقیدۀ دیگر و همچنین ملیت، وضع اجتماعی، ثروت، ولادت یا هر موقعیت دیگر، از تمام حقوق و آزادیهایی که در اعلامیۀ حاضر ذکر شده است، بهرهمند گردد».1
اتوکلاین برگ، «نژاد» را چنین توضیح میدهد:
«نژاد یک واژه مردمشناسی است و به اجتماع متشکل تاریخی مردمی با «ریشۀ مشترک» و «خصوصاً ارثی مشخص» دلالت میکند؛ رنگ پوست، رنگ مو و چشم، شکل لب و بینی هیچکدام از این خصوصیات فیزیکی تأثیری در کارکرد اعضای بدن انسان و ویژگیهای اساسی ظاهری و روانی آن ندارد. ویژگیهای نژادی، صفات فیزیکی ابناء بشر است که ریشهاش در دور دستترین زمانها قرار دارد و تحت تأثیر محیطهای جغرافیایی مختلف اجداد ما به وجود آمده است».2
اگرچه خصوصیات «بیولوژیکی» تأثیری در کارکرد انسان ندارد و دانشمندان سراسر دنیا نیز مدارک غیرقابل انکاری برای وحدت بیولوژیکی بشر بهدست آورده و ثابت کردهاند که تنوع سوابق تاریخی ملتهای مختلف به هیچ وجه ربطی به امتیازات نژادی ندارد، با این حال عدهای از متفکران دنیا به خاطر روحیه استعماری و سلطهطلبی، به این خصوصیات و صفات بها میدهند و خود را نژاد برتر و دیگران را نژاد غیر برتر یا نژاد پست مینامند.
«بطور کلی محتوای تئوریهای نژادپرستی را میتوان در نکات زیر خلاصه کرد:
أ) نژادهای انسانی به «برتر» و «پست» تقسیم میشوند.
ب) پیشرفت اجتماعی تنها در پرتو کوشش نژادهای برتر حاصل میشوند.
ج) نیروی محرکه تاریخ، عامل نژادی یا عامل طبیعی است.»3
در دوران توسعه طلبی، گروههای سرمایهداری بهخصوص امپریالیسم، و چند کشور محدود دنیا صراحتاً خود را نژاد برتر و صاحب فکر و اندیشه معرفی کردند و تقریباً کل دنیا را مورد تجاوز، استثمار و استعمار قرار دادند. در آغاز قرن 19 که برده داری به صورت رسمی برچیده شد، نژادپرستی نیز شکل اولیه خود را از دست داد. بعداً دانشمندان غربی با کمک گرفتن از فرضیههای علمی صورت جدیدی به این مسئله دادند و گوستاولوبون جامعهشناس فرانسوی مبنای نژادپرستی را علمی کرد.
«همه انواع نژادپرستی بر مبنای صغری و کبری چیدن برای اثباتِ نابرابری نژادها و ملتها استوار میباشد، و سعی نژادپرستان بر این است که آن را به عنوان یک قانون کلی مطرح سازند؛ بنابراین برای کسب دلایل عینی برتری خود بر ملتهای پست، تلاش میکنند».4
هدف از این تقسیمبندی و وضع قوانین متناسب با آن، از سوی «نژاد برتر»، امپریالیسم یا همان کسب تسلط سیاسی و اقتصادی بر مناطقی از جهان که «نژاد پست» در آن سکونت دارد، میباشد و هدف از این امپریالیسم به دستآوردن منابع ارزان آنان و یافتن بازارهای مطمئن برای خرید کالا و خدمات خود میباشد.
در تقسیمبندی جدید که بر اساس نگرشهای امپریالیستی صورت گرفته است، کشورهای دنیا را به کشورهای شمال – که در رأس آنان آمریکا و هفت کشور صنعتی است – و کشور جنوب – که شامل کشورهای در حال توسعه و جهان سوم میشود – تقسیم کردهاند.
سخن آخر اینکه در جهانی که همه ملتها و دولتها به دو دستۀ نژاد برتر و نژاد پست تقسیم میشوند هیچ نژاد پستی حق ندارد پاپیش را از گلیمش درازتر کند و پا در جاپای نژاد برتر بگذارد؛ چون نژاد پست با کوچکترین آگاهی و تحرکی منافع و تسلط نژاد برتر را به خاطر خواهد انداخت.
حال اگر در این بین کشوری مانند ایران به برکت خونهای پاک هزاران شهید و با رهنمودهای روشنگرانه رهبر معظم انقلاب به آگاهی سیاسی و اقتصادی رسید و جوانان آن مرز و بوم به توصیه رهبرشان وارد میدان علم و عمل شدند و بدون داشتن هیچ تجربه علمی و بدون کمک از کسانی که خود را نژاد برتر میدانند، به پیشرفتهای علمی مانند فنآوری هستهای دست یافتند و توانستند آن را بومی سازند، در مقابل آپارتاید هستهایی قرار میگیرند؛ چرا که به رغم آنها ملّتی که از جنس آنها نیست، از حریم خود تجاوز نموده است.
نتیجه این پیشرفتها آن است که غرب منافع خود را در خاک ایران از دست رفته میبیند و مهمتر از آن ایران الگوی ملتهای دیگر میشود. در این صورت است که کشورهای استعماری با انواع تحریکها و تهدیدها، قوانین نژادپرستانۀ خویش را عملی میسازند؛ ولی، همۀ فرزندان خمینی کبیر میدانند که باید با این اعمال نژادپرستانه مبارزه کنند تا بتوانند آپارتاید سیاسی، علمی، فرهنگی را از بین ببرند.