نگاه متعالي به رهبران الهي
احمدرضا آباد
یکی ازنکات قابل توجه درجریان مبارزه بین جبهه اهل حق و باطل این است که جبهه باطل در مبارزه با اهل حق تفاوتی بین اهل حق نمیگذارد. او در صدد نابودی تمام نفرات جبهه اهل حق است. میخواهد تمام نفرات و امکانات جبهه حق را نیست و نابود کند تا هیچ نام و نشانی از حقیقت و اهل آن نماند. برای رسیدن به این مطلوب، به هر راهی متوسل میشود. به هر علامتی که نشانگر حق باشد و انسانها با استفاده از آن بتوانند به مرتبه ای از حقیقت برسند حملهور میشود و با تمام قوایی که دراختیار دارد سعی میکند که یا آن را نابود کند یا اگر توان نابود کردن آن را نداشته باشد به طرق مختلف سعی میکند چهره آن نشان و علامت را مشوه و کج و معوج نمایش دهد تا انسانها بدان رغبت نکنند. نمونه این اعمال جبهه باطل در طول تاریخ کم نیست. فقط کافی است در همین زمانه خودمان نگاهی به اطرافمان بیندازیم تا مصادیق زیادی از این حملات را مشاهده کنیم. در این مجال چند مورد از آنها را بر میشماریم.
دین مبین اسلام یکی از ادیان پر طرفدار عالم، دارای کتاب آسمانی و آموزههای آن در دسترس تمام عالم است بسیارند کسانی که متدین به ادیان دیگری هستند ولی به سایر ادیان بی حرمتی نمی کنند. ولی کسانی هم هستند که حیاتشان در گرو اهانت به ادیان الهی و آسمانی است. کتاب مقدس مسلمانان را به آتش میکشند. اسلام و قرآن را متهم به خشونت میکنند. درباره شخصیت بیبدیل و آسمانی پیامبر اسلام(ص) کتابهای بسیار سخیف مینویسند و آنها را در تمام عالم در تیراژهای میلیونی چاپ میکنند. فیلمهای موهن و به دور ازشان پیامبر اسلام(ص) میسازند و با استفاده از رسانههای جهانی قصد دارند این حقایق را درچشم مردم عالم هر چه زشتتر نمایش دهند تا با بیزار شدن تودههای مردم از این خورشیدهای آسمان هدایت و حقیقت، بازار شیطان و شیطان پرستان هرچه گرمتر شود و درست در بازار گرمی شیطان است که جنگ و درگیریهای جهانی شعله میکشد و در این بین سلاحهای جهنمی پیروان شیاطین روانه بازار میشود و به خوبی به فروش میرسد و آنها به ثروتهای نجومی دست مییابند و تاکنون نیز این گونه بوده است.
منتهی از یک نکته نباید غفلت کرد. دشمن گرچه به تمام سرمایههای مادی و معنوی جبهه اهل حق هجوم آورده و در آینده هم این کار را با تمام قوا انجام میدهد ولی با تمام فکر و اندیشه خود به این نکته اساسی میپردازد که چگونه میتواند ضربات اساسی خود را به حساس ترین نقاط حیاتی جامعه اسلامی وارد کند. او این نقاط را به خوبی شناسایی کرده است و حتی بهتر از بسیاری از کسانی که در جبهه حق قراردارند، نقطههای حیاتی جامعه ما را میشناسد و شبانه روز به برنامه ریزی میپردازد شاید بتواند کاری از پیش ببرد. پیبردن به آنچه در ذهن شیادان میگذرد چندان سخت نیست. کافیست چشمانمان را کاملا باز کنیم و به صحنه نبرد نگاهی بیندازیم. نقاطی که برای دشمن حائز اهمیت است درست همان جاهایی است که مدام به آنها حمله میکند. از هر راهی که بتواند. از خارج یا داخل. با کتاب یا فیلم یا سخنرانی یا...
به عقیده شما مهمترین نقطهای که دشمن برای نیل به موفقیت باید از آن بگذرد کدام است؟ اجازه بدهید برای نزدیک تر شدن به جواب، این نقاط استراتژیک را به دو قسمت تقسیم کنیم. برخی از موقعیتها و نقاط بسیار مهم هستند ولی با نابودی آنها دشمن به تمام هدف خود نمیرسد بلکه به اهداف اصلی خود نزدیک میشود. به عبارت دیگر برخی از اهداف تبعی هستند و برخی اصلی. اگر اعداء ما به اهداف اصلی خود برسند. همه چیز برباد رفته خواهد بود. و لو اهداف تبعی او بر زمین مانده باشد.
پس ما باید با تمام قوا و همت درصدد حفظ و حراست از تمام اهدافی باشیم که اعداء ما نگاهشان را به آنها دوخته اند. بدون شک آن نقطه اصلی که هدف نهایی دشمن است از اهمیت ویژه ای برخوردار است و در صورت لزوم همه چیز را باید خرج آن یک نقطه اصلی نمود. باز این سوال پیش میآید که آن نقطه اصلی که در صورت لزوم همه چیز را باید فدا کرد تا با حفظ آن، شاهرگ حیاتی جامعه شیعی قطع نشود کدام است؟
بدون شک هر شیعهای که اندکی به معارف دین الهی اسلام واقف باشد تفاوت جامعه شیعی و حکومت شیعی را با تمام جوامع و حکومتهای دیگر جهان در یک کلام، همان حاکمیت امامت و ولایت میداند. در حقیقت همین یک نقطه است که در طول تاریخ اسلام مورد هجوم تمام دشمنان انسانیت و اعداء ادیان الهی و دنیا طلبان قرار گرفته است. بلافاصله بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام(ص) عدهای با نقشه از پیش تعیین شده به این نهاد و نهال نوپا حمله ور گشتند و با قول و عمل خود گفتند که حاکمیت امامت و ولایت را برنمی تابند و به آنچه هوای نفسشان میپسندید گرایش پیدا کردند. ابتداء امویان و بعد از آنها عباسیان زمام امور را به دست گرفتند و کردند آنچه کردند. در تمام این دوران کما بیش مردم به احکام اسلام عمل میکردند. نماز میخواندند، روزه میگرفتند، به حج میرفتند و... ولی حقیقتا جامعه اسلامی در دست نمایندگان الهی نبود. آنان که خداوند آنها را برای حکومت و ولایت بر بندگانش برگزیده بود و شرائط این مسئولیت بزرگ را در وجودشان نهاده بود و جامعه هم از این برگزیدگان الهی حمایت نمیکرد تا آنها به جایگاه حکومت ظاهری دست یابند با حذف این انوار الهی از صحنه حکومت، دشمن به هر آنچه که میخواست میرسید. گرچه مردم اعمال دینی خود را انجام میدادند و تنها در این صورت است که جبهه باطل به پیروزی نهایی دست مییابد و البته به نسبتی که در این مسیر به موفقیت برسد به هدف خود نزدیک شده است.
اجازه بدهید یک بار دیگر آن جمله اول را تکرار نمایم چون محور این نوشتار همان یک جمله است البته آن جمله را این بار دقیقتر میآوریم آن جمله این است: جبهه باطل در مبارزه با اهل حق تفاوتی بین رهبران جبهه اهل حق نمیگذارد. دراین جمله واژه «رهبران» را اضافه کردیم تا مقصودمان را کاملا روشن و شفاف بیان کرده باشیم.
برای جبهه باطل فرقی نمیکند که چه کسی مسندنشین جبهه اهل حق است. شیطان میخواهد نه از این مسند نشانی باشد و نه از آنکه براین مسند تکیه میزند. حتی همان روزهایی که پیامبراسلام(ص) مسندنشین این قله بودند شیاطین بسیارتلاش کردند که ایشان را نابود نمایند ولی به لطف حضرت الله موفق نشدند. وپیامبر اسلام(ص) ظاهرا تا آنجا که عمر طبیعی ایشان اقتضاء داشت باقی ماندند و به حکومت خود ادامه دادند. ولی بعد از ایشان مردم آن سامان به جای حمایت از خاندان پیامبر(ص) به خانههای خود خزیدند و برخی هم از فتنهگران حمایت نمودند. همه اینها معلول این نکته بود که این مردم گرچه به ظاهر پیامبر را قبول داشتند ولی علی را نمیخواستند. گرچه همین پیامبری که قبولش داشتند گفته باشد که بعد از من علی جانشین من است. اینها یک نمونه از مردمانی هستند که بین رهبران الهی تفاوت قائل میشوند یکی را میپذیرند و دیگری را نمیپذیرند. چرا نمی پذیرند؟ چون جوان است. چون پیرتر از او برای به دست گرفتن زمام امور وجود دارد. و دلایلی واهی از این قبیل که هنوز درجامعه شیعی ما هم رواج دارد و ما به چشم خود دیدیم و به گوش خود شنیدیم که چگونه عده ای برای به دست گرفتن ریاست جمهوری درهمین کشور این دلایل را مطرح کردند که فلان آقا پیراست و باید او رئیس جمهور شود. و دیگران که جوان هستند نباید وارد این انتخابات شوند. ما قصد مقایسه این افراد با آن انوار الهی را نداریم. بلکه میخواهیم بگوئیم هنوز هم این دلایل دربین سیاسیون طرفدار دارد.
همانطور که گفته شد جبهه اهل باطل در مبارزه خود با حق هیچ تفاوتی بین رهبران اهل حق نمیگذارد و همه را به یک چشم نگاه میکند و درصدد نابودی همه آنهاست ولی آنان که طرفدار جبهه اهل حق هستند بین رهبران خود تفاوت میگذارند به گونهای که گاهی به کلی از حمایت آنها دست میکشند و صحنه را به نفع دشمن خالی میکنند تا وقتی که امر امامت و ولایت بر عهده ائمه(ع) بوده وضع مردم آن روزگار این گونه بوده که گذشت و این وضع ادامه داشت تا منجر به دوران غیبت کبری شد. از این زمان به بعد رهبری عالم تشیع بنا به سفارش ائمه(ع) برعهده فقهای جامع الشرایط قرارگرفت که آنها نیز به دلیل فضای رعب و اختناق حکومتهای جور قادر به ایجاد حکومت اسلامی نبودند. و این وضع نابسامان ادامه داشت تا اینکه درسال 1357 انقلاب اسلامی ایران به رهبری قائد عظیم الشان جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی به پیروزی رسید و با پیروزیهای پیاپی خود در صحنههای داخلی و بین المللی چشم عالمیان را خیره کرد. برای ایجاد عدالت مهدوی در سراسر عالم، فروغی را در قلوب مظلومان عالم ایجاد کرد. این انقلاب با پیروزیهای خود بارها و بارها پشت شیاطین را به خاک مذلت سائید. به همین خاطر است که در اقصی نقاط عالم در بین تمام اقشار ملتها طرفداران جدی دارد.
گرچه علیرغم آنکه این انقلاب در دور دست ترین نقاط عالم مخاطبان خود را یافته است و حرکتهای سیاسی و نظامی و فرهنگی عمده ای را باعث شده است. هنوز هم عدهای در داخل این نظام و این کشور هستند که نام شیعه را برخود نهادهاند ولی باز بین رهبران الهی این انقلاب الهی و مردمی تفاوت میگذارند. دقیقا مانند صدراسلام که بعد از پیامبر اسلام(ص) برخی گفتند ما گرچه پیامبر(ص) را قبول داریم ولی علی(ع) را قبول نداریم. امروز هم با همان رویه به مقابله با نظام روی میآورند. این را هم همه میدانیم که اینها نه امام را قبول دارند نه قانون اساسی این نظام را. منتهی اگر تیشه را به ریشه بزنند یا با عکسالعمل تند و بی مهابای مردمی روبه رو میشوند که به خلاف اهل مدینه در صدراسلام، نسبت به امامت و ولایت بسیار حساس و تیزبین و برای پاسخ دادن به این منافقان گوش به فرمان ولی خود هستند. برای منافق خواندن این جماعت دلایل واضحی موجود است.
دشمنان برای از بین بردن اسلام و شعارهای اسلامی و نمادهای دینی فرقی بین رهبران جامعه اسلامی شیعی نمیگذارند. برای آنها فرقی نمیکند که پیامبر(ص) در راس حکومت باشد یا علیابنابیطالب(ع) باشد یا امام خمینی باشد یا حضرت آیت ا... خامنهای.
دشمن به کرات ثابت کرده که چشم بسته به این مسند حمله ور میشود و قصد دارد که مسندنشین این قله کوه ایمان مومنان را در هم کوبد و اگر به این مطلوب خود دست یابد دیگر برایش مهم نیست که مردم نماز بخوانند، روزه بگیرند، به حج بروند و...
حالا که دشمن به وضوح، مسند رهبری این جامعه را هدف قرار داده است و با تمان توان خود درصدد وارد آوردن صدمه به این محور اصیل عالم اسلام است، ما هم حق داریم اگر کسانی از داخل این کشور در هر لباسی که باشند وقتی با دشمنان خونخوار این مرز و بوم همنوا میشوند به آنها منافق بگوییم و اگر این نام را بر آنها نگذاریم به آنها چه بگوییم؟
در اثبات حقانیت این رهبری، و این نظام همین ما را و تمام مظلومان عالم را بس است که سی و دو سال است جبهه استکبار با تمام توان نظامی و اطلاعاتی و ضدفرهنگی خود به مصاف این انقلاب و این رهبری الهی آمده ولی هرچه بیشتر دست و پا میزند بیشتر در باتلاقی که خود برای مظلومان عالم درست کرده گرفتار میشود. به راستی مگر انقلابی که امام ما با دست خالی و با همراهی مردم مومن و جان برکف این دیار علوی پرچم آن را برافراشت، چقدر قدرتمند است که تمام کفر با تمام قدرت خود به مصاف آن آمده است؟
این نکته را فراموش نکنیم که دشمن فرقی بین رهبران ما نمیگذارد ولی برخی از کسانی که در بین ما هستند ولی از ما نیستند به جای آنکه در یک صف واحد به مقابله با او بپردازند، درکنار ما ایستادهاند ولی زبان و قلم و فکرشان با شیاطین همزبانی میکند.
همین که دشمن بین رهبران ما تفاوت نمیگذارد و همه را به یک چشم نگاه میکند ما نیز اگر هوشیار باشیم و بیدار، باید مانند شهدایی که در سالهای دفاع مقدس در رکاب مولایشان خمینی مثل شهدای کربلا جنگیدند، پا به پای حضرت آیت الله خامنهای مسیر این انقلاب را طی نماییم و آن چنان که او میخواهد و آن چنان که مولای او امام عصر(عج) میپسندد مراقب منافقان این امت باشیم. چه ریز و چه درشت.
اینکه میگوییم ما نباید بین رهبران جامعه اسلامی تفاوتی بگذاریم مقصود، تفاوت در حمایت کردن از آنهاست. به راستی اگر ما ولی فقیه را نایب امام زمان(عج) میدانیم آیا نباید همانگونه که به امام عصر نگاه میکنیم به نائب او هم نگاه را داشته باشیم؟ دشمن درحملاتش تفاوتی بین این دو نمیگذارد، چرا؟ جواب روشن است. چون هر دو را دشمن خود میداند. و این را هم خوب میبیند که هردوی اینها در یک مسیر حرکت میکنند و یک هدف دارند. حالاکه دشمن اینگونه میبیند و اینگونه میاندیشد ما چگونه باید از نایب امام زمانمان پیروی نمائیم؟