ميثم رستمي
روزنامه کيهان
تاريخ انتشار: پنج شنبه 2 آذر ماه
آنگاه که ايدهاي ناپاک از اشجار خبيثه و تفکري مسموم به مقابله با مکتبي حق و تفکري پيراسته از انحراف برخاسته، و با صفآرايي و رجزخواني آماده نبرد ميشود، کمتر به مبارزه منصفانه روي ميآورد و بيشتر مايل به مبارزه در فضايي غبارآلود است؛ فضايي که در آن ديدهها از کار بيفتد و گفتههاي ارباب بصيرت با ديد کوتهنظران هماهنگ نيفتد تا بدينگونه کوتهنظران از ديدن آنچه حقيقت است، قاصر آيند و اهل بصيرت از افهام آنچه ميبينند، ضائق.
در اين ميان ابتکار عمل در جبهه حق را عالمان عامل دورانديش در اختيار ميگيرند؛ آنان که خورشيد عالم انديشهاند و غبارشکن فضاي آلوده؛ به يمن «خشيتالله» گذر از «لايخشون احدا» نموده، تيرگيها را کنار زده، انديشه ناپاک را با استدلالهاي متين و سخنان وزين به محاصره در آورده و حجت را بر اهل ريب و شک تمام مينمايند.
بيشک استاد شهيد مطهري را ميتوان يکي از سردمداران جبهه حق در مبارزه انديشهاي با باطل به حساب آورد. رويکرد تطبيقي و مقارنهاي استاد مطهري نمايانتر از آن است که نياز به معرفي داشته باشد؛ و اين يکي از خصيصههاي اساسي استاد در معرفي و دفاع از اسلام و ابطال افکار منحرف بوده است. نويسنده در اين نوشتار به تبيين رويکرد تطبيقي در آثار شهيد مطهري(ره) پرداخته است.
اهميت رويکرد تطبيقي
همانطور که برتري يک ورزشکار در ميدان مبارزه بيشتر از زماني که به تنهايي مشغول تمرين است، نمايان ميگردد، استعلاي اسلام و حقانيت آن نيز در هنگام مقايسه با ساير مکاتب بيشتر از زماني که اين معارف ناب دور از مقايسه تبيين ميشود، متجلي ميگردد. شهيد مطهري در اين باره گفتهاند. با مقايسه اسلام با مکتبهاي ديگر است که ارزش اين مکتب آنچنان که بايد و شايد روشن ميشود.» (مجموعه آثار: 322/23)
علاوه بر فايده پيش گفته، رويکرد تطبيقي بهترين روش در مبارزه با تفکرات التقاطي و قرائتهاي منحرف از اسلام است. در زمان استاد که برخي کوتهفکران، جاهلانه و يا مغرضانه انديشههاي ناب اسلامي را با انديشههاي مارکسيستي درميآميختند، ايشان با مقارنه بين اين دو تفکر، انحراف راه التقاط و زاويه آن از اسلام را به روشني تبيين نمودند. به همين دليل سراسر کتابها و سخنرانيهاي شهيد مطهري پر از تبيين و نقد مکتب مارکسيسم است؛ نمونه واضح آن «کتاب علل گرايش به ماديگري» است که عليه گروه موسوم به «مجاهدين خلق» و افکار التقاطي آنها به رشته تحرير درآمد و استاد سرانجام شربت شهادت را به خاطر همين مبارزه نوشيد.
رويکرد تطبيقي در جذب مخاطب خصوصاً جوانان نيز موفقتر بوده و دلهاي زيادي را آماده شنيدن سخن حق ميکند و اضطراب ناشي از جهل به ديگر سخنها را براي افکار فرامرز رو زائل ميکند. به همين خاطر است که جوانان زيادي مجذوب سخنان استاد شده و در جلسات ايشان حاضر ميشدند. (براي نمونه همين کتاب «علل گرايش به ماديگري» حاصل مکتوب نمودن دو سخنراني استاد در جمع جوانان مشتاق بوده است.»
آيتالله مطهري در اين رويکرد از دو عنصر مهم بهره بردهاند که در موفقيت ايشان سهم به سزايي داشته است:
اول: معادل انگاري واژگان
از ديرزمان تاکنون همواره از قدرت الفاظ در تقويت حق و باطل استفاده شده است. اما اين تقويت، گاهي «به حق» و درست است و گاهي «به باطل» و به ناحق. نمونه تقويت صحيح حق با الفاظ آن است که محتواي درست و حق در قالب الفاظي دلنشين، روشن و به دور از کژتابي درآيند و با مرزبندي شفاف از محتواي باطل عرضه گردند. نمونه تقويت به ناحق باطل نيز آنجاست که باطل، کمبود محتواي خود را با شيريني و لطافت الفاظ بپوشاند و يا الفاظي را که در جبهه حق به خدمت درآمدهاند، براي تزوير افکار عموم، در ترويج خويش به عاريه گيرد.
خطر سوءاستفاده از الفاظ آن قدر اهميت دارد که خداوند متعال در قرآن، آيهاي مختص به همين موضوع نازل کرده و مسلمانان را از گفتن کلمه «راعنا» به پيامبر(ص) منع نموده و به جاي آن کلمه «انظرنا» را پيشنهاد داده است. دليل اين تغيير لفظي، جلوگيري از سوء استفاده يهود از لفظ «راعنا» بوده است. (رجوع به آيه 104 سوره مبارکه بقره و تفاسير آن).
بديهي است که افکار باطل اگر به صورت عريان و خالي از زيباييهاي خارج از محتوا عرضه شود، توان هماوردي با افکار حق را نخواهد داشت و به زودي عرصه نبرد را ترک خواهد کرد و طرفداران معدودي خواهد داشت. لذا همواره از قدرت الفاظ و تزيين فريبنده محتوا بهره خواهند برد و عرصه را براي حق دشوار خواهند نمود؛ کاري که سوفيستهاي زمان سقراط کردهاند و همان کار به شيوهاي ديگر در عصر جديد صورت ميگيرد.
اما اين تزيين در عصر استاد (و همچنان در عصر ما) چگونه بوده (و هست)؟
يکي از روشهاي متداول تزوير لفظي در عصر ما، استفاده از زبان علمي براي ترويج مکاتب باطل ميباشد. از آنجا که امروزه زبان علمي بسياري از علوم- از جمله علوم انساني- زبان بيگانه است، افکار شوم و منحرف، در قالب همين زبان علمي عرضه شده و سپس با همين قالب به نبرد داخلي با انديشههاي حق ميآيند، انديشههاي حقي که به دليل قدمت طولاني و اصالتي که در خود ميديدند، در لباسي ساده و بيآلايش و غالباً بومي قرار گرفتند و نيازي به لباس جديد نميديدند و هرگز چنين زمانهاي را تصور نميکردند!!! در چنين مبارزهاي افکار ظاهربين، فريب آرايش ظاهري اين افکار را خورده و محتواي دروني آن را نيز متجدد و علمي و متکامل ميپندارند.
وظيفه مدافعان حريم حق
وظيفه مدافعان حريم حق در رويکرد تطبيقي در چنين فضائي دو چيز است:
اول: در عرصه رقابت داخلي، بايد محتواي تفکرات باطل را از الفاظ داراي ژست علمي تخليه نموده و در قالب الفاظي ساده و بيآلايش بريزند تا لباس حق و باطل هم تراز شود و جذابيت دروغين الفاظ باعث چربش جانب باطل نگردد. سپس به مقايسه عادلانه بين آن دو روي آورند.
دوم: در عرصه خارجي و تعامل بين تمدنها و مکاتب نيز بايد محتواي حق و صحيح را در قالب الفاظ علمي و متعارف جامعه جهاني ريخته تا حق و باطل در وضعيتي مشابه به هماوردي درآيند. اينجاست که روشنفکران داخلي متأثر از زبان علمي و روشنفکران خارجي حقيقتجو، توان ترجيح بين تفکرات حق و باطل را خواهند يافت.
شهيد مظلوم مطهري، در هر دو وظيفه، خصوصاً وظيفه اول، به خوبي ايفاي نقش نمودند. ايشان، براي سطوح مختلف مردم، مکاتب و افکار گوناگون را از زبان علمي استخراج کرده و در قالب الفاظي آشنا و بومي ريختند و فرصت مقايسه بين اين افکار و افکار صحيح رايج بين مردم را- که غالباً در قالب همين الفاظ ساده و بومي بوده- فراهم آوردند. بدين ترتيب فضاي تعقل بين اقشار مختلف فراگير شد و بسياري از آنان از سحر مجذوبيتهاي ظاهري افکار خارج شدند.
نمونهاي از اين معادلسازي و استخراج محتوا را ميتوان در تبيين مکتب مارکسيسم توسط استاد ديد. نظريه مارکس که اقتصاد را عامل اساسي تحول جامعه و حرکت از اشتراک اوليه به اشتراک کماليه ميداند، اينچنين در کلمات استاد به دور از جذابيتهاي کاذب عرضه ميشود:
«... از نظر پيروان آن مکتبها همه تجليات روحي و فکري و ذوقي و عاطفي بشر، انعکاسي از نيازهاي مادي و روابط اقتصادي است؛ همه شئون، رو بنا است و چيزي که زيربنا است اقتصاد و شئون اقتصادي است؛ خصوصيات فکري و ذوقي و عاطفي و هنري هر کس را در موضعگيري خاص طبقاتي او بايد جستجو کرد. اگر سعدي گفته است؛ «مايه عيش آدمي شکم است» از نظر اين گروه، نه تنها مايه عيش، بلکه مايه فکر و احساس و عاطفه و ذوق و بالاخره آنچه مقدس ناميده ميشود نيز شکم است، همه راهها به شکم منتهي ميشود.» (مجموعه آثار: 62/1)
از طرفي ايشان محتواي ناب اسلام را از منابع آن استخراج کرده و آنها را در قالبي هم وزن ساير نظريههاي برون ديني به مقابله ميگذارند. براي مثال ايشان در بيان علت حرمت رباي قرضي- به طوري که بتوان از آن دفاع حقوقي نمود و نه فقط به عنوان يک تعبد از آن دفاع کرد- نظريهاي دقيق را ابراز نمودهاند که حاصل دقت نظر ايشان در کتب فقهي است. برخي در توجيه حرمت رباي قرضي از نظريه مارکس بهره جستند و علت حرمت را در اين ديدند که آنچه در اسلام ايجاد سود ميکند، کار است و چون در قرض دادن کاري از سوي قرضدهنده صورت نگرفته و تنها سرمايه از جانب اوست، لذا ربا حرام گشته است. اما استاد نظري ديگر دارد و از آنجا که ماهيت قرض، تمليک پول به قرضگيرنده است، لذا اخذ سود توسط قرضدهنده از پولي که ملک قرض گيرنده است، توجيه حقوقي ندارد و ظلم محسوب ميشود. (مجموعه آثار: 310/20)
اين برداشت شهيد از تعريف قرض در کلمات فقها که آن را «تمليک در مقابل عوض» خواندهاند، برميآيد که نشان از دقت نظر شهيد و استفاده به جاي ايشان از مباحث فقهي در تبيين نظريههاي حقوقي به زباني که قابل فهم براي دنياست، ميباشد.
دوم: استمداد از شواهد عيني و تجربي
ملموس کردن حقانيت حق و بطلان باطل براي مردم، اثر بسزائي در پذيرش حق و رد باطل دارد. در بسياري از موارد ميتوان از وقايع عيني و شواهد تجربي براي ملموس کردن «حق» استمداد نمود. گزارههاي باطل را نيز ميتوان در بسياري موارد با رجوع به مصاديق خارجي و تجربههاي عيني ابطال کرد.
بدين گونه مردم مشاهده ميکنند که در زندگي عيني، دلايل پذيرش حق به وفور يافت ميشود و اعتماد بيشتري به مدافعان حريم حق کرده و سخنان وي را با اقبال بيشتري ميپذيرند. دقيقاً به همين خاطر است که افکار باطل نيز سعي در اتکاء به شواهد تجربي دارند تا بدينگونه بتوانند بر طرفداران خود بيفزايند.
استاد شهيد مطهري در راستاي بررسي تطبيقي بين افکار و مکاتب از اين مسئله بهره وافري بردند و با تحقيق و مطالعه کتب، مقالات و روزنامهها شواهد گوناگوني بر صدق مدعايشان و ابطال افکار باطل به دست آوردند.
نمونهاي از اين بهرهگيري را ميتوان در دفاع استاد از «قانون جواز تعدد زوجات در اسلام» مشاهده کرد. ايشان با مراجعه به آمار و ارقام به اين نتيجه ميرسد که در اکثر کشورها تعداد دختران آماده به ازدواج از شمار پسران آماده به ازدواج بيشتر ميباشد و به ناچار يا بايد تعداد زيادي از دخترها از حق طبيعي خود محروم مانده و بدون همسر بمانند و يا آلوده به گناه شوند و يا تعدد زوجات جايز باشد.
در پايان ذکر نکتهاي لازم به نظر ميرسد و آن اينکه نکات و ويژگيهاي آثار شهيد آيتالله مطهري فراتر از آن چيزي است که در اين وجيزه به تحرير درآمده است و هدف اين مقاله اشاره به زوايايي از آثار ايشان بوده است که کمتر مورد بحث و توجه قرار گرفته است.