منافقان؛ پایگاه جاسوسی دشمنان
علیاکبر مرادخانی
نقش منافقان در جامعه اسلامی، نقشی بسیار مخرب و زیانبار است. حساسیت قرآن به این دسته از شهروندان به خوبی نشان میدهد که نمیتوان به صرف شهروندی با همه افراد جامعه یکسان برخورد کرد و حقوق یکسانی را برای همگان به طور مطلق قائل شد؛ بلکه میبایست ملاحظاتی در نحوه تعامل با دستههایی از افراد جامعه اعمال کرد.
شهروندانی چون منافقان میبایست بپذیرند که در صورت شناسایی از سوی جامعه از شماری از حقوق خاص چون مناصب حساس در نظام و دولت و همچنین آزادی ارتباط با بیگانگان برخوردار نخواهند بود؛ چرا که اینان دشمنان درونی جامعه و بسیار خطرناکتر از کافران، این دشمنان ظاهری میباشند؛ زیرا بهرهمندی از حقوق شهروندی به آنان امکان تسلط و آگاهی به بخشهایی از جامعه را میدهد که دشمنان و کافران بیرونی از آگاهی نسبت به آن محروم میباشند. آشنایی و آگاهی به نقاط قوت و ضعف جامعه اسلامی و دولت اسلامی موجب میشود تا از شهروندان معمولی بیرون روند و به عنوان شهروندانی با ملاحظات خاص مورد پذیرش قرار گیرند.
نویسنده در این مطلب به یکی از مسایل جریان اعتقادی و اجتماعی نفاق توجه داده و بر اساس آموزههای قرآن به تبیین ویژگی افراد منافق پرداخته است.
***
نفاق، گفتمان و جریان چندلایه
نگاه قرآن به مسائل جهان از زاویه دید، فلسفه آفرینش و اهداف آن است. از این رو هر چیزی را در این ملاک سنجش و قالب میریزد و به ارزیابی آن میپردازند. پس هر آنچه در این قالب قرار میگیرد، به عنوان هدایت و صراط مستقیم رسیدن به اهداف آفرینش پذیرفته و آن هر آنچه بیرون قرار میگیرد به عنوان ضلالت و گمراهی دانسته و مردود میشمارد.
بر این اساس، مردمان را نیز در این قالب قرار داده و بر پایه این میزان و ترازو ارزیابی میکند. آموزههای قرآن انسانها را به دو دسته اصلی سعید و شقی تقسیم میکند. سعید کسی است که مسیر هدایت را به درستی پیموده و در نهایت با خدایی شدن، به خداوند تقرب جسته است؛ اما شقی کسی است که برخلاف مسیر هدایت و صراط مستقیم رفته و از خداوند دور افتاده است. سعادت و شقاوت انسان در نهایت به دو شکل زندگی اخروی بهشتی و دوزخی نشان داده میشود.
آنچه بیان شد، تصویری از آینده هر انسانی در نهایت سیر اوست که در دو شکل کمال مطلق دوزخ و بهشت و شقاوت و سعادت ابدی گفته شده است. اما انسان در مسیر حرکتی خود، حالات و احوالات گوناگونی دارد. از این رو بخشی از آموزههای قرآنی به تصویر این احوالات و آثار و احکام آن اختصاص یافته است؛ زیرا قرآن کتاب هدایت و بیانگر بهترین سبک زندگی است. برای تبیین و توصیف بهترین سبک زندگی، به همه جنبههای موافق و مخالف و آثار و احکام آن نیاز است. لذا حالات مختلف نفس انسانی در دو سیر اصلی مثبت و منفی به خوبی بیان میشود و نسبت به مقدار زاویه نفس از هدف و آثار این زاویه و احکام تقویت یا تغییر آن مطالبی گفته شده است.
به عنوان نمونه، نفس در دو سیر اصلی خود حالاتی چون اعتدال، اماره، مسوله، لوامه، مطمئنه، راضیه و مرضیه به خود میگیرد. خداوند در آموزههای قرآنی به توصیف این حالات پرداخته و سپس آثار و احکام هر یک را بیان میکند تا انسان مقدار زاویه نفس با هدف اصلی را دریابد و راههای تصحیح و اصلاح در صورت انحراف و کژی و یا تقویت آن در صورت حرکت در مسیر مقصود و هدف اصلی را بشناسد و بدان عمل کند.
از جمله حالات نفس انسانی نسبت به حقیقت هستی از نظر بینشی و نگرشی، حالات سهگانه، کفر، ایمان و نفاق است. نفاق حالت میانهای است که ریشه در تردید دایمی و شک دارد؛ چرا که انسان نسبت به یک موضوع یا اهل یقین و قطع است یا تردید دارد. اگر قطع به موافقت داشته باشد، اهل ایمان است و اگر قطع به مخالفت یابد، اهل کفر شناخته میشود؛ و اگر اهل تردید و شک باشد، نمیتواند همواره در مقام شک و تردید بماند؛ زیرا شک برخلاف قطع، مقام ماندن نیست بلکه مقام درنگ و گذر است و در نهایت اهل شک به یکی از دو سمت متضاد رفته و اگر به یقین نرسد در مقام ظن قرار میگیرد. چنین شخصی گاه به سمت ایمان میرود و نوعی ظن و گمان مثبت به آن مییابد که در این صورت اهل اسلام خواهد بود هر چند که اهل ایمان نباشد؛ و گاه دیگر، ظن و گمان وی منفی خواهد بود ولی به سبب اینکه فشار فطرت و غریزه بر او زیاد است، هرگز به آرامشی در ظن خود نمیرسد. اینگونه است که اهل تردید دایمی است و همانند پاندول در دو سوی ظن مثبت و تا ظن منفی در حرکت میباشد. خداوند از این حالت به تذبذب یاد میکند. (نساء، آیه 143)
البته این انسانهای اهل تردید، اگر به همان حالت اعتقادی و بینشی باقی بمانند، گرفتار نوعی رفتار در صحنه اجتماعی میشوند که به سبب فشار اجتماعی در جامعه اسلامی پدید میآید و از آن به نفاق یاد میکنند؛ چرا که برخلاف تردید اعتقادی و ذهنی ناچار است تا همانند دیگر شهروندان جامعه اسلامی عمل کند. خداوند در آیات قرآن روشن میکند که این حالت در بیشتر افراد به کفر میانجامد و رفتارهای نفاقآمیز این افراد زمینه را برای دوگانگی شخصیت و در نهایت بحران در حقیقتیابی پدید میآید و باعث میشود او کفر را بر ایمان ترجیح میدهد.
از این رو خداوند نفاق را گفتمان جریان اعتقادی و اجتماعی چندلایه تبیین میکند و ابعاد گوناگون و آثار و احکام آن را به روشنی تحلیل و توصیف نموده و توصیه مناسبی را ارائه میدهد.
به سخن دیگر، تذبذب و حرکت بینشی و نگرشی پاندولوار در دو سوی ایمان و کفر موجب میشود تا شخصیت شگفت و پیچیدهای شکل گیرد که بیشترین حالات نفس و رفتارهای متضاد و متقابل را سبب میشود. اینگونه است که شخصیت منافق، شخصیتی بسیار متزلزل، نامتعادل و ناسالم جلوه میکند و به هیچوجه نمیتوان به گفتارها و رفتارهایش اعتماد و اطمینان کرد. این در حالی است که دستکم، اطمینان یا همان علم عرفی و ظن نوعی معتبر، نخستین پله در ثبات شخصیت و رفتار است و در عمل اجتماعی، مهمترین سرمایه، همان اعتماد و اطمینان است.
منافق، شهروندی خطرناک
به سبب آنچه بیان شد، منافق، شهروندی خطرناک در همه ابعاد به شمار میآيد؛ زیرا عدم تعادل شخصیت و عدم سلامت وی موجب میشود تا گرفتار افکار نادرست و رفتار نابهنجار شود. هر چند که به عنوان یک شهروند در ظاهر همراه با اصول و ارزشهای فکری و فرهنگی و اجتماعی جامعه است؛ ولی عدم اعتقاد و باور در حوزه بینشی و نگرشی نسبت به این اصول و ارزشها، موجب میشود تا همواره ارزشها و اصول را دور بزند. بنابراین، هنجارشکنی یا دستکم تمسخر و استهزا آن، امری عادی برای این گروه از شهروندان جامعه اسلامی است.
خداوند در آیاتی به ویژه در سوره منافقون و آیات نخستین سوره بقره، از تأثیرات رفتاری حالت نفاق سخن به میان آورده و میفرماید که منافق رفتار خویش را رفتاری درست میدانند و خود را اهل اصلاحات میشمارند و در مقابل، رفتار مؤمنان را رفتاری از روی بیخردی دانسته و در آشکار و نهان اصول و ارزشهای اسلامی را به تمسخر میگیرند.
این که بخشی از جامعه همواره اصول و ارزشهای آن جامعه را تمسخر کند و بخواهد قوانین و هنجارها را بشکند و دور بزند، به نوعی بیاعتمادی عمومی در جامعه دامنزده میشود و هر فرد نسبت به دیگری با تردید برخورد میکند و اعتماد نمیکند. هنجارها و ارزشهای جامعه از سوی بخشی از شهروندان همواره مورد تهدید روشی و محتوایی است و افراد مسلمانی که در مقام ایمان و قطع و یقین نیستند، گرفتار تردید و دودلی میشوند؛ زیرا جو عمومی جامعه به گونهای سامان مییابد که تنها اهل قطع و یقین یعنی مؤمنان میتوانند در برابر تمسخرها و قانونشکنیها و تردیدافکنیها این دسته از شهروندان مقاومت کنند؛ اما اکثریت جامعه که اهل اسلام نه ایمان هستند، تحت فشار تمسخرآمیز شهروندانی قرار میگیرند که به ظاهر اهل اسلام و ایمان هستند، ولی در باطن هیچ اعتقادی به ارزشها و اصول ندارند.
شگفت اینکه منافقان، به سبب همان عدم سلامت شخصیت، رفتاری بس شگفتانگیز دارند؛ به این معنا که در میان مسلمانان، کاتولیکتر از پاپ هستند و در میان کافران یا انجمنهای سری و پایگاههای خود، کفر شدیدتری را ابراز میکنند. همین مسأله موجب میشود تا مسلمانی که در مقام ایمان و قطع نیستند گمان کنند این اهل ایمان، ارزشها و اصول را نقد و بلکه تمسخر میکنند، پس نسبت به رفتارهای ایمانی خود دچار تردید میشوند. این گونه است که نفاق از کفر برای جامعه اسلامی خطرناکتر میشود؛ زیرا گفتمان و جریانی است که از درون در جان جامعه میخزد و آن را از درون از هم میپاشاند.
نفاق، پایگاه جاسوسی
همراهی باطنی با اهل کفر، موجب میشود که این شهروندان در عمل شهروندان اهل کفر باشند هر چند که در ظاهر اهل اسلام و جامعه اسلامی هستند. اهل نفاق، در جامعه اسلامی به عللی چون تعلقات خانوادگی، وطنی و نیز بهرهمندی از امکانات جامعه اسلامی از جمله امنیت، خواهان حفظ شهروندی میباشند و در همان حال به سبب عدم وابستگی بنیادین با اصول و ارزشهای جامعه اسلامی، هیچ علاقهای به مناسبات بینابینی جامعه اسلامی ندارند و گرایش باطنی آنها به بیرون از مرزهای جامعه اسلامی همواره بیشتر است. اینگونه است که خواست و ناخواسته به عنوان سربازان بیجیره و مواجب کافران و دشمنان جامعه اسلامی عمل میکنند.
اینان به سبب اینکه اعتقادی به اصول و ارزشهای اسلامی چون هدفمندی آفرینش و معاد و رستاخیر و مانند آن ندارند، با کافران همراه و همدل هستند و همین همدلی موجب میشود تا برای اینکه حفظ ظاهر کنند و در همان حال در خدمت باورهای اصلی خودشان یعنی باورهای کفرآمیز خود باشند، اهل خدعه و نیرنگ میشوند. (بقره آيات 8 و 9؛ آلعمران، آیه 28؛ انفال، آیه 27 و نیز جامعالبیان، ج1، جزء2، ص 659؛ مجمعالبیان، ج2-1، ص 583؛ جامعالبیان، ج3، جزء4، ص 367؛ اسبابالنزول، واحدی، ص121)
بنابراین، جاسوسی برای کسانی که با آنان همدل هستند، در میان منافقان امری طبیعی است. (مائده، آیه 41؛ و نیز توبه، آیات 45 و 47 و نیز انفال، آیه 27)
خداوند درباره نقش منافقان به عنوان پایگاهی برای دشمنان و کافران میفرماید: و کسانی که مسجدی برای ضرر زدن و (تقویت) کفر و تفرقه میان مؤمنان و به انتظار کسی که از پیش با خدا و رسولش ستیزه کرده ساختهاند، و قسم میخورند که جز نیکی منظوری نداریم، و حال آنکه خدا گواهی میدهد که آنان دروغ گویند. (توبه، آیه 107)
داستان این آیه این بوده که برخی از منافقان برای اینکه مسجد قبا را از اعتبار بیاندازند و آن پایگاه هدایتی را ناکارآمد سازند و حرمت و احترام و جایگاه آن را بشکنند، برای خود پایگاهی به نام مسجد ساختند تا در آن، کفر به خدا و پیامبر و ضد اصول و ارزشهای اسلامی را رواج دهند و با استفاده از مسلمانان ساده و نومسلمان، اختلافی در جامعه تازه تأسیس مؤمنان بیفکنند. این پایگاه در خدمت کسانی بود که پیش از این به جنگ خدا و رسول (ص) آمده بودند تا زمینه یورشهای گوناگون دشمنان از جمله یورش نظامی و سلب استقلال جامعه اسلامی فراهم آید.
خداوند در آیات بعد روشن میسازد که این شهروندان منافق جامعه اسلامی، به سبب مشکل اساسی خود اینگونه رفتار میکنند و در خدمت جاسوسی دشمنان میباشند؛ زیرا بنیان دین و روش و سبک زندگی آنان بر لبه بیثباتی قرار دارد و همین بیثباتیشان است که آنان را به کفر و دوزخ میافکند. (توبه، آیات 109، 110)
خداوند در این آیات به روشنی تعلیل و تحلیل میکند که چرا و چگونه منافقان در خدمت کفر و دشمنان جامعه اسلامی قرار میگیرند و به اشکال گوناگون از جمله جاسوسی به آنان خدمت میکنند. واژه رصد به معنای در کمین نشستن برای شناسایی و آگاهی است. دانشمندانی که در کمین ستارگان مینشینند و آنان رصد میکنند به عنوان راصد شناخته میشوند.
جاسوسان نیز به دو شیوه عمل میکنند که برخی از آنان به نام سماعون و برخی دیگر راصد و برخی دیگر عیون خوانده میشوند.
به سبب تفاوت در شیوه و ابزارهای جاسوسی، نامهای خاصی برای آنان انتخاب و گذاشته شده است. خداوند در آیات سوره توبه از رصدگری آنان سخن گفته است. آنان به اشکال گوناگون پایگاهی برای دشمنان فراهم میآورند تا همه گونه خدمات از جمله خدمت جاسوسی و شایعه پراکنی و جنگ روانی و جنگ نرم، به جا آوردند. ریشه و خاستگاه این جاسوسی را خداوند در آیات 109 و 110 سوره توبه مأاله بیثباتی و تزلزل در اعتقاد و بینشها و نگرشهای آنان بر میشمارد. این مطلب بارها در آیات دیگر قرآن تبیین و تحلیل شده است. همدلی منافقان با دشمنان موجب میشود که خطرناکتر از دشمنان باشند و آسیبهای جدی و خطرناکتری به جامعه اسلامی وارد سازند. از این رو خداوند افزون بر تهدید و وعید نسبت به منافقان، از مؤمنان خواسته تا هوشیاری خویش را افزایش دهند و با اشکال مختلف سد راه آنان شوند. از جمله این راهها، طرد اجتماعی منافقان، محدودیت حضور در مناصب حساس و نیز محدودیتهای تردد آزاد و ایجاد روابط آزاد با بیگانگان است.
منافقان اهل فتنه و فتنهگری هستند. (توبه، آیات 45 و 47) بنابراین میبایست نسبت به افکار و عقاید و رفتارهای آنان به دیده تردید نگریست؛ زیرا اینان بسیاری از افکار و رفتار را به عنوان افکار مترقی و اصلاحات فکری و اجتماعی جا میزنند و حق و باطل را درهم میآمیزند تا به اهداف خود برسند. (سوره بقره، آیات 8 تا 15)
به هر حال مهمترین دشمن داخلی که عقیده و فکر و سبک زندگی جامعه اسلامی را تهدید میکند و بسیار خطرناکتر از دشمنان و کافران بیرونی است، منافقان هستند. بر این اساس، بیشترین هوشیاری را میبایست نسبت به این شهروندان به ظاهر شریف و محترم و موجه داشت؛ زیرا شهروندی است که در کنار تو زندگی و حرکت میکند و میخوابد و در پشت خویش خنجری از کین و کفر نهان کرده تا در زمان مناسب در قلب جامعه و دولت اسلامی فرو برد و به اهداف خود برسد.
روزنامه کیهان
تاریخ انتشار: یکشنبه 24 دی ماه 1396