دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

بررسی دیدگاه ها درباره ی تجسّم اعمال (2)

No image
بررسی دیدگاه ها درباره ی تجسّم اعمال (2)

كلمات كليدي : تجسم اعمال، عذاب قبر، نكير و منكر، تجسّد أحوال، حشر، معاد جسماني، رستاخيز

نویسنده : روح‌الله حجازی‌نیا

در شماره گذشته، معنای تجسم اعمال، تاریخچه بحث، تبیین مسئله تجسم اعمال، دیدگاه منفی و نقد آن را مورد بررسی قرار دادیم، اینک دنباله بحث را پی می‌گیریم.

 

2) دیدگاه مثبت

  در برابر دیدگاه منفی، طرفداران این نظریه، تجسم اعمال را به دلایل نقلی و عقلی ممکن می‌دانند که به تبیین آنها می‌پردازیم:

  الف) تبیین کلامی: این نظریه از معانی صریح شماری از آیات و روایات شکل می‌گیرد، که در آنها به گونه‌های مختلف، از تجسم اعمال سخن می‌رود، که نمونه‌هائی را یاد‌آور می‌شویم:

1.  یوم تجدُ کلُّ نفسٍ ما عملت من خیرٍ محضراًً و ما عملت من سوءٍ تَودُّ لو أنَّ بینها و بینه أمداً بعیداً[1].

  یعنی؛ روزی که هر انسانی هرکار نیکی انجام داده است، نزد خود حاضر می‌یابد، و هر کار بدی را که انجام داده است نیز حاضر و آماده می‌یابد، و آرزو می‌کند که میان او و آن عمل بد فاصله مکانی یا زمانی بسیاری وجود می‌داشت و او آن عمل بد را که در دنیا انجام داده است، در قیامت مشاهده نمی‌کرد.

  پس خود آن کار خیر و عمل بد و همان عنوان که به عمل داده شده را، می‌بیند، نه آنکه مصادیق و مواد خام آن را ببیند.

2.  ان الذین یکتمونَ ما انزل الله من الکتاب و یشترون به ثمناً قلیلاً اولئک ما یأکلون فی بطونهم إلاُّ النار ولایکلّمهم الله یوم القیمة و لایُزکیهم و لهم عذاب الیم * اولئک الذین اشتَرَوا الضلاله بالهدی و العذابَ بالمغفره فما اُصبرهم علی النّار [2].

  یعنی بدرستی آنهائی که از کتاب خدا، آنچه را که خدا نازل کرده کتمان می‌کنند و با کتمان آن ثمن اندک، به دست می‌آورند، آنها آنچه می‌خورند جز آتشی نیست که به درون خود می‌کنند و خدا روز قیامت، با آنها سخن نخواهد گفت و آنها را تزکیه نکرده بلکه عذاب دردناک خواهند داشت. آنان با سرمایه هدایت، گمراهی را خریدند و مغفرت را با عذاب معاوضه می‌کنند، به راستی چقدر بر چشیدن آتش تحمل دارند؟!

  این دو آیه شریفه، بیانگر آن است که، آنچه افراد از راه کتمان حقایق الهی به دست می‌آورند، در حقیقت آتش را، درون خود جای می‌دهند. شکی نیست که صورت ظاهری و دنیوی اموال یاد شده، آتش نیست، بلکه به صورت انواع لذت‌های دنیوی نمایان می‌شوند. پس باید بگوئیم اینگونه اموال، صورت دیگری دارد که اکنون از چشم ظاهر‌بین انسان پوشیده است ولی در سرای دیگر -که پرده‌ها بالا می‌رود و حقایقِ پنهان آشکار می‌گردد- مشاهده می‌کنند .[3]

  علامه طباطبایی درباره آیه مذکور می فرماید: «در آیه شریفه دلالتی که بر تجسم اعمال و تحقق نتایج آن دارد، برکسی پوشیده نیست، چون اولاً می‌فرماید: اینکه علمای اهل کتاب احکام نازله از ناحیه خدا را، در برابر بهائی اندک فروختند، همین اختیارِ ثمن اندک عبارتست از خوردن آتش و فرو بردن آن در شکم، و ثانیاً در آیه دوم، همین اختیارِ کتمان و گرفتن ثمن اندک در برابر احکام خدا را، مبدل کرد به اختیار ضلالت بر هدایت، و ثالثاً این اختیار را هم مبدل کرد به اختیار عذاب بر مغفرت، و در آخِر می فرماید چقدر بر سوختن در آتش صبر دارند. پس معلوم می‌شود اختیارِ بهای اندک، بر احکام خدا، اختیار ضلالت است بر هدایت، و اختیار ضلالت بر هدایت، در نشئه دیگر به صورت اختیار عذاب بر مغفرت مجسم می‌شود و نیز ادامه دادن بر کتمان حق در این نشئه، به صورت ادامه بقاء در آتش، مجسم می‌گردد[4]».

   همچنین مسئله تجسم اعمال، در روایات نیز مورد توجه قرار گرفته است. از جمله روایتی از پیامبر اکرم (ص) خطاب به قیس بن عاصم که در آن آمده است:

«ای قیس، تو را لاجرم همدمی است که با تو دفن می‌شود و او زنده است و تو با او دفن می‌شوی در حالی که تو مرده‌ای، اگر کریم و بزرگوار باشد تو را گرامی می دارد، و اگر پست و فرومایه باشد، تو را تسلیم می کند. سپس آن همدم جز با تو محشور نمی‌شود و تو جز با آن برانگیخته نمی‌شوی و جز درباره‌ی او، از تو بازخواست نمی‌شود، آن را جز صالح قرار مده، زیرا اگر خوب باشد با وی انس می گیری و اگر بد باشد جز از او وحشت نمی‌کنی، آن همدم کردار توست.»[5]

 

  برخی اصحاب دل در این‌باره گفته اند: مارها و عقرب‌‌ها ‌-بلکه آتشی که در قبر و قیامت پدید می‌آید- عین کردار ناشایست، اخلاق پست و باورهای باطلی است که در این جهان رخ می‌نماید. چنان که حور و میوه‌های بهشتی نیز همان اخلاقِ پاک، کردار ناشایست و باورهای حقی است که در این جهان به ظهور می‌پیوندد[6].

  امیر‌المومنین(ع) می‌فرمایید:

«و اعمال‌العباد فی عاجلهم نصب أعینهم فی آجالهم». [7]

 

یعنی کردار بندگان در این دنیا، در روز قیامت، در برابر دیدگانش مجسم خواهد بود.

  امام صادق(ع) می‌فرماید:

 إذا وضع المیّت فی قبره مثّل له شخص، فقال له : یا هذا کنّا ثلاثه : کان رزقک فانقطع بانقطاع أجلک و کان أهلک فخلّفوک و انصرفوا عنک و کنت عملک فبقیت معک. أما إنّی کنتُ أهون الثلاثه علیک [8]

 

یعنی وقتی میت در قبر قرار می‌گیرد، شخصی بر او مجسم می‌شود و می‌گوید: ما سه چیز ،همراه تو بودیم، یکی رزق تو که با مرگ تو قطع شد و دیگری اهل و عیال تو که تو را پشت سر گذاشتند و بازگشتند، و من که عمل تو هستم با تو خواهم بود. من همان چیزی بودم که به من اهمیت نمی‌دادی و در میان این سه چیز کمترین جایگاه را داشتم.

  شیخ بهایی در تبیین تجسم اعمال می‌گوید: «عمل نیک به روح، توانایی خلق صورتی خاص، متناسب با عمل نیک، و عمل بد نیز به روح، قوّت آفریدن صورتی ویژه متناسب با عمل بد می‌دهد و بدین سان کردارهای نیک و بد، پیکر می‌پذیرند و اعمال، تجسم می‌یابند، کردارهای نیک و باورهای درست، در هیئت‌های نورانی و شکل‌های زیبا چون حوریان، کاخها و رودهای بهشتی، و اعمال بد و اعتقادات باطل، در هیئت‌های ظلمانی و شکل‌های زشت چون عقرب‌ها و مارها و آتش سوزنده‌ی دوزخ؛ آن هیئت‌ها موجب سرور و شادمانی نیکان، و این اشکال، سبب اندوه و رنج بدان می‌گردد و بدین‌سان نیکان و بدان به تصریح قرآن کریم (زلزال آیات 6 – 8) کردارهای نیک و بد خود را که تجسم یافته است، عیان می بینند و در پرتو این مشاهده شادمان و اندوهگین می‌شوند و بدین‌سان به جزای کردارهای خود می رسند[9]».

  ب) تبیین عرفانی: عارفان در تبیین مسئله تجسم اعمال، بر مبنایی فلسفی، که همانا «تبدیل امر بالقوه به امر بالفعل» است، تکیه می‌کنند. بر این مبنا خُلقها، خوی‌ها و باورها در این جهان نسبت به سرای آخرت، اموری بالقوه به شمار می‌آیند و فعلیت یافتن آنها در عالم آخرت، عینیت یافتن و مجسم شدن آنهاست.

  شبستری در مثنوی خود به این معنا اشاره می‌کند،[10] و نیز ابن ‌عربی در فتوحات، مطالبی در این‌باره دارد.[11]

  صاحب مفاتیح الاعجاز برای تبیین و توضیح نظریه‌ی تجسم اعمال، در شرح ابیات شبستری از قوت عنصری و تبدیل آن به موالید ثلاث (= جماد، نبات، حیوان) شاهد می‌آورد؛ بدین معنا که قوت عنصری، که بالقوه موالید ثلاث محسوب می‌شود، در این جهان، به تدریج فعلیت می‌یابد و به جماد و نبات و حیوان بَدَل می‌گردد. بر این اساس اخلاق، اعمال و اعتقادات آدمی «یعنی جمیع ملکات خیر و شر از أفعال و أقوال که در نفس مدخّر[12] و مخزون گشته» در این جهان، حالت بالقوه دارند و در عالم برزخ و سپس در جهان آخرت، فعلیت می‌یابند و در هیئت‌های زیبا (حوریان، کاخ‌ها، رضوان و...) و زشت (سگ، خوک، مار و ...) تجسم پیدا می‌کنند.[13]

  مولوی نیز آشکارا در مثنوی به زبان تمثیل و نماد، از تجسم اعمال سخن گفته است. زبان نمادین و بیان تمثیلی مولوی موجب شده است تا به جای اصل «قوه و فعل» به استناد یک حدیث نبوی مبنی بر اینکه: «مردم، در خواب‌اند و چون بمیرند بیدار شوند»[14] از تمثیل «خواب و بیداری» بهره می‌جوید:

باز از آن خوابش به بیداری کَشند              که کند بر حالتِ خود ریش خند

که چه غم بود آنکه می‌خوردم به خواب             چون فراموشم شد احوالِ صواب[15]      

  نسبت عالم خواب به عالم بیداری، همان نسبت «قوه به فعل» می‌باشد. و بر  اساس این تمثیل، هر نیک و بد را که انسان، در خواب این جهان می‌بیند، در بیداری آخرت بر او آشکار می‌گردد.

  همچنین مولوی از طریق تلمیح[16]، به بخشی از داستان حضرت یوسف(ع)، بر تجسم اعمال تأکید می‌ورزد:

ای دریده پوستینِ یوسُفان       گرگ برخیزی[17] از این خواب گران

گشته گرگان یک به یک خوهای تو     می درانند از غضب، اعضای تو[18]

  ج) تبیین حکمت متعالیه: طرح فلسفی تجسم اعمال، حاصل تلاشی است عقلانی که با هدف تبیین فلسفی نظریه‌ی دینی پیکرپذیری کردارها، صورت گرفته است. این تلاش به بهترین وجه از سوی یکی از شاگردان برجسته شیخ بهائی، یعنی صدرالمتألهین، و سپس از سوی طرفداران وی انجام گرفت.[19]

  وی کوشیده است با مبانی عقلی و موازین حِکمی، به نحو مشروح و معتدل به مسأله تجسم اعمال بپردازد. این نظریه بخشی از نظام فکری اوست و با دیگر نظریاتش، از جمله درباره‌ی حرکت جوهری و معاد جسمانی و اتحاد عاقل و مقعول، سازگاری دارد.[20]

  در حقیقت ملاصدرا نخستین متفکری است که، نظریه‌ی تجسم اعمال را چونان حرکت جوهری و معاد جسمانی و دیگر اصول فلسفه‌ی خود، در نظام فلسفی خویش وارد کرد و بدان صورت ویژه‌ی عقلی – فلسفی بخشید. وی در این کار، هم از آیات و روایات بهره گرفت و هم از نظریه‌ی عرفانی تجسم اعمال، سود جُست.

  مبنای ملاصدرا در تبیین فلسفی نظریه‌ی تجسم اعمال، همانا «تأثیر و تأثر ذهن و عین، یا نفس و جهان واقع در یکدیگر» است. بر اساس این تأثیر و تأثر، هر پدیده‌ی بیرون ذهنی، در ذهن یا در نفس اثر می‌گذارد و هر صورت درون‌ذهنی یا هر صورت نفسانی نیز در واقعیت‌های بیرون‌ذهنی مؤثر می‌افتد. مثلاً پدیده‌ی رطوبت، به عنوان صورتی بیرون‌ذهنی در حس، خیال و عقل تأثیر می‌کند و صورت محسوس و متخیّلِ رطوبت در حس و خیال، و صورت کلی رطوبت در عقل پدید می‌آید. اختلاف صورت‌های پدیدآمده از آن جهت است که نحوه‌ی اثر یک موثر، در مواطن مختلف و به تَبَع این مواطن، متفاوت خواهد بود. عکس مسئله هم صادق است، یعنی، مثلاً خشم، که صورتی درون‌ذهنی یا نفسانی است، بیرون از ذهن اثر می‌گذارد و موجب برافروختگی چهره‌ی شخص خشمگین می‌شود، [و] نیز بسا که این تأثیر، شدت بیشتری بیابد و خشم درونی، آتشی بیرونی (عالم آخرت) پدید آورد.[21]

  در جریان تأثیر درون بر بیرون (ذهن بر عین)، خلاقیت نفس که حاصل خداگونگی نفس است نقش بنیادی دارد. این خلاقیت به دنبال غلبه‌ی صفات نیک و بد بر باطن انسان و استیلای این صفات بر نفس و در نهایت تبدیل شدن آنها به ملکات نفسانی، تحقق می‌یابد، یعنی نفس با همین ملکات است که موجب می‌شود تا کردارهایی نیک یا بد از انسان سرزند. همچنین  بر طبق اصل بقای نفس، نفس پاینده یا روح جاویدان با صفات و ملکاتی که کسب کرده است، پس از مرگ جسم، به جهان دیگر می‌رود و در آنجا نیز منشأ آثاری نیک یا بد می‌گردد[22].

  دلیل این امر آن است که طبق نظر ملاصدرا، روح (نفس) «جسمانیه الحدوث» است و در این جهان، معلول بدن است و به زبان تمثیل و تشبیه بسان پرتویی است که بر دیوار می‌افتد،[23] اما در آن جهان با ملکاتی که کسب کرده است، منشأ بدن اخروی و آفریننده‌ی پیکر آن جهانی است که از نفس، زاده می‌شود و به مثابه سایه و پرتو روح است و بدان سبب که آن جهان، موطنی خاص است،خلاقیت نفس کمال می‌باید و آفریده‌های نفس، کمال می‌یابد و آفریده‌های نفس عینیت و تجسم پیدا می کند و بدین‌سان تجسم یا تجسد اعمال محقق می‌گردد.[24]

  ملاصدرا و پیروان وی کوشیده‌اند تا صورت‌ها و پیکرهایی، به ویژه متناسب با ملکات نکوهیده‌ی نفسانی، در جریان پیکرپذیری کردارها مشخص کنند. وی خود از حیوانی برزخی، که میانه‌ی حیوان عقلی و حسی است، سخن می‌گوید و بر این باور است که این حیوان، درون پیکر هر انسانی موجود است و با مرگ وی نمی‌میرد و در روز رستاخیز و در آن جهان، به صورتی مناسب و متناسب با ملکات نفسانی هر شخص محشور می‌شود و پاداش و کیفر می‌بیند.[25]

  فیض کاشانی، که از پیروان و مفسران برجسته‌ی فلسفه‌ی صدرایی به شمار می‌آید، درباره تجسم اعمال می‌گوید:«تکرار کردارها در این جهان، سبب پدید آمدن خوی‌ها و ملکات می‌گردد و هر ملکه‌ای که در این جهان بر نفس چیره گردد، موجب ظهور صورت و پیکری مناسب خود در آن جهان می‌شود و تجسم می‌یابد. و از آنجا که کردارهای مردم بدکار، کردارهایی است حیوانی و ناپسند، ناگزیر در سرای دیگر به صورت حیواناتی زشت مجسّم می‌گردند[26]».


نتیجه گیری:

  مسأله تجسم اعمال، اصطلاحی مشترک در کلام و عرفان و فلسفه اسلامی به شمار می‌رود و به معنای مجسم شدن اعمال آدمیان در برابر آنها در عالم برزخ و روز قیامت است؛ که با پیکری زیبا و هیئتی دلپذیر، یا با پیکری زشت و شکلی بیم‌آمیز و نفرت‌انگیز پدیدار می‌شوند و او را شادمان یا اندوهگین می‌گردانند و بدین‌سان به وی پاداش و کیفر می‌دهند.

  این نظریه، ریشه در بعضی آیات قرآن و احادیث معصومین (ع) دارد که متضمن تجسم اعمال است. و همین سبب شده که آرای مختلفی درباره‌ی جزای اعمال در آخرت مطرح شود. گروهی که دیدگاه منفی دارند، آیات و روایاتِ مغایر با تجسیم اعمال را مبنا قرار داده‌اند و طوری تفسیر کرده‌اند که با دیدگاهشان سازگار باشد. پس تجسم اعمال را غیرممکن دانستند که پاسخ داده شد.

  در مقابل، اکثر دانشمندان اسلامی دیدگاه مثبتی درباره‌ی تجسم اعمال دارند و ضمن نقد نظریات طرفداران دیدگاه منفی، تجسم اعمال را به دلایل نقلی و عقلی ممکن می‌دانند و بر‌آنند که: أولاً آیات و روایات، تجسم اعمال را تأیید می‌کنند (طرح کلامی). ثانیاً، به حکم تبدیل امر بالقوه به امر بالفعل، تجسم اعمال ممکن است (طرح عرفانی). ثالثاً، بدان سبب که ذهن در عین، تأثیر می‌گذارد و عین نیز در ذهن مؤثر است، تجسم اعمال امری ناممکن نیست (طرح فلسفی – صدرایی).

  به نظر می‌رسد بهترین تبیین را ملاصدرا ارائه داده است و توانسته از طریق مطالعه‌ی عمیق در حالات نفس انسانی و بر پایه‌ی اصول مسلم فلسفی به درک این مسأله نائل آید. همان‌گونه که دانش امروز بشر نیز به سهم خود می‌تواند در تصور و درک آن بشر را یاری نماید.

 

مطلب مرتبط: 

بررسی دیدگاه‌ها درباره‌ی تجسّم اعمال (1)

مقاله

نویسنده روح‌الله حجازی‌نیا

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

دعا در نهج البلاغه

(به فرزندش امام حسن عليه السلام فرمود): در سؤال (حاجت) از پروردگارت اخلاص داشته باش؛ زيرا بخشش و محروم ساختن در دست اوست.
No image

عبادت و نیایش از دیدگاه نهج البلاغه

و اما این كه هر كارفرما كه مزدى مى‏ دهد به خاطر بهره‏اى است كه از كار كارگر مى ‏برد و كارفرماى ملك و ملكوت چه بهره‏اى مى‏تواند از كار بنده ضعیف ناتوان خود ببرد، و هم این‌ كه فرضاً اجر و مزد از جانب آن كارفرماى بزرگ به صورت تفضل و بخشش انجام گیرد پس چرا این تفضل بدون صرف مقدارى انرژى كار به او داده نمى ‏شود، مسأله‏ اى است كه براى این چنین عابدهایى هرگز مطرح نیست.
خدایا! ببخش!

خدایا! ببخش!

به آن نديدى. الهى! آنچه را كه به زبانم به تو تقرب جستم ولى دلم برخلاف آن بود بر من ببخش! الهى! اشارات چشم، و سخنان بيهوده، و مشتهيات دل
خدایا! چهارپايان ما تشنه اند!

خدایا! چهارپايان ما تشنه اند!

و ابرهاى باران دار به ما پشت كرده، و تو اميد هر غمزده اى، و برآورنده حاجت هر حاجتمندی. در اين زمان كه مردم ما نااميدند، و ابرها باران نداده اند، و چرندگان از بين رفته اند، از تو مى خواهيم كه ما را به اعمال زشتمان مؤاخذه نكنى، و به گناهانمان نگيرى. الهى! با ابر
خدایا! حرمتم را به تنگدستى نشكن

خدایا! حرمتم را به تنگدستى نشكن

دچار آيم، و به بدگويى آن كه از بخشيدن به من دريغ ورزد مبتلا گردم، و تو ماوراى اين همه، اختيـاردار بخشش و منـعى، چـه اينـكه بـر هـر چيـز تـوانـايـى.

پر بازدیدترین ها

دعا و نیایش در نهج البلاغه

دعا و نیایش در نهج البلاغه

دعا وسیله ای است که تمام خلایق، خصوصاً انسانها از آن بیگانه نیستند و همیشه بدان توجه دارند و با زبان حال و قال از آن استفاده می کنند هر چند که واژه ای به نام دعا در میانشان مطرح نباشد چون هر کلمه و کلامی که از استمداد و ایجاد رابطه به خدا حکایت نماید دعاست
دعا از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه

دعا از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه

بدان همان کسی که گنج های آسمان و زمین در اختیار اوست، به تو اجازه دعا و درخواست داده است و اجابت آن را نیز تضمین نموده، به تو امر کرده از او بخواهی تا به تو عطا کند و از او درخواست رحمت نمایی تا رحمتش را بر تو فرو فرستد. خداوند بین تو و خودش کسی قرار نداده که حجاب و فاصله باشد، تو را مجبور نساخته که به شفیع و واسطه ای پناه ببری و مانعت نشده .
نیایش زیبا از نهج البلاغه

نیایش زیبا از نهج البلاغه

خدایا! امید به تو بستم تا راهنما باشى به اندوخته هاى آمرزش و گنجینه هاى بخشایش ! خدایا! این بنده توست که در پیشگاهت برپاست ، یگانه ات مى خواند و یگانگى خاص تو راست . جز تو کسى را نمى بیند که سزاى این ستایش هاست . مرا به درگاه تو نیازى است که آن نیاز را جز فضل تو به بى نیازى نرساند، و آن درویشى را جز عطا و بخشش تو به توانگرى مبدل نگرداند. خدایا! خشنودى خود را بهره ما فرما، هم در این حال که داریم ، و بى نیازمان گردان از اینکه جز به سوى تو دست برداریم ، که تو بر هر چیز توانایى.
No image

عبادت و نیایش از دیدگاه نهج البلاغه

و اما این كه هر كارفرما كه مزدى مى‏ دهد به خاطر بهره‏اى است كه از كار كارگر مى ‏برد و كارفرماى ملك و ملكوت چه بهره‏اى مى‏تواند از كار بنده ضعیف ناتوان خود ببرد، و هم این‌ كه فرضاً اجر و مزد از جانب آن كارفرماى بزرگ به صورت تفضل و بخشش انجام گیرد پس چرا این تفضل بدون صرف مقدارى انرژى كار به او داده نمى ‏شود، مسأله‏ اى است كه براى این چنین عابدهایى هرگز مطرح نیست.
عبادت و نیایش در نهج البلاغه

عبادت و نیایش در نهج البلاغه

ریشه همه آثار معنوی اخلاقی و اجتماعی که در عبادت است، در یاد حق و غیر او را از یاد بردن می‌باشد. ذکر خدا و یاد خدا که هدف عبادت است، دل را جلا می‌دهد و صفا می‌بخشد و آن را آماده تجلیات الهی قرار می‌دهد. امام علی علیه‌السلام در به اره یاد حق یا همان روح عبادت میفرماید: < خداوند یاد خود را صیقل دل‌ها قرار داده است. دل‌ها به این وسیله از پس کری، شنوا و از پس نابینایی، بینا و از پس سرکشی و عناد رام می‌ گردند
Powered by TayaCMS