دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

عروة بن زبیر

No image
عروة بن زبیر

كلمات كليدي : تاريخ، امويان، عروه بن زبير، فقهاي سبعه

نویسنده : گلشاد حيدري

ابوعبدالله عروة بن زبیر بن عوام اسدی قرشی یکی از فقهای سبعه مدینه بود.[1] و در سال 23(ه.ق) به دنیا آمد.[2]

مادرش اسماء دختر ابوبکر بود، وی از افاضل تابعین و عباد قریش محسوب می‌شد. در موردش گفته شده که روزی یک چهارم قرآن را می‌خواند و هیچ‌گاه ترک نمی‌کرد، فقط یک شب ترک کرد و آن همان شبی بود که پایش قطع شده بود.[3]

عبدالله، محمد، یحیی، عمرو، مصعب، عبیدالله، هشام و... از جمله فرزندان وی می‌باشند.[4]

عبدالله و عثمان از خطبای معروف زمان خودشان بودند، یحیی عالمی نسب شناس بود که به وسیله نزاعی که بین او و ابراهیم بن هشام عامل هشام بن عبدالملک در مدینه رخ داد، مضروب شد و به همین سبب درگذشت. اما عمرو، بیشتر با عمویش عبدالله همنشین بود و بالاخره هم با عمویش ابن زبیر کشته شد و هیچ بازمانده‌ای نداشت. ابومنذر هشام بن عروه نیز جزء فقها و حفاظ مدینه بود.[5]

هر چند از وی بیشتر به عنوان فقیهی نام برده شده که در حوادث سیاسی زمان خودش دخالت چندانی نمی‌کرد؛ اما با این حال به سبب دشمنی و عداوت نسبت به حضرت علی(ع)[6] در حادثه جنگ جمل به سپاه جمل پیوست؛ اما به سبب کوچکی سن پذیرفته نشد.[7] هر چند در جریان شورش برادرش عبدالله بن زبیر بیشتر با امویان و عبدالملک هم نظر و همراه بود.[8] اما با این حال در مدت نه سالی که برادرش عبدالله ابن زبیر در مکه دعوی خلافت داشت، همراه او بود.[9]

وی بعد از کشته شدن مختار از طرف عبدالله مأمور شد تا نزد محمد بن حنفیه برود و از وی برای برادرش بیعت بگیرد، عروه در مواجه با محمد بن حنفیه شدت عمل به خرج داد و به وی گفت: یا باید بیعت کند، یا این که او را به زندان می‌اندازد.[10]

از آن‌جا که در جریان شورش عبدالله، عروه با عبدالملک روابطی حسنه داشت، و بیشتر از برادر با امویان هم نظر بود به همین جهت عبدالملک طی نامه‌هایی مرتب به عاملش حجاج در مورد عروه و اموالش هشدار می‌داد. به همین جهت عروه نزد حجاج رفت و از وی برای برادرش امان گرفت؛ اما عبدالله قبول نکرد.[11] حتی زمانی که عرصه بر آنان تنگ شد، باز عروه برادر را تشویق به صلح و تسلیم کرد.[12]

پس از کشته شدن عبدالله بن زبیر، عروه همراه عده‌ای دیگر نزد حجاج رفته و با عبدالملک بیعت کردند.[13]

اما به هر حال از ترس این که مبادا از جانب حجاج به وی ضرری برسد، به شام نزد عبدالملک فرار کرد، در این ضمن حجاج طی نامه‌ای به عبدالملک عنوان داشت که عروه با اموال برادرش عبدالله فرار کرده است و از او خواست تا عروه را تسلیم وی کند تا اموال را از او پس بگیرد.[14] وقتی پیک حجاج به شام رسید، عروه نزد عبدالملک بود؛ اما عبدالملک در جواب نامه حجاج اظهار داشت که جان و مال و فرزندان عروه در امان هستند و از او خواست که دیگر کاری به عروه نداشته باشد.[15]

پس از مدتی در زمان ولید بن عبدالملک، هنگامی که عروه برای پیوستن به او راهی دمشق شد، کمی بعد از خروج از مدینه دچار مرض آکله (خوره) در پایش شد و تا هنگامی که به دمشق رسید، مرض تا نصف پایش پیش رفته بود، بنابراین یکی از پاهایش را قطع کردند و بر آن داغ گذاشتند.[16]

از عروه در کتاب‌های سیره و مغازی، کتاب‌های تاریخ و صحاح و مسانید، اخبار و روایات فراوانی نقل کرده‌اند. در مغازی وی را اولین کسی دانسته‌اند که صاحب تصنیف بوده است. چنان‌که محمد بن اسحاق کتاب مغازی عروة بن زبیر را به وسیله شاگردش یزید بن رومان استماع کرده است.[17] اما این که عروه اطلاعات خود را در کتابی تحریر کرده و یا آن که فقط به صورت منظم به اشخاص املا می‌کرده است، اطلاعی در دست نیست. ولی در این شکی نیست که عبدالملک بن مروان(65-86) از عروه در مورد وقایع صدر اسلام پرسش‌هایی می‌نموده و او نیز در نامه‌هایی که در جواب عبدالملک می‌نگاشته از ابتدای نزول وحی و آغاز کار مسلمین در مکه و غزوات پیامبر و حوادث آن سخن رانده است.[18]

بیشتر روایات عروه از طریق شاگردش ابوالاسود محمد بن عبدالرحمن بن نوفل؛ معروف به یتیم عروه نقل و منتشر شده است. ظاهرا مقصود از مغازی که به عروه نسبت داده شده، باید همان روایات مربوط به سرگذشت رسول اکرم و غزوات وی باشد که ابوالاسود از عروه نقل کرده است و شخصا در این باره کتابی تألیف نکرده است.[19] خصوصا این که سیره نویسان بعدی نیز کتابی از مؤلفات عروه ذکر نکرده‌اند.[20]

با همه این احوال هر چند دلیل محکمی در دست نداریم که عروه کتاب مخصوصی در باب سیره پیامبر نوشته باشد؛ ولی از آن‌جا که واقدی و ابن اسحاق مطالب زیادی از او نقل کرده‌اند. تردیدی نیست که عروه نخستین کسی است که سیره را به صورتی که بعدها شکل گرفته، تدوین کرده بود.[21]

وی با سه تن از خلفای اموی چون معاویه،[22] عبدالملک بن مروان[23] و ولید بن عبدالملک معاصر بود.[24]

بئر عروه در مدینه[25] و قصر عروه در عقیق مدینه منسوب به او می‌باشد که عبدالله بن عروه در قصر پدرش ساکن بود.[26]

وی از پدرش زبیر، حضرت علی(ع)، زید بن ثابت، اسامة بن زید، عبدالله بن ارقم، ابی‌ایوب، نعمان بن بشیر، ابوهریره، معاویه، عبدالله بن عمر، عبدالله بن عباس، عبدالله بن زبیر، المسور بن محرمه، عایشه، مروان بن حکم، زینب بنت ابو سلمه، عبدالرحمان بن عبدالقاری، بشیر بن ابی مسعود انصاری، زبید بن صلت، یحیی بن عبدالرحمان بن حاطب و... روایت کرده است.[27]

پسرانش هاشم، یحیی، عثمان، عبدالله، محمد و پسر برادرش محمد بن جعفر و نوه اش عمر بن عبدالله، ابوالاسود، ابن المنکدر، زهری، صالح بن کیسان، ابوالزناد، صفوان بن سلیم و تعدادی دیگر از جمله کسانی هستند که از عروه روایت کرده‌اند.[28]

عمر بن عبدالعزیز وقتی از طرف عبدالملک به حکومت مدینه منسوب شد. ده تن از علمای مدینه از جمله عروه را فراخواند و از آنان خواست تا او را در اداره امور مدینه یاری دهند.[29]

وی مدتی به بصره و سپس به مصر رفت و در آن‌جا ازدواج کرده و مدت هفت سال در آن‌جا ماندگار شد و سپس به مدینه بازگشت.[30] گرچه در منابع هیچ اشاره‌ای به این موضوع نشده که آیا این مدت سکونت عروه در مصر قبل از شورش برادرش بوده و یا بعد از آن، اما احتمال دارد که وی در دوران جوانی و قبل از شورش برادرش به آن‌جا سفر کرده باشد، زیرا بعد از جریان شورش عبدالله وی مدتی در مکه و سپس بیشتر در تردد بین شام و مدینه بوده است.

هشام بن عروه می گوید که پدرم در یوم الحره تمام کتاب‌های فقهی‌اش را سوزاند.[31] ولی دلیلی برای این کار پدرش ذکر نمی‌کند.

تاریخ درگذشت وی به اختلاف سال‌های 94، 95، 99، 100 و 101 گفته شده است.[32] اما قول معروف همان سال 94 است که معروف به سنة الفقها می‌باشد، زیرا در این سال تعدادی از فقهای معروف مدینه از جمله عروه از دنیا رفتند.[33]

مقاله

نویسنده گلشاد حيدري

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

دعا در نهج البلاغه

(به فرزندش امام حسن عليه السلام فرمود): در سؤال (حاجت) از پروردگارت اخلاص داشته باش؛ زيرا بخشش و محروم ساختن در دست اوست.
No image

عبادت و نیایش از دیدگاه نهج البلاغه

و اما این كه هر كارفرما كه مزدى مى‏ دهد به خاطر بهره‏اى است كه از كار كارگر مى ‏برد و كارفرماى ملك و ملكوت چه بهره‏اى مى‏تواند از كار بنده ضعیف ناتوان خود ببرد، و هم این‌ كه فرضاً اجر و مزد از جانب آن كارفرماى بزرگ به صورت تفضل و بخشش انجام گیرد پس چرا این تفضل بدون صرف مقدارى انرژى كار به او داده نمى ‏شود، مسأله‏ اى است كه براى این چنین عابدهایى هرگز مطرح نیست.
خدایا! ببخش!

خدایا! ببخش!

به آن نديدى. الهى! آنچه را كه به زبانم به تو تقرب جستم ولى دلم برخلاف آن بود بر من ببخش! الهى! اشارات چشم، و سخنان بيهوده، و مشتهيات دل
خدایا! چهارپايان ما تشنه اند!

خدایا! چهارپايان ما تشنه اند!

و ابرهاى باران دار به ما پشت كرده، و تو اميد هر غمزده اى، و برآورنده حاجت هر حاجتمندی. در اين زمان كه مردم ما نااميدند، و ابرها باران نداده اند، و چرندگان از بين رفته اند، از تو مى خواهيم كه ما را به اعمال زشتمان مؤاخذه نكنى، و به گناهانمان نگيرى. الهى! با ابر
خدایا! حرمتم را به تنگدستى نشكن

خدایا! حرمتم را به تنگدستى نشكن

دچار آيم، و به بدگويى آن كه از بخشيدن به من دريغ ورزد مبتلا گردم، و تو ماوراى اين همه، اختيـاردار بخشش و منـعى، چـه اينـكه بـر هـر چيـز تـوانـايـى.

پر بازدیدترین ها

دعا و نیایش در نهج البلاغه

دعا و نیایش در نهج البلاغه

دعا وسیله ای است که تمام خلایق، خصوصاً انسانها از آن بیگانه نیستند و همیشه بدان توجه دارند و با زبان حال و قال از آن استفاده می کنند هر چند که واژه ای به نام دعا در میانشان مطرح نباشد چون هر کلمه و کلامی که از استمداد و ایجاد رابطه به خدا حکایت نماید دعاست
No image

دعا در نهج البلاغه

(به فرزندش امام حسن عليه السلام فرمود): در سؤال (حاجت) از پروردگارت اخلاص داشته باش؛ زيرا بخشش و محروم ساختن در دست اوست.
No image

عبادت و نیایش از دیدگاه نهج البلاغه

و اما این كه هر كارفرما كه مزدى مى‏ دهد به خاطر بهره‏اى است كه از كار كارگر مى ‏برد و كارفرماى ملك و ملكوت چه بهره‏اى مى‏تواند از كار بنده ضعیف ناتوان خود ببرد، و هم این‌ كه فرضاً اجر و مزد از جانب آن كارفرماى بزرگ به صورت تفضل و بخشش انجام گیرد پس چرا این تفضل بدون صرف مقدارى انرژى كار به او داده نمى ‏شود، مسأله‏ اى است كه براى این چنین عابدهایى هرگز مطرح نیست.
نیایش زیبا از نهج البلاغه

نیایش زیبا از نهج البلاغه

خدایا! امید به تو بستم تا راهنما باشى به اندوخته هاى آمرزش و گنجینه هاى بخشایش ! خدایا! این بنده توست که در پیشگاهت برپاست ، یگانه ات مى خواند و یگانگى خاص تو راست . جز تو کسى را نمى بیند که سزاى این ستایش هاست . مرا به درگاه تو نیازى است که آن نیاز را جز فضل تو به بى نیازى نرساند، و آن درویشى را جز عطا و بخشش تو به توانگرى مبدل نگرداند. خدایا! خشنودى خود را بهره ما فرما، هم در این حال که داریم ، و بى نیازمان گردان از اینکه جز به سوى تو دست برداریم ، که تو بر هر چیز توانایى.
دعا از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه

دعا از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه

بدان همان کسی که گنج های آسمان و زمین در اختیار اوست، به تو اجازه دعا و درخواست داده است و اجابت آن را نیز تضمین نموده، به تو امر کرده از او بخواهی تا به تو عطا کند و از او درخواست رحمت نمایی تا رحمتش را بر تو فرو فرستد. خداوند بین تو و خودش کسی قرار نداده که حجاب و فاصله باشد، تو را مجبور نساخته که به شفیع و واسطه ای پناه ببری و مانعت نشده .
Powered by TayaCMS