27 اسفند 1396, 6:39
در ارتباط با تعامل و همنشيني با ديگران، از چه کساني بايد پرهيز کرد و چرا با آنها نبايد مجالست و همنشيني برقرار کرد؟
بحث عدم رفاقت و دوستي با يهود و نصاري و کفار و اهل کتاب با بحث عدم مجالست و همنشيني از حيث مرتبه متفاوت است. در مسئله رفاقت و دوستي پيوند دروني و قلبي و محبتي مطرح بود اما در مجالست و همنشيني صرف حضور فيزيکي و ظاهري مطرح است که براساس آموزههاي و حياني با برخي از افراد حتي نبايد در اين حد هم ارتباط برقرار کرد.
در آيه 68 سوره انعام درباره همنشيني ميفرمايد: «و اذا رايت الذين يخوضون في آياتنا فاعرض عنهم يخوصوا في حديث غيره» اگر ديديد گروهي نشستهاند و دارند به آيات قرآني ما «طعن» ميزنند، از اينها اعراض کن! حالا بحث در اينجاست نسبت به مجالستي است که در آنها برخلاف معتقدات ديني تو حرف ميزنند. اگر در جايي، به طور کلي برخلاف معتقدات ديني تو حرف ميزدند، بايد مجلس را ترک کني. مثلاً تو به قرآن اعتقاد داري که اين کتاب الهي است، کلام الهي است و از مبدأ وحي نازل شده است، کساني دارند به آن طعنه ميزنند، اينجا همچون ممکن است ضربه اعتقادي ببيني، نبايد با اينها مجالست کني! اينجا همچون دارند بر تو ضربه اعتقادي ميزنند و اين مجالست موجب ميشود که به پيوند اعتقادي دروني تو ضربه وارد شود، لذا خدا از شرکت در آن نيز نهي ميکند، با اينهايي که «يخوصون في آياتنا» مجالست نکن. «فاعرض عنهم».
بعد از آن دايره را بازتر ميکند. گاهي من کسي را ميبينم که هم دين من است، ولي لاابالي است؛ يعني از نظر عملي، رفتارهايش با اعتقاداتش تطبيق نميکند؛ انگار دين خودش را به بازي گرفته است. آيا با او ميتوانم دوستي کنم؟ او نه نصراني و يهودي است و نه کافر و بيدين! اما خداوند ميفرمايد: «و ذر الذين اتخذوا دينهم لعبا و لهوا و غرتهم الحياه الدنيا»، کسي که دين خود را به بازي و بيهوده گرفته است، را رها کن! نه کسي که دين تو را به بازي گرفته، بلکه کسي که دين خودش را بازيچه گرفته است هم به درد رفاقت نميخورد و دوستي با او ضرر دارد. بازيچه گرفتن دين يعني عمل نکردن به آن! ميگويد مسلمانم، مؤمنم، اما عمل نميکند.
يکي از بزرگان گاهي ميفرمود: لفظاً منکر خدا نيستي، ولي عملاً منکر خدايي! اين تعبير را من از او دارم. لفظاً منکر خدا نيست، خيلي- يا الله يا الله- هم ميگويد يا رب يا رب هم زياد ميگويد ولي عملاً منکر خدا است. از اين آدمها هم در جامعهمان، زياد داريم که فقط لفظاً ميگويند: ما مسلمانيم؛ مؤمنيم؛ ولي عمل را که نگاه ميکنيم، ميبينم با اسلام تطبيق نميکند. يک مؤمن اينگونه عمل نميکند. يک مسلمان اينطور عمل نميکند. اينها همانهايي هستند که دين خودشان را به بازيچه گرفتهاند. «و ذر الذين اتخذوا دينهم لعبا و لهوا و غرتهم الحياه الدنيا» با اينها همنشيني و مجالست نکن. اين هم از راه صحيح بيرون رفته است.
بعد خداوند منشأش را بيان ميفرمايد که چرا اينها دين را به بازي و مسخره گرفتهاند. «غرتهم الحياه الدنيا» تمام شد. زندگي دنيا اينها را مغرور کرده است. پول و رياست براي او بت شده است. لازم نيست که بگويد پول و مقام بت من است، بلکه عملش نمايانگر اين مطلب است. لااباليگران در جامعه مسلمين و در ميان مؤمنين، اينها هستند که عملشان با اعتقادات اسلامي خودشان، تطبيق نميکند.
حالا به سراغ روايات برويم. علي (ع) فرمودند: «اياک و مصاحبه الفساق فان الشر بالشر ملحق»، از رفاقت و مصاحبت با فاسقان بپرهيز! چرا؟ علي (ع) دليلش را اينطور ميگويد که چون تو هم آنطور خواهي شد، بايد از او بپرهيزي «فان» در مقام تعليل است، «فان الشر بالشر ملحق» بدان که تو هم همانطوري خواهي شد. پيوند دوستي و رفاقتي با اشرار نتيجهاش اين است که تو را هم به شرارت ميکشاند. بالاخره در يکجا بهخاطر پيوند محبتي مجبور خواهي شد که از رابطه دروني و پيوند اعتقادي خود و خدا، دست برداري! اين دوستي، دلبستگي تو را نسبت به خدا در خطر قرار ميدهد؛ پس از آن بپرهيز!
روايت ديگري از علي (ع) است که فرمودند: «اياک و مصاحبه اهل الفسوق! فان الراضي بفعل قوم کالداخل معهم» از دوستي با اهل گناه و بيبند و باران بپرهيز که اگر از فسق آنها خوشت بيايد و کار آنها را بپسندي، اثرش اين است که تو هم مثل آنها ميشوي. چون روش آنها، روش اسلامي و ايماني نيست، اگر روششان را بپسندي، تو هم مثل آن هستي.
تاريخ انتشار: چهارشنبه 29 آذر ماه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان