کلمات کلیدی :هولوكاست، جنگ جهاني دوم، كشتار يهوديان، نازي ها.
نویسنده: احمد رمضاني
هیجدهم اردیبهشت، روزی است که پایان جنگ جهانی دوم، اعلام شد این فاجعه، نمایش گوشهای از تمدن و فرهنگ مورد ادعای غرب و نتیجۀ نژادپرستی نازیهای آلمان است. بیش از نیم قرن از آن جنگ خونبار میگذرد؛ اما باید گفت برخی پیامدهای آن، هنوز هم باقی است. یکی از این آثار منفی، سوء استفادۀ صهیونیسم بینالملل از جنگ جهانی دوم برای توجیه فزونطلبیهای خود و سوء استفاده برای تداوم جنایاتهای خود علیه بشر است.
مظلومیت ساختگی آنها ترحم ملتهای غربی را در پی داشت و سبب شد دولتهای غربی با استفاده از آمادگی افکار عمومی که به وسیلۀ رسانهها پدید آمده بود، با صهیونیسم جهانی همگام شوند و دست آنها را برای غارت و کشتار ملت فلسطین باز بگذارند.
صهیونیستها پس از این جنگ، فرصت را مناسب دیدند تا دروغی بزرگ را با هماهنگی غربیها به جهانیان بقبولنند البته نفوذ بینالملل و خودزنیها و مظلوم نماییهای آنان هم در این امر بسیار مؤثر بود. این یهودیان[1] ادعا کردند، شش میلیون نفر از آنان در اتاقهای گاز کشته شده و در کورههای آدم سوزی سوزانده تشدهاند. سندی که آمار جمعیت اروپا (مرکز جنگ) و یهودیان را نشان دهد، وجود ندارد. صهیونیستها بر مراکز علمی، اطلاعاتی و تحقیقاتی سیطره داشتند و تردید در این مطلب و هر تحقیقی در این باره را یک جرم سنگین و مستحق مجازات دانستند.
یهودیان سرزمینی را از غربیها، به عنوان غرامت مطالبه کردند و آنها نیز فلسطین را پیشکش کردند. دولتمردان غربی در پی آن بودند که از خطر یهود رهایی یابند و در نتیجه صهیونیستها را از اروپا به خاورمیانه فرستادند. افکار دینی و متون مقدس صهیونیستها، باورهای مذهبی قوم یهود و سرزمین موعود هم در انتخاب این مکان بیتأثیر نبوده است.
علل گوناگونی سبب شد که مغرب زمین به یاری صهیونیسم جهانی بپردازد و هولوکاست را ترویج کند. نفرت اجتماعی از یهودیان و بیم از فتنههای ایشان[2] و تنفر یهودیان از غیر همکیشان خود، یکی از دلایلی بود که سبب شد غربیها و صهیونیستها بر اشاعۀ افسانۀ هولوکاست توافق و تبانی کنند. یکی دیگر از علل انتخاب فلسطین، جلوگیری از قدرت یافتن دوبارۀ مسلمانان پس از فروپاشی حکومت عثمانی بود. نفرت موجود میان یهودیان و غیر یهودیان عللی دارد که تنها به برخی از آنها میپردازیم:
الف) روحیۀ نژادپرستی قوم یهود؛ اینان خود را برترین نژاد میدانند و دیگران را تحقیر میکنند.
ب) کوشش برای تصاحب کشوری مستقل: آنها همواره میکوشیدند تا کشوری را برای خود تصاحب کنند؛ برای مثال، موشه دایان از سران صهیونیستها چنین میگوید:
«اگر کتابِ کتابها، یعنی توراتی هست که اگر قوم مقدسی هست، سرزمین مقدس هم باید باشد.»[3]
ج) قوانین غیر انسانی تِلمود: این قوانین، خارج از منطق انسانی، مغایر با هر گونه نظم و نظام اجتماعی و سبب نفرت هر شخصی است.[4]
عوامل نفرت غیر یهودیان فقط به موارد سه گانۀ مذکور ختم نمیشود؛ ولی همین کافی است تا نشان دهد چرا غیر یهودیان با یهودیان دربارۀ هولوکاست توافق کردند. در واقع، هر دو طرف از این مطلب سود میبردند. بدین طریق صهیونیستها یک سرزمین به دست میآوردند همچنین کشورهای اروپایی از وجود آنها خالی می شد و به گفتۀ آقای دکتر ولایتی از شر فتنههای یهود در امان میماندند.[5] نفوذ شدید سیاستمداران و ثروتمندان صهیونیست هم در این قضیه بسیار مؤثر است که هنوز هم در بقای آن تأثیر گذار است.
در این میان، تاریخنگاران و محققان بسیاری وجود دارند که با وجود مشکلات فراوان همچون موانع برای بررسی اسناد تاریخی هولوکاست در غرب و آزارها و تهدیدهای صهیونیستها، در این باره به تحقیق پرداختهاند. همگی آنها در پایان پژوهش خویش، اعلام کردهاند که چنین مطلبی صحت ندارد و تنها یک بازی سیاسی است.[6]هولوکاست به یک رمانی جهتدار میماند که با مهارت تمام نوشته شده است.
برخی از دانشمندان و مورخان در این زمینه که به جرم تحقیق در این باره در کشورهای مدعی آزادی بیان، مجازات شدهاند، عبارتند از: روژهگاردوی، دیوید ایروینگ، مارک وبر، روبرت فوریسون، فردریک توین، آرمان امادروس، داریوژ راتایژاک، ولنگانگ فرولیش و.... . برای مثال "روبرت فوریسون" که استاد دانشگاه لیون فرانسه بوده و در دانشگاه سوربن تحصیل کرده است و کارشناس عالی رتبۀ بررسی، ارزیابی و شناخت اسناد و مدارک تاریخی است. او هولوکاست را دروغ میداند. او در این باره کتابها و مقالات بسیاری نوشته است. یکی از کتابهای او که به فارسی ترجمه شده است، «اتاقهای گاز در جنگ جهان دوم؛ واقعیت یا افسانه» نام دارد. او به دلیل افشاگریهای خود، به پرداخت جریمهای سنگین محکوم شد و با هجومی وحشیانه، صورتش با اسید سوزانده شد. همچنین "ولنگانگ فرولیش" به سبب انکار هولوکاست، به 4 سال زندان محکوم شد؛ این در حالی است که در موارد دیگر، حتی انکار مقدسات، آزادی بیان وجود دارد. دروغ بودن این واقعه، بسیار واضح است؛ اما آنچه سبب میشود آنها همچنان از این افسانه پشتیبانی کنند آن است که صهیونیستها در رسانهها و در میان سیاستمداران، نفوذ بسیاری دارند و در نتیجۀ هیاهوی تبلیغاتی بسیاری در این باره به راه انداختهاند. اما منکرین هولوکاست، پرسشهایی دارند که صهیونیستها نتوانستهاند به آنها پاسخ بدهند. برخی از این پرسشها عبارتند از:
1. در آن زمان، تمام جمعیت یهودیان به 6 میلیون نفر نمیرسید، چگونه هیتلر، 6 میلیون یهودی را کشته است؟ آیا هیتلر تمام یهودیان را جمع کرده و سوزانده است؟!
2. آیا در جنگ جهانی دوم، فقط یهودیان کشته شدند؟ آیا فقط آنها باید برای خسارت در جنگ، غرامت دریافت کنند؟ پس بقیه آسیبدیدگان چه میشوند؟
3. اگر صهیونیستها، دلایل قانعکنندهای بر وجود هولوکاست دارند، پس چرا آنها را بیان نمیکنند تا لازم نباشد، محققان و تاریخنویسان را مجازات کنند و به جرم سخن گفتن در این باره از حقوق فردی و اجتماعی، محروم کنند.
4. غربیها، سبب فاجعۀ جنگ جهانی دوم بودهاند و همانها باید به آسیبدیدگان غرامت بپردازند. اکنون بر فرض صحت هولوکاست، چرا فلسطین باید به اسرائیلیها تقدیم شود؟
در واقع هولوکاست، دروغ بزرگی است که تجسم آن برای بسیاری از اذهان، غریب و غیر قابل درک است و به این علت، درک واقعیت آن هم بسیار سخت است. از سوی دیگر، سالها تکرار این دروغ در رسانهها و گرفتن فرصت تحقیق از اندیشمندان و نیز مجال بحث دربارۀ آن، بر پذیرش این دروغ مؤثر بوده است.