28 فروردین 1396, 6:51
تو جزو کدام دسته از آدمها هستی؟... آنها که وقتی خرید میکنند، ریز ریز خریدشان را مینویسند و حساب دقیق پولهایشان دستشان است یا آنها که سرشان را میاندازند پایین و همه پولشان را خرج میکنند و یک وقتی هم میبینند دیگر پولی برایشان نمانده است! اگر جزو دسته اول هستی که هیچ، اما اگر جزو دسته دوم هستی، بیا و یک بار امتحان کن... وقتی خرید میکنی، همه را یادداشت کن، حتی جزئیترین خریدهایت را... به قول قدیمیها دخل و خرجت را محکی بزن... ببین وقتی پولی به دستت میرسد، میتوانی چیزی از آن را پسانداز کنی یا اینکه پسانداز که نمیکنی، هیچ؛ بدهکار هم میشوی؟... سعی کن این محاسبه را همه جا داشته باشی، در خرج کردنت، در به دست آوردنت، در نشست و برخاستهایت حتی... . این جمله امام علی(ع) را به طور حتم شنیدهای که فرمود: زیرکترین و هوشیارترین انسانها، کسی است که خود را به حساب بکشد و برای بعد از مرگ خود کار کند. مردی پرسید: ای امیرمؤمنان! چگونه نفس خود را به حساب کشد؟ امام(ع) فرمود: وقتی صبح کرد و سپس شب آن روز فرا رسید، به خویشتن بازگردد و خطاب به خود بگوید: ای نفس! امروز روزی بود که بر تو گذشت و هرگز بازنمیگردد و خداوند از تو سؤال میکند که این روز را در چه راهی به پایان رساندی؟ در آن چه کاری کردی؟ آیا در غیاب مؤمن، نزد اهل و فرزندانش آبروی او را حفظ کردی و پس از مرگ او، آیا آبرویش را در میان بازماندگانش نگه داشتی؟ آیا از غیبت و بدگویی پشت سر مؤمن خودداری نمودی؟ آیا مسلمان را یاری کردی؟ تو در این روز چه کردی؟ اگر در پاسخت گفت: کارهای نیک انجام دادم، خدا را حمد و سپاس کن و به خاطر توفیقی که نصیب تو شده است، تکبیر بگو و اگر گفت: امروز گناه کردم یا کوتاهی نمودم، از درگاه خداوند استغفار و طلب آمرزش کن و تصمیم بگیر که دیگر تکرار نکنی. ای بندگان من که در راه من جنگیدید و در راه من کشته شدید و آزار دیدید و در راه من جهاد کردید، به بهشت درآیید.یادت باشد این عمر را دادهاند به تو، به رسم امانت و روزی هم که امانت را از تو باز پس میگیرند، سؤال میکنندت که چگونه امانتداری کردی؟... هنوز هم فرصت هست... هنوز هم میتوان به جبران گذشتههایی نشست که بیحاصل از دست رفته است... لختی بنشین و نفست را محاسبه کن... خودت را که چه کردهای؟ چه گفتهای؟ چه خوردهای؟... فکر کن در محضر خدا ایستادهای و روز یوم الحسره است... خطاهایت را پیش رویت بیاور، لغزشهایت را، غفلتهای گذشته و خسرانهای زندگیات را... نگاه کن... تو همیشه و در هر حال به داد و ستد با زمان و روزگار مشغولی... به ازای عمر و جوانی و نشاطی که میدهی، چه میگیری؟ سود میبری یا زیان؟ در حال رشدی یا رو به نقصان و کاهش؟ رو به سوی کمال دارای یا سقوط؟... منصفانه با خودت حساب کن... به خودت حساب پس بده... به وجدانت... سرمایه عمرت را صرف چه کردهای؟... «یا أیهَا الّذینَ آمَنُوا اتّقُوا اللّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدّمَتْ لِغَدٍ وَ اتّقُوا اللّهَ إِنّ اللّهَ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ» بخواهی اگر، میتوانی از آنانی باشی که دفتر و کتاب عملهایشان را گشودهاند، هر روز خودشان را محاسبه میکنند با دقت، که برای هر کار کوچکی که کردهاند، از خود حساب میکشند و چه نیکاند اینان که خداوند دربارهشان فرمود: ای بندگان من که در راه من جنگیدید و در راه من کشته شدید و آزار دیدید و در راه من جهاد کردید، به بهشت درآیید و آنان بدون حسابرسی به بهشت وارد میشوند که اینان همینجا، در همین سرای فانی نفس خویش را محاسبه کردهاند... .
درد ورنج،عوامل رشد و کمال آدمی هستند که چون متأسفانه از این جنبه به آنها نگریسته نمیشود،پذیرش آنها نیز همواره کاری دشوار و سخت به نظر میاید.اگر ما انسانها به درستی بیندیشیم،متوجه خواهیم شد که انسان از زمانی که متولد میشود تا زمانی که دوران پیری را پشت سر میگذارد، با سختیهایی مواجه میشود که این سختیها او را پخته و قوی میگرداند ولی چون راه مبارزه با آنها را یاد نمیگیرد،در نتیجه،خود را بیهوده به رنج میافکند و هنگامی که متوجه خیری که در آنها وجود داشته است،میشود،بر عمر از دست رفتهاش افسوس میخورد.اگر چه مشکلات، ظاهری ناخوشایند و ناراحت کننده دارند،ولی بر اساس فرموده خداوند متعال در قرآن کریم(سوره بقره،ایه 216)که میفرماید: کتب علیکم القتال و هو کره لکم…؛حکم جنگ بر شما نوشته شد،در حالی که آن را بد میدانید و چه بسا چیزی را بد میدانید،ولی آن برای شما بهتر است و چه بسا چیزی را دوست دارید،ولی آن برای شما بد است و خداوند میداند،اما شما نمیدانید. این آیه بیان میکند که درد و رنجها همیشه بد نیستند،اما از آنجایی که نسبت به خوبیهای آن همگان آگاهی ندارند،آنها را موجب عذاب و ناراحتی خود میبینند و به هنگام پیش آمدن آن، جزع و فزع میکنند.این آیه همچنان نشان میدهد که انسانها،خوبی و بدی را با معیارهای خود میسنجند و بر اساس برداشتها و پندارهای شخصی، در مورد آنها به قضاوت مینشینند. همه ما میدانیم،دانشی که در این جهان فرا میگیریم، بسیار محدود است و در واقع،ذرهای از علم الهی است و ما به بسیاری از حکمتها و فلسفههای خداوند در مورد آفرینش پدیدهها، نمیتوانیم راه پیدا کنیم.وقتی حادثه ناگواری برای ما اتفاق میافتد،از رخ دادن آن احساس اندوه و تأسف میکنیم و هرگاه به چیزی که آرزویش را داریم،برسیم،اظهار شادمانی میکنیم. در حالی که ما تنها ظاهر قضیه را میبینیم و از ماهیت واقعی آنها به دلیل علم و عقل ناقص ناآگاهیم.ماهیت بسیاری از امور، به دلیل اینکه جزو اسرار الهی به شمار میآید، برای همیشه پنهان میماند و انسان باید تلاش کند،چه در گرفتاریها و چه در خوشیها خدا را فراموش نکند و همواره سپاسگزار او باشد.مراجعه به قرآن کریم در سوره کهف که ماجرای ملاقات حضرت موسی(ع) با حضرت خضر(ع) را بیان میکند،این موضوع را روشنتر میکند.روی هم رفته،نباید آنچه در این دنیا اتفاق میافتد چه خیر باشد و چه شر،تنها از جنبه ظاهری نگاه کرد و در موردش قضاوت نمود، بلکه باید دانست که در فراسوی این اتفاق،حکمتی نهفته است که ممکن است،در گذر زمان برای انسان مشخص شود یا همچون رازی برای همیشه سربسته و پوشیده بماند.گفتنی است،بسیاری از دردها و رنجهایی که با آنها روبرو میشویم، عامل خارجی ندارند و تنها خود فرد در به وجود آمدن آنها مقصر است.بنابراین،باید تلاش کنیم تا ابتدا عامل به وجود آورنده آن را بشناسیم و سپس، برای برطرف کردن آن اقدام کنیم.از آنجایی که در هر سختی و گرفتاری راه خروجی وجود دارد و به طور طبیعی،مشکل جدید راهحلی جدید میخواهد، بنابراین،انسان از مجموع راهحلهایی که برای برطرف کردن گرفتاریها به کار میگیرد،به دانشی به نام «تجربه» دست مییابد که آن را چراغ راه آیندهاش قرار میدهد و به وسیله آن،افزون بر حل بسیاری از مشکلات از وقوع آنها نیز جلوگیری میکند.لازم است سختیها و گرفتاریها را چنین تصور کنیم که موجب پختگی و رشد ما میشوند و در بالا بردن صبر و مقاومت انسانها تأثیر ویژهای دارند. مشکلات فرصت فکرکردن را درباره چیزهای خوب و مفید از ما میگیرند و اجازه «مثبت اندیشی» به ما نمیدهند. بنابراین،در رویارویی با سختیها نباید واکنش نشان دهیم،بلکه باید آنها را رها نموده و به چیزهای مهمتری که میتواند در زندگی ما تأثیر بهتری داشته باشد، بیندیشیم.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان