15 اردیبهشت 1390, 0:0
ولايت، پيامبر(ص)، ائمه، اسلام
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی
ولایت در اسلام، منحصر به رسول اکرم (صلی الله علیه وآله)
مسلمانان و کسانی که از «ولایت رسول الله(صلی الله علیه وآله)« برخوردار شده اند، در این که باید شناختهای دینی خود را از پیامبر(صلی الله علیه وآله) دریافت کنند اختلافی ندارند. اختلاف در این است که پس از آن حضرت سخن چه کسی حجت است و برای شناختهایمان باید به چه کسی رجوع کنیم. اکثر مسلمانان معتقدند که بعد از پیامبر(صلی الله علیه وآله) کسی که بتواند به ما به طور مستقیم شناخت صحیح و یقینی بدهد وجود ندارد! بنابراین سخن هیچ کس حجت نیست و ما حجتی غیر از قرآن که کلام خدا است نداریم! در مقابل، گروهی دیگر معتقدند که ادله متعددی وجود دارد که تکلیف مسلمانان را پس از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) روشن کرده است؛ نظیر این آیه: انّما ولیکم اللّه و رسوله و الّذین آمنوا الّذین یقیمون الصّلاه و یوتون الزّکاه و هم راکعون؛1
و هم چنین حدیث معروف ثقلین: انّی تار ک فیکم الثّقلین کتاب اللّه و عترتی... در این حدیث، عترت پیامبر، ع دل و هم سنگ کتاب خدا معرفی شدهاند. از این رو از آن استفاده میشود که اعتبار سخن آنان همانند کلام خدا میباشد. به همین دلیل هم هست که ما شیعیان به خاندان پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) همانند خود آن حضرت عشق میورزیم؛ چه این که ائمه اطهار(علیهم السلام) همانند پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در نزد خدا دارای قرب و منزلت هستند. ولایت الهی که ابتدا در رسول خدا(صلی الله علیه وآله) تحقق یافته، پس از آن حضرت در کسی جلوه گر میشود که پیامبر(صلی الله علیه وآله) منزلت او را نسبت به خود، مانند منزلت هارون(علیه السلام) به موسی(علیه السلام) دانسته است؛ یعنی آن کسی که پیامبر(صلی الله علیه وآله) خطاب به او فرمود: انت منّی بمنزله هارون من موسی الاّ انّه لانبی بعدی؛ تو نسبت به من همانند هارون نسبت به موسی هستی، جز این که بعد از من پیامبری نیست. بر اساس اسناد و مدارک معتبری که شیعه و سنّی نقل کردهاند، پیامبر(صلی الله علیه وآله) این حدیث را خطاب به امیرالمومنین علی(علیه السلام) فرموده است. بر اساس این حدیث، همانگونه که حضرت هارون(علیه السلام) جانشین حضرت موسی(علیه السلام) بود، حضرت علی(علیه السلام) نیز جانشین پیامبر(صلی الله علیه وآله) است و تفاوت آنها فقط در «نبوت» و «امامت» است. از این رو اهل بیت(علیهم السلام) دل رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به شمار میروند.
بدین ترتیب اگر کسی در پذیرش «ولایت خدا» صادق باشد، لازمه آن، پیروی از پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و پذیرش ولایت آن حضرت است. هم چنین، اگر کسی در پذیرش «ولایت رسول خدا» صادق باشد، لازمهاش پذیرش «ولایت ائمه اطهار(علیهم السلام)« و پیروی از آنان است؛ چرا که آنان جانشینان آن حضرت و اطاعتشان به منزله اطاعت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) است. تبیین این نکته برای مردم، بسیار ضروری است؛ چرا که فقط در این حالت دین مردم کامل گشته و اعتقادات آنان از نقص و کمبود در امان خواهد بود. هم چنان که در روایات فراوان و متعدد وارد شده، دین بدون پذیرش ولایت پیامبر و ائمه(علیهم السلام) دین کاملی نخواهد بود.
پس از کسب «معرفت و شناخت» نسبت به ائمه اطهار(علیهمالسلام)، در مرحله بعد نوبت به «عمل» میرسد. لازم است در مقام عمل نیز معصومان(علیهمالسلام) را الگوی خویش قرار داده، از آنان پیروی کنیم. برای مسلمانان فرماندهای وجود دارد که باید فرمان او را اطاعت و به دنبال او حرکت کنند؛ یعنی همان چیزی که پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) در روز غدیر بدان توصیه کرد: من کنت مولاه فهذا علی مولاه. این همان چیزی است که بر اساس آن، دین کامل گردید: الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم السلام دیناً. اهمیت این مساله به حدی بود که جا داشت پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) آن تشریفات را در غدیر فراهم سازد. آن حضرت دست کم هفتاد هزار نفر را در صحرای خشک و در زیر آفتاب سوزان نگاه داشتند تا پیام ولایت به آنان ابلاغ گردد. آیه قرآن نازل شد که اگر این پیام را به مردم نرسانی رسالت تو ناتمام و دین ناقص است.
پر واضح است که صرف دوست داشتن علی(علیه السلام) چندان اهمیت نداشت که آن همه تشریفات برای آن فراهم گردد و یا بر اساس آن، دین کامل گردد. این دوستی ای است که باید با پیروی عملی از آن بزرگوار و فرمان برداری از آن حضرت همراه باشد. این دوستی هیچ گاه با دوستی دشمنان خدا و رسول سازگاری ندارد: لاتجد قوماً یومنون باللّه و الیوم الاخر یوادّون من حادّ اللّه و رسوله و لو کانوا آباءهم او ابناءهم او خوانهم او عشیرتهم اولئک کتب فی قلوبهم الایمان و ایدهم بروح منه و یدخلهم جنّات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها رضی اللّه عنهم و رضوا عنه اولئک حزب اللّه الا انّ حزب اللّه هم المفلحون؛ قومی را نیابی که به خدا و روز بازپسین ایمان داشته باشند و (در عین حال) کسانی را که با خدا و رسولش مخالفت کرده اند ـ هر چند پدرانشان یا پسرانشان یا برادرانشان یا عشیره آنان باشند ـ دوست بدارند. در دل اینها است که (خدا) ایمان را نوشته و آنها را با روحی از جانب خویش تایید کرده است، و آنان را به بهشت هایی که از زیر [درختان] آن جویها روان است در میآورد؛ همیشه در آن جا ماندگارند؛ خدا از ایشان خشنود و آنها از او خشنودند؛ اینانند حزب خدا. آری، حزب خدا است که رستگارانند.
در این آیه خدا به پیامبرش میفرماید: نمیتوانی مردمی را پیدا کنی که ایمان به خدا و قیامت داشته باشند و در عین حال با دشمنان خدا دوستی داشته باشند! امکان ندارد کسانی که در قلب و دل خویش به دشمنان خدا احساس تمایل میکنند و مخفیانه با آنان سر و سرّی دارند، ایمان به خدا و قیامت داشته باشند. گرچه خودشان قسم یاد میکنند که ایمان داریم، ولی قرآن میفرماید دروغ میگوید: اذا جاءک المنافقون قالوا نشهد انّک لرسول اللّه و اللّه یعلم انّک لرسوله و اللّه یشهدا نّ المنافقین لکاذبون؛7 چون منافقان نزد تو آیند، گویند: «گواهی میدهیم که تو واقعاً پیامبر خدایی.« و خدا [هم ] میداند که تو واقعاً پیامبر او هستی، و خدا گواهی میدهد که منافقان سخت دروغ گویند. منافقان ادعا میکنند که جز اراده خیر، صلاح و اصلاحات، قصد دیگری نداریم! ولی قرآن میگوید: خدا شهادت میدهد که این عده دروغ میگویند. آنان جز منافع مادی خویش، چیزی دیگر را انتظار ندارند. آنان میترسند که دشمنان مسلط شوند و آن گاه کلاهشان پس معرکه باشد؛ از این رو از هم اینک برای ارباب خوش رقصی میکنند: فتری الّذین فی قلوبهم مرض یسارعون فیهم یقولون نخشی ان تصیبنا داره فعسی اللّه ان یاتی بالفتح او امر من عنده فیصب حوا علی ما اسرّوا فی انفسهم نادمین؛ میبینی کسانی که در دلهایشان بیماری است، در دوستی با آنان شتاب میورزند. میگویند: «می ترسیم به ما حادثه ناگواری برسد.» امید است خدا از جانب خود فتح یا امر دیگری را پیش آورد تا از آنچه در دل خود نهفته داشتهاند پشیمان گردند. منافقان میگویند: شاید حادثهای پیش آید و مصیبتی به ما رسد و آن گاه سرمان بی کلاه بماند! اما خداوند میفرماید: باشد که خدا ورق را برگرداند و آن تهدیدات علیه خود دشمنان تحقق یابد و مکر الهی طومار آنان را در هم بپیچد. در آن روز کسانی که با دشمنان خدا رابطه برقرار کرده و با آنان هم نوایی میکنند سخت پشیمان میگردند. با عنایت الهی، دیر نیست آن روزی که آمریکا رسوا شود و هیمنه ابرقدرتیاش در هم بشکند. در آن روز کسانی که تا پیش از آن دم از این میزدند که چاره ای جز ارتباط با آمریکا نداریم، نخواهند توانست از خجالت سر بلند کنند و چاره ای ندارند جز این که به اشتباه خود اعتراف کرده و رابطه با آمریکا را نفی کنند. مومنان به خدا و قیامت، با دشمنان خدا دشمن اند و هرگز با آنان رابطه دوستی برقرار نمی کنند. اینان همان «حزب اللّه»اند که دارای ولایت حقیقی هستند و در نهایت، پیروزی و رستگاری از آنان خواهد بود:و من یتولّ اللّه و رسوله و الّذین آمنوا فانّ حزب اللّه هم الغالبون؛و هر کس خدا و پیامبر او و کسانی را که ایمان آورده اند ولی خود بداند (پیروز است، چرا که) حزب خدا تنها پیروزمندانند.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان