نویسنده: مهدی امینیان
اصول امامت، تئوریها و شبهات(22)
کلام در بررسی شبهاتی درخصوص ناسازگاری اصل امامت با اصل خاتمیت رسل بود. گفتیم، برخی مدعی اند که «خاتمیت، پایان و خاتمه حجیت، قداست و پذیرش بدون مطالبه دلیل است، چراکه آنها جزء مختصات پیامبر(ص) بودند و با رحلت آن حضرت، دیگر ما به انسانی قائل نیستیم که قول و فعلش برای ما حجت و شخصیت حقوقی داشته باشد که دارای قداست و موجب تعبد و التزام به آن بدون مطالبه دلیل واجب باشد، برای اینکه حجیت ذاتی شخصیتهای دینی به پیامبران اختصاص داشته و در آیین اسلام تنها حضرت محمد(ص) از آن بهره مند بود. بر این اساس جایگاه ویژه ای که شیعیان به امامان میدهد و آنان را دارای مقام قدسی و حجت الهی وصف میکند، با اصل خاتمیت تعارض دارد». دکتر سروش در این وادی در جاهای متعدد حکمفرمایی کرده و نظریه فوق را نوعی «غلو» شمرده است. (بسط تجربه نبوی،ص144) البته پیش از سروش برخی دگر اندیشان شیعی چون ابوالفضل برقعی اشکال فوق را مطرح کرده بودند.
شبهه پنجم: الهام و ولایت باطنی امام ناسازگار با خاتمیت شیعیان معتقدند حضرت فاطمه زهرا(س) و دوازده امام با عالم غیب و فرشتگان مرتبط بوده و فرشتگان الهی بر آنان فرود میآیند. چنین توصیفی از ائمه اطهار- که در لسان روایات به«محدث» و «مفهمون»، «ملهمون» تعبیر میشود(بحار الانوار، ج26،ص66،باب دوم) با اصل خاتمیت نبوت تهافت دارد. پیشتر شاه ولی دهلوی در این زمینه گزارش شد که میگفت: «ایشان (شیعیان)... وحی باطنی در حق امام تجویز مینمایند. پس در حقیقت ختم نبوت را منکرند... و این با پیامبری تفاوت چندانی ندارد.» (التفهیمات الالهیه، ج2، صص294و301)
نقد و بررسی: در نقد این شبهه نکات ذیل قابل توجه است:
الف- وقوع الهام و ارتباط غیبی در غیر پیامبران که بدین نکته در شماره قبل پرداختیم.
ب- مقام امامت و ولایت فراتر از نبوت (نگاه عرفانی)
در شمارههای پیشین اشاره شد که «نبی» با نفس قدسی خویش و عنایت الهی میتوانند با عالم غیب مرتبط شده و از طریق وحی شریعت آسمانی دریافت و به ابلاغ و تبلیغ آن بپردازد و یا حداقل با دریافت ماموریت آسمانی به تبلیغ و زدودن آفت شریعت پیشین دست زند که در اصطلاح از قسم اول به پیامبران تشریعی و از قسم دوم به پیامبران تبلیغی تعبیر میشود. اما در میان پیامبران برخی پیدا شدند که علاوه بر ارتباط غیبی و دریافت شریعت به ارتباط خاص با مقام قدسی الهی مفتخر شدند که آن مقام اعلی و کامل از کشف و مواجهه با تجلیات الهی است. مصداق روشن آن اعطای مقام امامت توسط خداوند به حضرت ابراهیم بعد از گذشت سالها از مقام نبوت وی میباشد. از آن کاملابرمی آید که مقام امامت مافوق مقام نبوت میباشد. از این رو عارفان مسلمان نظریه اصالت و گوهرانگاری مقام ولایت بر مقام نبوت را مطرح کردند، به این صورت که انسانهای دارای مقام ولایت و امامت با اتصال و مواجهه با فرشتگان به تعبیر دینی و یا عقل مجرده به تعبیر فلسفی و عرفانی میتوانند از طریق آنان اسرار و اخبار غیبی را دریافت کنند که آن شامل معارف دینی نیز میشود، این نوع مواجهه با امر قدسی مرهون داشتن نفس زکیه و تکامل یافته است که با عنایت الهی میسور میشود. این نوع مواجهه با انسانهای کامل با امر قدسی از طریق وحی اصطلاحی و دریافت شریعت نیست تا بر آن نبوت خصوصا نبوت تشریعی صدق کند و با اصل خاتمیت ناهمخوان باشد. ابن عربی عارف نامور جهان اسلام در اینباره میگوید: «ان الولایه هی الفلک المحیط العام و لهذا لم تنقطع و لها الانباء العام و اما نبوه التشریع و الرساله فمنقطعه و فی محمد(ص) قد انقطعت فلانبی بعده، یعنی مشرعا او مشرعا له و لارسول و هو المشرع الاان الله لطیف بعباده فابقی لهم النبوه العامه التی لاتشریع فیها».(فصوص الحکم، فص عزیزی، صص 134 و 135 با تعلیقا عفیفی) وی در جای دیگر میگوید: «فالخلیفه عن الرسول من یاخذ الحکم بالنقل عنه(ص) او بالاجتهاد الذی اصله ایضا منقول عنه(ص) و فینا من یاخذ عن الله فیکون خلیفه عن الله بعین ذلک فتکون الماده له من حیث کانت الماده لرسوله».(همان، فص داوودیه، صص 162 و 163 و الفتوحات...)
همو اشاره میکند که حضرت محمد(ص) در هر دو مقام یعنی مقام نبوت و ولایت به نقطه کمال و اوج نایل آمده و دیگران تابع او هستند. بر این اساس ممکن است بعد از دوره خاتمیت پیامبر اسلام بعضی انسانها پیدا شوند که به نقطه تکامل معنویت و مقام ولایت نایل آمده و مورد توجه و عنایات الهی قرار گیرند و در پرتو آن با عالم غیب و درجات مختلف آن ارتباط برقرار نموده و اخبار غیبی را از آن ناحیه دریافت کنند، که وجود چنین انسانهایی و پذیرش آن با اصل خاتمیت منافات ندارد، چراکه آنان مدعی مقام نبوت و دریافت شریعت جدید یا ابلاغ وحی نیستند و امر خاتمیت تنها به این ادعا مهر پایان زده است. پس اصل ادعا ارتباط با عالم غیبی و فرود فرشتگان امر ممکن و مطابق آیات نیز بر غیر پیامران واقع شده است اما بحث دیگر تطبیق آن مقام بر مصادیق خود است.
ج- اعتراف اهل سنت به اصل الهام و مکاشفه:
اکثر عالمان اهل سنت اعم از متکلم، محدث و مفسر به اصل وجود الهام و مکاشفه بر غیر پیامبران اعتراف نموده اند، چراکه وقتی مسئله ای مورد نص قرآن کریم باشد، مخالفت با آن جایز نیست، لذا مفسران اهل سنت مانند مفسران شیعی در تفسیر آیات الهام و وحی بر غیر پیامبران، وحی به غیر پیامبر را بر معنای الهام و القا در قلب و نوعی مکاشفه اخذ و تفسیر نمودند. ابن تیمیه - از علمای اهل سنت که سلفی گری و مشرب ظاهر گرایی او معروف است- الهام را برای آحاد مومنان ممکن میداند لکن با مشرب سنی گری اش این نکته را هم میافزاید که الهام و مکاشفه هیچ کس به پای مکاشفه الهام عمر خلیفه دوم نمی رسد.(کتب و رسایل و فتاوی ابن تیمیه، ج12، ص128 و ج13،ص74) فخر رازی در ذیل آیه 31 سوره فصلت به تاثیر ملائکه در ارواح بشری از طریق الهام، مکاشفه و مقامات معنویه تاکید داشته است.(تفسیر کبیر، ج14،ص124و...)
عبد الوهاب شعرانی (م973ق) تصریح میکند فرشته بر «ولی» اخبار شریعت محمد(ص) را چنان مستقیما گزارش میکند
که گویا «ولی» این اخبار و معارف را از پیامبر(ص) اخذ نموده است.(الیواقیت و الجواهر، ج2، ص342) علاوه آنکه در منابع روایی اهل سنت برخی از شخصیتهای خودشان مانند عمر «محدث» توصیف شده است (صحیح بخاری،ج2،ص171؛ صحیح مسلم، باب مناقب عمر بن خطاب) که لازمه محدث بودن، الهام و فرود فرشته است. غزالی از پیامبر(ص) روایت نقل میکند که از امت اسلام «محدث هایی» هست که عمر از شمار آنهاست.(المستصفی فی علم الاصول، ج1،ص270)
حال سئوال این است که اگر الهام و فرود فرشتگان و مقام محدث بودن برای جناب عمر بن خطاب، خلیفه ثانی از سوی اهل سنت روادانسته میشود و برای این امر با اصل خاتمیت هیچ تعارضی انگاشته نمی شود آیا روا نیست که این امر در مورد شخصیتی چون حضرت امیر المومنین علی (ع) که اولاروایات متعددی درخصوص ولایت و امامت ایشان و فرزندان ایشان بعد از پیامبر از سوی حضرت رسول(ص)وارد گردیده است و ثانیا در درجات و کمالات انسانی بعد از پیامبر دوم فرد ابناء بشریت است به نحوی که زلال وجود ربانی اش سیراب کننده کام تمام تشنگان حقیقت و رهیافتگان به دریای معرفت است نیز بحث الهام و فرود فرشتگان برای این جناب و سلسله امامان رواداشته شده و برای این ارتباط منافاتی با خاتمیت فرض نشود.
د- تصریح به روح باطنی در روایات نبوی
پیامبر اسلام(ص) خود و اهل بیتش را در روایات مختلف به «موضع الرساله و مختلف الملائکه و معدن العلم» توصیف مینمودند که بر عنایت خاص خداوند بر اهل بیت دلالت میکند که محل رسالت الهی و محل فرود آمدن فرشتگان و معدن علم است. «نحن اهل بین طهرهم الله من شجره النبوه و موضع الرساله و مختلف الملائکه و بیت الرحمه و معدن العلم».(ر.ک:سیوطی، الدر المنثور، ج5،ص378، ذیل آیه 33 احزاب؛ فرائد السمطین، ج1،ص44، باب دوم؛ اسد الغابه،ج3،ص193؛ ینابیع الموده،ج3،ص302؛ نقل از موسوعه الامامه فی نصوص اهل السنه، ج3،ص450؛ ابن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج9)
علاوه بر آن حضرت علی(ع) که از دوران کودکی قرین و همراه پیامبر در غار حرا و غیره بود، هنگام نزول وحی نور وحی را دیده و رایحه نبوت را استشمام نموده و جبرئیل را نیز مشاهده و صدایش را میشنیدند. «اری نور الوحی و الرساله و اشم ریح النبوه و لقد سمعت رنه الشیطان حین نزول الوحی علیه(ص)...». (نهج البلاغه فیض، خطبه 234 و نهج البلاغه ابن ابی الحدید، خطبه 238، ج137)
پیامبر(ص) ضمن تائید این مسئله به این نکته متذکر میشد که علی(ع) مانند پیامبر است و فرق آن دو در خاتمیت نبوت یا رحلت پیامبر(ص) است. «انک تسمع ما اسمع و تری ما اری الاانک لست بنبئی؛ تو ای علی میشنوی هرآنچه را که من میشنوم و میبینی هرآنچه را که من میبینم و در این امر تفاوتی میان ما نیست مگر آنکه تو نبی نیستی». (همان) ابن ابی الحدید نیز در شرح نهج البلاغه،جلد دوم صفحه 283 در آخر خطبه سوم، مشابه روایت اول نبوی را از امام علی(ع) نقل میکند که فرمود:«نحن اهل بیت النوه و موضع الرساله و مختلف الملائکه و عنصر الرحمه و معدن العلم و الحکمه...». از طریق اسناد شیعی روایات بسیاری در برخورداری امامان از روح باطنی و القای الهام توسط ملائکه بر آنان گزارش شده است که شیخ کلینی در کافی و علامه مجلسی در بحار الانوار به تفصیل بدانها پرداختهاند.
ه- پاسخ نقضی به دعاوی سست شاه ولی الله دهلوی
شاه ولی الله دهلوی کوشیده است با مستمسک ها و حیل مختلف الهام و وحی باطنی ائمه اطهار را نقد و جرح کند. وی سنگ بنای استدلال خود را بر یک رویای خود گذاشته است که در آن رویا موفق شده است بنا بر ادعای خود روح پیامبر(ص) را مشاهده کند، وی مدعی است: «در عالم رویا از روح پیامبر درباره مذهب تشیع سئوال کردم و حضرت فرمود مذهب ایشان باطل است».(دهلوی، التفهیمات الالهیه، ج2، صص294 و 301)
سئوال این است که آیا رویای وی یک رویای صادق است که واقعه وی به ارتباط با روح پیامبر اسلام (ص) مفتخر شده، به گونه ای که موفق شده از روح پیامبر سئوال نموده و پاسخ شنود؟ یا اینکه رویای وی کاذب است و دهلوی صرفا دچار خیال شده که با روح پیامبر(ص) ارتباط برقرار نموده است؟
پاسخ این سئوال از دو حال بیرون نیست. اگر پاسخ مثبت باشد معلوم میشود که ارتباط با ملکوت آن هم ارتباط با روح پیامبر اسلام ولو از طریق یک رویای صادق امری ممکن است که بر شخصیتی مثل دهلوی اتفاق میافتد و این راهم میدانیم که وحی بعضی از پیامبران از طریق رویاهای صادق صورت میگرفت. در این فرض این سئوال را مطرح میکنیم، چرا آقای دهلوی خود با ادعای الهام برای خویش وقوع الهام و مکاشفه برای امامان شیعه - که اهل سنت نیز قطعا اعتقاد دارند مقام امام علی(ع) و دیگر امامان از دهلوی بالاتر است - را برنمی تابد؟ آیا واقعا فکر میکند که وی به مقامی از عرفان و ولایت باطنی دست پیدا کرده است که - العیاذ بالله - امثال امام علی(ع) از آن بهره ای ندارند؟!!!
علاوه اینکه در این فرض یعنی ادعای مکاشفه خود و رد الهام امامان ادعای وی نیز با رویا و استدلال خویش ناسازگار میافتد آنجا که میگوید: «چون از آن حال افاقت دست داد در لفظ امام تامل کردم که ایشان [شیعه]... وحی باطنی در حق امام تجویز مینمایند؛ پس در حقیقت ختم نبوت را منکرند». (همان) در این استدلال دهلوی میکوشد هر نوع وحی باطنی را مخالف نبوت و ختم آن معرفی کند، اما خود ادعای وحی باطنی نموده است!!!
فرض دوم رویای دهلوی پاسخ منفی است به این معنی که رویای وی اصل و حقیقت ندارد و وی با روح پیامبر اعظم (ص) ارتباط برقرار نکرده است. ما هم این فرض را میپذیریم در این صورت خواب وی واقعا خواب خواهد بود و هیچ نوع حجت و ارزش معرفتی بر آن مترتب نمی شود و دیگر به استدلال خواب وی نیازی نیست.