ولايت فقيه در انديشه شهيد مطهري
ولایت فقیه و ابعاد آن از مسائلی است که بحثهای زیادی پیرامون آن تاکنون انجام گرفته است و یکی از رویکردهای مهم در این حوزه رجوع به آثار و آراء متفکرینی است که نقش بالایی را در ساختار فکری نظام جمهوری اسلامی ایفا نمودند.
متن حاضر حاصل نشستی است که در دانشگاه باقرالعلوم با حضور حجت الاسلام نجف لک زایی مدیر پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی و «غلامرضا بهروز لک» رئیس پژوهشکده مهدویت و آینده روشن برگزار گردیده و از منبع خبرگزاری فارس انتخاب شده است. اینک با هم این مطلب را از نظر میگذرانیم.
شهید مطهری(ره) تحول در فقه سیاسی را چگونه مطرح کرد؟
حجت الاسلام لک زایی: استاد مطهری(ره) به لحاظ روش شناختی، فقه سیاسی را در ذیل مکتب اصولیها مطرح کرده و مفصل وارد نقد اخباری گری شده اند و دلیلش این است که در نظر استاد مطهری(ره) غیر از اینکه جایگاه سیاسی عالم دینی در مکتب اخباری نادیده گرفته شده است؛ حتی جایگاه تعالیم سیاسی دین نیز مورد غفلت قرار گرفته است. از نظر اخباری ها، احادیث و روایات، تنها منابع معرفتی دین هستند که میتوان به آنها مراجعه کرد و از سنت، فراتر نمی توان رفت، بنابراین قرآن و عقل به دلایلی کنار گذاشته میشوند و اجماع را نیز مورد توجه قرار نمیدهند.
اما وقتی استاد مطهری(ره) مبنای اصولی را انتخاب میکند، واضح است که در کنار سنت و حدیث، بحث قرآن و عقل نیز به لحاظ معرفت شناسی و رو ش شناختی مورد توجه قرار میگیرند. اما روش شناختی مکتب اصولی که استاد مطهری مورد توجه قرار میدهند از جهت اینکه به لحاظ فلسفی نیز با حکمت متعالیه پشتیبانی میشود از ظرفیتهای بیشتری نسبت به اصولیون مشابه برخوردار است و این نیز به خاطر این است که استاد مطهری(ره) به لحاظ فلسفی، شاگرد حضرت امام(ره) و علامه طباطبایی(ره) است که این دو استاد نیز از صاحب نظران حکمت متعالیه بودهاند.
همان طور که از آیت الله جوادی آملی نقل شده است زمانی که حکمت متعالیه در فقه تاثیر میگذارد، باعث حیات فقه میشود و این حیات ظرفیت هایی در فقه سیاسی متفکرین ایجاد میکند که فقهای مشابه که از حکمت متعالیه برخوردار نیستند ولو اینکه روش شناختی شان اصولی است اما از آن ظرفیتها برخوردار نیستند.
اثر سومی که در فقه سیاسی استاد مطهری(ره) تاثیر میگذارد، بحث ذخایر معرفتی است که شهید مطهری(ره) در حوزه فقه سیاسی آنها را مطرح کرده است و ایشان علاوه بر اینکه مباحث فقه سیاسی امام خمینی(ره) را مدنظر قرار میدهند و مطرح میکنند، به ذخایر معرفتی مطرح در عصر مشروطه نیز توجه خاصی دارد و به تحلیل مباحث آیت الله نائینی و شهید شیخ فضل الله نوری پرداخته اند و در آثار خودشان، آنها را مورد توجه قرار داده اند، به همین خاطر است زمانی که با وقوع انقلاب اسلامی مواجه میشویم و حوادثی که به تدوین انقلاب اسلامی منجر شده است، دیده میشود که شهید مطهری(ره) با یک نگاه روشنی به تحولات نگاه میکند و مسئله رهبری فقیه جامع الشرایط در انقلاب برای ایشان پذیرفته و حل شده است. در تبیینها و روشنگری هایی که شهید مطهری(ره) دارند، هم نهضتهای اصلاحی معاصر ایران و جهان اسلام را به خوبی تبیین میکند و نیز به خوبی از آنها برای انقلاب اسلامی استفاده میکند.
شهید مطهری(ره) در سفرشان به فرانسه، ملاقاتی با امام خمینی(ره) داشتند و زمانی که به ایران بر میگردند، از او سوال میشود که امام خمینی(ره) را چگونه یافتید؟ شهید مطهری(ره) میگوید: کسی را یافتم که «آمن بربه و هدفه و...» بود، یعنی امام خمینی(ره) هم به خدا و هم به هدفش و هم به مردم ایمان داشت و درواقع استاد مطهری(ره) پایههای نظریه مردم سالاری دینی را در جریان انقلاب تشکیل داد زیرا آن بخش «آمن بربه و هدفه و...» همان بخش اعتقادات و دستورات دین است که محتوای جمهوری اسلامی میشود و در این بخش آمده است که امام خمینی(ره) مردم را نیز قبول داشت و معتقد بود مردمی که حضور فعالی در انقلاب دارند، انقلاب را تنها نخواهند گذاشت و این مطلب به جمهوریت و ساختار نظام و تحقق نظام از طریق حضور پرشکوه مردم بر میگردد.
شهید مطهری(ره) مجالی پیدا نکرد تا مباحث فقه سیاسی را به شکل گستردهای مطرح بکند و درحقیقت مردم از دیدگاهها و نظریاتش محروم شدند اما همان اندازه بحثهای پراکنده در آثار شهید مطهری(ره)، اگر مورد توجه محققین قرار بگیرد، یک اندیشه سیاسی را در حوزه فقه سیاسی شیعه به نمایش میگذارد که عناصر روش شناختی آن روشن است و نیز در قالب مکتب اصولیها و هم عناصر و بنیادهای کلامی و فلسفی شهید مطهری(ره)به لحاظ فلسفی، چه حکمت متعالیه که از آن به عنوان فقه سیاسی متعالیه یاد میشود؛ یعنی فقه سیاسی استاد مطهری(ره) به عنوان فقه سیاسی متعالیه قابل ارائه است و به لحاظ کلامی، استمرار امامت در اندیشه شیعه است و فقیه جامع الشرایط به عنوان نایب امام معصوم(ع)، استمرار امامت را برعهده دارد؛ امام زمان(عج) غایب است اما امامت غائب نیست؛ یعنی امامت در قالب نیابت ادامه پیدا میکند، به لحاظ سازوکار تحول در اندیشه اصولی در واقع فقه سیاسی متعالیه، فقه سیاسی است که بتواند متناسب با تحولات سیاسی اجتماعی بیرونی، دیدگاه اسلام را ارائه بدهد و استاد مطهری(ره) کسی است که میگوید: «از آغازی که قلم به دست گرفتم، پیوسته به دنبال پاسخ دادن به مسائل روز بودم تا به شبهات و هجمه هایی که نسبت به اعتقاد دینی مطرح میشود پاسخ بدهم»، بنابراین استاد مطهری(ره) در کلی بودن اندیشه اش و در فقه سیاسی نیز، مرزبانی از مکتب اسلام را در نظر داشت.
پارهای از اظهارنظرهایی که در مورد فقه سیاسی استاد مطهری(ره) صورت گرفته است، نباید به گونهای باشد که کمبود فرصت او را در تبیین این نظریه را نادیده بگیرد و باید مباحثی که فعلادر آثار ایشان موجود است را تمام یافته تلقی کرد؛ یعنی اگر این استاد، شهید نمی شد، یقینا مباحث دیگری را راجع به تحولات انقلاب اسلامی نیز مطرح میکردند.
آیا فقه شیعه میتواند پاسخگوی نیاز مدرن باشد و آیا لازم است که فقه شیعه با دنیای مدرن مقایسه شود؟ و همچنین آیا فقه سیاسی از نظر شهید مطهری(ره) یک دانش تولیدکننده است یا مصرف کننده؟
حجت الاسلام بهروز لک: با توجه به اشتغال و دغدغههای کلانی که شهید مطهری(ره) عنوان میکردند، باید اندیشه سیاسی شهید مطهری(ره) را جست وجو کرد و شاید به وسیله شیوه ای که مرسوم است، از فقه سیاسی سخن گفته شود؛ یعنی برگرداندن احکامی که به منابع چهارگانه صادر میشود و شیوه و اسلوب فقهی که از ادله اربعه در بعد یک حکم بحث میکند، شاید با پایبند بودن به صورت اختصاصی، توقع به جایی نباشد که از شهید مطهری(ره) این گونه طلب شود.
شهید مطهری(ره) در اواخر عمرشان به دلیل سخنرانیها، همایشها و نظراتی که در مناظرات اعلام میکردند، یک لایههایی را در سیاست اسلامی را مطرح کردهاند و شاید آن چیزی را که شهید مطهری(ره) از آن یاد کرده است و دیدگاههای خودش را در آن مطرح کرده است، یک نوع زمینه کلی کلام و اندیشه سیاسی با ترکیبی از مباحث فلسفه سیاسی، مباحث کلام سیاسی و یک سری تحلیل هایی که راجع به تحلیل ماهیت پدیدههای اجتماعی است و آن را از یک نوع رویکرد جامعه شناختی مطرح کرده است، بنابراین با نگاه به اندیشه سیاسی شهید مطهری(ره)، او جزء یکی از مصلحان و احیاگرانی قرار میگیرد که درصدد احیای اسلام درمقابل تجدد انسان محور وسکولار غرب است. بنابراین شهید مطهری (ره)، اندیشهها و دغدغههای زمان خودش را به نوعی از یک سو، پاسخگویی به شبهات و انحرافاتی که صورت گرفته بود، قرارداد و از سوی دیگر درصدد دوری گزیدن از رویکردهای تحجرگرایانه ای که از زمان، عقب هستند و قادر به فهم نیازهای زمان و عمیق اسلام نیستند.
اگر رویکرد مسئولیت محوری راکه شهید مطهری (ره) برای جامعه درکتاب جامعه و تاریخ مطرح کرده است، علاوه بر مسئولیت آحاد و افراد جامعه، هویت جمعی را نیز مطرح کرده است و این نشان میدهد که یک نوع رویکرد اجتماعی وجود دارد. شهید مطهری با فلسفه کلان اجتماعی خودش، بحث دخالت دین را مطرح میکند و وقتی به کتاب«اسلام و مقتضیات زمان» شهید مطهری(ره) مراجعه میشود، شهید مطهری(ره) دغدغهای نسبت به پاسخ این مسئله داشت که چگونه اسلام میتواند، مقتضیات اجتماعی هر زمان را تامین کند ونیز شهید مطهری(ره) درمقابل افرادی از اندیشمندان و مصلحان اسلامی که به نوعی، دلدادگی به غرب نیز دارند، مانند محمد اقبال یا غرب گرایانی که اسلام را به شیوه مارکسیستی یا لیبرالیستی مطرح میکنند، اعلام موضع میکند.
شانیت دخالت ولی فقیه درحکومت اسلامی از دیدگاه شهید مطهری(ره) چیست؟
حجت الاسلام لک زایی: عمل و رفتار سیاسی از یک طرف و افکار سیاسی شهید مطهری (ره) از طرفی باید یکدیگر را تکمیل کنند و نباید درتحلیل اندیشه شهید مطهری (ره) مسیری طی شود که به تضاد برسد .بنابراین شهید مطهری (ره) از سوی امام خمینی (ره) به عنوان عضو شورای انقلاب تعیین شده بود و او درخواست امام خمینی (ره) را پذیرفت. شهید مطهری (ره) برای دیدن امام خمینی (ره) به فرانسه رفت و از ایشان کسب تکلیف کرد و زمانی که امام خمینی (ره) به ایران بازگشتند، شهید مطهری (ره) ستاد استقبال از امام خمینی (ره) را تشکیل داد و سپس درخدمت امام خمینی (ره) بود و با وارد شدنش به حوزههای مختلف به فعالیت پرداخت و با وارد شدن به فضاهای انقلابی بود که به شهادت رسیدند.
بنابراین استاد مطهری (ره) درکنار نقش تئوریکی خود، اقدامات عملی نیز داشت اما با یک فضای عملی باید دید که شهید مطهری (ره) در اندیشه سیاسی خودشان چه مواردی منظورشان بود. آن چیزی که از این مطلب فهمیده میشود این است که امام خمینی (ره) به عنوان رهبر انقلاب و ولی فقیه جامع الشرایط خودشان را در سطح یک رئیس جمهور تنزل میدهند و پایین میآورند وشان امامت و نیابت از امام در فقه و فلسفه و کلام سیاسی شیعه، یک شان اجرایی درآن حد و مقام نیست و درحقیقت شان و جایگاه اصلی رهبر این است که امت را هدایت کند تا به قرب الهی نیز نائل آیند و در واقع فلسفه دولت در مکتب اهل بیت(ع)، فراهم کردن زمینههای قرب به خدا است و خدای متعال در قرآن کریم میفرماید: «و ما خلقت الجن والانس الالیعبدون» یعنی «وجن و انس را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند»، و همچنین خداوند درجای دیگری از قرآن کریم میفرماید: انبیاء برای انسان سازی مردم آمده و مبعوث شدند.
بنابر این وظیفه رهبر الهی این است که به گونه ای امور را پیش ببرد و سازماندهی بکند که امور کشور توسط خود مردم انجام و مدیریت شود. بنابر تعریف استاد مطهری(ره) درکتاب مقدمه ای برجهان بینی اسلامی، رهبر وظیفه دارد تا انسان را در سه ساحت پشتیبانی کند؛ البته با توجه به ساحتهای وجودی انسان، ابتدا ساحت عقلی مدنظر است؛ یعنی رهبر باید اعتقادات را آن گونه که تحت نظر تعالیم اسلامی است ارائه کند و در نتیجه اعتقادات و باورها، بنیاد یک جامعه نیز میشود.
ساحت دوم مربوط به حوزه گرایشها میشود وعملکرد رهبری دراین حوزه این گونه است که فضائل و رذایل را در یک مجموعه منظم ارائه میکند و این مربوط به ساحت قلب میشود که ازآن به عنوان اخلاق نیز یاد میشود. جامعه اسلامی، جامعه ای است که به لحاظ اخلاقیت و گرایش ها، فضیلت محور باشد. سطح سوم مربوط به ظواهر، حواس و رفتارها است و در این سطح، عمده آن چیزی که مورد توجه دین اسلام قرار گرفته است و رهبر وظیفه تبیین کردن آن را به عهده دارد، مربوط به حوزه فقه است و در واقع فقه به رفتارها نظم میبخشد. بنابراین اگر برای هر کدام از این سه سطح، اصطلاحی بخواهد آورده شود، سطح اول، سطح عقلانیت، سطح دوم، سطح فضیلت و سطح سوم سطح شریعت نامیده میشود.
تبیینهایی که استاد مطهری(ره) درباره جمهوری اسلامی در صدا و سیما دارد این است که میفرماید جمهوریت قالب و اسلامیت محتوی است و در واقع استاد مطهری(ره) با ظرافتش، مردم سالاری دینی را از دیگر نظامها جدا میکند و همچنین نظامهای سیاسی را با روش استاد مطهری(ره) درسه گروه میتوان آن را طبقه بندی کرد: دسته اول نظامهایی است که نه باخدا و نه با مردم کار دارند، مانند حکومتهای دیکتاتوری و استبدادی، دسته دوم حکومتهایی هستند که صرفاً متکی به مردم هستند وکاری به خدا و دین و پیغمبر ندارند و به آنها مردم سالار یا دموکراتیک گفته میشود، دسته و الگوی سوم دستهای است که با مردم و دین خدا و پیغمبر کار دارد، اما جایگاهشان متفاوت است. یعنی دین تعیین کننده محتوی، رهبری ایدئولوگ است. و ایدئولگ کسی است که زمام امور جامعه را بر عهده دارد و سیاستهای کلی را تعیین میکند و برحرکت کلی جامعه اشراف دارد اما از طرفی دریک بخش، شکل و ساختار وجود دارد و این براساس خواست و نظر و بیعت مردم تعیین میشود.
از دیدگاه استاد مطهری(ره) درساختار حکومت اسلامی یک عنصر غیرقابل تغییر است و آن عنصر رهبری است؛ یعنی نظام اسلامی، نظامی است که رهبر در راس آن باشد. در زمان پیغمبر(ص) رهبری جامعه برعهده خودشان است و در زمان امام معصوم خود امام معصوم (ع) رهبری را برعهده دارند، اما درعصر غیبت، رهبر، فقیه جامع الشرایط است. اما بقیه عناصر و ساختارها به صورت اقتضایی است؛ یعنی باید متناسب با دستاوردهای بشری نگاه کرد که بهترین ساختار و نیازها چه چیزی است؟ به عنوان نمونه نگاه میشود که سیستم استانداری باشد یا ایالتی و فدرال و همچنین منصب، نخست وزیری باشد یا نباشد که بخواهیم آن را حذف کنیم، یعنی همه اینها اقتضایی است و براساس تجارب بشری و مقتضیات زمان و مکان دراین بخشها تصمیم گرفته میشود. عنصر رهبری، عنصری غیرقابل تغییر و ثابت است.
از نگاه شهید مطهری آیا ولایت فقیه انتصابی است یا انتخابی؟
حجت الاسلام بهروز لک: آن چیزی که درسالهای 56 و 57 مطرح بوده این است که مردم، انقلاب کردند و عملارهبری دینی را پذیرفتند و ممکن است که برخی از افراد این اشکال را بکنند که چرا در مبارزه مسلحانه، از اسلام گرایان سرمایه گذاری بیشتری کرده ایم و اما آن چیزی که مهم شمرده میشود این است که مردم به اقبال خودشان، رهبری دینی را پذیرفتند و از میان تمام کاندیداها و گزینههای مختلف، امام خمینی(ره) به عنوان یک شاخص رهبری مورد اعتبار عمومی قرار گرفتند؛ یعنی آن چیزی که در متن قانون اساسی 58 مطرح شده است، اقبال عمومی مردم است و این اقبال عمومی نشانگر این است که میان رهبری و امت یک نوع هماهنگی و ارتباط بسیار وثیقی وجود دارد و این، اصلی است که تا به حال، رهبر معظم انقلاب به عنوان محبوب ترین شخص در نظام جمهوری اسلامی ایران است و هیچ تقابلی میان امام خمینی(ره)، ولایت فقیه و مردم و رهبری نیست و زمانی تقابل به وجود میآید که یک نوع دوگانگی میان استبداد و دموکراسی با نگاه غربی ایجاد بشود و غربیها به خاطر نگرش انسان محورانه و سکولاریستی خودشان، ماهیت این حکومت اسلامی را که یک رابطه عاطفی و عقلانی و حتی عاشقانه بین امت و امامت وجود دارد را نمی توانند خوب تصور و درک کنند و قائلند که دموکراسی غربی است یا لیبرالیستی و اگر این نباشد، حتما استبدادی است. در حالی که این طور نیست.
زمانی، فردی به امام خمینی(ره) اشکالی کرده بود و گفته بود که امام خمینی(ره) درباره مطلبی، تناقض آمیز سخن گفته است، اما اشکال از اینجا است که فکر میکنند جمهوریت فقط به شکل لیبرال دموکراتیک است، در حالی که این طور نیست و شهید مطهری(ره) در جاهای مختلف، مسئله حاکمیت الهی را نیز مطرح کرده است.
شهید مطهری(ره) یک پایگاهی را پذیرفت که در اسلام، خداوند و اهل بیت(ع) به دلیل اینکه عصمت و اعلمیت دارند و این حق را از جانب خداوند دارند که به عنوان راهنما و امام نصب شوند و عده ای سعی کرده اند که تفسیر خاصی از شهید مطهری(ره) ارائه بدهند، اما عمل منصفانه این است که هر دو بخش از فرمایشات شهید مطهری(ره) نیز در کنار هم قرار گرفته بشود و همچنین زمانی که مقام معظم رهبری نیز مکتب سیاسی امام خمینی(ره) را توضیح دادند، پنج محور را مدنظر قرار دادند، اولین نقش و تاثیرگذاری کلیدی، مردم هستند و بحث اینجاست که آیا مردم در مشروعیت دخالت میکنند یا در اجرا؟ و قرآن کریم تصریح کرده است که امر مسلمانانی که تسلیم خدا و پیغمبر(ص) شدهاند، پذیرفته شده است؟
شهید مطهری(ره) در عبارتی تحمیل را نفی میکند و میگوید: نباید ایدهها به مردم تحمیل شود و این باید در حقیقت براساس رضایت مردم باشد. نتیجه سخن این است که شهید مطهری(ره) الگویی از نظام سیاسی طراحی میکند و در مصداق و اجرا شهید مطهری(ره) قائل است که مردم در انتخابات، حضوری جدی داشته باشند و این همان انتخاب رهبر به وسیله مردم است. شهید مطهری(ره) بخش سومی را در دو بخش دموکراسی و استبداد ایجاد میکند و آن حکومت جمهوری اسلامی است و در این حکومت، حاکمان توسط خداوند مستقیما یا غیرمستقیم مشخص میشود و مردم نیز در این فضا حاکمان را همراهی میکنند و نقش مردم در مدیریت و اجرائیات بارزتر و شاخص تر خواهد بود.
آیا مردم به عنوان جزءالعله در اندیشه شهید مطهری(ره) که مشروعیت میدهد نه مقبولیت، میتوانند دخالت داشته باشند؟
حجت الاسلام لک زایی: در مجموعه فرمایشهای استاد مطهری(ره) برای حکومت اسلامی سه رکن را میتوان نام برد: رکن اول استحقاق، لیاقت و صلاحیت است، رکن دوم مشروعیت است و مصداق آن در قرآن آمده و بعد از اینکه خدا حضرت ابراهیم(ع) را مورد امتحانات مختلفی قرار داد و حضرت ابراهیم(ع) سربلند از آن بیرون آمد، خداوند به او گفت: الان به مقصد امامت رسیده ای، سپس حضرت ابراهیم(ع) از خداوند سوال میکند که آیا ذریه من نیز شامل این منصب میشوند یا نه؟ سپس خداوند فرمود: «لاینال عهدی الظالمین» یعنی عهد من یعنی امامت به ستمکاران نمی رسد.
بعثت در چهل سالگی پیامبر(ص) اتفاق افتاد اما حکومت در 53 سالگی پیامبر(ص) تشکیل شد، یعنی در سیزده سالی که پیامبر(ص) در مکه بودند حکومتی تشکیل نشد و در حقیقت مشکل همان رکن سوم یعنی قدرت است. یعنی رهبر دینی برای تشکیل دادن حکومت باید قدرت تشکیل حکومت را داشته باشد و این قدرت همان عنصر مردمی است. بنابراین علامت قدرت همان اقبال عمومی مردم است و بدون بسط ید و قدرت نمی توان کاری کرد. مشروعیت از ناحیه خداوند متعال تولید میشود و خداوند گفته است، تکلیف موقعی متوجه انسان میشود که قدرت داشته باشد یعنی اگر مردم از پیغمبر(ص) اقبال نکنند، حکومتی تشکیل نمیشود.
علت اینکه «ولایت مطلقه فقیه» مترقی ترین مدل حکمرانی است، چیست؟
حجت الاسلام بهروزلک: انسانها به لحاظ کلیت خودشان، یک سری نیازها و ویژگیهایی دارند که باید تبیین بشود، و این نیازها باید مدنظر قرار گرفته شود، بحث اینجاست که چه کسی باید این نیازها را تشخیص بدهد؟ و نگرش اسلامی مبتنی بر این اصل است که خداوند به عنوان خالق انسانها تشخیص کاملی در دین خودش نسبت به تامین نیازها ارائه کرده است و در واقع اگر ایدئولوژی نظام امامت و مباحث کلامی شهید مطهری(ره) را مدنظر قرار داده شود، میتوان استخراج کرد که خداوند بهتر میتواند نیازهای انسان را تامین بکند. در حکومت استبدادی، حاکمی که در راس کار است، تشخیص شایسته ای را اصلاندارد؛ یعنی آن حاکم یا براساس نظامی موروثی به حکومت رسیده است و یا با قدرت خودش؛ و در طول تاریخ دیده شده است که مستبدان، خواستهها و هواهای نفسانی خودشان را بر دیگران تحمیل میکردند و غالبا نیز با مصالح امت در تعارض و تضاد قرار میگرفت.
مقام معظم رهبری قائلند که اصول گرایی بدون اصلاح طلب دگم اندیشی است و اصلاح طلبی بدون اصول نیز باعث هرج و مرج خواهد شد. بنابراین مترقی بودن نظام جمهوری اسلامی از این اصل نشات میگیرد که دارای اصول است و نیز دارای تامین نگرشهای مردم است و ترکیب این دو همان اصل، نظام مقدس جمهوری اسلامی است و یقینا در نظام عالی اسلامی که نظامی مهدوی(عج) نیز است مردم با اراده خودشان سراغ امام زمان(عج) خواهند رفت و درک میکنند که بهترین راه این است که از امام معصوم(ع) تبعیت شود و به گفته امام خمینی(ره) در دموکراسیهای غربی ظاهر قضیه مردم هستند اما در پشت صحنه مافیای قدرت هستند که حتی با تبلیغات کاذب نیز، جوهای کاذب را ایجاد میکنند.