15 بهمن 1396, 12:50
ولی یکی از اسمای الهی است به مصداق آیه کریمه «و هو الولی الحمید» (شوری، 28) «ولایت» مقامی است که از سوی خداوند متعال به افراد خاصی از بندگان صالح اعطا میشود. به موجب این مقام، او واسطه نزول الطاف الهی به مردم میگردد و وصول همه خیرات به واسطه وجود ولی صورت میگیرد . این مقام شایسته افراد محدودی از بندگان صالح خداوند میباشد که هر چند در بین آنها به صورت تشکیک دیده میشود، ولی در بین برخی از افراد از شدت بیشتری برخوردار است که این افراد به عقیده اهل تشیع به «امام» و قطب عالم شناخته میشوند. ولایت به این معنا به دو نوع کلی تقسیم میشود: ولایت مطلقه و مقیده. ولایت مطلقه اصل در ولایت است؛ یعنی تمام کسانی که دارای ولایت مقید، میباشند، وابسته به ولایت مطلقه بوده و نورشان را از آن میگیرند؛ همانند نبوت مطلقه و مقیده .عرفا در اعتقاد به این معنا از «ولایت»، با اهل تشیع اشتراک دارند. همچنین در تعیین افراد صاحب ولایت مطلقه و مقیده نیز معمولاعرفا و صوفیان همانند شیعیان میاندیشند. ولی در این میان، محیالدین بن عربی، از شیعیان فاصلهگرفته است. او صاحب ولایت مطلقه را حضرت عیسی علیه السلام و ولایت مقیده را شخص خودش میداند. بر خلاف نظر غالب شیعه که صاحب ولایت مطلقه را حضرت علی علیه السلام و صاحب ولایت مقیده را امام مهدی(عج) میداند. بنابراین تفکر ولایی یکی از خصوصیات شیعه البته در بعد عرفانی و نه در بعد فقاهتی آن است و اهمیت آن تا بدانجا است که میتوان گفت هرکس تفکر ولایی را در بحث عرفانی آن اساس اسلام بداند شیعی است اگرچه در صورت ظاهر سنی بنماید. این گونه است که به گفته «سید حیدر آملی» هیچ اهل تصوف و عرفانی نیست که شیعه نباشد و این نکته ای است که از سوی برخی به عنوان ملاک برای شیعه دانستن ابن عربی معرفی شده است.«ولی» از اسمای الهی و از کمالات حق است اما در عین حال برخی انسانها نیز شایستگی نامیده شدن به این نام را پیدا میکنند. از طرف دیگر همان طور که خداوند ازلی و ابدی است ولایت نیز ازلی و ابدی است. شرط اساسی انسان کامل شدن رسیدن به مرتبه ولایت و مظهر اسم ولی شدن است. به تعبیر ابن عربی ولی شدن یک انسان به معنای فراتر رفتن از مرزهای عبودیت و قرار گرفتن در جایگاه ربوبیت است و این جز با استغراق کامل عارف در حق و احصای تمام اسمای الهی میسر نیست. انسان ولی با توجه به اینکه میداند تنها خدا شایسته نامیده شدن با نام ولی است از اینکه در بین مردم با این نام خوانده شود خوشحال نمی شود. با این حال گاه اتفاق میافتد که سالک به جهت استغراق در حق فاقد آگاهی نسبت به عبودیت خود باشد. نکته قابل ملاحظه در بحث ولایت تفاوتی است که با نبوت و رسالت دارد. در تعبیرات عرفا دایره ولایت اخص از دایره نبوت و رسالت است. اما باید دانست که تفاوت این سه مفهوم به این مورد منتهی نمیشود بلکه نکته مهم تر و تفاوت اساسی تر دائمی و ازلی بودن ولایت و پایان پذیر بودن نبوت و رسالت است. بر این اساس سلسله نبوت به لحاظ تاریخی به حضرت محمد(ص) ختم شده است و این نکته ای است که ابن عربی به آن تصریح کرده و معتقد است پس از پیامبر اسلام چیزی جز نبوت فاقد تشریع که همان ولایت است وجود نخواهد داشت.ولایت باطن نبوت و رسالت است و حقیقت محمدیه عین ثابت انسان کامل در مرتبه اعیان ثابته است. از طرف دیگر با توجه به آنچه که برخی اهل نظر گفته اند، حقیقت محمدیه دارای دو اعتبار است یکی اعتبار ظاهر و دیگری اعتبار باطن. اعتبار اول مخصوص نبوت است و اعتبار دوم خاص ولایت است.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان