دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

اقامت در تهران

No image
اقامت در تهران

اقامت در تهران

تاریخ ورود سید عبدالکریم لاهیجی[6] به تهران به طور دقیق مشخص نیست، ولی علت مهاجرت وی در زمان حیات استاد والامقامش شیخ انصاری از نجف به تهران این گونه بوده است: مؤلف محترم گنجینه ی دانشمندان حکایتی را نقل کرده اند که این جا به نقل آن می پردازیم:

«سیّد عبدالکریم لاهیجی از شاگردان طراز اول و بزرگ شیخنا الانصاری و علّامه سید حسین کوه کمره ای و غیر آن دو بود. بعد از وصول به مقام عالی علم واجتهاد وفقه و سداد، بدون تودیع و خداحافظی با استادش شیخ انصاری به تهران آمد و به طور ناشناس به دَرِ مغازه ی یکی از تجار خیر و پرهیزکار بازار، به نام مرحوم حاج ملّاحاجی، والد مبرور آیت الله حاج شیخ عباس حایری تهرانی می رود و به عنوان شاگردی مشغول کار می شود.

رفقای وی خدمت مرحوم شیخ مرتضی انصاری می روند و از عزیمت او به تهران خبر می دهند. مرحوم شیخ از این که او بدون ملاقات وی به ایران رفته، ناراحت می شود. فوراً نامه ای به علامه حاج ملّاعلی کنی تهرانی می نویسد و از مقامات علمی و ورع ایشان خبر می دهد و توصیه و تأکید می کند که حتماً او را بیابد و از وجودش تقدیر و استفاده کنند.

بعد از وصول نامه به مرحوم علّامه ملّاعلی کنی، او به انتظار آمدن سیّد عبدالکریم لاهیجی می نشیند و در صدد یافتن او می شود و عده ای از فضلا و غیره را مأمور می کند که در مدارس و یا مسافرخانه ها و غیره ایشان را پیدا کنند.

حدود شش ماه می گذرد و از او خبری نمی رسد. پس از شش ماه روزی مرحوم حاج ملّاحاجی مذکور به آقا سیدعبدالکریم می گوید: به منزل حجت الاسلام حاج ملّاعلی کنی برو و بگو چند استخاره کنند و جواب آن را فوراً بیاور.

آقای لاهیجی به منزل حاج ملّاعلی کنی می آید در موقعی که حاجی بالای منبر مشغول تدریس هستند و جمع کثیری از علما و فضلا تهران سرتا پا گوش به بیانات حاجی می دهند. پس مرحوم سیدعبدالکریم لاهیجی دم در نشسته و گوش به درس حاجی می دهد و ناگاه اشکالی به نظرش رسیده ایراد می کند.

بعضی می گویند: آقا سیّد ساکت شو این جا جای حرف زدن نیست.

مرحوم حاج ملّاعلی کنی می بیند اشکال وارد است. می فرماید: آقا ایرادش به موقع است. ما باید جوابی درست کنیم. مباحثه بین حاج ملّاعلی و آقا سیّد عبدالکریم ادامه پیدا می کند. حاجی، ناچار درس را تعطیل و فکر می کند این آقا باید شخص بزرگ و عالمی جلیل باشد. پس می گوید: آقا اهل کجا هستی؟ می گوید: لاهیجان. نام شما چیست؟ می گوید: سیّد عبدالکریم.

مرحوم حاجی متوجه می شود که گم شده خود را یافته است. فوراً از جا برخاسته و او را در آغوش می گیرد و معانقه می کند و به جای خود می نشاند و می گوید: آقا جان! نزدیک 6 ماه است که در انتظار شمایم و استفسار کامل از او می کند.

مرحوم حاج ملّاحاجی می بیند که شاگردش آقا سیّد عبدالکریم نیامد. تعجب می کند؛ زیرا، در این مدت سابقه نداشت او کاری را زود انجام ندهد. به گمان این که شاید منزل حاج ملّاعلی را پیدا نکرده یا اتفاق دیگر روی داده، خود به منزل مرحوم حاجی می آید و می بیند آقا سیّد عبدالکریم بالای دست حاجی نشسته است. ناراحت می شود و با خود می گوید: چه سیّد بی ادبی است که بالای دست حاجی نشسته است! پس اشاره به او می کند که بیا پایین، آن جا جای تو نیست.

مرحوم حاج ملّاعلی کنی[7] متوجه شده می گوید: حاج ملّا حاجی چی به آقا اشاره می کنی؟

او می گوید: چون بالا دست شما نشسته است. آخر او، شاگرد حجره ی من است.

مرحوم حاجی می فرمایند: حاج ملاحاجی! این آقا مخدوم من و سید من و آقای من است. حاج ملّاحاجی عذرخواهی می کند و دست آقا سید عبدالکریم و حاج ملّا علی را می بوسد و عقب کار خود می رود. مرحوم حاج ملا علی کنی بعداً دختر خود را به او تزویج کرده و تدریس مدرسه ی مروی را که آن روز مرکز حوزه ی علمیّه ی تهران بود و امامت جماعت آن جا را برعهده معظّم لّه می گذارد.

مرحوم آقا سیّد عبدالکریم بیش از 20 سال متصدی درس و امامت مسجد و مدرسه ی مروی بودند و صدها نفر از علمای بزرگ تهران از محضر وی استفاده و استغاثه کرده اند.».[8]

از این حکایت به خوبی روشن می شود که مرحوم آیت الله لاهیجی دچار فقر و فاقه و پریشانی بوده است. لذا به ایران عزیمت می کند و در تهران به صورت ناشناس مشغول کارگری و شاگردی می شوند.

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

عالمان مرتبط

جدیدترین ها در این موضوع

No image

بررسی تطبیقی دوران امامت امام حسن مجتبی و امام حسین(عليهم السلام)

در مطالعه تاريخ و شرايط زماني سالهاي بعد از شهادت امير المؤمنين عليه السلام می توان دریافت که گرچه عدۀکثيري از کوفيان و اهل عراق آن زمان، با امام مجتبی (ع)، خلف صالح امام علی عليه السلام بيعت کردند، اما شرايط خاص و ویژه ای در کوفه حاکم بود.
No image

حلم وبردباری امام حسن مجتبی علیه السلام

امام حسن علیه السلام دو تا صفت داشته که خیلی بروز داشتند. یکی حلم و برد باری و یکی هم حسن خلق بود. انشاالله یک ذره از حلم حضرت به ما عنایت کنند. آقا پای منبر خطیب شامی نشستند خطیب به آقا اهانت می کرد اما آقا این جا مامور به تحمل است.
No image

بررسی ابعاد مختلف شخصیت امام حسن مجتبی علیه السلام

تجسم حلم امیرالمؤمنین تجسم حسن زهرای مرضیه تجسم حیا اباعبدالله و تصویر و تجسم و تمثیل عقل و خرد و اندیشه امام مجتبی علیه السلام است.
No image

مظلومیت امام حسن مجتبی علیه السلام

هر وقت کسی خدا را فراموش کرد خدا برایش یک شیطان را مسلط می کند.شیطان تاریکی و بدی است. یاد خداهم نور و جمع کل خوبی ها است. هر چه قدر که نور باشد تاریکی از بین میرود.

پر بازدیدترین ها

No image

حلم و بردباری در سيره اخلاقي ائمه معصومين

هدف تمامي اديان و پيامبران الهي و ائمه معصومین علیهم السلام تربیت آدمی و دعوت به فضائل اخلاقی میباشد. و در دين اسلام به عنوان آخرين و کاملترين دين خدا، مکارم اخلاق، و خويهاي پسنديده از جايگاه ويژه اي برخوردارند چنانکه اخلاق يکي از غايات مهم بعثت است که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) آن را بيان فرموده است.
No image

تربيت فرزند در سيره معصومان (عليهم السلام)

بانگاهي هر چند اجمالي به آيات و رواياتي كه در مورد فرزند وارد شده، مي توان به نگرش عميق اسلام درباره فرزند و جايگاهش در انديشه اسلامي پي برد. فرزندان نعمت هاي الهي نزد والدين اند، هم مي توان آنها را بر انجام اعمال ناشايست و خلاف فطرت الهي شان به خاك ذلّت و پستي نشاند.
No image

بررسی ابعاد مختلف شخصیت امام حسن مجتبی علیه السلام

تجسم حلم امیرالمؤمنین تجسم حسن زهرای مرضیه تجسم حیا اباعبدالله و تصویر و تجسم و تمثیل عقل و خرد و اندیشه امام مجتبی علیه السلام است.
No image

حلم وبردباری امام حسن مجتبی علیه السلام

امام حسن علیه السلام دو تا صفت داشته که خیلی بروز داشتند. یکی حلم و برد باری و یکی هم حسن خلق بود. انشاالله یک ذره از حلم حضرت به ما عنایت کنند. آقا پای منبر خطیب شامی نشستند خطیب به آقا اهانت می کرد اما آقا این جا مامور به تحمل است.
Powered by TayaCMS