دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

قیام المقنع (سپید جامگان)

No image
قیام المقنع (سپید جامگان)

كلمات كليدي : تاريخ، المقنع، سپيد جامگان، ماورالنهر، ابومسلم، مهدي خليفه عباسي

نویسنده : سعيده سلطاني مقدم

بعد از قتل "ابومسلم" از جمله نهضت‌های پرجوش و خروش، «قیام المقنع» در ماوراءالنهر بود. مقنع از مردم مرو بود[1] و نام اصلی وی "حکیم بن هاشم" بود[2] او به دلیل کور بودن یک چشمش از ماسک استفاده می‌کرد و به این سبب او را «مقنع» می‌خواندند.[3] او در زیرکی و فراست و کیاست بین مردم زمان خویش شهره بود و در تحصیل علوم متداول آن زمان بسیار کوشید و کتب فراوانی را خواند و در طلسم و نیرنگ و شعبده دست توانایی داشت.

او در آغاز امر نزد "ابومسلم خراسانی" رفت و به دعوت عباسی پیوست و از جمله یاران و سرهنگان ابومسلم شد. مدتی نیز دبیر "عبدالجبار"، جانشین ابومسلم بود.

مقنع در کنار ابومسلم، نقشی فعال و مؤثر در دعوت عباسی داشت؛ اما پس از قتل ابومسلم که خیانتی آشکار در حق یاران نهضت بود، به شدت از عباسیان روی گردان شد[4] و بعد از ابومسلم مدعی الوهیت گردید و این ادعا را فقط به خواص و اصحاب خود ظاهر می‌کرد. او به تناسخ باور داشت و می‌گفت که روح خدا در ابومسلم ظاهر شده و روح ابومسلم در شخص او حلول کرده است.[5]

نخستین مرحله از فعالیت ضد دینی او هنگامی پدیدار شد که پس از قتل ابومسلم ادعای پیامبری کرد. باور مقنع این بود که ابومسلم از پیامبر(ص) برتر است و کشته شدن "یحیی بن زید" را زشت می‌انگاشت[6] و معتقد بود به خونخواهی یحیی برخاسته است[7] و در این مرحله توفیقی نیافت و به وسیله عاملان "منصور" دستگیر و به بغداد فرستاده شد. با این همه در زندان فرصت مناسب یافت، تا درباره چگونگی انتشار عقاید خویش برنامه‌ریزی کند. پس از رهایی از زندان به مرو بازگشت و مردم را به گرد خود جمع کرد و به آنان گفت، می‌دانید من چه کسی هستم؟ مردم گفتند: تو هاشم بن حکیمی، گفت خیر من خدای شما هستم و گفت من آنم که خود را به صورت آدم به خلق نمودم و باز به صورت نوح و باز به صورت ابراهیم و باز به صورت موسی و باز به صورت عیسی و باز به صورت محمد(ص) و باز به صورت ابومسلم و باز به این صورتی که می‌بینید، مردم گفتند، دیگران دعوی پیغمبری کردند، تو دعوی خدایی می‌کنی، گفت آنها نفسانی بودند و من روحانی‌ام و این قدرت را دارم که خود را به هر صورت که بخواهم در آورم و داعیانی به سراسر «خراسان» و «ماورالنهر» گسیل کرد و مردم را به پذیرش عقاید خویش فرا خواند و به وسیله مبلغانش به مردم پیغام داد که مردگان را زنده می‌کند و یارانش را به بهشت جاودان می‌برد.[8] یکی از داعیان زبر دست مقنع موسوم به "عبدالله بن عمر" در گرد آوردن پیروان او خدمات فراوان کرد و در «کش» و «نخشب» به دعوت پرداخت و نخستین دهی که مردم آن به مقنع ایمان آوردند، روستای کوچک «سوبح» از روستاهای اطراف کش بود، سپس عده فراوانی از مردم روستاهای «بخارا» و «سغد» جماعتی از «مبیضه»(سفید جامگان) بودند[9] که به او پیوستند و از او دنباله روی ‌کردند، سپید پوشان بخارا به جای سیاهی که شعار بنی‌عباس بود، سپیدی را به عنوان شعار خود برگزیدند و لباس سفید بر تن کردند تا مخالفت خود را با عباسیان که لباس سیاه داشتند، اعلام کنند. "خاقان" ترک نیز که در این موقع حاکم ماورالنهر بود؛ تحت تأثیر دعوت مقنع قرار گرفت و مردم آن دیار به وی روی آوردند.[10]

خلافت عباسی والمقنع

سپاهیان مقنع یا «سپیدجامگان» هر کجا که دیده می‌شدند، دشمنانشان پا به فرار می‌گذاشتند و سپاهیان عرب از دست آنان آرامش نداشتند. "مهدی"، خلیفه عباسی شورش مقنع را برای خلافت خود بسیار مضر می‌دانست و تمامی کوشش خود را به کا ر بست، تا قیام وی را سرکوب کند. مهدی پیشرفت نهضت مقنع را برای اسلام به عنوان خطری بزرگ می‌دانست، چون خبر آورده بودند که مردم بخارا، سغد، نخشب و کش از اسلام روی گردان شده و به آئین مقنع روی آورده‌اند، خلیفه عباسی به "حمید بن قحطبه" دستور داد، تا به جنگ مقنع برود و برای این کار شماری از سپاهیان خراسان را در اختیار او قرار داد؛[11] لیکن مقنع به سرعت از «جیحون» گذشت و در قلعه‌ای به نام «سیام» که در نزدیکی شهر «کش» بنا شده بود، اقامت گزید و چند بار سپاهیانی را که از طرف مهدی، خلیفه عباسی به قصد سرکوبی وی اعزام شدند، شکست داد. سپاه مقنع آنقدر کوچک نبود که گروهی از سپاهیان خراسان بتوانند، آن را دفع کنند. به این منظور مهدی خلیفه عباسی خود شخصا به «نیشابور» آمد. مقنع که از آمدن خلیفه به خراسان اطلاع یافت، ترکان را به استعانت خود خواند و خون و مال مسلمین را بر آنان مباح کرد. به همین مناسبت جمع زیادی از ترکان به طمع غارت و جمع مال و ثروت نزد مقنع آمدند و بسیاری از زنان و فرزندان مسلمانان را اسیر کردند و عده‌ای را کشتند. از آن پس پیروان مقنع به بخارا آمدند و وارد روستای «نمکجت» شدند و درون مسجد آمدند و موذن مسجد و چند تن دیگر را به قتل رساندند و در ده مزبور کشتاری عظیم رخ داد؛ چون کار قتل و غارت روستاهای نزدیک بخارا توسط پیروان مقنع شدت گرفت، مردم بخارا خدمت والی آنجا "حسین بن معاذ" رفتند و از پیروان مقنع شکایت کردند، خلیفه که وضع را این چنین دید، حسین بن معاذ(حاکم بخارا) را مامور سرکوبی و دفع شورش مقنع کرد. در جنگ سختی که در سال 159ه.ق. بین سپاهیان حسین بن معاذ و طرفداران مقنع در نزدیکی «نرشخ» در گرفت. پیروان مقنع شکست خوردند و حاضر به قبول اسلام شدند؛ اما به مجرد بازگشت مسلمین مجددا قیام خود را برای مقابله با سپاهیان خلیفه آماده کردند. تمام این موارد سبب شد، تا خلیفه عباسی فرمان بسیج عمومی را صادر کند.[12] هزینه سنگینی هم صرف این لشکرکشی شد و به فرمان مهدی، خلیفه عباسی چندین لشکر قلعه نرشخ را تحت محاصره خود در آوردند و چون مدت محاصره به طول انجامید، فرمانده سپاهیان خلیفه، سپهسالار مقنع را فریب داد و وی را وادار به تسلیم قلعه کرد. صدها هزار سپاهی، ماورالنهر را به محاصره درآوردند، سپاهیان محدود مقنع، با رسیدن سپاهیان بی‌شمار خلیفه وحشت کردند و پا به فرار گذاشتند.[13]

مقنع چون خود را تنها یافت و احساس کرد که ممکن است، اسیر دشمن شود، به روایتی خود را در تنور و یا در خم تیزاب انداخت، این موضوع را نیز اعجاز او شمردند و مدعی شدند که مقنع در میان شعله‌های آتش ناپدید شده و روزی دوباره باز خواهد گشت.[14]

مقاله

نویسنده سعيده سلطاني مقدم

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

بررسی تطبیقی دوران امامت امام حسن مجتبی و امام حسین(عليهم السلام)

در مطالعه تاريخ و شرايط زماني سالهاي بعد از شهادت امير المؤمنين عليه السلام می توان دریافت که گرچه عدۀکثيري از کوفيان و اهل عراق آن زمان، با امام مجتبی (ع)، خلف صالح امام علی عليه السلام بيعت کردند، اما شرايط خاص و ویژه ای در کوفه حاکم بود.
No image

حلم وبردباری امام حسن مجتبی علیه السلام

امام حسن علیه السلام دو تا صفت داشته که خیلی بروز داشتند. یکی حلم و برد باری و یکی هم حسن خلق بود. انشاالله یک ذره از حلم حضرت به ما عنایت کنند. آقا پای منبر خطیب شامی نشستند خطیب به آقا اهانت می کرد اما آقا این جا مامور به تحمل است.
No image

بررسی ابعاد مختلف شخصیت امام حسن مجتبی علیه السلام

تجسم حلم امیرالمؤمنین تجسم حسن زهرای مرضیه تجسم حیا اباعبدالله و تصویر و تجسم و تمثیل عقل و خرد و اندیشه امام مجتبی علیه السلام است.
No image

مظلومیت امام حسن مجتبی علیه السلام

هر وقت کسی خدا را فراموش کرد خدا برایش یک شیطان را مسلط می کند.شیطان تاریکی و بدی است. یاد خداهم نور و جمع کل خوبی ها است. هر چه قدر که نور باشد تاریکی از بین میرود.

پر بازدیدترین ها

No image

تربيت فرزند در سيره معصومان (عليهم السلام)

بانگاهي هر چند اجمالي به آيات و رواياتي كه در مورد فرزند وارد شده، مي توان به نگرش عميق اسلام درباره فرزند و جايگاهش در انديشه اسلامي پي برد. فرزندان نعمت هاي الهي نزد والدين اند، هم مي توان آنها را بر انجام اعمال ناشايست و خلاف فطرت الهي شان به خاك ذلّت و پستي نشاند.
No image

حلم و بردباری در سيره اخلاقي ائمه معصومين

هدف تمامي اديان و پيامبران الهي و ائمه معصومین علیهم السلام تربیت آدمی و دعوت به فضائل اخلاقی میباشد. و در دين اسلام به عنوان آخرين و کاملترين دين خدا، مکارم اخلاق، و خويهاي پسنديده از جايگاه ويژه اي برخوردارند چنانکه اخلاق يکي از غايات مهم بعثت است که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) آن را بيان فرموده است.
No image

محبت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به امتش

یکی از خاصیت های صلوات، همان کار توبه و استغفار است. صلوات کار سبحان الله والحمدلله و لااله الا لله والله اکبر را هم می کند. گناهان را از بین می بردو قوی تر است از آبی که بر آتش می ریزند.
No image

مقام و منزلت پیامبر صلی الله

از چیزهایی که ما را به دوستی خدا و مقام محبت خدا می رساند مداومت بر ذکر صلوات شریف است. در میان مستحبات یکی از بهترین اعمال مستحب این ذکر شریف، خصوصاً در مدینه در محضر پیامبر خدا و اهل بیت هست.
Powered by TayaCMS