دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

مقداد بن اسود کندی

No image
مقداد بن اسود کندی

كلمات كليدي : تاريخ، مقداد، بدر، علي، جرف، ولايت

نویسنده : علي محمد تاج الدين

"مقداد بن عمرو بهرایی" در سال شانزدهم عام‌الفیل(24سال قبل از بعثت) در جزیرةالعرب در «حضرموت» متولد شد.[1] سیره نویسان و مورخان، نسب خانوادگی او را تا جد بیستم نام برده‌اند. برخی او را "مقداد بهرایی" یا "بهراوی" خوانده‌اند، از آن جهت که جد هفدهم وی "بهراء" نام داشت.[2]

پدرش در سرزمین حضرموت با طائفه‌ی معروف «کنده» می‌زیسته و در بعضی امور با آنها هم پیمان بود؛ لذا گاهی او را "مقداد حضرمی" یا "کندی" می‌خواندند. از طرفی دیگر وی را به «اسود» نسبت می‌دهند و با عنوان "مقداد بن اسود کندی" یاد می‌کنند. در این باره نظرات مختلفی وجود دارد. به عنوان مثال نقل شده: «در قبیله بهراء به وسیله مقداد خونی ریخته شد و از آنان فرار کرد و به قبیله کنده پیوست و با آنان هم سوگند شد. در آنجا نیز خونی ریخت و ناگزیر به مکه گریخت و در مکه با «اسود بن عبد بن یغوث زهری» هم سوگند شد. اسود نسبت به مقداد نسبت پدری پیدا کرد. از این‌رو او را به اسود نسبت داده‌اند و نیز گاهی او را مقداد زهری خوانده‌اند.»[3] گاهی او را "ابومعبد" می‌خوانند به حساب اینکه نام پسرش "معبد" بود. بعضی دیگر از او با عنوان "ابوسعید" و "ابوالاسود" یاد می‌کنند. یکی دیگر از القاب وی نزد مورخین و محدثین، «ثانی الارکان الاربعه» است، زیرا وی از دومین رکن‌های چهارگانه ایمان(سلمان، علی، ابوذر و عمار) به شمار می‌آمده است.[4]

وی پس از گرایش به اسلام، طبق فرمان پیامبر(ص) به همراه گروه دوم مسلمانان که از شدت ستمگری مشرکان مکه به ستوه آمده بودند، به کشور «حبشه» پناهنده شد و بعد از چندی به مکه بازگشت.[5]

بعدها پیامبر(ص) دختر عمویش «ضباعه» را به ازدواج وی در آورد و از آنجا که مقداد قبلاً از زنی از طائفه‌ی قریش خواستگاری کرده بود و اولیای آن زن مانع شده بودند؛ لذا فرمود: «من دختر عمویم را همسر مقداد نکردم، مگر اینکه امر ازدواج را سهل و آسان بگیرند و حسب و نسب را در نظر نگیرند.»[6]

مقداد پس از رحلت پیامبر اسلام(ص)، همیشه یار و یاور امیرالمؤمنین بود و زندگی با سعادت خود را سپری نمود. او که در اواخر عمر در «جرف»* سکونت داشت، در سال 33 هجری در حالی که هفتاد سال از عمر با برکتش می‌گذشت، به دیدار حق شتافت.[7] مسلمانان پیکر مطهرش را به مدینه آوردند و در قبرستان بقیع به خاک سپردند و "عثمان بن عفان" بر جسد او نماز گذارد. درباره علت مرگ وی، اقوال متفاوت است. مورخ مشهور "ابن اثیر" به نقل از "واقدی" نقل کرده‌ است که "موسی بن یعقوب" از عمه‌ی خود نقل کرده که مادر عمه‌اش(کریمه دختر علی) گفت: «پدرم بر اثر فتق شکم درگذشت.»[8]

به گفته‌ی برخی دیگر، وی بر اثر خوردن روغن کرچک از دنیا رفت.[9]

ملحق شدن مقداد به صف مسلمین

مقداد در همان اوائل بعثت به زیر پرچم اسلام در آمد و در تمام سختی‌ها و شکنجه‌های مشرکین قریش، در کنار پیامبر(ص) و دیگر مسلمانان بود. مورخین او را از سابقین به اسلام می‌دانند؛ اما درباره‌ی کیفیت اسلام او بحث مفصلی نشده است. از "ابن مسعود" نقل شده است که نخستین کسانی که اسلام خود را ظاهر کردند، هفت نفرند که مقداد جزء آنهاست.[10]

وی در سال اول هجری در ماه شوال در سریه* "ابوعبیده" به مسلمانان پیوست. در این سریه پیامبر، ابوعبیده بن حارث را به سوی سپاه قریش که به قصد مدینه رهسپار شده بودند، فرستاد و آنها در کنار چاه «احیا» در راه مدینه اردوگاه زدند. از طرف دیگر علی و "عتبه بن غزوان" که در صف قریش بودند، فرصت را غنیمت شمرده و از سپاه کفر جدا شدند و به لشگر اسلام پیوستند. بدین ترتیب مقداد به همراه مسلمانان به مدینه مهاجرت کرد.[11]

موضوعی که مهاجرت مقداد به مدینه را در همان اوائل هجرت تأیید می‌کند این است که پیامبر(ص) در جریان اجرای عقد اخوت میان انصار و مهاجرین، بین مقداد و "جبار بن صخر" عقد اخوت جاری کرد و اجرای عقد اخوت در سال اول هجری رخ داده است.[12]

شرکت مقداد در جنگ‌ها

یکی از افتخارات این سرباز رشید اسلام، حضور در غزوات و رشادت و شجاعت کم نظیر او در دفاع از آیین نوپای اسلام بود. از مهمترین جنگ‌هایی که در آنها شرکت داشت، بدر و اُحد است. وی در جنگ بدر سواره نظام بود و به اسب وی «سبحه» می‌گفتند. سبحه به معنای شناوری است. شاید از آن جهت که مقداد با کمال شهامت و دلاوری بر دل دشمن می‌زد، به اسبش «سبحه» می‌گفتند.[13]

در جنگ بدر پیامبر اصحاب را به دور خود جمع کرده و از آنها مشورت طلبید و هر کدام چیزی گفتند. در این میان "ابوبکر" و "عمر" سخنانی گفتند، مبنی بر عقب‌نشینی که باعث خشم و نارحتی پیامبر(ص) شد. در این هنگام مقداد برخاست و چنین گفت: «ای رسول خدا! این سپاه قریش مغرورانه به سمت ما می‌آید. ما به تو ایمان آوردیم و تو را تصدیق می‌کنیم... و فرمان تو را به جان می‌پذیریم. ما حرفی را که بنی اسرائیل به موسی(ع) گفتند: «تو و پروردگارت بروید جنگ کنید و ما در اینجا نشسته‌ایم»[14] نمی‌گوییم. ما می‌گوییم تو و پروردگارت جنگ کنید و ما به همراه شما می‌جنگیم.[15] در جنگ اُحد نیز جزء تیراندازان سپاه اسلام بود.[16]

همچنین در زمان خلافت "عثمان" خلیفه‌ی سوم، در سال 25 هجری با اینکه بیش از 65 سال داشت، در فتح «مصر» و «اسکندریه» شرکت نمود و از برجستگان سپاه اسلام بود.[17]

مقداد و دفاع از حریم ولایت

پس از رحلت رسول گرامی اسلام(ص) حوادثی بروز کرد که باعث تمایز مؤمنان واقعی از دیگران شد. بعد از پیامبر، عده‌ای از مهاجرین و انصار در «سقیفه بنی‌ساعده» گرد هم آمدند و ابوبکر را به عنوان خلیفه و جانشین پیامبر برگزیدند. این در حالی بود که پیامبر، علی(ع) را در «غدیر خم»، وصی و جانشین خود از سوی خداوند متعال به مردم معرفی کرده بود. بعد از این ماجرا، تعداد اندکی از مسلمانان به علی(ع) وفادار ماندند و با ابوبکر بیعت نکردند. از جمله آنها سلمان، ابوذر و مقداد بودند. آنها در موقعیت‌های مختلف، مقام و منزلت علی(ع) را به ابوبکر و همراهانش یادآور می‌شدند و به اذن امامشان از هر گونه اقدامی که منجر به درگیری می‌شد، ممانعت می‌کردند و در طول 25 سال خانه نشینی امام، همواره در تمام سختی‌ها، یار و مطیع فرامین ایشان بودند.

در اینجا برای نمونه به چند مورد از اقدامات و فعالیت‌های مقداد در دفاع از حریم ولایت اشاره می‌کنیم:

1. پس از آن که مردم با ابوبکر بیعت کردند، گروهی از مهاجر و انصار از بیعت سر باز زدند و به علی بن ابی‌طالب پیوستند که از جمله آنها مقداد بود.[18]

2. زمانی که چهل نفر از مردان نزد علی(ع) آمدند و گفتند: «ما آماده‌ی دفاع و حمایت از شماییم»، حضرت به آنها فرمود: «اگر بر سر قول خود هستید، فردا موی سر خود را بتراشید و نزد من بیایید. روز بعد تنها سلمان، مقداد و ابوذر با سرهای تراشیده نزد ایشان حاضر شدند.»[19]

3. در جریان شورای شش نفره‌ی عمر برای تعیین خلیفه‌ی بعدی، وقتی "عبدالرحمن" به علی گفت: «در صورتی با تو بیعت می‌کنم که از کتاب خدا و سنت پیامبر و روش ابوبکر پیروی کنی.» و علی(ع) تنها دو مورد اول را پذیرفت، مقداد به عنوان اعتراض رو به عبدالرحمن کرد و گفت: «به خدا سوگند، علی یعنی کسی را که به حق و عدالت قضاوت می‌کرد را ترک کردید. سپس ادامه داد: هیچ فرد و خاندانی را ندیده‌ام که بعد از پیامبر خود، این طور مظلوم و ستمدیده شوند که اهل بیت مظلوم واقع شدند.»[20]

روایاتی در مدح و فضیلت مقداد

1. روزی "جابر بن عبدالله انصاری" درباره‌ی سلمان، مقداد و ابوذر از پیامبر(ص) سؤال کرد. سپس حضرت در مورد هر کدام سخنانی گفتند تا آن که در مورد مقداد فرمودند: «مقداد از ماست. خداوند دشمن است با کسی که دشمن اوست و دوست است با کسی که دوست اوست. ای جابر! هرگاه خواستی دعایی کنی و مستجاب شود، خدا را به نام ایشان بخوان، زیرا این نام‌ها نزد پروردگار، بهترین هستند.»[21]

2. پیامبر فرمود: «خداوند مرا به دوستی با چهار نفر مأمور کرده است. شخصی پرسید آنها را معرفی کنید. فرمود: «علی، سلمان، مقداد و ابوذر.»[22]

3. امام صادق(ع) حول آیه‌ی شریفه:

«قل لا أسئلکم علیه اجراً الا المودة فی القربی»

فرمودند: «به خدا سوگند به این آیه کسی عمل نکرد، مگر هفت نفر و مقداد یکی از آنها بود.»[23]

مقاله

نویسنده علي محمد تاج الدين

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

بررسی تطبیقی دوران امامت امام حسن مجتبی و امام حسین(عليهم السلام)

در مطالعه تاريخ و شرايط زماني سالهاي بعد از شهادت امير المؤمنين عليه السلام می توان دریافت که گرچه عدۀکثيري از کوفيان و اهل عراق آن زمان، با امام مجتبی (ع)، خلف صالح امام علی عليه السلام بيعت کردند، اما شرايط خاص و ویژه ای در کوفه حاکم بود.
No image

حلم وبردباری امام حسن مجتبی علیه السلام

امام حسن علیه السلام دو تا صفت داشته که خیلی بروز داشتند. یکی حلم و برد باری و یکی هم حسن خلق بود. انشاالله یک ذره از حلم حضرت به ما عنایت کنند. آقا پای منبر خطیب شامی نشستند خطیب به آقا اهانت می کرد اما آقا این جا مامور به تحمل است.
No image

بررسی ابعاد مختلف شخصیت امام حسن مجتبی علیه السلام

تجسم حلم امیرالمؤمنین تجسم حسن زهرای مرضیه تجسم حیا اباعبدالله و تصویر و تجسم و تمثیل عقل و خرد و اندیشه امام مجتبی علیه السلام است.
No image

مظلومیت امام حسن مجتبی علیه السلام

هر وقت کسی خدا را فراموش کرد خدا برایش یک شیطان را مسلط می کند.شیطان تاریکی و بدی است. یاد خداهم نور و جمع کل خوبی ها است. هر چه قدر که نور باشد تاریکی از بین میرود.

پر بازدیدترین ها

No image

پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم، واسطه ی فیض الهی

یکی از مقاماتی که برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و معصومین ثابت است مقام شفاعت می باشد. شفاعت به مفهوم عام واسطه شدن برای فیض خدا است.
No image

اهداف بعثت پیامبر اکرم صلی الله

بزرگ ترين حادثه تاريخ بشر، بعثت پيامبران خداست. پيامبران الهى براى اصلاح سه عضو از وجود انسان فرستاده شده اند، زيرا بى شك، سعادت دنيا و آخرت انسان و خرابى دنيا و آخرت او در صلاح و فساد سه عضو است.
No image

حلم و بردباری در سيره اخلاقي ائمه معصومين

هدف تمامي اديان و پيامبران الهي و ائمه معصومین علیهم السلام تربیت آدمی و دعوت به فضائل اخلاقی میباشد. و در دين اسلام به عنوان آخرين و کاملترين دين خدا، مکارم اخلاق، و خويهاي پسنديده از جايگاه ويژه اي برخوردارند چنانکه اخلاق يکي از غايات مهم بعثت است که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) آن را بيان فرموده است.
No image

محبت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به امتش

یکی از خاصیت های صلوات، همان کار توبه و استغفار است. صلوات کار سبحان الله والحمدلله و لااله الا لله والله اکبر را هم می کند. گناهان را از بین می بردو قوی تر است از آبی که بر آتش می ریزند.
Powered by TayaCMS