دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

چرا عبیدا... بن زیاد، میثم تمار را به شهادت رساند؟

No image
چرا عبیدا... بن زیاد، میثم تمار را به شهادت رساند؟

درماندگی امویان دربرابر یک افشاگری تاریخی

نویسنده : جواد نوائیان رودسری

روزنامه خراسان

در میان همه کسانی که با چشم بصیرت و معرفت کامل، دل به امیرمؤمنان(ع) و راه او بستند، «میثم تمار» جایگاهی ویژه دارد؛ آزادشده امام علی(ع) و تربیت یافته ناب و خالص مکتب آن حضرت؛ مردی صریح اللهجه که از بیان حقیقت بیم نداشت و هیچ‌گاه حقیقت را فدای مصلحت نمی‌کرد. «میثم» در روزگاری فاش و بی‌پرده از محبت و عشق به مولای متقیان سخن می‌گفت و راه و مرام او را برای مردم بازگو می‌کرد که کمترین مجازات اظهار چنین حقایقی، بر دار کشیدن و قطع دست و پا بود. به گواهی تاریخ، «میثم»، این یار باوفای امیرمؤمنان(ع)، بر راه مولای خود پایدار ماند و حتی در آخرین دقایق حیات پرثمرش، از بیان ویژگی‌های شخصیت الهی امیرالمؤمنین(ع) غافل نشد. «میثم» این شیفتگی فوق‌العاده را، در پرتو بصیرت و معرفت یافته بود. او به راستی جایگاه مولای خود را می‌شناخت و آن‌قدر نزد امام(ع) ارج و قُرب داشت که آن حضرت، گاه اوقات فراغت خود را با او می‌گذراند و «میثم» را که یاری صاحب سر محسوب می‌شد، با برخی رازها و معارف خاص، آشنا می‌کرد. «میثم»، شور و شعور را توامان داشت و با این دو بال قدرتمند، در آسمان معرفت، اوج گرفت.

ایرانیِ آزاد شده امیرالمؤمنین(ع)

میثم بن یحیی اسدی، در کوفه به دنیا آمد. «ابن حَجَرعسقلانی» درباره او نوشته است:«نزل الکوفة و له بها ذریة»؛ میثم در کوفه زندگی می کرد و در این شهر از او نسلی باقی مانده است(الاصابه- صفحه 249). نسب او چندان آشکار نیست. مورخان و علمای علم رجال، میثم را برده زنی از قبیله بنی اسد می دانند که دارای نسبی ایرانی بود. امام علی(ع) او را خرید و از قید بندگی آزاد کرد. میثم پس از آزادی در زمره یاران خاص امیرالمؤمنین(ع) قرار گرفت. «کشّی» در کتاب «رجال» خود، به استناد حدیثی از امام موسی کاظم(ع)، از میثم با عنوان «حَوَارِیُّ عَلِیِّ بْنِ أَبی طَالِب(ع)» یاد کرده است(رجال کشّی – صفحه 9) این مطلب نشان دهنده جایگاه و منزلت این یار دلسوخته، نزد امیرالمؤمنین(ع) است.

راز نامی که آشکار شد

به روایت «شیخ مفید»، امام علی(ع) پس از آزاد کردن میثم، از او نامش را پرسید و میثم در پاسخ گفت: «نامم سالم است.» امام(ع) فرمود:«رسول خدا(ص) مرا آگاه کرده که نامی که پدر و مادرت تو را در عجم با آن نام گذاری کرده اند، میثم است.» میثم در پاسخ به مولای خود عرض کرد: «خدا و پیامبرش و امیرمؤمنان جز راستی نگفته اند، به خدا قسم نامم میثم است.» امام علی(ع) فرمود: «اینک به نام اصلی خود بازگرد» و میثم چنین کرد. او کُنیه «ابوسالم» را برای خود برگزید(الارشاد-صفحه 313). «کشّی»، «مفید» و «طبرسی» برای میثم کُنیه «ابوصالح» را نیز ذکر کرده اند و «ابن شاذان قمی» کنیه میثم را «ابوجعفر» دانسته است. میثم برای تأمین مخارج زندگی در بازار کوفه خرما می فروخت. به همین دلیل به «تَمّار» معروف شد(مناقب ابن شهرآشوب، جلد2، صفحه329) «کشّی» بر آن است که وی مدتی در «باب الرزق» کوفه خربزه می فروخت. با این حال، لقب «تَمّار» گویای شهرت و شغل اصلی وی است.

کشف جایگاه عروج

در میان تمام روایت هایی که به حیات و شهادت میثم تمار اشاره کرده اند، روایت پیش بینی نحوه شهادت وی توسط امام علی(ع) از شهرت فراوانی برخوردار است. «ابن حَجَرعسقلانی» در کتاب «الاصابه» این روایت پرشور را به نقل از «شیخ مفید» آورده است. دیگر علمای رجال و مورخان نیز روایت شهادت میثم را تقریباً بی کم و کاست و با جزئیاتی که «شیخ مفید» آورده است، در کتاب های خود ذکر کرده اند. بر اساس این روایت، روزی امیرالمؤمنین(ع) خطاب به میثم می فرماید: «تو را پس از من دستگیر خواهند کرد و بر دار خواهند آویخت. آن گاه تو را با خنجری مضروب خواهند کرد[تا به تدریج خون از بدنت خارج شود] در روز سوم، از دهان و بینی تو خون جاری خواهد شد و محاسنت را رنگین خواهد کرد. تو را در مقابل خانه عمرو بن حُرَیث به دار خواهند زد. تو دهمین نفری هستی که بر چوبه دار آویخته می شوی. چوبه دار تو از دیگران کوتاه تر است». (الارشاد - صفحه315) امام علی(ع) در ادامه به میثم فرمود: «أَلاَ أُبَشِّرُکَ یَا مِیثَمُ أَنْ أُرِیَکَ اَلْمَوْضِعَ اَلَّذی تُصْلَبُ فِیهِ وَ اَلنَّخْلَةَ اَلَّتِی تُعَلَّقُ عَلَی جِذْعِهَا؛ ای میثم! آیا دوست داری مکانی که در آن جا تو را دار می زنند و درخت نخلی که تو را از شاخه هایش می‌آویزند، نشانت دهم؟»(الفضائل ابن شاذان - صفحه 103) میثم مشتاقانه پاسخ داد:«آری، ای امیرمؤمنان!» آن گاه امام علی(ع) دست او را گرفت و میثم را به محلی برد که بعدها در آن به شهادت رسید و نخلی را که چوبه دار او بود، نشانش داد و سپس فرمود: «میثم! تو را بر فراز این نخل بر دار خواهند زد». میثم وقتی بشارت شهادت و نحوه آن را از زبان مولای خود شنید، هر روز شادمان و خرسند به کنار آن نخل می آمد و نماز می خواند و می گفت: «بورکت من نخلة لک خلقت، و لی غذیت؛ ای نخل! خداوند به تو برکت دهد که مرا برای تو آفریده اند و به خاطر من پرورش یافته ای.»(الاصابه- صفحه 250)

وعده دیدار در عرش اعلی

ابن حجر عسقلانی، شیخ مفید و برخی از مورخان و علمای علم رجال، در کتاب های خود آورده‌اند که میثم تَمّار، در سال به شهادت رسیدنش، به حج مشرف شد. در همین سفر بود که به دیدار ام سلمه، همسر رسول خدا(ص) رفت. وقتی وارد منزل ام سلمه شد، همسر پیامبر گرامی اسلام(ص) از وی پرسید: «تو کیستی؟». میثم پاسخ داد: «نامم میثم است.» ام سلمه گفت: «به خدا سوگند نامت را از رسول خدا(ص) شنیده ام. ایشان سفارش تو را به علی(ع) می کردند.» میثم به ام سلمه گفت: «اگر موفق به دیدار مولایم حسین شدید، به ایشان بگویید در عرش اعلی به دیدارشان خواهم رفت.»(الاصابه - صفحه 251) میثم می‌دانست که امویان تحمل زبان حق گوی او را ندارند و برای خاموش کردنش درنگ نخواهند کرد؛ به ویژه پس از مرگ معاویه و متشنج شدن اوضاع عراق و دعوت کوفیان از امام حسین(ع) برای هجرت به این سرزمین، تحمل کردن میثم، برای حکام خونخوار اموی، ناممکن بود. این بود که به محض ورود میثم به کوفه، مأموران ابن زیاد دستگیرش کردند.

پنجه در پنجه ظالم، تا آخرین لحظه

میثم را نزد ابن زیاد آوردند. برخی از اطرافیان پسر مرجانه، به او گفتند که میثم یکی از یاران محرم اسرار امام علی(ع) است. ابن زیاد از سخن آنان برآشفت و گفت: «آیا این عجمی بی‌مقدار یار و محرم اسرار علی است؟»، آن گاه رو به میثم کرد و برای آن که فصاحت و دانایی وی را بیازماید، پرسید: «ای عجمی! بگو بدانم پروردگار تو کجاست؟»، میثم آرام و مطمئن پاسخ داد: «او در کمین ظالمان است و تو در زمره همان ظالمان هستی.»(الاصابه-صفحه 251) ابن زیاد که از سخن میثم سخت برآشفته شد، فریاد زد: «کارَت به جایی رسیده است که این گونه با من درشتی می کنی؟!»(الارشاد-صفحه 315) سپس با خشم پرسید:«بگو بدانم! آقایت[امیرالمؤمنین(ع)] درباره رفتار من با تو چه گفته است؟»؛ انگار ابن زیاد پاسخ میثم را می‌دانست و در پی سوءاستفاده از این پیشگویی برای اتهام زنی به امام علی(ع) بود. میثم آن چه را از مولایش شنیده بود، باز گفت. ابن زیاد، مزورانه، گفت: «خلاف آن چه گفتی رفتار خواهم کرد». میثم لبخندی زد و گفت: «به خدا قسم این خبری است که رسول خدا(ص) از فرشته وحی و او از پروردگار عالم نقل کرده است و هرگز خلاف آن واقع نخواهد شد.»(الاصابه – صفحه 251) چند روز بعد، بدن میثم بر نخلی آویخته شد که سال ها با او نجواهای عاشقانه خود را بازگفته بود. ابن زیاد دستور داد تنها او را بر دار کشند و جراحتی بر او وارد نکنند؛ اما میثم بر فراز دار، مردم را فرا خواند تا برایشان از فضایل امام علی(ع) بگوید. عمروبن حُریث سراسیمه خود را به ابن زیاد رساند و او را از سخنان میثم مطلع کرد. ابن زیاد، خشمگین از سخنان میثم، دستور داد لب و زبان او را ببرند و به حیاتش خاتمه دهند. آن روز، روز سوم بر دار زدن میثم بود، 10 روز پیش از ورود امام حسین(ع) به کربلا.(شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، جلد2، صفحه 294) پیکر پاکش چند روز بر دار بود، تا این که تعدادی از خرمافروشان کوفه، مخفیانه، آن را پایین آوردند و به خاک سپردند. امروز، آرامگاه این عاشق دلسوخته اهل بیت(ع) در کوفه، زیارتگاه دوستداران خاندان رسول خدا(ص) است.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

بررسی تطبیقی دوران امامت امام حسن مجتبی و امام حسین(عليهم السلام)

در مطالعه تاريخ و شرايط زماني سالهاي بعد از شهادت امير المؤمنين عليه السلام می توان دریافت که گرچه عدۀکثيري از کوفيان و اهل عراق آن زمان، با امام مجتبی (ع)، خلف صالح امام علی عليه السلام بيعت کردند، اما شرايط خاص و ویژه ای در کوفه حاکم بود.
No image

حلم وبردباری امام حسن مجتبی علیه السلام

امام حسن علیه السلام دو تا صفت داشته که خیلی بروز داشتند. یکی حلم و برد باری و یکی هم حسن خلق بود. انشاالله یک ذره از حلم حضرت به ما عنایت کنند. آقا پای منبر خطیب شامی نشستند خطیب به آقا اهانت می کرد اما آقا این جا مامور به تحمل است.
No image

بررسی ابعاد مختلف شخصیت امام حسن مجتبی علیه السلام

تجسم حلم امیرالمؤمنین تجسم حسن زهرای مرضیه تجسم حیا اباعبدالله و تصویر و تجسم و تمثیل عقل و خرد و اندیشه امام مجتبی علیه السلام است.
No image

مظلومیت امام حسن مجتبی علیه السلام

هر وقت کسی خدا را فراموش کرد خدا برایش یک شیطان را مسلط می کند.شیطان تاریکی و بدی است. یاد خداهم نور و جمع کل خوبی ها است. هر چه قدر که نور باشد تاریکی از بین میرود.

پر بازدیدترین ها

No image

حلم و بردباری در سيره اخلاقي ائمه معصومين

هدف تمامي اديان و پيامبران الهي و ائمه معصومین علیهم السلام تربیت آدمی و دعوت به فضائل اخلاقی میباشد. و در دين اسلام به عنوان آخرين و کاملترين دين خدا، مکارم اخلاق، و خويهاي پسنديده از جايگاه ويژه اي برخوردارند چنانکه اخلاق يکي از غايات مهم بعثت است که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) آن را بيان فرموده است.
No image

تربيت فرزند در سيره معصومان (عليهم السلام)

بانگاهي هر چند اجمالي به آيات و رواياتي كه در مورد فرزند وارد شده، مي توان به نگرش عميق اسلام درباره فرزند و جايگاهش در انديشه اسلامي پي برد. فرزندان نعمت هاي الهي نزد والدين اند، هم مي توان آنها را بر انجام اعمال ناشايست و خلاف فطرت الهي شان به خاك ذلّت و پستي نشاند.
No image

پیامبر، نور هدایت عوالم

نبی اکرم (ص)، اشرف و سرآمد همه مخلوقات الهی است. از عالم ملائکه تا عالم انس و جن و سایر عوالم، همه تحت پوشش این وجود مقدس هستند. هر فیضی که به هر مخلوقی در عالم می رسد، به تبع ایشان است.
No image

سیره پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم

در روایت است تا صلوات است برای شما بهره است. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: جفا کارترین مردم به من کسانی هستند که اسم من را بشنوند و صلوات نفرستند.
Powered by TayaCMS