دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

کرامات معنوی

No image
کرامات معنوی

کرامات معنوی

هرکجا نامی از مرحوم حاج سید اسدالله شفتی اصفهانی برده می شود، وی را به عبادت و زهد و تقوا و صاحب کرامت ستوده اند و به کراماتی از وی اشاره کرده اند.

شیخ محمد شریف رازی می گوید:

از برخی دانشمندان موثّق شنیدم، در هنگامی که مرحوم حاج سیداسدالله در نجف اشرف حضور داشتند، مردم شب چهارشنبه یا شب جمعه برای دعا و عبادت به مسجد سهله می رفتند. دراین موقع از شب ، از ترس سارقان و اشرار و حیوانات، دَرِ مسجد را می بستند. هنگام صبح که خادم برای باز کردن دَرِ مسجد می رود، مشاهده می کند که شیر نر گرسنه ای پشت در خوابیده است. جرائت باز کردن در را نمی کند. با مردم روی بام مسجد می رود و فریاد و غوغا بر می آورند که شیر تحت تأثیر صداها واقع شود و برود، لکن او همچنان خوابیده بود. در این هنگام متوجه می شوند که شخصی عبا سرکشیده و از جانب مسجد کوفه به سمت مسجد سهله می آید. مردم فریاد می زنند: «الحذر الحذر! سبُع سبُع! نیا، نیا! حیوان درّنده این جا است!». او هم چنان بی اعتنا نسبت به سخنان مردم، به سمت مسجد سهله می آید سرانجام به دَرِ مسجد می رسد و گوش های شیر را می گیرد و می گوید: «ای شیر! دور شو.». مردم مشاهده می کنند که آن حیوان بلند می شود و با کمال ادب و سرعت از مسجد دور می شود. مردم تعجب می کنند که آیا این آقای محترم کیست؟ آیا حضرت بقیة الله الاعظم امام زمان، علیه السلام، هستند یا... در مسجد را باز می کنند و می بینند که او مرحوم حاج سید اسدالله است. لذا اعتقاد نسبت به ایشان بیش تر می شود.[43] و[44]

مرحوم آقا شیخ محمود عراقی می گوید:

در زمان حیات حاج سید اسدالله با او معاشرت نداشتم تا آن که آب فرات را به نجف آورد... در مسافرت به عتبات در بین راه وفات کرد و در این سرزمین مقدس مدفون شد. حقیر در موقع تشرف جهت شیخ که استادم بود و در وقت برگشتن جهت ایشان به خاطر حق تشریب[45] فاتحه می خواندم. زمانی چنین اتفاق افتاد که در امر معاش، شدّتی عارض شد و همه ی راه های تدبیر مسدود گردید. شبی در وقت خروج از صحن مطهر علوی که نوبت فاتحه برای سید اسدالله بود، متذکر شدم که کفایت این امر را از سید بخواهم و با خود گفتم اگر کفایت نکرد، دیگر فاتحه نباید خواند.

اول شب بود که این فکر را نمودم، در همان شب در عالم رؤیا چنین به نظرم رسید که شخصی آمد و پولی را به من داد و گفت: این را سید جهت شما فرستاده است.

پس از بیداری شخصی آمد و مقداری پول به قدر حاجت به من داد و دانسته شد از خواب خودم و سؤال از او که این پول را آن بزرگوار حواله فرموده است. پس حسن ظن من نسبت به ایشان زیاد شد و تا در نجف اشرف بودم، قرائت فاتحه را ترک ننمودم.[46]

حاج ملا باقر بهبهانی در کنار نهر هندیه باغی احداث کرده بود و آن را صاحبیّه (منتسب به حضرت صاحب الزمان، عجل الله تعالی فرجه شریف، نامیده بود. در اواخر کار به علت مخارج زیاد و عیال مندی و ضعف کسب، مدیون و پریشان حال شده بود.

در نجف اشرف مشهور شد که حضرت امام زمان، عجل الله تعالی فرجه شریف، خریدار باغ صاحبیه ملکی و احداثی حاج ملاباقر شده است. پس از مدتی شهرت یافت که آن حضرت به وسیله ی حاج سید اسدالله رشتی اصفهانی، قرض های حاج ملاباقر را ادا فرموده است.

حاج ملاباقر خود چنین می گوید: جهت رفع گرفتاری و قرض و پریشانی به حضرت ولی عصر، عجل الله تعالی فرجه شریف، متوسل شدم و راه نجات را از ایشان خواستم. در یکی از روزها، هنگام صبح، پیرمرد باغبان یزدی که مردی صالح بود و در باغ صاحبیه کار می کرد، در مسجد سهله در صف وسط مسجد نشسته بود و مشغول تعقیب و دعا خواندن بوده که شخص محترم و بزرگواری را می بیند که به او می فرماید: حاج ملاباقر این باغ را نمی فروشد؟ گفتم: تمام باغ را نه، ولی چون مقروض است، بعضی از آن را شاید بفروشد.

فرمود: تو نصف این باغ را از طرف او به من به مبلغ یکصد تومان بفروش و پول آن را بگیر و به او برسان.

گفتم: من در این مورد از او اجازه و وکالت ندارم.

فرمود: بفروش و پولش را بگیر. اگر قبول نکرد و اجازه نداد، پولش را پس بیاور.

گفتم : در این باب احتیاج به سند و شاهد دارد و تا آن که خود او نباشد، ممکن نیست.

فرمود: میان من و او سند و شاهد لازم نیست.

هر قدر که آن شخص اصرار فرمود، من قبول نکردم.

فرمود: من پول را به تو می دهم ببر و تو را در معامله وکیل خود می کنم. اگر فروخت از برای من خریداری کن و پولش را بده و اگر قبول نکرد، پول را بیاور.

پیرمرد یزدی باغبان می گوید: با خود گفتم: پول مردم را گرفتن و بردن هزار نوع زحمت و درد سر دارد. قبول نکردم و به او گفتم: من تمام روزها، صبح برای نماز در این محل هستم. از او می پرسم و جواب آن را به تو می رسانم.

چون این بشنید برخاست و از مسجد بیرون رفت.

حاج ملاباقر می گوید: چون پیرمرد باغبان این جریان را گفت، به او گفتم: چرا نفروختی؟ تو که خود می دانی من به تنهایی از عهده ی مخارج این باغ برنمی آیم و علاوه بر آن مقروض نیز هستم. از این گذشته امروز تمام این باغ را کسی به این قیمت نمی خرد.

باغبان گفت: که من اذن نداشتم و نمی توانستم بدون اجازه ی مالک باغ آن را معامله کنم، اکنون که به این معامله راضی هستی، چون وعده کرده ام که فردا جواب او را بدهم، شاید فردا بیاید.

حاجی ملاباقر به او می گوید: به هر طور شده است، معامله را انجام بده.

فردا صبح از آن شخص بزرگوار خبری نشد. حاجی بهبهانی به باغبان می گوید: هر طور شده است او را در نجف یا کوفه و باغات اطراف پیدا کند و معامله را انجام بدهد.

او هر چه می پرسد و از هر کس سؤال می کند، آن شخص را با آن نشانه ها، ندیده بودند و نمی شناختند.

حاجی مأیوس و متحیر می شود. پس از مدتی در یکی از شب ها که حاجی بابت قروض خود و پریشانی حال و گرفتاری و عیال مندی و ترس از رسوایی می اندیشیده، به خواب می رود. و در عالم رؤیا شرفیاب محضر مقدس و منوّر حضرت صاحب الامر، عجل الله تعالی فرجه شریف، می گردد. آن حضرت می فرماید: حاج ملاباقر پول باغ در نزد حاج سید اسدالله است. برو از او بگیر.

می گوید: من از خواب بیدار شدم و بسیار خوش حال و مسرور بودم، لکن پس از اندکی تأمّل با خود گفتم: شاید این خواب، بقیه ی خیال اوّل شب بوده است که «النّوم بقیة الخیال» و شاید اظهار آن به سید، موجب بدخیالی او درباره ی من شود و تصور کند که من دروغ می گویم و می خواهم بدین وسیله، چیزی از او بگیرم.

درهر حال با خود گفتم: سید، مرد بزرگی است و مرا هم می شناسد و می داند که اهل این گونه حرف ها نیستم و بیان خواب نیز اگر نفع نداشته باشد، ضرر هم نخواهند داشت، ضمناً دروغ هم نگفته ام که عندالله مؤاخذ باشم.

صبح بعد از ادای نماز صبح که عازم رفتن به صحن مطهر و حجره ی کتابفروشی بودم، چون به دَر خانه سید ـ که در مسیر من بود، رسیدم توقف کردم و آهسته حلقه در را حرکت دادم. بلافاصله صدای سید از بالاخانه بلند شد که «حاج ملاباقر هستی؟ توقف کن که آمدم.». چون مرا به اسم صدا زد، با خود گفتم شاید مرا از دور که می آمده ام دیده است. سید فوراً از پله ها پایین آمد. با شب کلاه و لباس خلوت، در را گشود و کیسه پولی به دست من نهاد و گفت: «کسی نداند» و در را بست و رفت، بدون آن که دیگر سخنی بگوید.

چون بیاوردم و شماره کردم، یکصد تومان بود و تا زمانی که سید حیات داشت، من این واقعه را به کسی نگفتم.[47]

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

عالمان مرتبط

جدیدترین ها در این موضوع

No image

بررسی تطبیقی دوران امامت امام حسن مجتبی و امام حسین(عليهم السلام)

در مطالعه تاريخ و شرايط زماني سالهاي بعد از شهادت امير المؤمنين عليه السلام می توان دریافت که گرچه عدۀکثيري از کوفيان و اهل عراق آن زمان، با امام مجتبی (ع)، خلف صالح امام علی عليه السلام بيعت کردند، اما شرايط خاص و ویژه ای در کوفه حاکم بود.
No image

حلم وبردباری امام حسن مجتبی علیه السلام

امام حسن علیه السلام دو تا صفت داشته که خیلی بروز داشتند. یکی حلم و برد باری و یکی هم حسن خلق بود. انشاالله یک ذره از حلم حضرت به ما عنایت کنند. آقا پای منبر خطیب شامی نشستند خطیب به آقا اهانت می کرد اما آقا این جا مامور به تحمل است.
No image

بررسی ابعاد مختلف شخصیت امام حسن مجتبی علیه السلام

تجسم حلم امیرالمؤمنین تجسم حسن زهرای مرضیه تجسم حیا اباعبدالله و تصویر و تجسم و تمثیل عقل و خرد و اندیشه امام مجتبی علیه السلام است.
No image

مظلومیت امام حسن مجتبی علیه السلام

هر وقت کسی خدا را فراموش کرد خدا برایش یک شیطان را مسلط می کند.شیطان تاریکی و بدی است. یاد خداهم نور و جمع کل خوبی ها است. هر چه قدر که نور باشد تاریکی از بین میرود.

پر بازدیدترین ها

No image

حلم و بردباری در سيره اخلاقي ائمه معصومين

هدف تمامي اديان و پيامبران الهي و ائمه معصومین علیهم السلام تربیت آدمی و دعوت به فضائل اخلاقی میباشد. و در دين اسلام به عنوان آخرين و کاملترين دين خدا، مکارم اخلاق، و خويهاي پسنديده از جايگاه ويژه اي برخوردارند چنانکه اخلاق يکي از غايات مهم بعثت است که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) آن را بيان فرموده است.
No image

تربيت فرزند در سيره معصومان (عليهم السلام)

بانگاهي هر چند اجمالي به آيات و رواياتي كه در مورد فرزند وارد شده، مي توان به نگرش عميق اسلام درباره فرزند و جايگاهش در انديشه اسلامي پي برد. فرزندان نعمت هاي الهي نزد والدين اند، هم مي توان آنها را بر انجام اعمال ناشايست و خلاف فطرت الهي شان به خاك ذلّت و پستي نشاند.
No image

پیامبر، نور هدایت عوالم

نبی اکرم (ص)، اشرف و سرآمد همه مخلوقات الهی است. از عالم ملائکه تا عالم انس و جن و سایر عوالم، همه تحت پوشش این وجود مقدس هستند. هر فیضی که به هر مخلوقی در عالم می رسد، به تبع ایشان است.
No image

سیره پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم

در روایت است تا صلوات است برای شما بهره است. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: جفا کارترین مردم به من کسانی هستند که اسم من را بشنوند و صلوات نفرستند.
Powered by TayaCMS