دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

حادثه تخت فولاد اصفهان

No image
حادثه تخت فولاد اصفهان

حادثه تخت فولاد اصفهان

حاج آقا جمال گلپایگانى زمانى که در اصفهان بود، به دستور استادان خود جهانگیرخان قشقایى و آخوند کاشى، شب هاى پنج شنبه و جمعه به قبرستان تخت فولاد که در اطراف اصفهان بود، مى رفت و قدرى در عالم مرگ و ارواح در فکر فرو مى رفت و سپس به عبادت مى پرداخت و صبح به اصفهان بر مى گشت.

وى مى فرمود: شبى از شب هاى زمستان که هوا خیلى سرد بود و برف هم مى آمد من براى تفکر درباره ارواح و ساکنان وادى آن عالم از اصفهان حرکت کردم و به قبرستان تخت فولاد رفتم و در یکى از حجرات آن جا نشستم و خواستم دستمال خود را باز کرده چند لقمه اى غذا بخورم و بعد بخوابم، تا در حدود نیمه شب بیدار و مشغول کارها و دستورات خود از عبادت گردم در این حال در مقبره را زدند تا جنازه اى را که از ارحام و بستگان صاحب مقبره بود آورده بودند، آن جا بگذارند و شخص قارى قرآن که متصدى مقبره بود، مشغول تلاوت قرآن بود تا آن ها صبح بیایند و جنازه را دفن کنند.

آن جماعت جنازه را داخل مقبره گذاردند و رفتند. قارى قرآن هم مشغول تلاوت قرآن شد. من همین که دستمال را باز کردم و خواستم مشغول خوردن غذا شوم دیدم که ملائکه عذاب آمدند و مشغول عذاب کردن آن میّت شدند.

بقیه ماجرا را مرحوم سید جمال الدین چنین بیان مى کند:

«چنان گرزهاى آتشین بر سر او مى زدند که آتش به آسمان زبانه مى کشید و فریادهایى از آن مرده برمى خاست که گویى تمام آن قبرستان عظیم را متزلزل مى کرد. نمى دانم اهل چه معصیتى بود از حاکمان جائر و ظالم بود که این طور مستحق عذاب بود؟ و ابداً قارى قرآن متوجه این جریان نبود و با خیال آسوده بر سر جنازه نشسته و به تلاوت قرآن مشغول بود. من از مشاهده این منظره از حال رفتم، بدنم لرزید، رنگم پرید، به صاحب مقبره اشاره کردم که در را باز کن من مى خواهم بروم، اما او نمى فهمید من چه مى گویم. هر چه مى خواستم حرف بزنم، اما زبانم قفل شده و حرکت نمى کرد. بالاخره به او فهماندم: چفت در را باز کن، مى خواهم بروم. گفت: آقا! هوا سرد است، برف روى زمین را پوشانیده و در راه گرگ است، تو را مى درند. هر چه مى خواستم بفهمانم به او که من طاقت ماندن ندارم، اما او ادراک]درک [نمى کرد. به ناچار خود را به در اطاق کشاندم، در را باز کردم و من خارج شدم و تا اصفهان با آن که مسافت زیادى نیست، بسیار با سختى آمدم و چندین بار به زمین خوردم آمدم در حجره، یک هفته مریض بودم و مرحوم آخوند کاشى و جهانگیرخان قشقایى مى آمدند حجره و استمالت مى کردند و به من دوا مى دادند و جهانگیرخان براى من کباب باد مى زد و به زور به حلق من فرو مى برد تا کم کم قدرى قوّت گرفتم.»([17])

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

مقام اخوت ولی خدا

متن سخنرانی مقام اخوت ولی خدا در موضوع ویژگی های ولایت اهل بیت علیه السلام در این بخش قرار دارد.
No image

معرفت به ولیّ خدا

در این متن به معرفت به ولیّ خدا با موضوع ویژگی های ولایت اهل بیت علیه السلام پرداخته شده است.
No image

لزوم جریان ولایت در حکومت

در این متن به لزوم جریان ولایت در حکومت با موضوع ویژگی های ولایت اهل بیت علیه السلام پرداخته شده است.
No image

لزوم تسلیم به ولی خدا

متن سخنرانی لزوم تسلیم به ولی خدا در موضوع ویژگی های ولایت اهل بیت علیه السلام در این بخش قرار دارد.
No image

فرهنگ شیعه، تسلیم ولایت بودن

متن سخنرانی فرهنگ شیعه، تسلیم ولایت بودن در موضوع ویژگی های ولایت اهل بیت علیه السلام در این بخش قرار دارد.

پر بازدیدترین ها

No image

حقیقت ولایت انبیا و ائمه (علیهم السلام)

متن سخنرانی حقیقت ولایت انبیا و ائمه (علیهم السلام) در موضوع ویژگی های ولایت اهل بیت علیه السلام در این بخش قرار دارد.
No image

فرهنگ شیعه، تسلیم ولایت بودن

متن سخنرانی فرهنگ شیعه، تسلیم ولایت بودن در موضوع ویژگی های ولایت اهل بیت علیه السلام در این بخش قرار دارد.
No image

ولایت؛ نعمت مورد سوال در قیامت

در این بخش متن سخنرانی با عنوان ولایت؛ نعمت مورد سوال در قیامت در موضوع ویژگی های ولایت اهل بیت علیه السلام آورده شده است.
No image

لزوم تسلیم به ولی خدا

متن سخنرانی لزوم تسلیم به ولی خدا در موضوع ویژگی های ولایت اهل بیت علیه السلام در این بخش قرار دارد.
No image

نقش ولایت در تعالی انسان

در این متن به نقش ولایت در تعالی انسان با موضوع ویژگی های ولایت اهل بیت علیه السلام پرداخته شده است.
Powered by TayaCMS