24 آبان 1393, 14:3
كلمات كليدي : ادبيات ،هنر، پارناس، هنر براي هنر، پارناسيسم، مكتب رمانتيك، پارناس معاصر، پارناسين، مكتب سمبوليسم.
نویسنده : سمیه شیخزاده
پارناسیسم، مکتبی ادبی است که در نیمه دوم قرن نوزدهم یعنی در حدود سال 1860 تا 1880 در اروپا رواج داشت. شکوفایی این مکتب همزمان با افول مکتب رمانتیک صورت پذیرفت. خاستگاه این جنبش ادبی کشور فرانسه بود. مکتبپارناسیسم مکتبی شکلگراست که به زبان و فرم ظاهری آثار ادبی بیش از محتوای آن توجه دارد؛ چرا که هدف هنر را تنها درک زیبایی و لذت بردن از آن میداند. نام این مکتب برگرفته از کوهی به نام پارناس در یونان است. این کوه، بر اساس اساطیر یونانی دارای دو قله بوده که هر یک از آنها جایگاه یک ایزد بوده است. یکی دیونوسوس ایزد گیاهان و شراب، و دیگری آپولون، ایزد شعر و موسیقی که به همراه موزها (نه ایزد بانوی نگهبان هنر) در آن قلهها ساکن بودهاند. از آنجا که پایهگذاران پارناسیسم مجموعه شعری را با عنوان «پارناس معاصر» در سال 1886 به چاپ رساندند، بعدها این مکتب با این نام خوانده شد و به پیروان آن پارناسین اطلاق گردید.[1]
پیشگامان پارناسیسم در ابتدا پیرو مکتب رمانتیسم بودند. مثلاً تئوفیل گوتیه (1811-1872 م) از شاگردان و هم فکران ویکتور هوگو بود. رمانتیکها با پناه بردن به تاریخ میکوشیدند تا از واقعیتهای زمان خود بگریزند. پایه هنر رمانتیک بر احساس گرایی و ذهن گرایی بود. پس از مدتی گوتیه از این مکتب فاصله گرفت و کوشید تا هنر خود را در سطح بالاتری عرضه کند. او و همفکران تازهاش بر این عقیده بودند که احساس گرایی صرف و غیرعادلانه نمیتواند منجر به آفرینش آثار هنری ماندگار و با ارزش شود.
گوتیه در مقدمهای که بر کتاب «مادموزال دوموپن» نوشت، عقاید خود را مطرح کرد و از نظریه «هنر برای هنر» دفاع نمود او در آنجا نوشت: «فقط چیزی واقعاً زیباست که به درد هیچ کاری نخورد. هر چیز مفیدی زشت است؛ زیرا احتیاجی را بیان میکند و احتیاجات انسان مانند مزاج بیچاره و عاجز او، پست و تنفر آور است.»[2] طبق این نظریه که تحت تأثیر آرای کانت در اروپا رواج داشت، هنر باید به عنوان عنصری مستقل و جدا از اهداف اجتماعی و اخلاقی مورد توجه قرار گیرد. به بیان دیگر هنر نباید در خدمت اخلاق و جامعه باشد. بررسی مشکلات اجتماعی و آموزش مسائل اخلاقی کار هنر نیست. هدف هنر تنها کمال بخشیدن به زیبایی است. هنر وسیله نیست، بلکه هدف است و این هدف همان رسیدن به زیبایی محض است. کانت عقیده داشت: «ذات زیبایی مستقل و جدا از منافع مادی است یک اثر هنری ذاتاً ویژگیهایی دارد که زیبایی را برای خود فراهم میکند. زیبایی محض در یک اثر هنری جز در تصویر «فرم» آن متجلی نیست.»[3]
این گونه بود که پاناسینها برای فرم ادبی اهمیت ویژهای قائل شدند و بر رمانتیکها به سبب بی دقتی در فرم آثارشان خرده گرفتند.
این گروه کم کم به رهبری شارللوکنت دولیل، افکار خود را در سطح جامعه ادبی گسترش دادند. آنها پس از جدا شدن از زمانتیکها هنر خود را از سطح عامه مردم بالاتر بردند و با زبان زیبا و فاخر خود، هوادارانی از قشرهای ممتاز جامعه برای خود دست و پا کردند.
پارناسینها میکوشیدند در آثار خود ضمن توجه فراوان به فرم و قالب از زبانی سنجیده و علمی استفاده کنند. این موضوع نیز یکی دیگر از تفاوتهای آنان با رمانتیکها بود. رمانتیکها قلب و دل را منبع معرفت میدانستند، ولی پارناسینها بر این باور بودند که علم تنها راه رسیدن به شناخت است. نگاه آنها به تاریخ و اسطوره نیز ریشه در همین دیدگاه داشت؛ یعنی هدف آنها از توجه به این دو مقوله، آموزش است.
کاربرد زبان هنری ظریف، دقیق و علمی در کنار استفاده از تصاویر شعری پیچیده و تخیل و توصیف سبب شد که فهم آثار آنها برای عوام اندکی مشکل باشد. از این رو، این ادبیات بیشتر مورد توجه قشر ممتاز و تحصیل کرده جامعه قرار گرفت. یادآوری این نکته ضروری است که این زبان زیبا و فاخر لزوماً باعث آفرینش آثاری با محتوای متعالی نشد؛ چرا که زیبایی بسیاری از آثار این مکتب در همان فرم و قالب خلاصه میشود و معمولاً محتوا اهمیت چندانی ندارد.
به طور خلاصه اصول مکتب پارناسیسم را این گونه میتوان برشمرد: 1.وسواس در کاربرد تکنیک قوی در شعر و توجه به کمال شکل و زیبایی آن؛ 2. توجه به عینیت شعر و دخالت ندادن احساسات در آن؛ 3. توصیف دقیق؛ 4. توجه زیاد به وزن و قافیه پردازی؛ 5. وابستگی به نظریه هنر برای هنر. [4]
برخی از این اصول مانند دخالت ندادن احساسات شاعر و نویسنده در اثر خود و نیز توجه به هنر و آثار تمدنهای کهن مانند رم و یونان، این مکتب را به مکتب کلاسیسم نزدیک مینماید. آنها نیز مانند کلاسیکها دوران طلایی هنر را در این فرهنگها جست و جو میکردند.
از نویسندگان و شاعران مکتب پارناسیسم میتوان به این افراد اشاره کرد: تئودور بانویل، ژوزه ماریا دوهره ویا، فرانسوا کوپه، سوینبرن، آستین دابسون و اندرولانگ.[5]
این مکتب در سال 1880 رو به افول نهاد و رفته رفته جای خود را به مکتب سمبولیسم بخشید.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان