كلمات كليدي : پاپ، يوحناي يازدهم، كاتوليك، ماروزيا، تئوفيلاكت
نویسنده : محمد صادق احمدي
رهبران کلیسا مانند رهبران سایر گروهها و فرق در تمام ادیان از اهمیت خاصی برخوردارند. این بدو جهت است: از یک سو به عنوان یک شخصیت برجسته، آراء و اندیشههای ایشان تبدیل به آموزهها و باورهای پیروان میشود و از طرف دیگر رهبری سیاسی و اجتماعی پیروان ایشان با نوع نگرش ایشان به حوادث اجتماعی گره خورده است.
پاپهای کلیسای کاتولیک نیز در میان سایر رهبران ادیان از جایگاه والایی برخوردارند؛ زیرا ریاست ایشان ریاست بر پرجمعیتترین فرقه مسیحی است و طبیعتا گستره پیروان و مؤمنان به مذهب کاتولیک بر اهمیت شأن و جایگاه پاپی میافزاید. بنابر این بررسی زندگی سیاسی- دینی این شخصیتها و کنکاش در اندیشهها و باورهای ایشان ضروری به نظر میرسد.
یکی از پاپهای کلیسای کاتولیک که در دورانی پر از آشوب و نوسان به این جایگاه دست یافت، پاپ یوحنای یازدهم بود.
یوحنای یازدهم: فرزند نامشروع یک پاپ!
بسیاری معتقدند که پاپ یوحنای یازدهم فرزند نامشروع پاپ سرگیوس سوم و ماروزیا بود. ماروزیا در زمان پاپ سرگیوس، زیباترین زنان رم بشمار میرفت و عده زیادی خواهان و دلبستهاش بودند که پاپ سرگیوس سوم نیز از این قاعده مستثی نبود و نتیجه بیاخلاقی او تولد نامشروع پاپ یوحنای یازدهم بود.[1] البته برخی نیز این روایت را تکذیب کردهاند، اما مورخان موثقی به صحت این روایت اذعان کردهاند و این مسأله با توجه به فساد کلیسای کاتولیک در قرن دهم امری طبیعی به نظر میرسد. اما این روایت چه راست باشد و چه دروغ؛ یک امر مسلم است و آن اینکه انتخاب شدن پاپ یوحنای یازدهم به این مقام در نتیجه نفوذ فوقالعاده ماروزیا بوده است.
البته کتابهای ضبط وقایع پاپی تأکید دارند که پاپ یوحنای یازدهم قطعا فرزند ماروزیا و سرگیوس سوم بوده است، اما به نظر کلیسای کاتولیک هنوز جای سؤال در این مورد باقی است. برخی معتقدند که او حاصل ازدواج نخست ماروزیا با آلبریک اسپولتویی است، همو که فرزند دیگری بنام آلبریک دوم نیز داشت. پاپ یوحنای یازدهم در مسند پاپی همواره از سوی مادرش کنترل میشد و نفوذ مادرش بود که پشتوانه او به شمار میرفت. این مساله تا جایی شدت یافت که وقتی ماروزیا با همسر سومش که پادشاه ایتالیا بود، ازدواج کرد، یوحنای یازدهم به عنوان پاپ و گواه در این مهمانی حضور داشت.
زمامداری یوحنا و دوره آشفته الهیات مسیحی
فرهنگ مسیحی در قرن دهم با سقوط امپراتوری کارولنژی متحمل آسیبهای جدی شد. زیرا در این زمان مدارس عموما اهمیت خود را از دست داده بودند. فقر فرهنگی در این زمان بحدی بود که تشکیل یک دیر بندیکتی برای عبادت از نظر فرهنگی گام بلندی به پیش محسوب می شد.[2]
وضعیت نابسامان این دوره به گفته مورخان از اعتراضهای شورای عالی روحانیون که در سال 909 تشکیل شد بخوبی هویداست:
«شهرها از سکنه خالی شده اند، دیرها ویران و سوخته، مملکت خالی از دیار شده است... همچنان که انسانهای نخستین بدون قانون زیست میکردند... اکنون نیز هر کس به کاری دست می زند که به نظرش نیکوست و قوانین را اعم از الهی و بشری حقیر میشمرد... توانا بر ناتوان ستم میکند؛ جهان مالامال از تعدی بر مسکینان و یغمای اموال روحانیون است... افراد بشر مثل ماهیهای دریا یکدیگر را میبلعند...[3]
پاپ یوحنای یازدهم در همین زمان، زمام امور جهان مسیحیت را بدست گرفت، اما نه تنها کمکی به کلیسا نکرد، بلکه با بیکفایتی خود کلیسا را بیشتر به سوی نابودی کشانید.
انحطاط دستگاه پاپی[4]
همانطور که گفته شد در زمان یوحنای یازدهم، فرهنگ عمومی دینی جامعه به پایینترین حد خود رسیده بود و این نکته بیشتر از افول سیستم پاپها نشأت میگرفت. در این زمان دستگاه پاپی آنچنان ضعیف شده بود که دیگر انتخاب پاپ، یک وظیفه دینی و درون کلیسایی صرف نبود و هر کسی که برای خود قدرتی تصور میکرد به اندازه قدرتش در این انتخاب خود را سهیم میدانست؛ زیرا دستگاه پاپی به منزله بنگاه خیریهای بود که از سراسر جهان برای آن عوایدی سرازیر میشد و میزان نزدیکی به پاپ را نزدیکی به این ذخایر مادی را تعیین میکرد. در این زمان دستگاه پاپی به پایینترین درجات در تاریخ خلافت روحانی رم رسیده بود.[5]
البته این حرکت از ابتدا و ناگهانی در قرن دهم واقع نشد، بلکه زمینههای وقوع آن در قرن نهم بود، زمانی که در سال 878 پاپ یوحنای هشتم را دستگیر کرده و آنقدر گرسنگی دادند تا با تفویض امپراتوری مقدس به کارلومان موافقت کند. یا زمانی که به دستور پاپ استفان ششم، جسد پاپ فورموسوس را از تابوت در آوردند و برای محاکمه بر تنش لباسهای ارغوانی پوشاندند. سپس در حضور شورایی از روحانیون کلیسا او را به اتهام نقض قوانین کلیسایی محاکمه و محکوم کردند و پس از عریان کردن، جسد مرده او را تکه تکه کرده و بدنش را به رودخانه تیبر انداختند. و پس از این واقعه خود استفان را در زندان خفه کردند. اما در قرن دهم وضع از این بدتر شد و کار به جایی رسید که گاهی مسند پاپی بازیچهای بود در دست افراد رشوهگیر و جنایتکار و یا افرادی که زنان اشرافی و بی بند و بار به آنها دل بسته بودند.
در نیمهی نخست قرن دهم، انتخاب پاپ زیر نفوذ مستقیم خانواده تئوفیلاکت (از مأموران عالیرتبه کاخ پاپی) بود. نفوذ این خانواده به حدی بود که ماروزیا دختر تئوفیلاکت با اقداماتی که انجام داد مقدمات پاپ شدن معشوقش، سرگیوس سوم، را فراهم کرد و سرگیوس نیز از سال 904 تا سال 911 در این سمت باقی ماند. تئودورا همسر تئوفیلاکت نیز بیکار نبود و به دنبال دخترش در سال 914 سبب انتخاب یوحنای دهم به مقام پاپی شد. مورخان روایت کردهاند که یوحنا با تئودور روابطی داشت و دیگران نیز متوجه این موضوع شده بودند، اما شواهد کافی برای این قضیه اقامه نشد و یوحنا، جان سالم به در برد. پس از مادر دوباره نوبت به دختر رسید. به این ترتیب که ماروزیا به همراه چندمین شوهرش تصمیم به انتخاب پاپ جدیدی گرفتند و به این منظور ابتدا یوحنای دهم را به زندان افکندند و سپس همین پاپ یوحنای یازدهم را که به نظر عامه مردم پسر حرامزاده او از سرگیوس سوم بود، بر مسند پاپی نشاندند.
این جریان با انتخاب یوحنای دوازدهم (که نوه ماروزیا بود) در سال 955 ادامه یافت تا اینکه امپراتوری اتو در سال 962 با قبول تاج از همین یوحنای دوازدهم رقم خورد. یوحنای دوازدهم آنقدر نالایق بود و مرتکب اعمال ننگین میشد که خود اتو با تشکیل شورای روحانیون اقدام به محاکمه او کرد.
این جریانات ماجراهای فضاخت باری مانند فروش منصب پاپی[6] در تمام طول این قرن ادامه یافت و سیستم روحانی و معنوی مسیحیت را در این قرن با چالشهای جدی مواجه کرد.
در حقیقت پاپهایی مانند یوحنای دهم، یازدهم و دوازدهم بازیچهای در دست افراد دنیاپرست و شهوتران بودند. این مساله به حدی عیان است که حتی کلیسای کاتولیک نیز در گزارش سرگذشت افرادی مانند یوحنای یازدهم نتوانسته این حقایق تکاندهنده را کتمان کند.
پایان امر پاپ یوحنا
پاپ یوحنا در اواخر عمر حتی از حمایت مادرش نیز برخوردار نبود و علت اصلی این امر کاهش نفوذ مادرش بود. زیرا در نتیجه شورشی که در سال 932 در رم انجام شد و رهبری آن را آلبریک به عهده داشت، شوهر سوم ماروزیا مجبور شد به "پاویا" پناهنده شود. ماروزیا نیز دستگیر شده و به زندان اقکنده شد. اما آلبریک که اکنون مرد اول شهر رم به شمار میرفت خود را شاه رم معرفی کرد. حکومت او در رم آنهم به شکل موثر و کارا حدود 20 سال دوام آورد.
اما این شرایط وضعیت پاپ یوحنا را به مراتب بدتر از گذشته نمود؛ زیرا اکنون او زندانی آلبریک شده بود و فقط به انجام امور عبادی و معنوی خود مشغول بود. تنها در برخی موارد که میتوانست کاری از پیش برد، امتیازات خاصی را به افرادی میبخشید؛ مثلا در پاسخ به درخواست قدیس "اُدو" از کلونی به او امتیازات ویژه زیادی عطا کرد و به کلونی استقلال بخشید. در کل، زندگی و حیات دینی و سیاسی پاپ یوحنای یازدهم با امپراتوران بیزانسی گره خورده بود.
سرانجام در دسامبر سال 935 و یا ژانویه سال 936 پاپ یوحنای یازدهم چشم از جهان فرو بست و در کلیسای لاتران به خاک سپرده شد.[7]