كلمات كليدي : پاپياس، اسقفان قرن دوم، پدران رسولي، پدران كليسا، متون مذهبي گمشده، اعتبار سندي متي، اوزيبيوس
نویسنده : محمد بخارائي (رفايي)
پاپیاس (یونانی: ( Παπίας یکی از اسقفهای کلیسای کهن بوده است، و در زمره مقدسان شمرده شده است. اوزبیوس او را اسقف هیراپولیس[1]، شهری در جنوب غربی ترکیه امروزی، در آسیای صغیر، که نباید با هیراپولیس در سوریه اشتباه شود، خطاب کرده است.[2]
اثر پاپیاس به نام " تفسیر گفتههای[3]خداوند" - λογίων κυριακῶν ἐξηγήσεις- که در قالب پنج کتاب بوده است، یکی از نخستین آثار تفسیری در جامعه مسیحی برای گفتههای عیسی مسیح بوده است، که شاید بتوان بخشهایی از آن را در انجیل متی و لوقا یافت. بهر حال این کتاب اکنون در دسترس نیست مگر به صورت نقل قولهایی که در آثار نویسندگان بعد از وی وجود دارد.[4] این نویسندگان اغلب با پاپیاس فاصله زمانی نسبتا طولانی دارند ولی از آنجایی که اثر پاپیاس و یا بخشهایی از آن را در اختیار داشتهاند از آن نقل قولهایی آوردهاند. از جمله اینکه ایرنائوس اهل لیون[5] در اثر خود "بر علیه بدعتها"[6] و پس از وی توسط اوزبیوس[7] در اثرش با عنوان " تاریخ اجتماعی کلیسا"، که قدیمیترین تاریخ بر جای مانده از تاریخ کلیسا میباشد، به فقراتی از آن اشاره کردهاند.
تفسیر پاپیاس نه تنها توسط ایرنائوس مورد استفاده بود،بلکه توسط اوریگنس و الاهیدانان غربی تا زمان "ویکتورینوس پتیا"[8] مورد استفاده بوده است. شهادتهای پاپیاس در اثر خود، موجب پدید آمدن مشکلات عدیدهای در رابطه با شکلگیری متون اناجیل شده است. از جمله،نسخه آرامی انجیل متی، هویت دو نفر به نام یوحنا، و سوالات بسیاردیگری در مورد کلیسای کهن که همگی اشکالاتی تاریخی را بر عقاید رایج مسیحیت وارد کرده است. بر طبق برخی نقلها وی نهایتا شهید شده است.[9]
اوزیبیوس گزارشگر پاپیاس
اوزبیوس اشاره ای به اثر پاپیاس "تفسیر گفتههای خداوند" نموده است و نقل میکند، در ابتدای این اثر پاپیاس اظهار کرده که تلاش اصلی او برای حفظ حقیقت است، و اینکه او مجموعهای از سنت حواریون، گفتههایی که هم شامل کلمات و هم شامل کردار است، را که توسط کشیشها برای وی نقل شده جمعآوری میکند.[10]
اوزیبیوس در بخش دیگری آورده، پاپیاس در مقدمه اثر خود میگوید: "من بدون شک در کنار تفسیر خود هر آنچه از بزرگان به دقت یاد گرفتهام را میآورم. من مانند توده مردم از کسی که زیاد صحبت میکند لذت نمیبرم، بلکه از کسی لذت میبرم که حقیقت را به من میآموزد، و کسانی که فرامین واقعی رسیده از خدا را برای ایمان بازگو میکنند و خود از چشمه ایمان بهره بردهاند".[11]
لذا پاپیاس گزارش میدهد که او چیزهایی را که به صورت شفاهی از حواریون و قدیسان شنیده و از عیسی مسیح نقل میکنند جمع آوری نموده است. برخی معتقدند او نخستین کسی است که نسبت به برخی سنتهایی که تا آن زمان در جامعه مسیحیان به صورت شفاهی وجود داشته شهادت میدهد.[12]
اوزبیوس برای پاپیاس اعتبار کمتری قائل است و این شاید بخاطر تاثیری باشد که اثر وی از طریق امثال ایرنائوس و دیگران، در رواج اعتقاد به حکومت هزار ساله مسیح، که به زودی در عصر طلایی به اوج خود رسید، ایفا نمود.
اوزبیوس، پاپیاس را مردی با توانایی عقلانی پائین معرفی میکند،[13] کسی که زبان تمثیلی سنتهای رسولی را نشناخت. بهر حال، به اعتقاد بسیاری هزارهگرایی مورد نظر پاپیاس، نسبت به مسیحیت واقعی عصر پدران رسولی بسیار نزدیکتر از آنچیزی است که اوزبیوس تشخیص داده بود. بنا بر آنچه آتاناسیوس سینایی و کلمنت اسکندرانی و آمونیوس گفتهاند او روزهای ششگانه و موضوع بهشت را اشاره تمثیلی به مسیح و کلیسا میدانسته است.[14]
ایرنائوس نیز از این کتابها نام میبرد و میگوید او شاگرد یوحنا و همراه و مصاحب پولیکارپوس میباشد و اضافه میکند پاپیاس در ابتدای کتاب خود، خود را شاگرد حواریون قدیس معرفی کرده است.[15]
تاریخ پاپیاس
ایرنائوس در اواخر قرن دوم میلادی در اثر خود " علیه بدعتها" راجع به تاریخ نگاشتههای پاپیاس میگوید "پاپیاس شاگرد یوحنا و مصاحب پولیکارپوس بود".[16] این در حالی است که پولیکارپوس قبل از سال 69 میلادی متولد شد. با توجه به این شهادت، و شهادتهایی که اوزبیوس از مقدمه پاپیاس بر اثر خودش گزارش میکند، و نیز بخشهایی که در رساله ایگناتیوس آمده، همه اشاره به این دارند که وی در ربع اول قرن دوم میلادی به رشد و نمو خود رسیده بوده است.[17]
اوزبیوس، که در کنار کلمنت و ایگناتیوس و در زمان حکومت تراجان[18] با این شخصیت سر و کار داشت، اظهار میدارد که او اثر خود را حدود سال 110 میلادی و نهایتا تا قبل سال 130 میلادی نگاشته است. این در حالی است که بسیاری از دانشمندان معتقدند این کار زودتر از اینها انجام شده است.
به هر حال هیچ واقعیت مسلمی با این مسأله، مخالف نیست که سالهای 60 تا 135 را دوران حدودی زندگی پاپیاس بدانیم.[19]
پاپیاس و اناجیل اربعه
· متی و مرقس
اوزبیوس در مورد منشا و ریشه انجیل متی و انجیل مرقس از پاپیاس چنین نقل میکند که مرقس هر آنچه پطرس حواری به یاد میآورد به دقت یادداشت مینمود و مانند مفسر کلام او بود. مرقس نه از مسیح چیزی شنیده بود و نه وی را مصاحبت نموده بود، ولی همانطور که گفته شد او مصاحب پطرس بود. مرقس اهتمام خاصی داشت تا همه چیزهایی را که شنیده بود بنگارد و نیز چیزی اضافه به آنها داخل نشود.[20]
در مورد متی، پاپیاس مدعی است متی این گفتههای خداوند (حضرت عیسی) را به عبری نوشت.[21] ایرنائوس معتقد است این مطلب از عادات و رسوم عبرانی و یهودی که در انجیل متی مشهود است نیز قابل برداشت است.[22]
گفتههای پاپیاس و تزلزل در سند متی
کلیسا از اوایل قرن 2م این انجیل را به متی نسبت میداد و دلیلش این بود که اولاً، به عنوان کتاب منسوب متی است و ثانیاً،یوسبیوس در قرن 4م. از پاپیاس قرن 2م. نقل میکند که متی انجیل خود را به زبان عبری نگاشت ولی محققان جدید دو دلیل یاد شده را کافی نمیدانند. میدانیم بین واسطههای این شهادت، انقطاع زمانی زیادی وجود دارد و شهادتی که حسی نباشد، قابل اعتماد نیست. علاوه بر این محققان، جدید انتساب این انجیل را به متی رد میکنند؛ زیرا گفته پاپیاس نمیتواند بر این انجیل منطبق باشد.
کشیش فهیم عزیز میگوید: "متی خود یکی از حواریون و شاهد زندگی عیسی مسیح بوده، در حالی که مطالب این انجیل از انجیل مرقس گرفته شده است و مرقس حواری نبوده و این نمیتواند قابل قبول باشد".[23]
از طرف دیگر پاپیاس گفتهاش را حدود ۱۲۰-۱۳۰ میلادی، تقریباً پنجاه سال پس از اینکه کتاب در گردش بود، بیان کرده است. به گفته پاپیاس: "متی "لگیا"[24] را به زبان عبری تالیف کرد و هر کسی آن را آنگونه که میتوانست تعبیر کرد. محقق بارت ارمن میگوید که این اشاره به انجیلی که ما داریم نیست زیرا متخصصین عهد جدید در اینکه انجیل مربوطه به زبان یونانی نوشته شده و نه عبری هم صدا هستند.[25]
برخی دانشمندان معتقدند گفته پاپیاس بستگی به معنی کلمه "لگیا" دارد. این کلمه لغوی به معنی "پیشگویی" یا "الهام الهی[26]" میباشد، ولی یافتن معنیای که پاپیاس قصد کرده بحث برانگیز بودهاست. به صورت سنتی گفته میشده که این به انجیل متی اشاره دارد. دیدگاه دیگر این است که پدران کلیسا از پیشگویی یا الهام الهی برای اشاره به کلمات عهد عتیق استفاده میکردند، و نتیجه میگیرند که متی یک لیست از پیشگوییها را از عهد عتیق را نوشته است. بسیاری از دانشمندان هم میگویند که این اشاره به یک سری از سخنان عیسی دارد. ارمن که نظر آخر را میپذیرد، میگوید دلیل دیگری که پاپیاس اشاره به انجیل ما نمیکند این است که انجیل شامل خیلی بیشتر از سخنان عیسی است.[27]
آربری ویلیام ارگیل میگوید امکان اینکه حتی به صحت گفته پاپیاس اطمینان کامل داشت وجود ندارد زیرا مورخ قرن چهارم، یوسبیوس، که سخنان پاپیاس را مکتوب کرده میگوید که بهره هوشی پاپیاس بسیار پایین بودهاست.[28]
جدا از اشاره پاپیاس، ما راجع به نویسنده انجیل تا زمان ایرنائوس در حدود سال ۱۸۵ میلادی نمیشنویم. ایرنائوس بیان میکند که فقط ۴ انجیل وجود دارند که توسط خدا وحی شدهاند و آنها متی، مرقس، لوقا و یوحنا هستند.
باتوجه به نکات یاد شده بسیاری بر این باورند که انجیل موجود را فرد دیگری که ناشناخته است و شاید نامش متی بوده نوشته است. ودست کم در اینکه بتوان این انجیل را به متای حواری نسبت داد تردید وجود دارد.
· یوحنا
ایرانئوس نقل میکند پاپیاس خود شنیده است که یوحنای حواری موعظه میکرد و پولیکارپوس نیز همکار و مصاحب او بود. ایرنائوس معتقد است که مراد پاپیاس یوحنای صاحب انجیل میباشد، در حالی که اوزبیوس مدعی است پاپیاس در مورد دو یوحنا صحبت میکند که یکی همان یوحنای صاحب انجیل میباشد و دیگری یوحنای دیگری که همراه و همکار آراستین[29]، از کشیشهای کلیسای کهن،بوده است.
همچنین اوزبیوس معتقد است که یوحنای دوم نویسنده کتاب مکاشفات یوحنا و کسی است که پاپیاس را به انتقال دکترین بدعت آمیز هزاره گرایی[30] به ایرنائوس و بعضی دیگر از کشیشهای آن زمان متهم ساخت.[31]
سنتهای بازگو شده توسط پاپیاس
پاپیاس میگوید متی آنچه را مرقس از پطرس ضبط نموده بود به زبان عبری نگاشت، و هر کدام از آنها کلمات خدا را به بهترین وجهی که میتوانست تفسیر کرد. البته باید توجه داشت بسیاری در این ادعای پاپیاس که گفت متی انجیل خود را به عبری نوشت مناقشه میکنند و حرف او را معتبر نمیدانند.[32]
سئوالی که در این جا بسیار حائز اهمیت میباشد این است که آیا سندهایی که پاپیاس آنها را به عنوان انجیل متی و مرقس معرفی میکند با انجیل متی و مرقس کنونی که ما در اختیار داریم یکسان است یا خیر. متی بیش از اینکه کلام خدا به همراه تفسیر باشد، یک حکایت و داستان است، و بسیاری از دانشمندان این نظریه را که متی در اصل به زبان عبری نوشته شده باشد رد میکنند.[33]
پاپیاس همچنین رسوم دیگری را بازگو میکند که اوزبیوس از آنها با عنوان " آموزه ها و تماثیل عجیب از منجی، و گزارشات افسانهای" یاد میکند. این در حالی است که برخی دانشمندان دیگر از آنها با عنوان "آموزه ها و تماثیل ناشناخته و گزارشات کنایی" تعبیر میکنند. البته باید توجه داشت پاپیاس تنها از وجود این مطالب خبر میدهد نه بیشتر.[34]
برای مثال اوزبیوس بیان میکند که پاپیاس داستانهایی را راجع به جاستوس شنیده بود، که ملقب به بارساباس[35] بوده است، که سمخورده بوده ولی هیچ آسیبی ندیده بود و داستان دیگری راجع به دختر فیلیپ حواری در مورد رستاخیز اجساد.[36]
اوزبیوس بیان میکند که پاپیاس داستانی را نقل میکند در مورد زنی که نزد ارباب به اشتباه متهم به گناهان زیادی شده بود. لایت فود این داستان را با عنوان "فقره زنا"[37] در مجموعه خود، بخشهای به جا مانده از اثر پاپیاس،[38] آورده است. اما ویلیام هلمز معتقد است که معلوم نیست پاپیاس داستان را به این شکل میدانسته، به خاطر اینکه حداقل دو داستان مستقل در مورد عیسی و زن گناه کار در میان مسیحیان دو قرن نخست کلیسا رواج داشته است. لذا به عقیده وی شکل سنتی این داستان که در بسیاری از نسخههای عهد جدید وجود دارد میتواند به خوبی ارائهدهنده ترکیب دو داستان کوتاهتر از واقعه باشد.[39]
بر اساس تفسیری که به آپولیناروس اهل لائودیسه[40] منسوب است، پاپیاس همچنین روایت دیگری را در مورد مرگ یهودای اسخریوطی[41] نقل میکند که یهودا بسیار چاق و فربه شده بود و حتی از جایی که ارابه به آسانی عبور میکرد نمیتوانست عبور کند و با ارابهای برخورد نمود و شکم او پاره شد و بیرون ریخت. تنها مشکل این مطلب این است که این داستان با به دار آویخته شدن یهودا که در انجیل متی تقل شده متناقض میباشد.[42]