كلمات كليدي : پيوريتانيزم، پيرايشگران، هنري هشتم، كارت رايت، اليزابت اول، جان رابينسون، ويليام پركينز، جان اوون، جاناتان ادواردز، فيض، كليساي كاتوليك،
نویسنده : محمد ضياء توحيدي
"هنری هشتم" پادشاه انگلستان از همسر اول خویش دارای فرزند پسر نشد و همین مسأله تشویش خاطر او را به دنبال داشت چرا که نداشتن فرزند پسر، به معنی انتقال قدرت از خاندان وی به دیگر اشراف انگلستان بود.
به دنبال این مسأله، وی همسر نخست خویش را طلاق گفت و با زن دیگری ازدواج کرد. پاپ وقت، به این کار "هنری" عکس العمل شدیدی نشان داد و حتی او را تکفیر کرد.
طرد هنری از کلیسای کاتولیک، او را به فکر جدا کردن کلیسای کشورش از کلیسای کاتولیک انداخت.
بنابر این او در سال 1534 میلادی، اعلام داشت که در انگلستان، پادشاه، مقام عالی و رهبر کلیسای این کشور به شمار میآید و از این زمان به بعد[1] بود که دست پاپ از کلیسای این کشور کوتاه گردید.[2]
این مسأله به مذاق مردم انگلستان که دل خوشی از کلیسای کاتولیک نداشتند بسیار خوش آمد. البته علیرغم آنکه کلیسای انگلستان از کلیسای کاتولیک جدا شده بود اما هنوز بسیاری از آداب و رسوم دینی و آموزههای اعتقادی این کلیسا در کلیسای انگلیکن وجود داشت و همین مسأله برای برخی از موافقان تندروی اصلاحات خوشایند نبود.
آنان ادعا میکردند که هنوز تکه کهنههای پاپی فراوانی در کلیسای انگلستان وجود دارد. آنان به دنبال این بودند که کلیسا را بر اساس کتاب مقدس پاکسازی کنند چه اینکه آنان، کتاب مقدس را قانون خطاناپذیر ایمان و زندگی میدانستند.
به زودی این اصلاحگران به همین دلیل (و همچنین به خاطر عواملی دیگر که به آن خواهیم پرداخت)، راه خود را از کلیسای انگلیکن جدا کردند.[3]
عنوان این نهضت
بنیانگذاران نخستین این نهضت برای خویشتن عنوان "خداشناس"[4] را برگزیده بودند اما این نام هرگز شهرت نیافت. مخالفان آنها برای آنان لقب پیرایشگر[5] را انتخاب کرده بودند و همین لقب در مورد آنان شایع و مرسوم گردید.[6]
پیدایش نهضت پیوریتانیزم و عوامل آن
پیوریتانیزم، نهضتی است که نمیتوان برای آن تاریخ تأسیس دقیقی را مشخص کرد. این عنوان به طور کلی در بر گیرندهی طیفهای مختلف فکریای بود که دارای وجوه اشتراکی مانند اعتراض در مورد اصول اعتقادی، الهیات سیاسی، اصلاحات اجتماعی و حتی آداب نماز بودند.[7]
از مهمترین عوامل جدایی پیوریتنها میتوان در درجه نخست به نارضایتی آنان از کلیسای تازه تأسیس انگلیکن اشاره کرد چرا که از نگاه آنان، ریشههای کلیسای کاتولیک در این کلیسا نیز وجود داشت.
علت مهم دیگر نارضایتی این گروه، ادعای تفوق پادشاه بر کلیسای این کشور بود.
ماجرا از این قرار بود که ملکه الیزابت اول، در سال 1563 دستور تشکیل شورایی را داد که نهایتا سند اعترافیای به نام اصول 39 گانه را به وجود آورد.
بر اساس این سند، شوراهای عمومی کلیسایی نمیتوانست بدون دستور و خواست حکومت تشکیل شود.
همچنین پادشاه انگلستان صاحب قدرت اصلی معرفی گردید به گونهای که همه قدرتهای این کشور چه کلیسایی و چه مدنی، میبایست زیر نظر پادشاه باشند و فرمانروای انگلستان، بر همه سرزمینها و مراتبی که خدا او را در مورد آنها مسئول قرار داده است – چه کلیسایی و چه دنیوی – حکومت میکند.[8]
ناراضیان به رهبری فردی به نام کارترایت[9] از اهالی کمبریج علم مخالفت را برداشتند. آنها مخالف هر گونه کنترل مذهب توسط دولت بودند و به این هم قناعت نکرده بلکه به دنبال آن بودند که حکومت را زیر دست کلیسا قرار دهند.[10]
این مسأله، برای حاکم وقت یعنی الیزابت خوشایند نبود چرا که جایگاه او را مورد مناقشه قرار میداد. همین دیدگاه خاص پیوریتنها سبب مخالفت شدید حاکمان با آنها گردید و از آن پس پیروان این فرقه، مورد آزار و اذیت حکومتها قرار گرفتند.[11]
موفقیت این نهضت و ظهور پیوریتنهای استقلال طلب
علیرغم مخالفت حکومت با این نهضت، به زودی پیوریتنها توانستند از جایگاه محکمی در میان مردم برخوردار شوند و حتی موفق گردیدند در دانشگاه کمبریج نفوذ کرده، تفکرات خویش را در این دانشگاه حاکم گردانند.[12]
این موفقیتها ظهور فرقه دیگری را نیز به دنبال داشت؛ فرقهی که دیدگاههای تندتری داشت و به استقلال طلبان شناخته میشد.
در حالی که اکثر پیرایشگران در مراسم کلیسایی شرکت میکردند، این گروه از شرکت در مراسم مربوط به کلیسای انگلستان خودداری میکردند و همین مسأله واکنش شدید الیزابت را به دنبال داشت.[13]
رهبر این نهضت جدیدتر، فردی به نام جان رابینسون[14] بود. او معتقد بود که هر کلیسای محلی باید کاملا مستقل باشد و حق انتخاب معلمان و واعظان را به صورت کاملا مستقل داشته باشد. او بر آن بود که کلیسایی که تحت کنترل سیاسی باشد کلیسای حقیقی محسوب نمیشود.[15]
الیزابت نیز در واکنش به فعالیتهای آنان، در سال 1593 قانونی را علیه آنها به تصویب رساند. به موجب این قانون، پیوریتنها در صورت شرکت نکردن در مراسم کلیسای انگلستان محکوم به زندان میگردیدند.[16]
آزار و شکنجه پیروان این نهضت، سبب گردید تا اعضای آن متواری گشته و به کشورهایی مانند هلند بگریزند. [17]
متفکران برجسته این نهضت
گذشته از شخصیتهایی که بدانها اشاره گردید، همچنین میتوان به دیگر متفکرانی از این نهضت اشاره کرد که سهمی مهم را در توسعه و گسترش آن ایفا کردند. ویلیام پرکینز (1558 – 1602)، ویلیام ایمز[18] (1576 – 1633)، جان اوون (1618 – 1683) و جاناتان ادواردز (1703 – 1758) از جمله این شخصیتهای مشهور و تأثیر گذار شمرده میشوند.[19]
ویژگیهای اعتقادی پیوریتنها
این مذهب، کتاب مقدس را بدون هر گونه سنت کلیسایی یا اصول ایمانی اخذ میکرد.[20]
پیوریتنها در این مسأله که کتاب مقدس، باید معیار عمل برای کلیساها باشد با لوتریها و انگلیکنها همعقیده بودند اما تفاوت مهمی نیز با این دو مذهب داشتند. لوتریها و انگلیکنها، هر کاری که در کتاب مقدس منع نشده بود مجاز میشمردند؛ این در حالی بود که از نگاه پیرایشگران، مسیحیان تنها اجازه داشتند به اعمالی بپردازند که در کتاب مقدس به آنها پرداخته شده و به آن امر شده است.[21]
بر همین اساس، آنان بر آموزههایی مانند گناه اصلی، تباهی مطلق، نجات و تبرئه از طریق ایمان و سرنوشت تأکید داشتهاند.
از نگاه آنان، انسان کاملا به فیض خدا تکیه دارد و از این رو شعار توبه از نگاه آنها کاملا بیمعنی شمرده میشد.[22]
این مذهب همچنین به خاطر زندگی زاهدانهاش به طور ویژهای ممتاز است. اما زهد در این مکتب، تفاوت شایانی با مفهوم زهد در کلیسای کاتولیک دارد. این مکتب نه با دیر میانهای دارد و نه پیمان تجرد را میپذیرد. راه حل انکار دنیا از طریق ترک آن با سرشت این مذهب کاملا ناسازگار است. تنها راهی که از نگاه پیوریتنها قابل پذیرش است انکار لذات دنیوی است.[23]
پیوریتنها که در میان اصلاحگران بیش از همه با کلیسای کاتولیک به مخالفت برخاسته بودند با آداب و رسوم این کلیسا به شدت مبارزه میکردند.
آنان به شدت خود را از مظاهر بیایمانی (البته به اعتقاد خویش) دور میکردند؛ مسائلی از قبیل ردای کشیشان، مجسمه سازی، کشیدن صلیب (منظور رسم صلیب فرضی بر بدن است که مسیحیان معمولا آن را در موارد مختلف انجام میدهند)، استفاده از آب تقدیس شده و سایر آیینهای مذهبی و همچنین قرار دادن محراب (یا میزی که بر آن نان و شراب قرار داده میشود) در کلیسا.[24]
آنها همچنین با گرامیداشت برخی روزهای خاص برای مقدسان، بخشایش گناهان از سوی کشیشها، رسم پدر خواندگی در مراسم تعمید (تعیین پدر و مادر تعمیدی که در برخی کلیساها از جمله کلیسای کاتولیک، مرسوم است) و زانو زدن هنگام مراسم عشای ربانی مخالفت میکردند. [25]
برخی از آنها بر احترام روز شنبه و لزوم اجتناب از کار و مسافرت و تفریح نیز تأکید میورزیدند و میگفتند در این روز تنها باید به عبادت پرداخته شود.[26]
پیوریتنها و جبرگرایی
پیوریتها از لحاظ الهیاتی، عموما جبرگرا شمرده شدهاند.[27] جاناتان ادواردز[28]، الهیدان بزرگ پیوریتن آمریکا در قرن هجدهم در این باره مینگارد:
«پیوسته از کودکی ذهنم به این نظریه حاکمیت خدا اعتراض داشت که میگوید: خدا هر کس را بخواهد برای حیات ابدی بر میگزیند و هر که را بخواهد رد میکند و آنان را تا ابد در هلاکت رها میسازد و به طور دائم در جهنم عذاب میدهد. این عقیده نزد من نظریهی وحشتناکی جلوه میکرد اما به خوبی زمانی را به یاد میآورم که دیدم درباره این حاکمیت خدا و عدالت او در رها کردن ابدی انسانها به گونهای که مطابق حاکمیت دلخواه او باشد، متقاعد شدهام و از آن رضایت کامل دارم... از آن روز تا کنون در مورد نظریه حاکمیت خدا تغییر شگفت آوری در ذهنم پدید آمده است به گونهای که در کاملترین معنا، تقریبا هیچ وقت، اعتراضی را بر ضد این نظریه پیدا نکردهام که لطف خدا به کسی نشان داده خواهد شد که او بخواهد و از کسی منع خواهد شد که او بخواهد».[29]
پیوریتانیزم، زمینه به وجود آمدن کاپیتالیزم
تحقیقات اخیر دانشمندان، نشانگر آن است که پیوریتانیزم تا حد زیادی موجب به وجود آمدن نظام سرمایهداری بوده است.
نگاه خاص آنان به عهد قدیم و این آموزه که ثروتمندان، نشانهها و آیات برکت خداوند بر روی زمین هستند موجب توجه آنان به تلاش برای کسب ثروت گردید.
از دیگر سو، قطع وابستگی آنها به لذات دنیوی موجب تجمع و انباشت سرمایه گردید.
آنان به تبعیت از کالونیسم، ربا را که کلیساهای کاتولیک و لوتری با آن به شدت مخالفت میکردند مجاز شمردند.
ورود این ناراضیان، به مناصب دولتی انگلستان و همچنین دانشگاهها که تا سال 1828 همچنان پا بر جا بود، زمینه ساز توجه آنان به مشاغل دیگر و ورود به عرصه صنعت و تجارت بود که موفقیتهای مالی آنان را به دنبال داشت.[30]