كلمات كليدي : فرصت، نياز، مخاطره، انواع كارآفريني، مباني سازمان
نویسنده : ابراهيم محمدي قراسوئي
واژه کارآفرینی از کلمه فرانسویEntreprenedre ، به معنای متعهد شدن نشأت گرفته و عبارت از فرایند ایجاد ارزش از راه تشکیل مجموعه منحصر بفرد از منابع، به منظور بهرهگیری از فرصتها است.[1]
پیتر دراکر(1985) معتقد است کارآفرین، کسی است که فعالیت اقتصادی کوچک و جدیدی را با سرمایه خودش شروع کرده است. وی به تغییر و تحول ماهیت ارزشها توسط کارآفرین، مخاطرهپذیری و تغییرگرایی کارآفرینان اذعان دارد. دراکر تصریح میکند که کارآفرین مخاطرهپذیر است، نه سرمایهگذار(نقش بیشتر مخاطره آبرویی و مادی در فرایند کارآفرینی). وی اعتقاد دارد که کارآفرینی یک رفتار است، نه یک صفت خاص در شخصیت افراد.[2]
لاری فرل اعتقاد دارد که سده بیست و یکم، عصر کارآفرینی است. او معتقد به تفاوت بین سازمانهای کارآفرینی و مدیریتی است؛ مدیریت را نوعی وظیفه میداند؛ که در انتهای چرخه زندگی سازمان(مرحله بلوغ) قرار دارد. در حالی که کارآفرینی در مراحل تولد و نوجوانی بروز میکند.[3]
فرانسویان در اوایل سده 16 میلادی کسانی را که در امر هدایت مأموریتهای نظامی بودند؛ کارآفرین میخواندند. از آن پس درباره دیگر انواع مخاطرات(Risks) نیز همین واژه با محدودیتهایی، مورد استفاده قرار میگرفت. از حدود سال 1700 میلادی به بعد، فرانسویان درباره پیمانکاران دولت که دستاندرکار ساخت جاده، پل، بندر و تاسیسات بودند؛ به کرات لفظ کارآفرینی را بکار بردهاند. تمامی مکاتب اقتصادی از قرن 16 میلادی تاکنون به نحوی کارآفرینی را در نظریههای اقتصادی خود تشریح کردهاند. کانتیلون(1730) بین زمینداران، دستمزدبگیران و کارآفرینان، تمایز قایل شده و به عناصر اصلی در فعالیت کارآفرینان یعنی فعالیت در یک محیط همراه با عدم قطعیت، فراهم کردن سرمایه اولیه توسط خود کارآفرین اشاره کرده است. به نظر کانتیلون کارآفرین[و کارآفرینی فرایند]، فردی است که ابزار تولید را به منظور تولید محصولات قابل عرضه به بازار، ادغام میکند.[4]
در سال 1848 جان استوارت میل، واژه کارآفرین را از فرانسوی به انگلیسیEntrepreneur))، ترجمه کرد و معتقد بود که کارآفرینی شامل هدایت، نظارت، کنترل و مخاطرهپذیری است. او همچنین عامل متمایزکننده مدیر و کارآفرین را مخاطرهپذیری معرفی کرد.[5]
رویکردها به کارآفرینی
سه رویکرد عمده در شناخت کارآفرینی نقش داشتهاند:
رویکرد اول، رویکرد اقتصادی به این فرایند است؛ فرض اصلی این رویکرد، رفتار عقلایی انسان با منابع کمیاب است. در این رویکرد کارآفرینی ساز و کاری بشمار میرود که تخصیص بهینه منابع با استفاده از فرصتهای آتی، همراه با مخاطره را میسر میسازد؛[6]
رویکرد دوم، رویکردی است که در جستجوی عوامل روانشناختی و شخصیتی کارآفرینان موفق و به دنبال شناسایی ویژگیهای منحصر بفرد کارآفرینان بوده است؛
رویکرد سوم، رویکرد رفتاری است؛ که در برگیرنده رویکرد ویژگیها(ی شخصیتی) نیز است. فرد کارآفرین بسته به نقشهایی که در فرایند تاسیس یک شرکت نوپا دارد، مورد تحلیل قرار میگیرد.[7]
کارآفرینی
فرایند کارآفرینی بر حسب اینکه فرد یا گروه عهدهدار انجام آن باشند، به دو گروه کارآفرینی فردی و کارآفرینی گروهی تقسیم شده است.
در کارآفرینی فردی ،فرد کارآفرین، فرایند کارآفرینی را از ارائه ایده اولیه تا ارائه محصول به جامعه –کلیه فعالیتهای لازم برای ایجاد یک بنگاه اقتصادی جدید– را بطور مستقل طی میکند؛ که به این فرآیند، کارآفرینی مستقل میگویند؛ یا اینکه فرد کارآفرین، تحت حمایت یک سازمان، فعالیتهای کارآفرینانه خود را به ثمر میرساند که اصطلاحا به آن کارآفرینی سازمانی گفته میشود.
در کارآفرینی گروهی همه افراد یک شرکت یا سازمان، به کارآفرینی تشویق میشوند و هر یک ازآنان میتوانند، در نقش کارآفرین انجام وظیفه کنند؛ که اصطلاحا به این فرایند، کارآفرینی شرکتی گفته میشود. برخی مواقع یک سازمان غیر انتفاعی به افراد برای شروع کسب و کار [کارآفرینانه] یاری میدهد که در این حالت فرایند کارآفرینی اجتماعی(ترکیب بینش و انگیزههای تجاری با اهداف و رسالتهای اجتماعی)، رخ مینماید.[8]
عوامل موثر بر کارآفرینی
بطور کلی عوامل مؤثر بر کارآفرینی را میتوان به 5 گروه تقسیم کرد:
1. شرایط اقتصادی و بازار؛ (منابع مالی، نیروی کار، تسهیلات فیزیکی، زیرساختهای اقتصادی، خدمات تخصصی و محیط اقتصادی کلان)؛
2. ساختار و پویایی صنعت؛ (اندازه، رشد و ساختار بازار و صنعت و استراتژی شرکتهای بزرگ)؛
3. چارچوب قانون و مقررات؛ (سیستم مالیاتی، سیستم حقوقی و سیاستهای حمایتی دولت)؛
4. سرمایههای اجتماعی؛ (فرهنگ مشوق کارآفرینی، نهادهای پشتیبان، سیستم آموزشی، شبکه کارآفرینی)؛
5. جنبههای شخصیتی؛ (تجربه کاری، تحصیلات، تمایل به مخاطره و کار سخت، انعطافپذیری، میزان داراییها، سن و جنسیت).[9]