كانون نشر حقايق اسلامي، محمدتقي شريعتي، احمد كسروي، حزب توده، نهضت ملي، دكتر مصدق، 30تير 1331، علوم سياسي
نویسنده : محمد علی زندی
یکی از گروههای مذهبی موثر و فعال در جریان نهضت اسلامی، کانون نشر حقایق اسلامی در مشهد بود. این کانون پس از شهریور 1320، پس از تبعید رضاشاه و با وجود فضای باز سیاسی، حول محور محمدتقی شریعتی شکل گرفت.[1] هدف عمدهی شریعتی از تشکیل کانون، ارائهی برداشتی نوین از اسلام و تعالیم آن،[2] مبارزه با بدعتها و جریانهای منحرف دینی بهویژه مبارزه با نحلههای فکری و سیاسی چون حزب توده،[3] کسرویگرایی، ترویج نشر حقایق اسلامی و جذب جوانان به شریعت اسلام بود.[4] که به تدریج بهعنوان پناهگاهی برای روشنفکران، جوانان و طلاب علوم دینی در آمد[5] که هم به فعالیتهای فرهنگی و هم سیاسی پرداخت.
محمدتقی شریعتی
محمدتقی شریعتی در سال 1286هـ.ش در روستای مزینان یکی از توابع سبزاوار متولد شد. پدرش شیخ محمد از روحانیون بنام مزینان بود. او مقدمات حوزوی را نزد پدر و عمویش در مزینان فرا گرفت و در بیست سالگی به مشهد مهاجرت کرد و به تدریس در وزارت فرهنگ مشغول شد و در کنار آن به تحصیل منطق، فلسفه، فقه و اصول و... نزد اساتیدی چون، ادیب خراسانی، حاج شیخ کاظم دامغانی، آیتالله هاشم قزوینی، حاج میرزا احمد مدرس پرداخت.[6] اولین فعالیتهای او از کلاسهای درس در مقطع دبیرستان آغاز گردید. هدف او حل مشکلات و معظلاتی بود که پس از شهریور1320 گریبانگیر جوانان، بهخصوص قشر تحصیلکرده شده بود. سرآمد این مشکلات فعالیتهای فرهنگی حزب توده بود. که به دلیل عدم وجود مانعی اساسی، روز به روز گسترش مییافت.
وی بهمنظور پاسخ به چالشهایی که در اثر هجوم عقاید نو بر اثر خلاء ایدئولوژی حاکم بر جامعه ایجاد شده بود. اغلب در کلاسهای درس به پرسشهای نسل جوان میپرداخت که بهوسیلهی مکتب مارکسیسم و نظریات کسروی ایجاد شده بود[7] و سپس با اشاره به مطالبی چند از مکتب اسلام، در اثبات برتری اسلام بر مارکسیسم و رهایی جوانان از دست کمونیستها و رد باورهای کسروی میکوشید. پس از چندی دانشآموزان تحتتأثیر تعلیمات و سخنان او قرار گرفتند و تمایل خود را به ایجاد کلاسهایی خارج از مدرسه اظهار داشتند که بدین صورت جلسات سیّار بحث و گفتگو که محدود به دانشآموزان بود هر شب در منزل یکی از آنها آغاز شد.[8] پس از مدتی با فرارسیدن ماه محرم، علاقهمندان به این مجالس اعلامیهای برای مشخص نمودن تاریخ و مکان برگزاری و شرح برنامهی جلسات منتشر نمودند این امر باعث شد که جلسات دورهای بهصورت علنی و عمومی ادامه یابد. این مجالس با استقبال مردم، بهخصوص قشر تحصیل کرده، همچون دانش آموزان، فرهنگیان، و همچنین تعدادی از بازاریان مواجه شد. از این به بعد جلسات کانون در منزل احمدزاده بهصورت عمومی، اما نامنظم و پراکنده تشکیل شد که تا سال 1323 به همین شکل باقی ماند و هیچگونه مرامنامه و اساسنامهای در کار نبود و تشکیلات منسجمی وجود نداشت.
گذشته از و یژگیهای شخصیتی شریعتی، طرح مسایل روز و پاسخگویی به مشکلات و معظلات جوانان در مقابله با ایدئولوژیهای نوین و غیرمذهبی، و پرداختن به مسایل مذهبی با نگاهی جدید، جوانان را به حضور در این جلسات ترغیب میکرد. با استقبال از جلسات سیّار، دیگر منزل احمدزاده گنجایش جمعیت را نداشت. این امر عدهای از بازاریان و تجار علاقهمند به این جلسات را به فکر تهیهی مکانی ثابت برای برگزاری مراسم بهصورت رسمی و علنی انداخت که پس از تأیید شریعتی، با فراهم آمدن مکان ثابت، "کانون نشر حقایق اسلامی" بهصورت رسمی در سال 1323 تشکیل شد.[9]
اهداف کانون
در کارنامهی نشر حقایق اسلامی که در سال 1326 چاپ شده، اهداف آن به این ترتیب آمده است:
1. اثبات لزوم دین و بیان فواید دنیوی و اخروی آن و مضارّ بیدینی.
2. اثبات حقانیت دین شریعت اسلام و اینکه تنها راه سعادت بشر منحصر به پیروی از این دیانت مقدس و به کار بستن احکام متین قرآن مبین است.
3. اثبات غلط بودن روش مسلمین و بیان تسامح و تقصیری که نسبت به دین خویش مینمایند و لزوم فعالیت کامل در تعریف و ترویج آن و وجوب به خود آمدن از این غفلت و کسالت و بیخبری بهطور سریع و فوری.
4. ایجاد حرارت دینی.
5. ایجاد اتحاد و صمیمیت و تقویت حس همکاری میان مسلمین.
6. مبارزهی شدید با همهی مفاسد که اساس ملیت و مذهب ما را متزلزل ساخته.
7. تعمیم تعلیم قرآن با تفسیر آن.
8. رواج یافتن امر به معروف و نهی از منکر.
9. احیاء ترویج شعائر دینی و مذهبی.
10. اثبات موافقت اسلام با علم و تمدن صحیح.
11. دفاع از اسلام و پاسخ اعترافات بدخواهان.
12. بالابردن سطح افکار عمومی.
13. شناساندن مقام روحانیت به جامعه و واداشتن مردم به احترام و تجلیل از روحانیونی که به حق سزاوار این نام و شایسته این عنوان باشند.
14. متمرکز کردن فعالیتهای متفرق.
15. ایجاد انجمنهای سخنرانی و مناظره.[10]
اعضای فعال کانون عبارت بودند از: طاهر احمدزاده،علی امیرپور، دکتر محمد جاودانی، محمدرضا حکیمی، مهدی حکیمی، محمود دلاسائی، حاج محمدجواد رحیمیان، حیدر رحیمپور ازغندی، علیاکبر سرجمعی، رمضانعلی شاکری، محسن محسنیان، غلامرضا ممکن، محمود فرهودی ، محمدابراهیم یزدانیان.[11]
فعالیتهای کانون
فعالیتهای کانون را میتوان به دو قسمت تقسیم کرد:
در دههی اول کانون تنها به فعالیتهای فرهنگی مبادرت میورزید و سپس کمکم وارد مسائل سیاسی شد.[12]
الف) فعالیتهای فرهنگی:
1. نشر حقایق اسلامی: بخش عمدهی تبلیغات فرهنگی کانون، بازگشت به اصل دین بود که به منظور ارائهی چهرهی واقعی اسلام صورت میگرفت. کانون به این باور بود که در صورت اشاعهی اسلام بهگونهای که پیامبر(ص) ارائه میداد، قدرت مقابله با نظرات و ایدئولوژیهای نوین را خواهد یافت. مهمترین و اساسیترین روش برای رسیدن به اصل دین پرداختن به قرآن (تلاوت، ترجمه و تفسیر آیات)، تفسیر نهجالبلاغه... بود.[13] همچنین مناسبتهای مذهبی مثل عاشورا و تاسوعا به سبک و سیاق دیگر برگزار میشد که بهصورت طرح وقایع، چگونگی این حرکت و هدف امام حسین(ع) انجام میگرفت. همچنین با اشاره به الگوهای مذهبی (امام علی(ع)، امام حسین(ع) و...) صبر، قیام، و تقیه را مورد بررسی قرار میداد و با عوراض دینداری سنتی و توارثی به مبارزه میپرداخت و تعابیر جدیدی از باورهای دینی ارائه میداد. که البته از سوی افراد سنتی مورد انتقاد نیز بود.[14]
2. مقابله با حزب توده: اهمیت فعالیتهای کانون در خراسان، در مقابله با حزب توده و عقاید مارکسیستی، به گفتهی محمدتقی شریعتی، در حدّی بود که مشهد را از سرنوشتی که برای آذربایجان بهوجود آمد، دور نگاه داشت.[15] نوع مقابلهی کانون با حزب توده، مقابلهی فکری و فرهنگی بود که بهصورت طرح نظریات مارکسیسم و نقاط ضعف آن و ارائه ادلّهی مناسب در رد تئوریهای آن و ارائهی راهکارهای مذهبی انجام میگرفت که اعتبار حزب از نظر اعتقادی و ارزشی در ذهن جوانان فرو میریخت.[16]
3. مقابله با کسروی: تشکیل مناظره و بحث و گفتگو دربارهی آرای کسروی از مواردی بود که کانون به آن توجه داشت. محمدتقی شریعتی با بیان عقاید کسروی، سعی در طرح تناقضات و انحرافاتی داشت که در نوشتههای او مشاهده میکرد. و در عین حال پس از اشاره به نقاط ضعف، با انتقادات او نسبت به آن چه عرف و سنت به تشیع تحمیل کرده است همراهی مینمود.[17]
4. فعالیتهای فرهنگی شاخهی دانشآموزی: شاخهی دانشآموزی در سال 1330 و 1331 بهوسیلهی گروهی از جوانان و علی شریعتی تأسیس شد. توضیح و تفسیر کتابهایی همچون تنبیهالامه و تنزیهالملهی نایینی، اجرای مراسم عاشورا و تاسوعا، تدارک نماز عید فطر از جمله فعالیتهای این گروه بود.[18]
5. فعالیتهای فرهنگی شاخهی دانشجویی: کانون در سال 1340 به بعد در کنار فعالیتهای سیاسی، به فعالیتهای فرهنگی خود نیز ادامه داد. شاخهی دانشجویی کانون در همین سالها شروع به فعالیت کرد که همانند کانون، تشکیل جلسات سخنرانی، تفسیر قرآن، برگزاری مراسم عاشورا و تاسوعا به سبک جدید را انجام میداد.[19]
ب) فعالیتهای سیاسی کانون:
با شروع فعالیت جنبش ملی شدن صنعت نفت و حضور کانون در این حرکت اجتماعی و فراگیر، فعالیت آنرا از حالت فرهنگی و نظری صرف، به فعالیتی گستردهتر و حضور در عرصهی سیاسی تبدیل کرد.[20]
کانون در جریان نهضت ملی شدن نفت از آن هواداری کرد.[21] بعد از اعلام خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس، میتینگی از سوی احزاب و گروههای مذهبی از جمله کانون، صورت گرفت و محمدتقی شریعتی در آن سخنرانی کرد[22] و پس از آن قطعنامهای از سوی انجمنهای دینی و ملی و همچنین کانون قرائت شد.[23] در اقدام بعدی کانون همراه با دیگر جمعیتها به موضعگیری و برگزاری میتینگ در مخالفت با رأی دیوان لاهه برخاست و باز محمدتقی شریعتی سخنران بود و قطعنامهای چهارده مادهای به تصویب رسید.[24]
تا این زمان حمایت از دولت مصدق در مشهد، از سوی احزاب و تشکلهای مذهبی بهصورت مستقل انجام میگرفت اما از نیمهی دوم سال1330 به بعد و در انتخابات دورهی هفدهم مجلس شورای ملی به دلیل وجه اشتراکشان در عقاید مذهبی و نیز موضعگیری سیاسی، به ائتلافی ملی- مذهبی به نام جمعیت موتلفهی اسلامی دست زدند که کانون نیز جزء آنها بود. در دیماه 1330، با اعلام قطع رابطه با انگلیس از طرف دولت مصدق، جمعیت موتلفه برای حمایت از دولت به انجام راهپیمایی مبادرت نمود.[25]
در پی درخواست مصدق برای بهدست گرفتن وزارت جنگ، و مخالفت شاه، مصدق استعفا کرد و قوام نخستوزیر شد. که در پی حرکتهای مردمی، کانون نیز با اعتصابات و تظاهرات از مصدق حمایت کرد. و در 29تیر 31 کلیهی جمعیتها و احزاب بهمنظور اعتراض به اقدام شاه، میتینگی گسترده ترتیب دادند[26] که در آن شریعتی روز بعد یعنی 30تیر را تعطیل عمومی اعلام کرد.[27]
در پی درخواست اختیارات یک سالهی دولت مصدق، اختلافات بین اعضای جبههی ملی و اعضای نهضت بروز کرد. از طرف کانون و عدهای از انجمنهای مذهبی دیگر مشهد، تلگرافهایی متعدد مبنی بر حفظ اتحاد و اتفاق و حمایت همه جانبه از مصدق به تهران فرستاده شد.[28]
کانون در مرگ افشار طوس (رئیس شهربانی کل کشور)[29] همچون توطئههای دیگر، بهمنظور حمایت از نهضت ملی نفت و افشای توطئه علیه دولت مصدق مجلسی تشکیل داد.[30]
کانون همراه با دیگر نیروهای مذهبی و ملی مشهد، در سالگرد 30تیر، مراسم سالگرد این واقعه را برگزار کرد تا یادآور سیل حمایتهای مردمی از دولت مصدق باشد و همچنین در جریان انحلال مجلس هفدهم کانون نقش فعالی داشت.[31]
کانون همچنین در برخورد با اختلاف بین کاشانی و مصدق، همواره بهمنظور بهبود روابط و از بین بردن شکاف میان آنان گام برداشت.[32]
بعد از کودتای 28مرداد 1332، دولت جدید (زاهدی) سعی کرد مصدق را مرتبط با حزب توده معرفی نماید و خود را پایبند به اصول اسلامی نشان دهد[33] در نتیجه به اجتماعات مذهبی و از جمله کانون کاری نداشتند بنابراین کانون به حمایت نهضت مقاومت ملی پرداخت که باعث شد در سال 1336 اعضای کانون و از جمله شریعتی دستگیر شوند.[34] با رهایی اعضای کانون از زندان در همان سال، کانون بسته شد و فعالیت آن به منزل آیةالله محمدهادی میلانی انتقال یافت. در سال 1339 دوباره کانون باز شد و بعد از تشکیل نهضت آزادی فعالیت کانون همسو با آن ادامه یافت.[35]
سرانجام کانون
کانون پس از واقعهی 15خرداد 1342، با سرکوب و خفقان اعلام شده از سوی رژیم فعالیت آن محدود و مخفیانه شد تا اینکه در سال 1344کانون بسته شد و دیگر اجازهی فعالیت نیافت.[36] در سال 1345 به درخواست آیةالله مطهری و همچنین هیأت مدیرهی مؤسسهی حسینیه ارشاد از شریعتی برای سخنرانی در آن مؤسسه دعوت به عمل آمد و فعالیت از کانون به حسینیهی ارشاد انتقال یافت. بعد از انقلاب با حضور شخصیتهای سیاسی همچون یاسر عرفات، سیداحمد خمینی، بنی صدر، حبیبی، و... در محل کانون بار دیگر فعالیت کانون در مشهد آغاز شد اما پس از یک سال فعالیت کانون متوقف شد و در فروردین ماه 1366 محمدتقی شریعتی دارفانی را وداع گفت.[37]