كلمات كليدي : كتمان حق، پنهان نمودن حق، كتمان شهادت
نویسنده : سيده فاطمه جوادي زاويه
"کتمان" در لغت به معنای نقیض اعلان[1]، پنهان شدن و پنهان کردن چیزی[2] آمده است. همچنین "حق"، در مقابل باطل[3] و به معنای امر ثابتی است که مطابق با واقع بوده و انکار آن روا نباشد،[4] بنابراین مراد از "کتمان حق"، پنهان ساختن اموری است که ثابت و قطعی میباشند و لزومی به پنهان ساختن آنها نیست.
کتمان حق در قرآن:
"کتمان حق" در قرآن، امری نکوهیده است. از این رو شماری از آیات، به این مسئله توجه داشته و از آن نهی کردهاند. در بیشتر این آیات خداوند منافقان و اهل کتاب را مورد سرزنش قرار داده است، که چرا با وجود دانستن حقیقت و آشکار بودن آن، به پنهان کاری میپردازند. اگرچه شأن نزول این آیات درباره منافقان، اهل کتاب و... بوده، اما میتوان آن را عمومیت داد.
«و حق را با باطل نیامیزید و حقیقت را با آنکه میدانید کتمان نکنید.»[5]
« ای اهل کتاب چرا حق را به باطل( میآمیزید و) مشتبه میکنید (تا دیگران نفهمند و گمراه شوند) و حقیقت را پوشیده میدارید در حالی که میدانید؟»[6]
در این دو آیه افرادی مورد سرزنش قرار گرفتهاند که با وجود دانستن حق، آن را کتمان نمودهاند.[7] بدیهی است که گناه و زشتی انکار مطلب، توسط کسی که میداند، به مراتب زیادتر از آن کسی است که نمیداند.[8]
همچنین خداوند در این آیات متذکر میشود که این گروه برای پنهان نمودن حق، آن را با باطل آمیخته و مشتبه ساختهاند. [9] زیرا که حق، امری ثابت است و خود به خود از عقل پوشیده نیست، ولی اگر با باطل آمیخته شود، میتوان آن را کتمان کرد. چنانچه حضرت علی(ع) فرمودند: «پس اگر باطل با حق مخلوط نمیشد، بر طالبان حق پوشیده نمیماند.»[10]
کتمان حق در روایات:
ائمه معصومین(ع) در سخنان خود، همواره بر حق گویی و قیام به حق تأکید کردهاند[11]و آن را مایه نجات انسانها دانستهاند.[12]پیامبر(ص) فرمودند: «باتقواترین مردم کسی است که حق را بگوید، چه به سودش باشد و چه به زیانش.»[13]در حدیث دیگری از ایشان آمده است: «مؤمن را بر مؤمن هفت حق است. واجبترین آنها این است که آدمی حق را بگوید هر چند بر ضد خود یا پدرو مادرش باشد و به خاطر آنها از حق منصرف نشود..»[14]
همچنین در برخی از روایات، به جایگاه کتمان کنندگان حق در آخرت و عذاب و هلاکت آنها اشاره شده است.[15]
منشأ کتمان حق:
این صفت از رذایل متعلق به قوه غضبیه[16] است، که منشأ آن یا عصبیت است، یا جبن که در صورت اول از رذائل غضب در ناحیه افراط[17] است و در صورت دوم از رذائل آن در طرف تفریط[18] است و گاهی سبب آن طمع در مال و یا دشمنی با دیگران میباشد. [19]
1. عصبیت: یکی از صفات مذموم اخلاقی، عصبیت است[20] و به معنای شدت ارتباط و تعلق شخص به دین، وطن، قوم، مال و... میباشد[21] به طوری که انسان تمام تلاش و توان خود را برای حمایت از آنان به کار گیرد.[22] از احادیث ائمه(ع) استفاده میشود که عصبیت سبب هلاکت، سوء عاقبت و خروج از ایمان میگردد.[23]
این صفت، سبب پدید آمدن رذائلی از جمله کتمان حق میگردد. زیرا گاهی پیش میآید که فرد با گفتن حقیقت، موقعیت خود یا افراد وچیزهایی که به آن وابستگی دارد را در خطر میبیند و بدین جهت سعی در کتمان و پنهان نمودن واقعیت مینماید.
نمونههای تاریخی فراوانی در این مورد وجود دارد. از جمله مسئله غدیر خم و انتخاب جانشینی حضرت علی(ع)، که افراد بعد از وفات پیامبر(ص)، از روی تعصبیتهای قومی و قبیلهای آن را انکار کردند و حاضر به گفتن حقیقت و حمایت از آن حضرت نشدند.
2. جبن: از دیگر عواملی که سبب پیدایش این صفت (کتمان حقیقت) در افراد میگردد، جبن است. جبن به معنای ترس بیجا میباشد، بهطوریکه شخص از چیزی که نباید بترسد، احتراز و دوری مینماید. این صفت، منشأ صفات مذمومی مانند خواری نفس، ذلت و ناگواری زندگی میشود. چنین شخصی در کارهای خود بیثبات، تنبل و راحت طلب است و نسبت به آنچه موجب ننگ و رسوایی است، بیاهمیت بوده و مقاصد و امور مهم خود را مهمل و معطل می گذارد و انواع رسوایی ها را درباره خود و اهل خود تحمل می کند. بنابراین، به طور حتم چنین شخصی در جایی که باید برای دفاع از خود و یا دیگران حقی را آشکار نماید، ترس مانع او شده و پنهان کاری مینماید.[24]
پیامبر(ص) میفرمایند: « مبادا ترس از مردم مانع از آن شود که کسی حق را بداند و نگوید. بدانید که برترین جهاد سخن حقی است که در برابر فرمانروای ستمگر و منحرف گفته شود.»[25]
3. طمع در مال: طمع و علاقه مفرط به مال اندوزی نیز یکی از عوامل کتمان حقیقت به شمار میرود و در جایی که شخص منافع مالی خود را در خطر ببیند از گفتن حقیقت دوری میکند.
4. دشمنی با دیگران: زمانی که فرد با دیگری خصومت داشته باشد، در مواقعی که باید به نفع آن شخص شهادت دهد و حقیقت مطلبی را بیان کند، برای صدمه وارد کردن به آن شخص و یا دلیل دیگر، آن را کتمان کرده و از بیان واقعیت پرهیز مینماید.
مفاسد کتمان حق:
همانند سایر صفات رذیله، این صفت نیز دارای عواقب و مفاسدی میباشد:
1. سبب پیدایش رذائل دیگر: در ضمن این صفت مذموم، صفات بسیار دیگری نهفته است. مانند: کتمان شهادت و یا شهادت باطل دادن، تکذیب نمودن حق، تصدیق اهل باطل نمودن، حکم و قضاوت نمودن به ناحق و غیره، که هر کدام به نوبه خود، گناه و معصیت و موجب کیفر و عذاب در آخرت و بی اعتنایی و سبک شدن انسان در دنیا در نزد مردم است.[26]
2. عذاب اخروی: در موارد زیادی از قرآن و روایات، لعنت و غضب خداوند بر عدهای از مردم که کتمان حق میکنند اعلان شده، حتی گاهی گروهی از آنان مورد لعن فرشتگان و مردم قرار گرفتهاند.
« کسانی که دلایل روشن، و وسیله هدایتی را که نازل کردهایم، بعد از آنکه در کتاب برای مردم بیان نمودیم، کتمان کنند، خدا آنها را لعنت میکند، و همه لعن کنندگان نیز، آنها را لعن میکنند.»[27]
همچنین در حدیثی از پیامبر(ص) آمده است: «هرکس از چیزی که می داند، مورد سؤال قرار گیرد و او آن را کتمان کند (حقیقت را نگوید)، در جایی که اظهار آن واجب است و تقیه وترسی بر او نیست، روز قیامت در حالی که لگامی از آتش بر دهنش است، محشور میشود.»[28]
3. انحراف جامعه: کتمان حق، کتمان علم و کتمان هر گونه ارزشی، یکی ازعوامل فرهنگی زمینه ساز گناه است که موجب انحراف و برچیده شدن حق و ارزش ها در جامعه میشود[29] و قرآن شدیدا از آن نهی کرده است. زیرا از آنجایی که انسان طبعا خواهان حق و سعادت است، کسانیکه حق را کتمان میکنند، در واقع جامعه بشریت را از سیر تکاملی فطری آن باز میدارند. بنابراین اظهار و بیان حقایق میتواند نسلهایی را برای همیشه از ضلالت و گمراهی نجات دهد.[30]
موارد جواز کتمان حق:
همانطور که بیان شد، کتمان حق جزء صفات رذیله بوده و مذموم میباشد. اما در مواردی جایز دانسته شده و از آن به تقیه نام میبرند. از جمله آن میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. گاهی میشود که فرد یا افرادی با آشکار ساختن عقیده و مطلب حقی، گرفتار ضرر قابل ملاحظهای میشوند، بدون آنکه از این اظهار عقیده، نتیجه مثبتی برای آنها و جامعه بوجود آید. در چنین مواقعی عقل و منطق حکم میکند که افراد سکوت کرده و به آشکار کردن حق نپردازند.
2. گاه اظهار عقیده برای خود شخص ایجاد ضرر و خطر نمیکند، ولی ممکن است، دیگری را به ضرر و خطر بیافکند، در اینگونه موارد اگر اظهار عقیده و گفتن حق سودی نداشته باشد، کتمان آن لازم است.[31]
درمان کتمان حق:
1. زمانی که شخص تفکر کند در مفاسدی که به موجب این صفت، برای انسان پدید میآید و همچنین متذکر شود که این صفت، موجب ناخشنودی و دشمنی خداوند است، تمام تلاش خود را برای از بین بردن این صفت رذیله در نفس خود مینماید.
2. سعی نماید که منشأ این صفت را که عبارت از عصبیت، جبن و... است، از بین ببرد. یقینا شخص پس از مدتی تمرین، مداومت، و مجبور ساختن نفس خود بر ضد این صفت (اظهار حق و عمل به آن)، در این امر موفق خواهد شد و کتمان حق در وی از بین میرود. [32]
3. زمانی که انسان، خداوند را در همه حال ناظر بر اعمال و کردارش ببیند و بداند که هیچ چیزی در عالم از خداوند پوشیده نیست، سعی در اصلاح و پاک نمودن نفس خود از صفاتی میکند که مورد خشنودی خداوند نیست.