دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

کثرت تشکیکی

No image
کثرت تشکیکی

كلمات كليدي : وحدت، كثرت، تشكيك، ما به الامتياز، ما به الاشتراك، وحدت مفهومي

نویسنده : محمد سربخشي

کثرت تشکیکی را می‌توان یکی از مباحث فلسفی دانست که شیخ اشراق برای اولین بار مطرح کرد. مشائین معتقد بودند عوامل کثرت به طور کلی سه تاست. اما شیخ اشراق با بررسی مواردی از کثرت معتقد شد چنین نیست و نوع چهارمی از کثرت نیز وجود دارد که نام آن را کثرت تشکیکی گذاشت.

در تعریف کثرت تشکیکی گفته می‌شود هرگاه مابه‌الاشتراک و مابه‌الامتیاز امور متکثری یک نحو حقیقت باشد، چنین اموری را مشکک و چنین نحو تمایز و کثرتی را تشکیکی می‌نامند. از این تعریف می‌توان خصوصیات و شرایطی را برای کثرت تشکیکی انتزاع کرد.

ویژگی کثرت تشکیکی

1. برخی از اشیاء عالم به صورت کامل و ناقص محققند؛ یعنی در جهان خارج اشیائی موجود هستند که دارای شدت و ضعف (مثل آنچه در کیفیات است) یا بزرگی و کوچکی (مثل آنچه در اندازه‌ها است) یا زیادی و کمی (مثل آنچه در اعداد است) هستند. این امر کاملا بدیهی و غیر قابل انکار است.[1]

2. وحدت مابه الامتیاز و مابه الاشتراک: مابه‌الامتیاز و مابه‌الاشتراک در کثرت تشکیکی یکی است. یعنی دو شیءای که کثرت تشکیکی دارند از همان حیث که واحدند کثیر نیز هستند.[2]

3. عدم نیاز به وحدت مفهومی: وحدت مابه‌الامتیاز و مابه‌الاشتراک اشیاء متفاضل مستلزم وحدت مفهومی آنها نیست. منظور از این خصوصیت این است که لازم نیست مفهومی که حاکی از جهت وحدت و ما به الاشتراک دو شیء است حاکی از جهت افتراق نیز باشد. بلکه اساسا چنین چیزی ممکن نیست و مفاهیم قادر نیستند هم حاکی از جهت کثرت باشند و هم حاکی از جهت وحدت. بنابراین برای حکایت از جهت کثرت ناگزیر هستیم از مفاهیم دیگری هم چون شدت و ضعف، کثرت و قلت، زیادت و نقصان، اولویت و عدم اولویت و مانند آنها برای بیان جهت اختلاف استفاده نماییم.[3]

دیدگاه شیخ اشراق

شیخ اشراق در ضمن یک مثال، این مطلب را به این گونه توضیح داده است: اینکه مقدار بزرگ و کوچک در اصل مقدار مطلق با هم مشترکند و مقدار مطلقِ معقول، مشروط به کمال و نقص نیست حرفی پذیرفته است، منتها این مساله فقط به لحاظ ذهنی است. یعنی فقط در ذهن این گونه است که مقدار مطلق به صورت لابشرطِ از کوچک بودن و بزرگ بودن در نظر گرفته شده و به همین گونه تعقل می‌شود، اما در عالم خارج چنین چیزی ممکن نیست، و آنچه در خارج تحقق دارد بالاخره یا بزرگ است یا کوچک. [4]

منظور شیخ اشراق این است که ذهن ما توانایی این را ندارد که با یک مفهوم هم اصل ماهیت یک شیء را نشان دهد و هم شدت و ضعف آن را. بنابراین مجبور می‌شود برای اشاره به اصل ماهیت از یک مفهوم استفاده کند که اشاره به همان اصل ذات دارد و برای اشاره به کمال و نقص یا شدت و ضعف از مفاهیم دیگری استفاده کرده و با کمک آنها تفاضل شیء خارجی را از دیگری حکایت کند، اما خارج چنین نیست و حقیقت مابه‌الاشتراک با مابه‌الاختلاف یکی است. شیخ اشراق در جای دیگری این مطلب را به نحو دیگری بیان کرده است.[5]

4. وحدت خارجی مابه‌الامتیاز و مابه‌الاشتراک: مابه‌الامتیاز و مابه‌الاشتراک اشیاء متفاضل باید به حسب خارج یعنی از نظر مصداق وحدت داشته باشند.[6]

5. بهره‌وری بیشتر مصداق کامل: مفهومی که از تفاضل دو شیء متفاضل حکایت می‌کند باید از بهره‌وری بیشتر مصداق کامل از حقیقتی که این دو شیء در آن مشکک هستند حکایت کند.[7]

مصداق کثرت تشکیکی

اکنون سوال مهمی که باید پاسخ داده شود این است که موصوف حقیقی کثرت تشکیکی چیست؟ چنانکه می‌دانیم بحث تشکیک ابتداء در منطق مطرح گردید و بیشتر به عنوان صفت لفظ و حداکثر صفت مفهوم تلقی گردید. روشن است که منطقیین نگاه هستی‌شناختی به موضوع نداشتند و قصدشان تفکیک بین مفاهیم و ذکر خصوصیات آنها بود، زیرا آنچه برای یک منطقی مهم است بحث از معقولات ثانیة منطقی و خصوصیات مفهوم است، همین سبب شد ایشان مفاهیم کلی را به متواطی و مشکک تقسیم کنند. اما وقتی این بحث به دست فیلسوفان افتاد ایشان متوجه این نکته شدند که اختلاف مفاهیم باید ناشی از اختلاف مصادیق آنها باشد. زیرا مفهوم شانی جز حکایت از مصداقش ندارد، بنابراین در صدد برآمدند کثرت تشکیکی را به نوعی در خارج حل کنند. هر یک از سه مکتب فلسفی موضع خاصی در برابر این سوال اتخاذ کرده‌اند.

مشائین بین مفاهیم ماهوی و غیرماهوی تفکیک کرده‌ و تشکیک در ماهیت را غیرممکن دانسته‌اند؛ زیرا لازمه‌اش تغییر در ذات است. بنابراین برای حل مسالة کثرت تشکیکی متمسک به تشکیک در عرضی شدند. یعنی به اعتقاد ایشان آنچه مشکک است ذات ماهیت نیست، بلکه اتصاف یک شیء به ماهیت است که مشکک است. مثلا اگر ما می‌بینیم در خارج سیاهی دارای دو مصداق شدید و ضعیف است آنچه حقیقتا مشکک است خود سیاهی نیست، زیرا سیاهی یک ماهیت است که وحدت این دو سیاهی منتسب به آن است. بلکه آنچه مشکک است سیاه‌ها هستند، یعنی جسمی که متصف به سیاهی است از آن جهت که سیاه است در مقایسه با جسم دیگری که متصف به سیاهی است مشکک می‌باشد.[8] به عبارت دیگر نه خود اجسام که دارای ماهیت جسمیه هستند مشککند و نه سیاهی که یک ماهیت عرضی است مشکک است، بلکه این سیاه‌ها هستند که مشکک هستند. از نظر مشائین سیاه دیگر ماهیت نیست و به عبارت دیگر موجود بالذات نمی‌باشد، بلکه یک موجود بالعرض است و مشکک بودن چنین امری محال نیست.[9]

نکته‌ای که از سخنان مشائین به دست می‌آید این است که مفاهیمی که به تفاضل متصف می‌شوند هیچیک فی‌نفسه و صرف نظر از مقایسه با غیر خود به اوصافی همچون کامل و ناقص متصف نمی‌شوند، بلکه تنها در صورتی که با همدیگر مقایسه گردند به اوصاف مذکور متصف می‌شوند. به تعبیر فلسفی تفاضل در وجود مضاف افراد مذکور است نه در وجود فی‌نفسه آنها. به عنوان مثال سیاهی فی نفسه قابل شدت و ضعف نیست، بلکه هر فردی از سیاهی فقط نسبت به فرد دیگری از سیاهی شدید یا ضعیف است. از این گفته روشن می‌شود سیاهی فی حد نفسه دارای شدت و ضعف نیست، بلکه همان گونه که شدت و ضعف نسبت به خود سیاهی عرضی است و در حقیقت این شدید و ضعیف هستند که تشکیکی‌اند، سیاهی نیز نسبت به امور سیاه عرضی است و این سیاه‌ها هستند که مشککند، نه خود سیاهی.

شیخ اشراق به تشکیک در عرضی چندان اعتنایی نکرده و بیشتر بر اثبات کثرت تشکیکی در خود ماهیت متمرکز شده است. به عبارت دیگر بیشتر همّ شیخ اشراق معطوف به این مساله است که نشان دهد دلایلی که مشائین برای نفی کثرت نوع چهارم اقامه کرده‌اند باطل است و امکان دارد که ماهیت در ذات خود نیز متکثر شود که این همان کثرت نوع چهارم است.

ملاصدرا در ضمن نقد دلایل مشائین آنگاه که دلیل مشائین در نفی کثرت نوع چهارم را ذکر می‌کند می‌گوید این دلیل به وسیلة عارض نقض می‌شود در حالی‌که خود شما در امر عرضی کثرت به این نحو را قبول دارید.[10] و به این ترتیب به انکار دیدگاه مشائین در این خصوص می‌پردازد. نظر ملاصدرا را به طور خلاصه میتوان همان کثرت تشکیکی در وجود دانست. منظور این است که ملاصدرا پس از پذیرش کثرت تشکیکی و انکار توجیه این نوع کثرت بر اساس تشکیک در عرضی، چنانکه مشائین می‌گفتند و تشکیک در ماهیت، چنانکه شیخ اشراق می‌گفت به تشکیک در حقیقت وجود قائل شد.[11]

مقاله

نویسنده محمد سربخشي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

No image

حواس ظاهری و باطنی

No image

مراتب و درجات عقل

صفات خداوند

صفات خداوند

No image

مُثُل افلاطونی

Powered by TayaCMS