دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

کثرت گرایی دینی معرفت شناختی Epistemological religious pluralism

No image
کثرت گرایی دینی معرفت شناختی Epistemological religious pluralism

كلمات كليدي : كثرت‏گرايي، كثرت‏گرايي ديني معرفت شناختي، معرفت شناسي كانت، سنت گرائي، جان هيك

نویسنده : محسن اخباري

گونه‌های متنوعی از دین و دینداری در اقوام و ملل مختلف وجود داشته و دارد و همه ما نیز کمابیش با این ادیان متنوع آشنایی داریم. بنابراین تنوع ادیان امری انکارناپذیر و واقعی است. در دنیای معاصر با افزایش ارتباطات و دادوستد و روابط مختلف اجتماعی و سیاسی تنوع ادیان بیشتر مورد توجه قرار گرفته، و این سوال مطرح می‌شود که آیا همه ادیان حق و نجات‌بخش هستند؟

رویکردی که در دوران معاصر نسبت به این‌گونه پرسش‌ها شکل گرفته، کثرت گرایی است. کثرت‌گرایان دینی مدعی هستند که کثرت پدید آمده امری طبیعی است و علی رغم این واقعیت که ادیان مختلف، ادعاهای گوناگونی نسبت به حق، نجات، درستی و نادرستی و... دارند، همه این اقوال می‌توانند نسبت به جهان بینی‌هایی که آنها را بوجود آورده‌اند، صحیح باشند.[1] بنابراین تفاوت ادیان حقیقی نیست؛ چرا که حقیقت به نوعی در همه ادیان وجود دارد.

مشهورترین اندیشمند مسیحی که در دوران معاصر به طرح کثرت‌گرایی پرداخته جان هیک است.

آثار اولیه جان هیک درباره کثرت‌گرائی دینی بر کثرت‌گرایی دینی هنجاری و نجات‌شناختی متمرکز بود ولی سالهاست که توجه او به وجه کثرت‌گرایی دینی معرفت‌شناختی معطوف شده است. این وجه از کثرت‌گرایی به این معناست که پیروان ادیان بزرگ جهان نسبت به توجیه اعتقاد دینی خودشان با هم برابر هستند.[2]بنابراین، این وجه دیدگاه او با مساله توجیه اعتقادات دینی و عقلانیت آن ارتباط دارد و توضیح باورهای متعارض ادیان برای او مهم است.

جان هیک با الگوبرداری از دیدگاه کانت در معرفت‌شناسی به توجیه باورهای متعارض ادیان می‌پردازد.[3] برای روشن شدن ارتباط مدل معرفت‌شناختی کانت با نظریه کثرت‌گرایی، نخست باید نکته‌ای را که جان هیک تحت عنوان «وصف‌ناپذیری» بیان می‌کند، خاطر نشان سازیم.

الف: وصف ناپذیری حقیقت غائی

بر اساس وصف‌ناپذیری، خداوند متعال که همان حقیقت نهایی فرامفهومی است، در کل جهان هستی حضور دارد و آگاهی و ادراک ما بدان که به واسطه تجربه دینی صورت می‌پذیرد، محصول مشترک تعامل حضور خداوند و نظام مفاهیم ذهنی ما و نیز رفتارهای معنوی مرتبط با آن است؛ بنابراین، اَشکال مختلف پرستش خدا، صرفا به پرستش‌کنندگان آن تعلّق دارد.[4]

او معتقد است که ادیان مختلف جهان ـ هر یک با کتب مقدس خود، شعائر معنوی صور تجربه دینی، نظامهای عقیدتی، بنیانگذاران یا اسوه‌های بزرگ، خاطره‌های جمعی، نمود فرهنگی در شیوه‌های حیات، قوانین و رسم و آیین و اَشکال هنری‌ ـ پاسخهای بشری متفاوتی را به واقعیت مطلق متعال تشکیل می‌دهند که همه آنها به طرق مختلف خود، بر آن گواهی می‌دهند.[5]

همه ادیان علی‌رغم تفاوتهای ظاهری ابراز حقیقت واحد هستند و میان تجربه انسان از حقیقت مطلق و واقعیت آن تمایز قائل شده‌اند. ادیان بزرگ واقعیت نهایی را لایتناهی و فراتر از درک، اندیشه و زبان بشری می‌دانند. اما آنچه را که پیروان ادیان، با پرستش این حقیقت مطلق درک و تجربه می‌کنند محدود نیست.

وی وصف‌ناپذیری و تلقّی فرامفهومی را از ذات مطلق، اعتقاد مسلّم سنّتهای بزرگ دینی می‌داند و به چند نمونه اشاره می‌کند. مثلا با استناد به آیه «سبحان اللّه‌ عمّا یصفون»[6]بر این باور است که در قرآن هم بر ذات غایی الوهی وصف‌ناپذیر، تأکید شده است.[7]

وی مدافع نوعی کثرت‌گرایی است که در آن همه این کثرتها را که از تجربه حقیقت نهایی حاصل می‌شود به گونه‌ای تلفیق کرده و آنها را همخوان نماید و توضیح دهد که منشا این کثرتها شیوه‌های متفاوت تفکر و تجربه حقیقت نهایی که امری وصف ناپذیر است، می‌باشد. تجارب دینی اگر چه متفاوت و متعارض هستند اما درنهایت به یک حقیقت وصف ناپذیر اشاره می‌کنند و می‌توانند باور های دینی هر شخصی را عقلانی و موجه نمایند. همان‌گونه که تجارب حسی باورهای حسی را توجیه می‌کنند.[8]

از دید او حقیقت نهایی، بُعد غیرقابل بیانی است که بوسیله سنتهای دینی جهان و تجربیاتی که در درون این نهضت‌ها بوجود می‌آید، به طرق به ظاهر متعارض بدان رهنمون می‌شویم و منشا همه این کثرت‌ها شیوه‌های متفاوت تامل این حقیقت است.[9] بنابر این مبنای دیدگاه وی درباره‌ ارتباط ادیان با یکدیگر، بر اساس غیر قابل بیان بودن (وصف‌ناپذیری) واقعیت مطلق (خداوند) و تجربه آن است. به گفته هیک، مفهوم «وصف‌ناپذیری» عنصری کلیدی در فرضیه کثرت‌گرایی مدرن است.[10]

ب: مدل معرفت‌شناسی کانت و فرضیه پلورالیستی نوع- کانتی

هیک برای اینکه بتواند صورت‌های مختلف پرستش خداوند را از منظر تجارب ایمانی توجیه کرده، وصف ناپذیری را با موضوع «تکثر» ادیان تطبیق کند، به مدل معرفت‌شناختی کانتی یا به تعبیر خود وی، «فرضیه پلورالیستی نوع ـ کانتی» متوسّل می‌شود.[11]

کانت این نظریه را طرح کرد که معرفت، ترکیبی از ماده و صورت است. ماده معرفت از طریق تجربه حاصل می‌شود و صورت معرفت از طریق مقولات ذهنی است که بر ماده خارجی تحمیل می‌شوند .پس در هر دو ساحت«حساسیت» و «فاهمه»عناصری پیشینی در ذهن وجود دارد. در ساحت حساسیت، «زمان» و «مکان» عناصر پیشینی‌اند که در انسجام معرفت مؤثرند و در ساحت فاهمه دوازده مفهوم محض و غیر تجربی پیشینی وجود دارد که شکل دهنده کلی‌ترین قالبهای فکر آدمی در مواجهه با عالم خارج‌اند.

کانت تردیدی نداشت که جهان آنگونه که به نظر ما می‌رسد، واقعیت نهایی نیست. او بین واقعیت پدیداری[12]یا جهان فنومن یا جهان آن‌گونه که ما آن را تجربه می‌کنیم‌ و واقعیت نومنی[13]که کاملاً واقعیت معقول و غیرحسی است (و به تعبیری جهان آن‌گونه که در واقع و نفس‌الامر وجود دارد)، تمایز می‌نهد؛ بنابراین، واقعیات خارجی دو ساحت دارند:

1.ساحتی از شی‌ء که برای قوای ادراکی ما ظاهر می‌شود.

2.ساحتی از شی‌ء که برای ما نمایان نمی‌شود.

اگر ما دارای شهود عقلی یا دارای قوه‌ای بودیم که اشیا را همانطور که در واقع وجود دارند درک می‌کردیم می‌توانستیم نومن را درک کنیم؛ ولی ما هرگز از ادراک غیرحسی تجربه‌ای نداریم. همه اشیایی که ما از آنها آگاه هستیم، حسی هستند؛ امّا هنوز این امر را می‌دانیم که واقعیتی در خارج مستقل از ما به نام واقعیت نومنی وجود دارد که علت واقعیات پدیداری است. این واقعیتی محصول و ساخته ذهن نیست؛ بلکه ذهن فقط صورت‌های خود را بر مادّه خارجی تحمیل می‌کند؛ بنابراین، ما واقعیت خارجی را آن‌گونه که برای ما ظاهر می‌شود درک می‌کنیم، نه آن‌گونه که در واقع و نفس‌الامر وجود دارد؛ از این رو واقعیت نومنی یا شی‌ء فی نفسه، علم ما را افزایش نمی‌دهد؛ بلکه یادآور محدودیت شناخت ما است. بنابر این ذهن انسان در فرایند شناخت، از راه شکل دهی به جهان پدیدار(یعنی تجربه شده)،در تمام آگاهی‌های ما فعال است.[14]

جان هیک، از نظریه کانت در باب فنومن و نومن الگوبرداری می‌کند و آن را در مورد تجربه واقعیت وصف ناپذیر به کار می‌گیرد.

به نظر جان هیک آدمیان در تجربه دینی خود با واقعیت مطلق مواجه می‌شوند؛ واقعیت مطلق همان واقعیت نومنی و معقول است، امّا ادراکات و تصورات آدمیان از این واقعیت مطلق متعدد و گوناگون است. این واقعیت نومنی برحسب پیش‌زمینه‌ها و فرهنگ خاص هر قوم و فردی به صورت‌های مختلف جلوه می‌کند. فرهنگ و زمینه‌های فکری و ذهنی انسان‌ها در تفسیر واقعیت مطلق نقش دارد؛ بنابراین ادیان مختلف، تفسیرها و صورت‌های مختلفی از واقعیت‌ مطلق را گزارش می‌دهند. آنها یک حقیقت واحد را تجربه می‌کنند و در واقع، ادّعاهای این ادیان، تعارضی با یکدیگر ندارند.[15]

ماحصل دیدگاه هیک این است که واقعیت مطلق - که به عنوان واقعیت نومنی در نظر گرفته شده است - خود را در فرهنگ‌های گوناگون به گونه‌های مختلفی آشکار می‌نماید. تمامی این تفاسیر به ظاهر مختلف، از این واقعیت مطلق می‌تواند درست باشد؛در صورتیکه آن تفاسیر را فقط در حد پدیدار بدانیم؛ یعنی اینکه آن واقعیت فی‌نفسه برای آن‌ها این‌طور ظاهر شده است؛ ولی اگر سنت‌های مختلف دینی بگویند که واقعیت فی‌نفسه درواقع چنین است، امر خطایی را مرتکب شده‌اند و همه آن‌ها کاذب هستند. براساس این دیدگاه، تناقض‌آمیز نیست که فرض کنیم واقعیت پدیداری اسلام از امر واقع، شخصی و واحد است وواقعیت پدیدار مسیحیت، تثلیث است و واقعیت پدیداری ادیان هندی، غیر شخصی است؛ در صورتی که واقعیت فی نفسه نه واحد است و نه تثلیث و نه شخصی و نه غیر شخصی.

هیک در آثار خود برای تقریب ذهن، به داستان معروف «فیل‌شناسی کوران»، که در مثنوی مولوی آمده است، استناد می‌کند.[16]بر اساس این داستان، برای گروهی از کسانی که نابینا بودند، فیلی آوردند. یکی از اینها پای فیل را لمس می‌کند و آن را چون ستونی احساس می‌کند و دیگری خرطوم حیوان را لمس می‌کند و میگوید یک مار است، سومی دم فیل را دست می‌زند و می‌گوید طنابی زخیم است و غیره. از نظر هیک هر کدام از آنها به یک جنبه از کل واقعیت اشاره می‌کردند و لذا هیچ یک را نمی‌توان بر خطا دانست[17].

بنابراین، درنظریه هیک، فهم آدمیان از امر واقع، ثابت و مطلق نیست؛ در مواجهه با حقیقت واحد، برداشت‌ها گوناگون است که اختلاف برداشت‌ها نیز از طرفی نتیجه محدودیت فهم بشر و از سوی دیگر نتیجه اختلاف در فرهنگ‌ها و برداشتها یعنی نسبیت فهم‌ها است. بنابراین، فهم انسان از واقعیت مطلق، متکثر است.

لازم به ذکر است که در میان متفکران مسلمان نیز سنّت‌گرایان معتقدند ادیان، ابراز حقیقت واحد هستند و می‌توان نظریه ایشان یعنی وحدت متعالی ادیان را تفسیرخاصی از فرضیه کثرت‌گرایی دینی تلقّی کرد. ایشان معتقدند که همه سنّتهای دینی از جانب خدا الهام‌شده و از گوهری یکسان برخوردارند و نیز معتقد به نظریه فرهنگی‌ای هستند که مدّعی است سنّتهای فرهنگیِ جوامعی که سنّت اصیل بر آنها حکم ‌فرماست، به عنوان بازتاب «سنّت واحد»، موجّه و قابل قبول می‌باشد.[18]

نقد و بررسی دیدگاه هیک

1. فرضیه کثرت‌گرایی هیک مبتنی بر نظریه معرفت‌شناختی کانت است. این نظریه رابطه ذهن و واقع را قطع می‌کند؛ لذا ذهن نمی‌تواند جهان خارج را آن‌گونه که هست، بشناسد؛ این نظریه، به شکّاکیت (شکّاکیت معرفت‌شناختی که معرفت به واقعیات اشیا را انکار می‌کند)، منجر می‌شود.[19]

همچنین کانت تبیین نمی‌کند چگونه چیزی که ذهن از خودش ساخته است می‌تواند ملاک شناخت بیرون باشد و حال آنکه هیچ رابطه‌ای با بیرون ندارد؟ «اگر میان آنچه که شناخت نامیده می‌شود و آنچه که عالم بیرون نامیده می‌شود، بیگانگی باشد، دیگر شناخت نمی‌تواند شناخت باشد.»[20]

نظریه کثرت گرایانه‌ نوع-کانتی هیک نیز چون مبنای فلسفی فرضیه‌ خویش را نظریه‌ کانت دانسته، به شکاکیت می‌انجامد؛ چرا که او مدعی است واقعیت نهایی غیرقابل شناخت است و ما فقط می‌توانیم نمودهای دینی را بشناسیم، که در سنت‌های مختلف اشکال مختلفی به خود گرفته‌اند.

همین اشکال را می‌توان در داستان تمثیلی هیک نیز مشاهده کرد؛ چرا که در این داستان، ما نمی‌توانیم چیزی درباره‌ فیل واقعی بدانیم، حتی نمی‌توانیم اطمینان داشته باشیم که اصلاً فیلی وجود دارد. این یعنی نوعی شکاکیت افراطی در مورد شناخت خداوند است، بویژه اینکه هیچ مذهبی، خداوند را به طور کامل نمی‌شناسد. در واقع، نکته‌ای که می‌توان از داستان تمثیلی هیک آموخت، این نیست که همه‌ مردان کور درست می‌گفتند، بلکه این است که هیچ کدام درست نمی‌گفتند.[21]در حالیکه این تمثیل می‌کوشد به حقیقت تمامی مذاهب، اعتبار و ارزش ببخشد، بیشترین موفقیت آن، در نشان دادن این است که تمام مذاهب به طور شایسته در شناخت و درک خداوند موفق نبوده‌اند؛ بنابراین، این تمثیل بیانگر این است که نه‌ تنها تمام ادیان درست نیست، بلکه نادرست و بی‌اساس می‌باشد.[22]

لازم به ذکر است که هدف مولوی بیان این نکته است که تواناییهای بشر برای فهم امور الهی محدود است و باید خدا را با نور معنوی بشناسیم، نوری که با حالت معمولی فهم انسان، قابل دستیابی نیست.[23] در مورد تجربه حقیقت متعالی نیزاین نکته لازم به ذکر است که در سنّت اسلامی، سالک نه با تجربه دینی، بلکه با معرفت و شناخت حاصل از عمل به شرایع دینی به حقیقت می‌رسد.[24]

2. نظریه هیک تعارض‌های ظاهری بین ادیان را اعتقادی می داند نه عملی. بدین ترتیب اهمیت قوانین دینی در جامعه را نادیده می‌گیرد.

3. استفاده از عقل را به عنوان وسیله‌ای برای فهم دینی رد می‌کند، درحالیکه استدلالهای عقلی در بسیاری از ادیان جهان با اهمیت است.

4. این فرض که حقیقت نهایی کاملا غیر قابل شناخت است، همراه با این دیدگاه که تجربه دینی و فهم دینی کاملا ساخته و پرداخته انسان هستند، با امکان وحی حقیقی ناسازگار است.

5. هیک از مبنای کانت برای تبیین دیدگاه خود استفاده می‌کند در حالیکه میان حرف کانت و هیک تعارض وجود دارد. چرا که کانت مدعی است حقیقت قابل دسترسی نیست و فقط ما به پدیدارها دسترسی داریم. در حالیکه هیک مدعی تجربه حقیقتی واحد توسط انسانها و برداشتهای متکثر از آن را دارد.

کثرت گرایی دینی از دیدگاه اسلام

چنانکه بیان شد نتیجه فرضیه کثرت گرایی، نوعی شکاکیت افراطی بر اساس مبانی معرفت شناختی کانت است، که حاصل آن عدم دسترسی انسان به واقع و عدم شناخت حقیقت و نسبیت گرائی معرفتی یا به گونه‌ای محدود کردن عقل بشری است. این مبنا با آموزه‌های دین اسلام مبنی بر امکان شناخت واقع یا به عبارت دیگر واقعگرا بودن انسان، تناقض و تنافی دارد. آموزه‌های قرآنی راه رسیدن به شناخت و آگاهی قطعی و یقینی را دو راه حس و عقل معرفی میکنند و انسان را از پیروی راه‌های ظنی و مشکوک برحذر می‌نماید.(اسراء/36) و شناخت عقلانی را از جهت درستی و واقع‌نمائی مانند شناخت حسی می‌داند. (یونس؟68). همچنین نسبت دادن صفات مشکوک به خدا همانند بی‌دینی است، در مسائل اعتقادی ظن و گمان اعتباری ندارد و انسان تابع ظن وگمان را، نابینای تهی از خود معرفی می‌کند(انفال/22)، که حاصل آن گمراهی و ضلالت است(انعام/140). از سوی دیگر انسان را به تفکر در مخلوقات و آفرینش و تاریخ دعوت می‌کند. این دعوت هرگز نمی تواند به این هدف باشد که انسان اگر چه به واقعیت نمی‌رسد باز هم باید بیندیشد.

از نظر کلامی نیز این دیدگاه شبیه به دیدگاه فرق کلامی‌ای است که بر شناخت ناپذیری خداوند اعتقاد دارند. چرا که معتقد است هیچ‌گونه معرفتی نسبت به واقعیت مطلق وجود ندارد و آنچه بر انسان ظاهر می‌شود، پدیدارهای واقعیت مطلق است که در قالب مقولاتی از قبیل خدایان متشخص یا امور مطلق، ظهوری انسانی پیدا می‌کند.

از دیدگاه صحیح کلامی شیعی و مطابق روایات معصومین، گرچه ذات الهی غیر قابل بیان است و عقول بشری از وصول به حقیقت و ذات الهی ناتوان‌اند،[25] اما چنین نیست که خداوند مطلقاً شناخت‌ناپذیر هم باشد بلکه به وسیله‌ تجلّی‌ و صفاتش معلوم می‌گردد، و نه تنها انسان به کسب معرفت خداوند و اوصاف او تواناست، بلکه باید به مقدار لازم در مورد آن تحقیق و شناخت پیدا کند.[26]

مدعای دیگر کثرت گرایی که همه ادیان بر حق هستند و آموزه‌های آنها صادق بوده و هیچ یک بر دیگری ترجیح ندارد نیز از منظر اسلام مخدوش است.

دلایل فراوانی وجود دارد که براساس آن، اسلام تنها دین الهی محسوب می‌شود که در موقعیت فعلی، انسان‌ها بدان فرا خوانده شده‌اند.(نساء/136)که اعتقاد به توحید و معاد لازمه آن است و از پیروی راه‌های دیگر نهی می‌کند.(انعام/153)اسلام به معنای خاص آن، همان گونه که قرآن بیان می‌کند (احزاب/40)و مفسران و اندیشمندان اسلامی نیز تذکر داده‌اند، ناظر به آخرین تقریری از اسلام عام است که به وسیله‌ حضرت محمد(ص) به بشر ارزانی شده و مدعی سلطه بر دیگر ادیان است. (توبه /33).[27]

مقاله

نویسنده محسن اخباري

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS