کلمات کلیدی : امام حسن(ع)، صلح، معاويه، جُعده، بقيع
نویسنده:ليلا سادات مرتضوي
حضرت امام حسن مجتبی(ع) دومین اختر تابناک آسمان امامت و نخستین ثمره پیوند مبارک حضرت علی(ع) و صدیقه فاطمه زهرا(س)، در نیمۀ ماه رمضان سال سوم هجری در مدینۀ منوره دیده به جهان گشود.[1] خدا نام آن بزرگوار را حسن یعنی بخشنده قرار داد و درتورات او را شبّر نامیده است. کنیۀ آن حضرت ابومحمّد و ابوالقاسم است و لقب مقدسش مجتبی میباشد.[2]
ایشان از محضر مبارک جد بزرگوارش چند سال بیشتر بهره نبرد. هفت سال بیش نداشت که پیامبر(ص) بدرود حیات گفت. پس از رحلت رسول اکرم(ص)، حدود 30 سال در کنار پدرش مولای متقیان علی(ع) قرار داشت و پس از شهادت پدر گرامیش، در سال 40 هجری، به مدت 10 سال امامت امت را بر عهده گرفت.[3] امام حسن(ع) از گرامیترین و نزدیکترین افراد به پیامبر بود، بدین جهت توسل به او و پیروی از او موجب رهایی از خطرهای دنیا و آخرت است. پیامبر در مورد ایشان میفرماید:
«فرزند من حسن(ع) است که پروردگار اراده کرده که به برکت وجود او بین مسلمین صلح و سازش را برقرار سازد».
بلاذری در «انساب الاشراف» میگوید:
«و این وظیفۀ همۀ مسلمین است که سبط پیامبر را بزرگ و گرامی دارند و پاک و مهطر شمارند. چنانکه خود پیامبر آنرا محترم و مقامش را والا شمرد»[4]
امام حسن(ع) را به دلیل صفات و فضایل اخلاقی، سخاوت و بخشش بینظیری که داشت کریم اهل بیت مینامیدند. به صورتی که بارها نیمی از مال خویش را به نیازمندان داد.[5]
هنگامی که حضرت علی(ع) دار فانی را وداع گفت، حضرت امام حسن به منبر رفت و خطبۀ بلیغی مشتمل بر معارف ربّانی ادا نمود. یاران پدرش، علی(ع) با او بیعت کردند؛ که با هر کسی بجنگد، پیکار کنند و با هر کسی سازش نماید، صلح نمایند. هنگامی که معاویه از قتل امیرالمؤمنین(ع) باخبر شد و فهمید که مردم با فرزندش حسن(ع) بیعت کردهاند، مردی را برای جاسوسی به کوفه و کسی را به بصره فرستاد تا اتفاقاتی که افتاده بود را برای او بنویسند و مردم را علیه آن حضرت تحریک کند. وقتی امام حسن(ع) از مأموریت این دو مرد اطلاع یافت، دستور داد تا آنان را بکشند، بعد امام نامهای به معاویه نوشت؛
همانا جاسوسانی را برای مکر و حیله و شیطنت میفرستی و ... اگر ارادۀ جنگ را داری من نیز مهیّای آن هستم.
نامهها همینطور میان امام و معاویه رد و بدل شد، تا اینکه قرار شد بین امام و معاویه، جنگ صورت گیرد.[6]
صلح امام حسن (علیه السلام) با معاویه:
خودداری برخی مردم از همراهی با امام، نافرمانی و سوء قصدهای خوارج و برخی مسائل دیگر، شرایط لازم برای صلح امام بامعاویه را فراهم ساخت. معاویه نامهای دیگر به امام نوشت و خواستار صلح و سازش شد. و امام با شرایطی خاص صلح را پذیرفت. اگر چه یارانی که دور آن حضرت جمع بودند زیاد بود، ولی در عین حال قلب بیشتر آنها دنیایی که معاویه در آن بود را دوست داشتند، و اگرچه در ظاهر آن حضرت را یاری میکردند ولی منظورشان این بود که وی را تسلیم معاویه کنند، امّا قبل از اینکه به هدف برسند امام، خطر را حس کرد و خود را از امر خلافت برکنار کرد. آن حضرت در اصل، مقام خلافت را به معاویه تسلیم نکرد، بلکه از جنگیدن و ریختن خونها و مغلوب شدن خودداری نمود. و این صلح، ضرر بزرگی را از دین مسلمین دفع نموده.[7]
جنایات معاویه و قتل امام حسن (علیه السلام):
معاویه پس از قبول صلح از سوی امام حسن(ع) و اعلام برنامه و سیاست خود، نه تنها در روش و کردار خود اصلاحی نکرد، بلکه بر خشونتهای خود افزود و عرصه را بر امام و یارانش تنگ کرد. اهانت به ساحت مقدس امیرالمؤمنین(ع) رادرسطح جامعه ترویج کرد و شخصیتهای بزرگی چون «حجر بن عدی» را یا به قتل رساند و یا از خانه و کاشانه پراکنده کرد، و آنان را مورد فشار و خفقان قرار داد، علاوه بر اینکه معاویه مادۀ مربوط به حفظ احترام علی(ع) و پیروان آن حضرت را زیر پا نهاد.[8]
عدم پایبندی معاویه به معاهدهای که با امام حسن(ع) بسته بود، اخبار دروغینی که از سوی معاویه منتشر میشد و کشتار و شکنجه شیعیان از سوی معاویه، وضعیت جامعه را دگرگون ساخته بود. معاویه به سختی کوشید تا شیعیان را نابود کند و مهر و محبت خاندان پیامبر را از دلها بردارد،اما امام حسن(ع) را سد راه خود میدید. به همین منظور با دادن وعدهای دروغین، جعده دختر اشعثبنقیس، همسر امام حسن را فریب داد و همانطور که خود امام پیشگویی کرده بود، جعده ایشان را به وسیلۀ زهر مسموم کرد. آن امام همام، در ماه صفر در سال 5 هجری در سن 48 سالگی شهید شدند و در قبرستان بقیع در مدینه مدفون گشت.[9]
ثواب گریه برای امام حسن (علیهالسّلام):
در روایات، بر ثواب و فضیلت گریه و زیارت آن حضرت بسیار تأکید شده است حضرت محمد(ص) فرمود:
«چون فرزندم، حسن (ع) را به زهر شهید کنند، ملائکه آسمانها هفتگانه بر او گریه کنند و همه چیز بر او بگرید حتی مرغان هوا و ماهیان دریا. و هر که بر او بگرید، روزی که دیدهها کور میشود دیدهاش کور نشود و هر که بر مصیبت او اندوهناک شود، دل او در روزی که دلها اندوهناک شوند، اندهناک نمیشود، و هر که در بقیع او را زیارت کند قدمش بر صراط ثابت گردد، در روزی که قدمها بر آن لرزان است».[10]