24 آبان 1393, 14:4
كلمات كليدي : ادبيات ديني ، هنر ديني ، شاخه هاي دين پژوهي
نویسنده : عبدالله محمدي
تقریباً در تمام نظامهای عالی فرهنگی، چه هندی، چه اسلامی، چه چینیـ ژاپنی، و چه یهودیـمسیحی، سنت ادبی هر چند به شکلها و مظاهر بسیار متفاوت، در پیوندی ذاتی با اندیشه، عمل، نهاد و نمادگرایی دینی پدید آمده است. بدون بذل توجه کافی به اسطوره و اندیشه یونانی، به حماسه و حکمت یهودی، و به نمادگرایی و پرهیزگاری مسیحی، ادبیات دو هزار و پانصد ساله اروپایی را نمیتوان فهمید. در مقابل، دانش ما از این سه سنت دینی، از تبیین خود و تأثیر فرهنگیشان، بدون بذل توجه خاص به میراث ادبی آنها اعم از نوشتههای دینی و غیردینی سخت ناقص میماند. به همین نحو شعائر تائویی، احکام جزمی بودایی، و اصول اخلاق کنفوسیوسی در امپراطوری چین به هم پیوستند تا صورتهای کلاسیک شعر تغزلی، نمایش و داستان منثور چینی را شکل داده، حفظ کردند...در هندوئیسم، یهودیت، مسیحیت و چندین شعبه اصلی بودیسم، در دورههای مختلف به طرز مشابه یا متأثر از یکدیگر، علم تأویلهای مقدس و غیرمقدس پدید آمده است. نادیده گرفتن این به هم پیوستگی متون مقدس و غیرمقدس و وابستگی متقابل علوم تفسیری آنها، فهم درست بخشهای وسیعی از تاریخ ادبی و دینی جهان را ناممکن میسازد. دانشمندان بارها خاطر نشان کردهاند که گونههای خاصی از ادبیات، خاصه شعر و نمایش به طور مستقیم از شعائر دینی نشأت گرفتهاند.[1]
در حوزههای مختلف ادبی میتوان تأثیر مستقیم باورهای دینی را به وضوح مشاهده کرد. البته این تأثیر گاه منفی و زمانی مثبت بوده است، مثلاً در جهان مسیحیت رماننویسی از رشد بالایی برخوردار بوده است، اما در عالم اسلام میتوان نقش و تأثیر مفاهیم و اعتقادات دینی را در رشد و بالندگی ادبیات عرفانی، اعم از منظوم و منثور مشاهده کرد. تاریخ ادبیات عرفانی در اسلام گواهی روشن بر این مدعاست.[2] سیر ادبیات در اسلام با ادبیات در جوامع مسیحی متفاوت است، رماننویسی و خاطراتنویسی در اسلام رشد نکرده، ولی در مسیحیت رشد نموده است. این آثار و نتایج همگی معلول احکام و تعالیم دینی و مقطع تاریخی دین است.[3]
مقالاتی همچون «ادبیات و دین»[4]، «ابعاد دینی ادبیات مدرن»[5]، «رمان به منزله ادبیات غیردینی»[6] در دائرۀ المعارف دین الیاده بیانگر رابطه دین و ادبیات است.[7]
در کنار رابطه ادبیات و دین، هنر و دین نیز در طول تاریخ حیات خود همواره رابطهای دوسویه و تعاملی دوگانه با یکدیگر داشتهاند؛ از سویی بسیاری از رشتههای هنری استمرار حیات خود را مرهون حمایتهای ادیان هستند و در بستری که ادیان برایشان فراهم نمودهاند، خلعت زندگی و پویایی بر قامتشان استوار مانده است. و از سوی دیگر، رشتههای مختلف هنری رسانههای مناسبی برای ابلاغ پیام دین به انسانها بودهاند و هر یک از ادیان به تناسب آموزهها و تعالیم خود، شاخه یا شاخههایی از هنر را به خدمت گرفته، پیکره پیام خود را به زیور هنر آراسته نمودهاند تا از این رهگذر پیام خود را در قلوب و اذهان بشریت راسختر و پایدارتر نمایند؛ پیامشان از قدرت نفوذ بیشتری برخوردار گشته و در طول تاریخ ماندگار گردد.
نگاهی گذرا بر استفاده از خوشنویسی در نگارش قرآن، بهرهگیری از شعر در انتقال تعالیم اسلامی به خصوص آموزههای تشیع و ترغیب ائمه شیعه علیهمالسلام به شعرسرایی با مضمون مناقب و مراثی اهل بیت علیهمالسلام، بهرهگیری شیعیان ایرانی از هنر نمایش در زنده نگاه داشتن واقعه شهادت سالار شهیدان، نقش خطابه در تبلیغات روحانیان و... نشانگر نقش هنر در تبلیغ اسلام است، از سوی دیگر، انبوه مجسمههای به کار گرفته شده در کلیساها و استفاده از موسیقی در مناسک عبادی مسیحیان نیز خبر از نقش بسزای این هنرها در دین مسیحیت دارند.
«به نظر میرسد که انواع هنرها از بدوی تا مدرن، حمایتگری مهمتر از دین نیافتهاند، در عوض دین هم سخنگو و شارحی کارآمدتر از هنر در خدمت خود نگرفته است. در فرهنگ غربی، ادبیات کمتر از سایر هنرها و موسیقی بیش از همه در خدمت دین بوده است. در فرهنگ اسلام برعکس، ادبیات مهمترین رسانه هنری دین، و موسیقی کماهمیتترین رسانه بوده است. در اسلام بعد از ادبیات، و در مسیحیت بعد از موسیقی، معماری بیش از سایر هنرها، ملهم از دین و در خدمت دین بوده است. در اسلام به جای مجسمهسازی و نقاشی، هنرهای تزئینی مهمی چون خوشنویسی و تذهیب و تشعیر و کتابآرایی رشد کرده است. علاوه بر تئاتر سینما هم در عصر جدید محمل اندیشه دینی است.[8]
با توجه به این تأثیر و تأثر متقابل بین دین و هنر، رشته هنر دینی به عنوان شاخهای از دینپژوهی به بررسی تأثیر دین در شاخههای مختلف هنری و به عبارت دیگر، کارکردهای هنری دین میپردازد.[9] در این رشته، از تأثیرات دین در پیدایش و گسترش هنرهای مختلف بحث میشود. به عنوان نمونه، در اسلام به علت حرمت مجسمهسازی، این هنر رشد نکرده است و برعکس هنر خوشنویسی و معماری و شعر برای ارائه مضامین آموزههای اسلامی پیشرفت فراوانی داشتهاند؛ در حالی که در مسیحیت، هنر موسیقی، نقاشی و مجسمهسازی پیشرفت کرده و در کلیساها مورد استفاده قرار میگیرند.[10]
در میان هنرهای مدرن، شاید هیچ هنری در سده اخیر با سینما قابل مقایسه نباشد، نگاهی کوتاه به محصولات سینمایی کمپانیهای مختلف به خصوص هالیوود نشانگر عمق و وسعت به کارگیری این هنر به شدت تأثیرگذار، در تبلیغات دینی و نیز ضددینی است. صاحبان این صنعت از سویی با تولید فیلم به تبلیغ آموزههای دین مورد تأیید خود میپردازند و از سوی دیگر، فیلمهایی بر ضد آموزههای سایر ادیان میسازند تا با ترسیم تصویری منفی ـحال به درستی یا نادرستـ از تعالیم آن دین، در اذهان مخاطبان خود، مانع از نفوذ و رشد آن دین گردند. فیلمهای ضد اسلامیای که شرکتهای هالیوودی در سالهای اخیر تولید نمودهاند، نمونههای بارزی از به کارگیری هنر سینما در تبلیغات منفی بر ضد اسلام است.
دینپژوهان در حیطه رابطه متقابل دین و هنر، این رابطه را از منظر شاخههای مختلف هنری به تماشا نشستهاند، مقالاتی همچون: معماری[11]، خوشنویسی[12]، سینما و دین[13]، نمایش[14]، پیکرنگاری[15]، رقص[16]، موسیقی[17]، پارچهبافی[18] و غیره در دایرۀالمعارف دین میرچا الیاده نشان از نقشآفرینی دین در این شاخههای هنری دارد که بررسی ابعاد این تأثیرات گسترده مستلزم رشته مستقلی در دینپژوهی میباشد.[19]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان