24 آبان 1393, 14:5
كلمات كليدي : الهيات تاريخي، كليسا، مسيحيت
نویسنده : رضا میرزائی
الهیات تاریخی شاخهای از الهیات است که هدف آن بررسی اوضاع تاریخیای است که اندیشه ها در آن مطرح شده، یا تقریر خاصی یافته اند. الهیات تاریخی تاریخ قوم خدا در کتاب مقدس و تاریخ کلیسا از زمان مسیح به بعد را مورد مطالعه قرار می دهد. در این رشته مسائلی نظیر پیدایش و رشد و انتشار دین راستین و اعتقادات و تشکیلات و روش های آن بررسی می شود.[1] این شاخه از الهیات دنبال آن است که ارتباط میان متن و الهیات را آشکار سازد. مثلا ثابت میکند که آموزه آمرزش به وسیله ایمان، در دوره متاخرِ رنسانس از اهمیت اساسی برخوردار بود. همچنین نشان می دهد که مثلا مفهوم نجات، آن گونه که در الهیات رهایی بخش آمریکا یافت می شود، پیوند نزدیکی با اوضاع اجتماعی- اقتصادی این منطقه دارد. این مطلب روشن است که مسیحیت غالبا و به طور ناخودآگاه اندیشه ها و ارزش هایی را از پس زمینه های فرهنگی خودش جذب میکند. به عبارت دیگر اندیشه های خاصی که غالبا اندیشه های مسیحی دانسته می شوند، در نهایت معلوم می شود که اندیشه هایی وارداتی هستند، که از فضایی سکولار وارد آن شده اند. مطالعه تاریخ الهیات مسیحی ابزاری نیرومند در اختیار ما می گذارد که بوسیله آن بتوان دیدگاه های ایستا در باب الهیات را اصلاح کرد. این مطالعات به ما مجال می دهد تا بدانیم که :
1) بعضی از اندیشه ها در اوضاع و احوال بسیار ویژه ای مطرح شدهاند و ممکن است که اشتباهاتی رخ داده باشد.
2) تحولات در باب الهیات قطعی و برگشت ناپذیر نیست. میتوان اشتباهات گذشته را اصلاح کرد.[2]
الهیات تاریخی در واقع به بررسی تاریخ کلیسا برای درک وضعیت موجود و نیازهایش می پردازد.[3] این نوع الهیات چگونگی دریافت مسیحیان از دین خود در طول تاریخ را بررسی می کند و مطالعات آن مشتمل بر مسائلی از این قبیل است: تعالیم پاپها، شوراهای جهانی، جدلهای عقیدتی در کلیسا، نقش فردی دانشمندان الهی و عارفان، نهضتهای گوناگونی که برای نوسازی دین کوشیدهاند و پس از آن رشد یافته یا در ایمان مسیحی تجدید نظر کرده اند، تعالیم پاتریک ها، اسقفها و شورا های محلی.
یکی از اهداف الهیات تاریخی شناخت دقیق چیزهایی است که کلیساهای مسیحی آنها را رسما پذیرفته و اعلام کرده، یا مردود دانسته است. لذا بررسی تعالیم پیشین در پرتو فضای تاریخی آنها بسیار اهمیت دارد. الهیات تاریخی اعتراف میکند که تعالیم پاپها، اسقفها، شوراها و دانشمندان الهی همگی از نظر اهمیت یکسان نیستند و اعتبار معنوی یکسانی ندارند. لذا مورخ باید برای فهم شرایط زمانی ویژهای که آن تعالیم در آن، پدید آمده است، بکوشد و همچنین بفهمد که هدف از آنها چه بوده وکسانی که آن تعالیم را تهیه کرده اند، چگونه به آنها نگریستهاند و الفاظ ومفاهیم را به چه شیوه ای استعمال کردهاند. همچنین باید سایر عناصر سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، نژادی و شخصی را که در این تعالیم ویژهِ کلیسا مؤثر بوده، بشناسد.
الهیات تاریخی بر این اصل عقیدتی استوار است که روح خدا در طول زمان پیوسته امت مسیحی را ارشاد میکند، ولی از سوی دیگر نباید معتقد بود که همه آن چه مسیحیان گفته و کردهاند، نتیجه و محصولِ عملکرد روح القدس بوده است . خطا کاری نقش مهمی در تاریخ مسیحیت دارد و به اشکال مختلفی مانند؛ کینه توزی ، نادانی ، تکبر و دشمنی بروز کرده است. الهیات تاریخی می کوشد تاریخ هدایت خدا را، در کنار خطاهای بشر در دوران های مختلف کلیسا، در فرهنگهای گوناگون و شرایط مختلف بررسی و ثبت کند.[4]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان