كلمات كليدي : بداء، قضا و قدر حتمي، قضا و قدر غير حتمي، نسخ
نویسنده : مهدي جدي
یکی از اعتقادات اسلامی که در مکتب اهل بیت مورد اهتمام بسیار قرار گرفته است، اعتقاد به بداء است. شیعه امامیه نیز به تبع از اهل بیت عقیده به بداء را در کتب اعتقادی خود مطرح کرده و به آن اهتمام ورزیده است. آیات قرآن کریم و احادیث نقل شده در کتابهای شیعه و سنّی به روشنی بر بداء دلالت دارند. با این همه، برخی از علمای سنّی بداء را انکار نمودهاند از آن جهت که معنای آن را به درستی درک نکرده و پنداشتهاند بداء با علم ذاتی و ازلی خدا در تعارض است.چنانچه فخر رازی در تفسیر خود در ذیل آیه «یمْحُوا اللَّهُ ما یشاءُ وَ یثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ » (رعد/39)؛ «خداوند هر چه را بخواهد" محو" و هر چه را بخواهد" اثبات" می کند، و" ام الکتاب" نزد او است.»، می گوید:
«قالت الرافضه: البداء جائز علی الله تعالی و هو ان یعتقد شیئا ثمّ یظهر له انّ الامر بخلاف ما اعتقده و تمسکوا فیه بقوله: یمحوا الله ما یشاء و یثبت»[1]
«شیعه معتقد است که بداء در مورد خداوند ممکن است و خقیقت بداء نزد آنها این است که خداوند به چیزی اعتقاد پیدا کند و سپس معلوم شود که واقع بر خلاف اعتقاد او است. و برای اثبات این مطلب به آیه یمْحُوا اللَّهُ ما یشاءُ وَ یثْبِتُ تمسک جسته اند.»
سپس فخر رازی اضافه می کند این عقیده باطل است زیرا علم خدا از لوازم ذات او است، و آنچه چنین است
تغییر و تبدل در آن محال است.
با توجه به بحثهایی که خواهد آمد بیپایگی این مطلب کاملا روشن میشود.
واژهشناسی بَداء
بداء در لغت به معنای ظهور کامل یک چیز است.[2] اگر انسان چیزی را نداند و سپس بر او آشکار شود و رای و نظرش دگرگون شود، میگویند که بر او بداء حاصل شده است. استعمال این معنا بر خداوند متعال جایز نیست زیرا مستلزم تغییر در اراده و علم او خواهد بود و وجود تغییر به هر نوع و شکل در ذات خداوند محال است. و در احادیث ائمه معصومین(ع) چنین معنایی از بداء در مورد خداوند به شدت انکار شده است؛ امام صادق (ع) فرموده است: «ان الله لم یبد له من جهل»[3] «چیزی بر خداوند پس از جهل حاصل نمیشود». در اصطلاح بداء عبارت است از تغییر در قضا و قدر غیر حتمی.[4] برای روشن شدن این تعریف ذکر چند مقدمه لازم است:
1. خداوند از اول به همه حوادث ریز و درشت جهان هستی عالم میباشد. این چنین نیست که چیزی اول بر خداوند مخفی بوده و او نسبت به آن چیز جاهل بوده باشد سپس بر آن چیز عالم شود. دلیل این مطلب آیات و روایات فراوان و ادله عقلی میباشد؛ در قرآن کریم میخوانیم: «انّ الله لا یخفی علیه شیء فی الارض و لا فی السماء»(آل عمران 5) «هیچ چیز در زمین و آسمان بر خداوند مخفی نیست.»[5]
2. تقدیر الهی درباره انسان بر دو نوع است:
أ. تقدیر محتوم و قطعی، که به هیچ وجه قابل تغییر نیست حتی با دعا یا صدقه یا کارهای خوب و بد، مثل تقدیر خداوند بر اینکه هر انسانی خواهد مرد؛ «کلُّ نفسٍ ذائِقه الموتِ» (انبیاء 35) «هر انسانی طعم مرگ را میچشد.»
ب. تقدیر معلق و مشروط، که با فقدان برخی شرایط، دگرگون میشود و تقدیر دیگر جایگزین آن میگردد، مثل تقدیر خداوند بر اینکه مریضی در وقت خاصی میمیرد که این تقدیر قطعی نیست زیرا در صورت مداوا یا دعا یا صدقه دادن برای شفای این مریض، تقدیر جدیدی برای وی که همان شفا یافتن و طول عمر او خواهد بود، معین میشود.[6] در روایات نیز این دو تقدیر به صورت صریح ذکر شده است، امام باقر(ع) میفرمایند:«من الأمور أمور محتومه کائنه لا محاله، و من الأمور أمور موقوفه عند الله، یقدم فیها ما یشاء و یمحو ما یشاء، و یثبت منها ما یشاء»[7] «برخی امور، حتمیاند که ناگزیر موجود خواهند شد. برخی امور دیگر، در نزد خدا موقوفاند که خدا با مشیت خود، برخی از این امور را مقدّم میکند، برخی دیگر را از بین میبرد و برخی دیگر را موجود میسازد.»
جنانچه قبلا ذکر شد بداء در مورد تقدیر دوم یعنی تقدیر غیر قطعی واقع میشود.
3. خداوند دارای قدرت و سلطه مطلق بر هستی است و هر زمان خواست میتواند تقدیری را جایگزین تقدیر دیگر سازد; در حالیکه به هر دو نوع تقدیر، علم قبلی داشته، و هیچگونه تغییری نیز در علم وی راه نخواهد یافت. زیرا تقدیر نخست چنان نیست که قدرت خدا را محدود ساخته و توانایی دگرگون کردن آن را از او سلب کند.به دیگر سخن، خلاقیت و آفرینش گری و اعمال قدرت از جانب خداوند، استمرار داشته و به حکم «کل یوم هو فی شان»(الرحمن 29) وی از امر آفرینش فارغ نگشته و کار آفرینشگری همچنین ادامه دارد.
نتیجه اینکه خداوند بر اساس قدرت گسترده، سلطه مطلقه، و دوام و استمرار خلاقیت میتواند هر زمان بخواهد در مقدرات انسان، از عمر و روزی و غیره، تحول ایجاد کرده و مقدری را جایگزین مقدر قبلی نماید، و هر دو تقدیر قبلا در ام الکتاب به ثبت رسیده است.[8]
4. اعمال قدرت و سلطه از سوی خداوند، و اقدام وی به جایگزین کردن تقدیری جای تقدیر دیگر، بدون حکمت و مصلحت انجام نمیگیرد، و بخشی از قضیه، در گرو اعمال خود انسان است که از طریق اختیار و برگزیدن و زندگی شایسته یا ناشایسته، زمینه دگرگونی سرنوشتخویش را فراهم سازد.
فرض کنیم انسانی، خدای ناکرده، حقوق والدین و بستگان خود را مراعات نمیکند.طبعا این عمل ناشایست او در سرنوشت او تاثیر ناخوشایندی خواهد داشت.حال اگر در نیمه زندگی از کرده خود پشیمان گشته و از آن پس به وظایف خود در این باره اهتمام ورزد، در این صورت زمینه دگرگونی سرنوشتخود را فراهم کرده و مشمول آیه «یمحوا الله ما یشاء و یثبت» خواهد گشت. این مطلب در عکس قضیه نیز حاکم است.[9]
با توجه به مطالب فوق بداء بدین معنا است که اعمال خوب یا بد انسان در سرنوشت و مقدرات غیر حتمی او تاثیر میگذارد و منشا تحولاتی در زندگی انسان میگردد، نیازمندی و توانگری، بیماری و سلامتی، کوتاهی و بلندی عمر، حوادث تلخ و شیرین، همگی از کارهای نیک و بد انسان تاثیر میپذیرد. و اینکه در روایات فراوانی به انجام کارهای خوبی که آثار مثبت و سازندهای در حیات انسان دارند مانند دعا، صدقه، صله ارحام و اجتناب از کارهای بدی مانند ظلم بر افراد، اذیت والدین و قطع رحم که آثار ناگواری در زندگی انسان دارند، تاکید بسیار شده، موید همین مطلب است. و اعتقاد به تاثیر کارهای خوب یا بد در زندگی انسان، همان اعتقاد به بداء است.
بداء و نسخ
مى دانیم که نسخ احکام از نظر همه مسلمانان جایز است، یعنى ممکن است حکمى در شریعت نازل شود و مردم نیز چنان تصور کنند که این حکم همیشگى و ابدى است، اما پس از مدتى نسخ آن حکم بوسیله شخص پیامبر (ص) اعلام گردد، و حکم دیگرى جاى آن را بگیرد مثل داستان تغییر قبله،. این در حقیقت یک نوع" بداء" است، ولى معمولا در امور تشریعى و قوانین و احکام نام" نسخ" بر آن مى گذارند، و نظیر آن را در امور تکوینى" بداء" مى نامند.[10]
بداء در آیات و روایات
آیات متعددی در قرآن کریم وجود دارند که بر موضوع بدا تاکید دارند که به دو نمونه اشاره میشود:
1. « لکُلِّ أَجَلٍ کِتابٌ یمْحُوا اللَّهُ ما یشاءُ وَ یثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ » (رعد 38و39) «هر زمانى کتابى دارد (و براى هر کارى موعدى مقرر است). خداوند هر چه را بخواهد" محو" و هر چه را بخواهد" اثبات" مىکند، و" ام الکتاب" نزد او است.»
این آیات با صراحت میفرمایند که دو نوع کتاب وجود دارد: کتاب محقوظ یا ام الکتاب که رویدادهای آن دستخوش تغییر و دگرگونی نمیشوند و کتاب محو و اثبات که گاهی بعضی از وقایع آن محو و وقایعی دیگر جایگزین میشود.آنچه مورد بدا قرار میگیرد همین کتاب محو و اثبات است.[11]
2. « وَ قالَتِ الْیهُودُ یدُ اللَّهِ مَغْلُولَه غُلَّتْ أَیدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یداهُ مَبْسُوطَتانِ ینْفِقُ کَیفَ یشاء» (مائده 64)«و یهود گفتند دست خدا به زنجیر بسته است!، دستهایشان بسته باد و بخاطر این سخن از رحمت (الهى) دور شوند! بلکه هر دو دست (قدرت) او گشاده است هر گونه بخواهد مىبخشد.»
طبق این آیه یهود کل قضاء و قدر الهی را حتمی و غیر قابل تغییر میدانند و میگویند وقتی برای کسی چیزی مقدر شد به هیچ وجه تغییر و تبدیل نمییابد مثلا اگر برای کسی عمری 50 ساله مقدر شد این عمر ثابت بوده و با اعمالی مثل صله رحم یا صدقه زیاد نشده و با اعمالی مثل قطع صله رحم کم نمیشود. طبق این عقیده قطعا بدا نیز معنی نخواهد داشت. قرآن کریم با قاطعیت جواب میدهد که دست خدا باز است یعنی اگر چیزی بر کسی مقدر کرد و سپس مصلحت اقتضاء کرد که آن را تغییر دهد، تغییر میدهد و این همان عقیده به بدا است.[12]
در زمینه بدا روایات فراوانی وجود دارد که در کتاب بحارالانوار باب «البداء و النسخ»، توحید صدوق، کافی، وافی و کتب دیگر ذکر شده است که در اینجا به برخی ازآنها اشاره میکنیم:
1. یکی از امام صادق یا امام باقر(علیما السلام) فرمودند: « ما عبد الله بشیء مثل البداء »[13]«خداوند به چیزی مانند بدا پرستش نشده است.»
2. امام صادق (ع) فرمودند: « من زعم انّ اللّه عزّوجلّ یبدو له فی شیءٍ لم یعلمه امس فابرؤوا منه »[14] «هر که بر این عقیده باشد که برای خداوند درباره چیزی بداء حاصل میشود که قبلا نمیدانسته است؛ از چنین کسی دوری کنید و بیزار باشید.»
3. در حدیثی دیگر فرموده است: « و لیس شیء یبدو له الا و قد کان فی علمه ان اللّه لا یبدو له فی جهل »[15]«برای خداوند در هیچ چیزی بداء حاصل نمیشود مگر اینکه قبلاً میدانسته است؛ محققا برای خدا از روی جهل بداء رخ نمیدهد.»
4. در دعای شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان میخوانیم: « و ان کنت من الاشثیاء فامحنی من الاشقیاء و اکتبنی من السعداء »[16]
دلایل عقلی بداء
بداء علاوه بر آنکه آموزهای نقلی است همچنین، از نظر عقلی و وجدانی نیز قابل فهم و اثبات است و در نتیجه، آموزهای تعبّدی نیست.هر انسانی با مراجعه به وجدان و علم حضوری خود، در مییابد که میتواتد وضعیت موجود خود را به اختیار خویش تغییر دهد مثلا اگر فقیر است، میتواند در اثر کار و تلاس فراوان به زندگی مرفهی دست یابد و یا اگر بیسواد است میتواند با تلاش علمی و تحمل مشکلات یادگیری علم، فردی عالم و باسواد شود و همین طور.و این خود نشانه روشنی است بر اینکه خداوند سرنوشت انسان را در دست خود او قرار داده است و اوست که در اثر انجام کارهای شایسته یا ناشایست سرنوشت خود را رقم میزند.
دلیل دیگر این است که عقل، همه کمالات را برای خدا اثبات میکند که از جمله کمالات، قدرت مطلق اوست. براساس قدرت مطلق، خدا حتّی پس از تقدیری خاص میتواند این تقدیر را تغییر دهد و تقدیر جدیدی را در لوح تقدیرات ثبت کند و این تقدیر جدید را در خارج جاری سازد. پس انکار بداء، محدود کردن قدرت خدا و
سلب کمالی از کمالات اوست که بر خلاف حکم صریح عقل میباشد.
آثار آموزه بداء
اعتقاد به اصل بدا دارای آثار مثبتی است؛ از قبیل:
1. اعتقاد به بداء، اعتراف صریح بر این است که عالم در اصل وجود و بقائش تحت سلطه و قدرت الهی است و این که اراده او در عالم نافذ و جاری است یعنی این چنین نیست که پس از تقدیر امری، دست خدا بسته باشد بلکه خداوند هرگاه اراده کند امری را تغییر میدهد.
2. اعتقاد به بداء و این که میتوان سرنوشت را تغییر داد، عبد را به سوی مولا میکشاند و او را امیدوار به استجابت دعای او ساخته و از معصیت دور میسازد. ولی انکار بداء و اینکه قلم تقدیر به هر صورت که رقم زده شده، دیگر قابل تغییر نیست، موجب یاس و نومیدی بندگان میشود و دیگر دست به دعا و تضرع به درگاه خداوند دراز نخواهند کرد زیرا اعتقادی به تاثیر دعا و تضرع به درگاه خدای متعال، به نفع خود نیستند.