24 آبان 1393, 13:55
در لغت به معنای عوض و جایگزین است، اما در معنای اصطلاحی آن، میان فرق کلامی اختلافنظر وجود دارد. علت اصلی این اختلاف، دیدگاههای متفاوت اشاعره، معتزله و امامیه نسبت به مسایل اساسی و مبنایی کلام از قبیل حسن و قبح، جبر و اختیار، توقّف تکلیف بر استطاعت و مانند آن بوده است.
هر دو فرقۀ کلامی اشاعره و معتزله نزاعی در این معنا ندارند که خداوند در دو مورد بندۀ خود را به آنچه در وسع و طاقت او نیست تکلیف نمیکنند:
1) آنچه فی نفسه ممتنع است، مانند جمع ضدین؛
2) برخی از آنچه فی نفسه ممکن است اما در وسع او نیست؛ مانند خلق اجسام.
محل نزاع، وقوع تکلیفی از جانب پروردگار است، که ادای آن برای مکلّف، به اعتقاد اشاعره، براساس علم یا ارادۀ خدا ممتنع است؛ همچون ایمان کافر و طاعت عاصی. هر دو طایفه باور دارند که کافر در حال کفر به ایمان تکلیف شده است. (حتی شخصی مانند ابولهب که امیان نیاوردنش حتمی است) اما اشاعره ادای این تکلیف بر کفار را فی نفسه ممکن؛ ولی از آن جهت که علم و ارادۀ خدا به خلاف آن تعلّق گرفته است، ممتنع میدانند و معتزله عقیده دارند که علم ازلی، دلیل کفر کافر و عصیان عاصی نیست و کافر میتواند به اراده و اختیار خویش ایمان آورد. بنابراین، خداوند تکلیف بما لایطاق نمیکند؛ زیرا قبح عقلی دارد.
به اعتقاد اشاعره، از آنجا که تکلیف ما لایطاق جایز است و اساساً انسان به بیش از توان خود تکلیف شده است، کافر میتواند در حال کفر و با علم به کفر دایمی خود، بدل از کفر، ایمان داشته باشد؛ پس مکلّف به ایمان است. ولی معتزله قایل هستند که کافر میتواند بدل از کفر، در آینده ایمان داشته باشد. مبنای اعتقاد اشاعره آن است که امر به شیء و وقوع تکلیف متوقف بر استطاعت و قدرتِ مأمور و مکلّف نسبت به ادای آن نیست. از این رو تکلیف به ممتنع مانند تکلیف به آنچه علم و اراده خدا به عدم وقوعش تعلق گرفته است به اجماع جایز بلکه واقع است؛ و گرنه عاصی و فاسق، مکلفِ به ایمان و ترک کبائر نبودند، بلکه اصلاً کسی که وظیفهاش را ترک میکرد، عاصی نبود.
در برابر اشاعره، اهل عدل به دلایلی تکلیف بمالایطاق را نپذیرفتهاند و بدل را به این معنا دانستهاند که کافر میتواند، بدل از کفر خود، در آینده ایمان داشته باشد؛ و نیز مؤمن، بدل از ایمان خود، در زمان آتی کفر بورزد. ایشان با ادلهای عقلی، نظر مجبره (اشاعره) را در خصوص اجتماع کفر و ایمان در زمان و موضوع واحد نقد کردهاند، از جمله گفتهاند:
1)کفر و ایمان ضد یکدیگرند و وجود یک ضد باعث میشود که وجود ضد دیگر محال باشد، حال آنکه اگر قایل به بدل باشیم. جواز اجتماع ضدین را در زمان و موضوع واحد پذیرفتهایم. پس کافر نمیتواند در حال کفر ایمان داشته باشد و برعکس.
2)فعل قبیح از ساحت خداوند صادر نمیشود و تکلیف کافری که ایمان نیاوردنش محرز است، تکلیف بمالایطاق و قبیح است.
3)تفسیری که اشاعره از بدل ارایه کردهاند با معنای لغوی و قرآنی آن اختلاف دارد؛ زیرا بدل در لغت، مانند سایر مشتقات آن، به معنای قرار دادن چیزی به جای چیز دیگر است. در قرآن نیز تبدل و تبدیل به معنای ساری و جاری شدن و پراکندن و گاه تغییر دادن و ابطال به کار رفته است.
اشاعره در پاسخ به تمامی نقضها و ایرادها با اتکا بر شرع محوری ظاهری، حیله را ترک حیله و واگذاشتن هر چیز و همه چیز را به خدا میدانند. "فخر رازی" در این مقام میگوید:
«چارهای نیست و باید اذعان نمود که خداوند هر چه خواهد، انجام دهد و حکم کند (یفْعَلُ ما یشاء و یحْکُمُ ما یرید)، از عمل او سؤال نشود و این مردماند که مسئولاند؛ هر چه کند او را رسد و هیچکس را بدو اعتراضی نیست».
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان