1-جوانان و دغدغه ی دینی
2- مثبت انگاری
3- لقمه ی حلال و حرام
4- پیش گیری از تکرار گناه
5- پی آمدهای روانی رابطهی نامشروع
6- پیش گیری از افزایش روابط نامشروع
7- آزادی جنسی در بوتهی نقد
8- معنویت گریزی اجتماعی
9- غیبت
کج روی و ناهنجاریهای اخلاقی از آغاز آفرینش تا کنون در بخشهای گوناگون زندگی اجتماعی بشر به چشم میخورد. در این میان، نوجوانان و جوانان به دلیل دارا بودن جایگاه ویژهی اجتماعی و ویژگیهای زیستی و روانی مخصوص به خود، بیش از دیگران با این پدیده، رو به رو هستند.
آموزش و پرورش غلط، محیطهای ناسالم، بیمهری خانوادگی، بحرانهای روحی و روانی، آینده ی مبهم و ... از عواملی است که این قشر پویا را از بیرون و درون، هدف قرار میدهد و به دام ناهنجاریهای اخلاقی میکشاند. مباحثی که در پی میآید، از مسایلی است که امروزه ذهن جوانان معصوم و کم تجربه، ولی حساس را به خود مشغول کرده است. امید است این بحثها، راهی تازه فراروی دیدگان امیدوار این نسل پرتوان بگشاید
مثبت انگاری
1ـ برای رفع سوء ظن و منفی بینی، چه باید کرد؟
در آغاز باید گفت منفی بینی با سوءظن تفاوت دارد؛ زیرا منفی بینی، واقعیّت موجود را به شکلی نابجا گزارش میکند، در حالی که در سوءظن، واقعیّتی در کار نیست و شاید آن گمان، بی پایه باشد.
منفی بینی به این معناست که فرد در دیدن و بازگو کردن واقعیّتها و پدیدههای موجود، به جای داشتن دید مثبت و نگاه به جنبههای پسندیده و ایده آل موضوع، به جنبهی زشت، بد، ناخوش آیند و ناپسند آن میپردازد. برای نمونه، در بیان واقعیّت لیوانی که تا نیمه آب دارد، به سوی دیگر قضیه مینگرد و میگوید: لیوان نصف است. سخن این جاست که مثبت و منفی، خوب و بد، زشت و زیبا در هر موضوعی، واقعیّت دارد، ولی فرد منفی باف بیشتر به جنبهی ناخوش آیند توجه میکند. در مقابل، فردی که به سوءظن دچار است، واقعیّت را نمیگوید یا آن چه میگوید، با واقعیت، هم آهنگی ندارد؛ یعنی افزون بر داشتن دید منفی، گاه این برداشت با واقعیّت خارجی نیز هم آهنگ نیست.
در این بحث بیشتر به مفهوم و راه کارهای درمان سوءظن میپردازیم؛ زیرا جامعهی امروز ما بیشتر به سوءظن دچار است. سوءظن عبارت است از حالتی ذهنی که به راه کارهای علمی مستند نیست و به برداشت ذهنی نابجا و ناپسند و گاه خلاف واقع میانجامد. سوءظن، علم و یقین نیست، بلکه پنداری ناخوش آیند است و از دیدی پسندیده، مثبت و خرسند کننده برخوردار نیست.
راه کارهای درمان سوءظن
راه کارهای درمان سوءظن را میتوان چنین برشمرد:
1. رویارویی با واقعیت؛ نخستین راه کار درمان این حالت زشت، رو به رو کردن فرد با واقعیّت است. برای نمونه، اگر کسی با تکیه بر دلایل سست، میگوید حسین در امتحان قبول نشده است، باید کارنامهی قبولی حسین را به او نشان داد. اگر چندین بار چنین برخوردی با این گونه افراد صورت بگیرد، کم کم در شیوه ی اندیشیدن و خبرگیری خود، تجدیدنظر میکنند و هر سخنی را به آسانی نمیپذیرند.
2. دلیل خواستن؛ باید از چنین افرادی، دلیل بخواهیم؛ یعنی به محض این که با تکیه بر مدارک و دلایل ظنّی (غیر علمی) سخنی بر زبان راندند، باید گفت: چرا چنین میگویید؟ دلیل شما برای گفتن این سخن چیست؟ بدین ترتیب، او چارهای جز ارایهی دلیل ندارد. از آن جا که میدانیم سخن او بدون پشتوانه ی علمی است، میتوانیم به آسانی، اعتبار آن را زیر سؤال ببریم و ادلّه ی او را نقد کنیم. در این حالت، وی با ذهن خود درگیر میشود و چون از گشودن گره آن ناتوان است، به ناچار حقیقت را خواهد پذیرفت. همان گونه که گذشت، اگر در چند مورد پیاپی با این افراد، چنین برخوردی شود، اندک اندک از این حالت دست خواهند کشید.
3. برشمردن دلایل نقضی برای ردّ سوءظن طرف مقابل؛ در این روش، بدون درخواست دلیل و مدرک و بدون رو به رو کردن فرد با واقعیّت، عقیدهی او را به طور موقت میپذیریم، ولی میگوییم: اگر این عقیدهی شما درست است، پس با این واقعیّت چه میکنید؟ برای نمونه، اگر وی بر این باور است که فلان شخص مرده است، از او دلیل و مدرک نمیخواهیم، بلکه میگوییم پس آن فردی که آن جا نشسته است و غذا میخورد ـ یعنی همان فرد مورد نظر ـ کیست؟ با این شیوه، فرد در اندیشهی خود تجدید نظر خواهد کرد؛ زیرا با مسلّمات و پدیدههایی رو به رو میشود که چاره ای جز پذیرش آنها ندارد. پذیرش این واقعیت نیز به معنای دست کشیدن از سوءظن است.
4. هشدار دادن درباره ی پی آمدهای منفی تکیه بر پندار یاد شده؛ چنان چه خود فرد به غیر علمی بودن سخنان خویش، آگاهی دارد، برشمردن پی آمدهای منفی تکیه کردن بر گمان و بیان داستانها، حکایتها و آیات و روایاتی در برحذرداشتن انسانها از گمانهای نادرست، سودمند خواهد بود. این راه کار به تنبیه و آگاهی فرد میانجامد و به او هشدار میدهد که دیگر به ظن و مدارک غیرعلمی تکیه نکند. آشکار است که اگر این شیوه با بیانی ادبی و بهره گیری از تمثیل و حکایت همراه باشد، همانند پند سودمند تا ژرفای جان آدمی نفوذ میکند و بر رفتار او اثر میگذارد. به امید آن که بشر از پیروی از گمانهای بیهوده، دست بشوید؛ زیرا دریچههای هدایت تنها در پرتو پیروی از دانش، به روی بشر گشوده خواهد شد.
لقمه ی حلال و حرام
2ـ پی آمدهای روحی و روانی لقمه ی حلال و حرام بر ایمان قلبی و نفاق قلبی چیست؟
خوراک انسان همانند دانه ای است که در زمین کشاورزی به بار مینشیند. اگر حلال و پاکیزه باشد، اثر آن در قلب ـ فرماندهی بدن ـ آشکار خواهد شد و از همه ی اعضا و جوارح چنین آدمی جز نیکی نخواهد تراوید. در مقابل، الگو آن خوراک، پلید و حرام باشد، قلب را کدر و تیره خواهد کرد.
پی آمدهای لقمه ی حلال
همان گونه که گفته شد غذا، بر روی جسم و روح انسان اثر می گذارد. اسلام نیز با کنکاش در هر دو موضوع به انسانها می گوید که غذای طیّب و حلال بخورند. برای نمونه، خداوند فرموده است:
ای مردم! از آن چه در زمین، حلال و پاکیزه است، بخورید و از برنامههای شیطان پیروی نکنید که دشمن آشکاری است.[1]
هم چنین بارها انسان را از خوردن مال حرام باز می دارد، آن جا که میفرماید:
آنان که ربا میخورند، برنخیزند مگر مانند آن که به وسوسه و فریب شیطان، دیوانه و بی خرد شده باشند. اینان چون در مال حرام غوطهورند، میگویند: معامله و ربا فرق ندارد، حال آن که خداوند، داد و ستد را حلال و ربا را حرام کرده است. هر کس پس از آن که پند و اندرز کتاب خدا به او برسد، از این کار حرام دست بردارد، خدا از گذشته ی او در میگذرد و فرجام کارش با خدا است و کسانی که از این کار زشت خود دست نکشند، اهل جهنم اند و در آن جا جاوید خواهند ماند.[2]
1. رشد معنوی؛ انسانها قرآن مجید در سورهی قصص، هنگام بیان داستان کودکی موسی(علیه السلام)می فرماید: ما از پیش، شیر همهی زنان شیرده را بر او حرام کرده بودیم. خواهرش گفت: آیا میخواهید شما را به خاندانی راهنمایی کنم که سرپرست این کودک باشند؛ خانوادهای که خیرخواه این کودکند؟[3] این آیهی کریمه در ظاهر میگوید ما شیر زنان شیرده را بر موسی(ع) حرام کردیم تا بدین وسیله او را به مادرش برگردانیم. پیام باطنی این آیه، آن است که اگر قرار است موسی(ع) در آینده، صاحب ید بیضا شود، بساط فرعون و فرعونیان را برچیند و در کوه طور با خدای خود سخن گوید، باید از همان آغاز، لقمهی حلال بخورد.
2. نورانی شدن قلب؛ لقمهی حلال، درون انسان را نورانی میکند و در پرتو این نور، وی به کارهای خیر روی می آورد و همین مسأله به خوشبختی او در دنیا و آخرت میانجامد. پیامبر اکرم(ص) در این باره فرموده است:
هر کس از دست رنج خود و مال حلال بخورد، خداوند درهای بهشت را به رویش می گشاید تا از هر دری که می خواهد، وارد شود و در شمار پیامبران خواهد بود و مزدی هم پای ایشان خواهد گرفت.[4]
3. استغفار فرشتگان؛ کسانی که مال حلال می خورند، از استغفار فرشگان آسمانی برخوردار خواهند شد. پیامبر اکرم(ص)فرموده است:کسی که غذای حلالی بخورد، فرشته ای بالای سرش می ایستد و برایش استغفار می کند تا آن گاه که وی از خوردن غذا فارغ شود.[5]
پی آمدهای لقمه ی حرام
1. حرام خواری، برکت زندگی را از بین می برد.
2. انسان را از نعمت راز و نیاز با خدا محروم می کند. پیامبر اکرم(ص) فرمود:
«عبادت کردن هم زمان با حرام خواری همانند بنا کردن ساختمان در شن زار است».[6]
این سخن بدان معناست که ساختمانی که شالودهی محکمی ندارد، به زودی خراب میشود و صاحبش از آن بیبهره میماند. به همین ترتیب، عبادت کسی که از حرام پرهیز نمیکند، بیفایده خواهد بود.
3. دعای فرد حرام خوار مستجاب نمیشود. یکی از دلایل اصلی پذیرفته نشدن دعا، لقمهی حرام است. پیامبر اکرم(ص) فرمود:
«کسی که یک لقمه ی حرام بخورد، تا چهل شبانه روز، نمازش پذیرفته نمیشود و دعایش مستجاب نمیگردد.»[7]
4. یکی دیگر از پی آمدهای مهم لقمهی حرام، سنگ دلی و سیاهی قلب است، به گونهای که دیگر هیچ پند و اندرزی در او اثر نمیکند و سختترین رنجهای دیگران، دل او را به درد نمیآورد. در تاریخ عاشورا میخوانیم که امام حسین(علیهالسلام) به لشکر عمر سعد فرمود:
«شکمهایتان از حرام پر شده و بر دلهایتان مهر خورده است. دیگر حق را نمیپذیرید و به آن گوش نمیدهید».[8]
این نکته ی تاریخی گویای آن است که لقمه ی حرام، قلب را تیره و تار می کند. در این حالت، فرد از پذیرش حق و تسلیم شدن در برابر آن خودداری می کند و از هیچ جنایتی روی گردان نیست.
5. یکی از عوامل مهم در پیدایش گناهان، لقمهی حرام است که با از بین بردن نورانیت دل، انسان را در روی آوردن به بزه کاری، گستاخ میسازد. اگر ناهنجاریهای اجتماعی در جامعه وجود دارد، ریشههای آن به لقمههای نامشروع بر میگردد.[9]
پیش گیری از تکرار گناه
3ـ با توجّه به زشتی گناه و این که فکر آن هم آزار دهنده است، چه چیز سبب تکرار گناه میشود؟ آیا اسلام برای پیشگیری از تکرار گناه، راه حلّی دارد؟
تکرار گناه در پیروی آدمی از فرمان شیطان و گرفتار شدن عقل در بند هوا و هوس ریشه دارد. قرآن کریم هماره میکوشد انسان را از خطرهای فراروی و زیانهای گناه آگاه سازد و فطرت پاک و الهی او را از افتادن در دام گناه باز دارد. به همین دلیل می فرماید:
«کلوا مما رزقکم الله و لاتتبعوا خطوات الشیطان انه لکم عدوٌ مبین».[10]
از آن چه خداوند به شما، روزی داده است، بخورید و از گامهای شیطان پیروی نکنید؛ زیرا او دشمن آشکار شما است. از این آیه بر میآید که انسان باید هوشیار باشد و بداند اکنون که بر خوان کرم پروردگار جهانیان نشسته است و از نعمتهای او بهره میبرد، نباید از دشمن خداوند پیروی کند و خدا را رها سازد. اگر انسان از شیطان پیروی کند و هوا و هوس را بر فرمان شرع انور که عقل و نقل حکایت گر آن است، برتری دهد، در دام هوای نفس اسیر میشود. آنگاه با علم و عمد، معصیت میکند و دیگر نمیتواند از آن دست بشوید؛ چون اسیر از خود اراده ای ندارد و نمیتواند ارادهی خود را عملی کند. پس خردمندانهترین کار این است که انسان از همان آغاز، عقلش را با ارتکاب گناه و پیروی از شیطان به دام تباهی نیافکند. حضرت علی(ع) میفرماید: کم من عقل اسیر تحت هواء امیر.[11] چه بسا عقلهایی که اسیر هواهای امیرند. به یقین، هر کس از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوا و هوس باز دارد، در بهشت جای دارد.[12] پس چیرگی هوا و هوس، به اسارت عقل و غفلت انسان از یاد خدا، به تکرار گناه انجامد.
راه کار پیشگیری از تکرار گناه
روایت است فردی خدمت حضرت امام حسین(ع) شرفیاب شد و گفت: من مردی گناه کار هستم و نمی توانم گناه را ترک کنم. مرا پند دهید. حضرت فرمود:
«افعل خمسه اشیاء و اذنب ما شئت. فاول ذلک: لاتأکل من رزق الله و اذنب ما شئت. والثانی: اخرج من ولایه الله و اذنب ما شئت. والثالث اطلب موضعاً لا یراک الله و اذنب ما شئت. و الرابع: اذا جاءک ملک الموت لیقبض روحک فادفعه عن نفسک و اذنب ما شئت. و الخامس: اذا ادخلک ما لک فی النار فلا تدخل فی النار و اذنب ما شئت».
پنج کار را انجام بده، آن گاه هر چه میخواهی گناه کن. از روزی خداوند نخور و هر چه می خواهی گناه کن. از ولایت و حکومت خدا بیرون برو و هر چه میخواهی گناه کن. جایی را پیدا کن که خداوند تو را نبیند و هر چه میخواهی گناه کن. هنگامی که ملک الموت نزد تو میآید تا تو را قبض روح کند، او را از خود دور کن و هر چه میخواهی گناه کن. هنگامی که مالک (فرشته ی نگهبان دوزخ) تو را به درون آتش میافکند، در آتش نرو و هر چه میخواهی گناه کن.[13]
اگر انسان اندکی اندیشه کند، درخواهد یافت که از روزی خدا میخورد و هر چه دارد از اعضا و جوارح گرفته تا نعمتهای ظاهری و معنوی، همه و همه از آن خداست. هر جا برود، باز هم چنان در ملک خداست و هر جا باشد، در محضر رب العالمین است و خدا شاهد و ناظر رفتار اوست:
الم یعلم بان الله یری. آیا انسان نمی داند که خدا او را می بیند؟[14] آدمی باید بداند که در هر جایگاهی باشد، خواهد مرد و در برابر اراده ی رب العالمین و ملک الموت، هیچ اختیار و اراده ای ندارد. او باید بداند که اگر اهل معصیت باشد، بخواهد یا نخواهد، او را در آتشی میافکنند که آسمان و زمین، تاب آن را ندارد. آدمی باید این حقایق را در ژرفای وجود خویش به صورت ملکه درآورد تا هرگاه در معرض گناه قرار گرفت، با نگاهی به این حقایق، از افتادن به دام گناه، در امان ماند. حضرت علی(ع) میفرماید:
«اتقوا معاصی الله فی الخلوات، فان الشاهد و هو الحاکم».[15]
برحذر باشید از معصیت خداوند در خلوتها؛ زیرا همان خدایی که اکنون شاهد کردار شما است، فردا دربارهی شما داوری میکند. در کتابهای روایی، پیآمدهای بسیاری برای گناه بیان شده است که یادآوری آنها در ترک گناه، مؤثر خواهد بود. حسن ختام این گفتار را سخن امام صادق(ع) قرار میدهیم که فرمود:
«هیچ خونی ریخته نمیشود و هیچ رنج و دردسر و بیماری نیست، مگر به دلیل گناه و این سخن خداوند عزوجل است درکتابش که میفرماید: «و ما اصابکم من مصیبه فبما کسبت ایدیکم یعفوا عن کثیر؛ هیچ مصیبتی بر شما وارد نمی شود مگر به خاطر آن چه خود به دست خود آورده اید و خدا از بسیاری از آن چه خود فراهم کرده اید، درمی گذرد».[16] «آن چه خداوند از آن درمی گذرد، بیش از چیزی است که به دلیل آن بازخواست می کند».[17]
پی آمدهای روانی رابطه ی نامشروع
4ـ رابطهی نامشروع در روحیه، ایمان و اعتقاد جوانان چه تأثیری دارد؟
پی آمدهای رابطهی نامشروع برای روح، روان و ایمان آدمی بدین قرار است:
1. از میان رفتن کرامت انسانی و غرق شدن در گرداب شهوتها که خود افزایش مفاسد و جرم و جنایت را در پی دارد.
2. کاهش آرامش روانی و افزایش التهاب و اضطراب .
3. سرپیچی از دستور قرآن و احادیث اهل بیت(علیهم السلام) که انسان را از پیروی هوا و هوس باز میدارند. غریزهی جنسی یکی از غریزههای طبیعی نفس بشری است که انسان باید به آن پاسخ بگوید. خداوند هر یک از این غریزهها را بر اساس حکمت و هدفی در نهاد آدمی قرار داده است. بنابراین، خوشبختی و دست یابی به آرامش واقعی انسان در گرو پاسخ گویی متوازن و متعادل به همهی این غریزهها است. در این میان، آدمی تنها با بهرهگیری از خرد خویش میتواند این غریزهها را به کنترل درآورد. توجه بیش از اندازه به یک غریزه و چیرگی آن بر همهی خواستههای عقلانی و فطری آدمی، همانند آن است که یکی از اندامهای انسان، بیش از اندازه رشد کند و دیگر اعضا کوچک بماند. بدیهی است چنین هیکلی از سلامت و زیبایی لازم برخوردار نیست و ناقص و بدمنظر خواهد بود.
اینک پی آمدهای منفی رابطه ی نامشروع برای روح، روان و ایمان انسان را بررسی می کنیم:
1. از بین رفتن کرامت انسانی و غرق شدن در گرداب شهوتها؛ اگر انسان با دید استقلالی، به غریزه و شهوتها به عنوان تنها هدف زندگی بنگرد، هر عاملی که بهتر و بیشتر به شهوتها پاسخ دهد، جایز شمرده خواهد شد. در این صورت، چشم چرانی، علاقهی شهوانی به هم جنس، تماس جنسی فراتر از دایره ی ازدواج دایم و موقت، خودارضایی، اعتیاد به عکسها و فیلمهای مبتذل و آزادی ارتباط شهوانی پسران و دختران با یکدیگر، پسندیده خواهد بود، حتی اگر با ضابطههای عقلی و دینی در ستیز باشد و به نابودی شرافت انسانی و جامعهی بشری بیانجامد.[18]
با نگاهی به جامعههای غربی، پی آمدهای منفی رابطه ینامشروع را بر فرد و جامعه به خوبی درخواهید یافت. در این جامعهها، هدف انسان از زندگی و آیندهی روشن، از میان رفته است و افزایش روز افزون قتل و جنایت، اعتیاد، خودفروشی، آشفتگی روحی و روانی و دیگر آسیبهای اخلاقی و انسانی، در گسترش اصل لذت جویی و حکومت غریزه بر عقل آدمی، ریشه دارد. در نتیجه، با از میان رفتن اهداف بلند انسانی و پدید آمدن مشکلات اجتماعی، بنیاد پیوندهای خانوادگی رو به تزلزل نهاده است.
2. کاهش آرامش روانی و افزایش التهاب و اضطراب؛ برخی صاحب نظران غربی هم چون فروید[19] و راسل،[20] آزادیهای جنسی را عامل آرامش روانی و زدودن عقدههای درونی میدانستند، ولی پس از اجرای فراگیر این راه کار در غرب، شاهد افزایش روزافزون آمار بیماریهای روانی، خودکشی و جنایتهای ناشی از ناکامیهای جنسی هستیم. بسی روشن است که گسترش محرّکهای جنسی، انسان را به کام جویی بیشتر می کشاند و هر گونه شکست در این راه، به آسیب بس بزرگتری خواهد انجامید. استاد شهید مطهری در این باره میفرماید: (این نوع روابط) هیجانها و التهابهای جنسی را فزونی میبخشد و تقاضای سکس را به صورت یک عطش روحی و خواست اشباع نشدنی درمیآورد. غریزهی جنسی هم چون آتشی است که هرچه به آن بیشتر خوراک بدهند، شعلهورتر میشود. در نتیجه، با توجه به این که روح بشر فوق العاده تحریک پذیر است، اشتباه است که گمان کنیم تحریک پذیری روح بشر محدود به حدّ خاصی است و از آن پس آرام میگیرد. هیچ فردی از تصاحب زیبا رویان و هیچ زنی از متوجه کردن مردان و تصاحب قلب آنان و بالاخره هیچ دلی از هوس، سیر نمیشود. تقاضای نامحدود خواه و ناخواه انجام ناشدنی است و همیشه مقرون به نوعی احساس محرومیت و دست نیافتن به آرزوها و به نوبهی خود منجر به اختلالات روحی و بیماریهای روانی می گردد که امروزه در دنیای غرب بسیار به چشم میخورد.[21]
3. پیدایش تنوّع خواهی و اثرگذاری آن بر ازدواج؛ جوانانی که پیش از ازدواج، رابطهی نامشروع را تجربه کرده باشند، هنگام ازدواج و انتخاب همسر، به همه به دید شک و دودلی[22] مینگرند. حتی پس از ازدواج نیز دل کندن از لذتهای گذشته برای آنان مشکل است و تنوّع طلبی، روانشان را بیمار میسازد و چه بسا پس از مدتی، دوباره به منجلاب فساد کشیده شوند. ویل دورانت میگوید: فساد پس از ازدواج بیشتر محصول عادتهای پیش از ازدواج است.[23]
4. اثر گذاری رابطهی نامشروع بر ایمان افراد از نگاه معارف دینی؛ قرآن کریم و احادیث اهل بیت(علیهم السلام) با اشاره به پی آمدهای منفی پیروی از هوا و هوس و شهوتها، انسانها را از روی آوردن به آن برحذر داشته اند. نخستین گام در ایجاد رابطهی نامشروع، نگاههای هوس آلود و چشم چرانی است. به همین دلیل، خدواند در قرآن، افراد با ایمان را از نگاه هوس آلود و شهوانی باز داشته است.[24] سرپیچی از دستور الهی تنها زیان کاری در دنیا و آخرت را در پی دارد و ایمان و معنویت را نابود میکند. در حدیثی از حضرت علی(ع)چنین آمده است: حکمت و شهوت در یک قلب جمع نمی شود.[25] هم چنین در روایت دیگری فرموده است: هیچ چیز به اندازهی چیرگی شهوت، تقوا را از بین نمیبرد.[26] یا این که در حدیث دیگری از امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) تصریح شده است: کسی که با شهوت همراه شود، جان و عقلش بیمار میشود.[27] با توجه به آیات قرآن و احادیث معصومین(علیهم السلام) روشن میشود که انسان در سایه ی پیروی از آموزههای نورانی اسلام، به تکامل میرسد و در صورت سرپیچی از دستورهای الهی و دست یازیدن به کردار خلاف شرع، از رحمت الهی دور میشود. آن گاه با خاموش شدن نور الهی در خانهی وجودش، در جادهی فساد و تباهی گام مینهد.[28]
پیش گیری از افزایش روابط نامشروع
5ـ برای پیش گیری از افزایش روابط نامشروع، چه راه حلّی پیشنهاد میکنید؟
غریزه ی جنسی یکی از نیرومندترین غریزههای بشری است که در دوران بلوغ، نمود ویژه ای دارد و بر جسم و جان جوان سایه می افکند. در دوران بلوغ، دختر و پسر در خود، احساس کمبود می کنند و می پندارند این کمبود با گرمای محبّت جنس مخالف، جبران و با مهر و عطوفت او به آرامش بَدَل می شود. بنابراین، باید برای ارضای این غریزهی طبیعی و نیرومند، چارهای اندیشید و راه درست را برگزید.
در جامعهی غرب که بر اساس نظریهی افرادی هم چون فروید و راسل، آزادی جنسی بی قید و شرط و شهوت رانی را پذیرفته است، آمار فرزندان نامشروع بی سرپرست، نوزادان پیدا شده در زباله دانیها و توالتها، کورتاژها، قتلها و دیگر آسیبهای اخلاقی و انسانی ناشی از آزادی جنسی روز به روز در حال افزایش است. با این حال، اگر از همهی گناهها چشم بپوشیم، با این فاجعهی بزرگ چه کنیم که زن به توپی شهوانی بَدَل گشته است که هر لحظه میان نگاه شهوانی هزاران مرد شهوت ران دست به دست میگردد[29] با بازیچه شدن زندگی پر از آمال و اهداف انسان و فراموش گشتن راه کمال و تعالی، چه میتوان کرد؟ باری، در چنین جامعهی پرالتهابی، در کوچه، خیابان، مدارس و ادارههای آن، جز شهوت و خودنمایی چیز دیگری نمیتوان دید و همهی امور در عین رنگارنگ بودن تنها یک رنگ دارند؛ رنگ لذّت جویی. حتی اگر لذّت جویی بیشتر در جنایت و ستم و دست اندازی به حقوق دیگران باشد، هیچ مانعی ندارد؛ زیرا هدف، حفظ منافع شخصی و لذّت جویی فردی است. برای افراد چنین جامعهای، سرنوشت اخلاقی جامعه و حقوق دیگران و آیندهی نسل بشری، هیچ اهمیّتی ندارد.
دنیای غرب، انسان آزاد و شرافت مند را اسیر، ذلیل و دربند لذّت جوییهای زودگذر کرده است. اگر غرب دست کم در کام جوییهای جنسی و ارضای کامل شهوتهای انسانی ـ و به گفته ی فروید برای حل عقدههای روانی و پدید آوردن عشق و محبّت ـ موفّق می شد، باز میتوانست ادعای پیروزی کند، ولی در همین زمینه نیز با مشکلهای فراوان رو به رو است.
شهید مرتضی مطهری در اینباره می گوید:
در مورد غریزهی جنسی و برخی غرایز دیگر، برداشتن قیود، عشق به مفهوم واقعی را میمیراند و طبیعت را هرزه و بی بندوبار میکند. در این مورد هرچه عرضه بیشتر گردد، هوس و میل به تنوّع افزایش مییابد. این که راسل میگوید: «اگر پخش عکسهای منافی عفّت مجاز شود، پس از مدّتی مردم خسته خواهند شد و نگاه نخواهند کرد، شاید دربارهی یک عکس بالخصوص و یک نوع بی عفّتی بالخصوص صادق باشد، ولی مطلقاً در مورد همه ی بی عفّتیها صادق نیست؛ یعنی از یک نوعِ خاصِّ بی عفّتی، خستگی پیدا میشود، نه بدین معنی که تمایل به عفاف، جانشین آن شود، بلکه بدین معنا که آتش و عطش روحی زبانه میکشد و نوعی دیگر را تقاضا می کند و این تقاضاها هرگز تمام شدنی نیست. خود راسل در «کتاب زناشویی و اخلاق» اعتراف میکند که عطش روحی در مسایل جنسی غیر از حرارت جسمی است. آن چه با ارضا تسکین مییابد، حرارت جسمی است نه عطش روحی.[30]
ویل دورانت در کتاب «لذّات فلسفه» دربارهی پی آمدهای آزادی جنسی میگوید: در زیر عوامل سطحی طلاق، نفرت از بچه داری و میل و تنوّع طلبی، نهان است. میل به تنوّع گرچه از همان آغاز در بشر بوده است، ولی امروزه به سبب اصالت فرد در زندگی نو و تعدّد محرّکات جنسی در شهرها و تجاری شدن لذّت جنسی، دو برابر گشته است.[31]
هم چنین در جای دیگر می گوید:
فساد پس از ازدواج بیشتر محصول عادتهای پیش از ازدواج است.[32]
حال باید دید راه حل درست برای کنترل و ارضای این غریزه و پیش گیری از ایجاد و افزایش روابط نامشروع چیست؟
استاد مطّهری در بیان راه حل می گوید: به عقیدهی ما برای آرامش غریزه دو چیز لازم است؛ یکی، ارضای غریزه در حدّ حاجت طبیعی و دیگر، جلوگیری از تهییج و تحریک آن.[33]
دربارهی راه کار نخست بایدگفت: «اسلام برای ارضای صحیح مسایل جنسی، ازدواج دایم و در صورت مهیّا نبودن شرایط آن، ازدواج مدّت دار و موقّت را (با توجّه به ضوابط و شرایط شرعی[34] و رعایت جوانب اخلاقی) توصیه کرده است. اسلام اصرار فراوان دارد که محیط خانوادگی، آمادگی کامل برای کام یابی زن و شوهر از یکدیگر داشته باشد و زن یا مردی که از این نظر کوتاهی کند، مورد نکوهش صریح اسلام قرار گرفته است. اسلام اصرار فراوانی به خرج داده است که محیط اجتماع، محیط کار و عمل و فعّالیّت است. بنابراین، از هر نوع کام یابی جنسی در آن محیط باید خودداری شود. فلسفه ی تحریم نظر بازی و تمتّعات جنسی از غیر همسر قانونی و هم چنین فلسفهی حرمت خودآرایی و تبرّج زن برای مرد بیگانه همین است.
اگر بتوانیم تصوّر کنیم که اتّحاد روح زن و شوهر و عواطف صمیمانهای که احیاناً تا آخرین روزهای پیری ـ که غریزهی جنسی فعالیتی ندارد ـ باقی است، برای زندگی ارزش بیشتر و بالاتری دارد. هم چنین اگر بتوانیم تصوّر کنیم که لذّت یک مرد از مصاحبت همسر مشروع و وفادارش با لذّتی که از مصاحبت یک زن میبرد، تفاوت دارد، کوچکترین تردیدی نخواهیم کرد که برای بهرهمندی از مسرّت و آرامش بیشتر لازم است عواطف جنسی افراد را به همسر قانونی محدود کنیم و محیط و کانون خانواده را به این کار و کوشش اجتماع بزرگ را به کار و فعالیّت اختصاص دهیم.
مطلب مهم تر، جنبههای اجتماعی ازدواج است. ازدواج و تشکیل کانون خانوادگی، ایجاد کانونی برای پذیرش نسل آینده است و سعادت نسلهای آینده به وضع اجتماع خانوادگی بستگی کامل دارد».[35]
بنابراین، چون انسان زنده است و باید زندگی کند و زندگی سرشار از غریزه، عاطفه و نیاز انسانی بدون داشتن شریک و هم سفر ممکن نیست، همسر قانونی و دایمی انسان بهترین همراه، همدل و پشتیبان لحظههای تنهایی و زدایندهی خستگیهای روحی خواهد بود. حال اگر پاسخ گویی به مسایل غریزی از این راه (ازدواج دایم یا موقت) برای جوانی ممکن نیست، باید عفّت ورزد و با ایمان و اعتقاد، از عفاف و طهارت روح وجسم خویش نگه داری کند.در این جا، نقش راه کار دومی که شهید مطهری گفته است، بیشتر روشن می شود؛ زیرا در این وضعیت، جوان باید خود را از انواع محرّکها و تهیّجها دور نگه دارد. تماشای صحنههای تحریک آمیز مانند: فیلم و عکس، خواندن داستانهای تهیج کننده و برخوردهای آزاد و بی حدّ و مرز دختر و پسر، در لغزش و غوطهور شدن جوانان در گرداب آلودگی، نقش دارد.
پس دختران و پسران جوان و مجرّد باید بکوشند تا حدّ امکان، اندیشهی خود را از این گونه محرکها دور نگاه دارند. با پرهیز از برخورد زیاد و مختلط با جنس مخالف به ویژه در محیطهایی که اصول اسلامی در آن رعایت نمیشود، زمینههای گناه و پدید آمدن روابط نامشروع را میتوان از بین برد.[36]
آزادی جنسی در بوتهی نقد
6ـ دیدگاه اسلام درباره ی نظریه ی فروید در زمینه ی آزادی جنسی و این که انسان نسبت به آن چه منع شود، حریص تر می شود، چیست ؟
هیچ انسان خردمندی، خود را به لوازم این سخن پای بند نمیسازد و نمیکوشد هر چیزی را که ممنوعیّت آن سبب حسّاسیّت و افزایش حرص آدمی میشود، آزاد بگذارد. بر اساس چنین نظریهای باید همه ی قوانین مذهبی، اجتماعی وقوانین رایج کشوری را لغو کرد؛ زیرا هر قانونی، گونهای محدودیت و حساسیّت ایجاد میکند و آدمی را نسبت به آن چه از آن منع شده است، حریص تر میسازد.
مسایل جنسی نیز از همین قاعده پیروی میکند. همان گونه که سرکوب کردن غریزه و ناکام ماندن غریزهی جنسی، پی آمدهای ناگواری در بردارد، برداشتن ضابطه مندی مسایل جنسی، تنوّع خواهی را افزایش میدهد؛ زیرا هوس ارضا شدنی نیست.
اشتباه افرادی هم چون فروید و راسل این است که پنداشته اند تنها راه رام کردن غریزهها، آزادی در برآوردن آنها است. اینان نمیدانند که چنین آزادی مطلقی، افراد را حساس تر میکند و چون امکان برآورده شدن کامل همهی خواستههای انسان وجود ندارد، این وضع به پیدایش عقدههای روانی بیشتر میانجامد. در غرب میبینیم که با آزادی مطلق فعالیّت جنسی، آتش شهوت خاموش نشده است، بلکه شعلهورتر گردیده و کانون گرم خانواده و سلامت فرد و اجتماع را به نابودی کشانده است.
ما میپذیریم که ناکامی جنسی، پی آمدهای ناگواری دارد و مبارزه با اقتضای غریزه در محدودهای که طبیعت انسان بدان نیاز دارد، غلط است، ولی با برداشتن قید و بندهای اجتماعی، مشکل حل نمیشود، بلکه بر شمار مشکلات افزوده خواهد شد. دربارهی غریزهی جنسی نیز باید گفت که برداشتن ضابطهها، عشق واقعی را میکُشد و طبیعت را هرزه و بی بندوبار میکند. در این زمینه، هر چه عرضه بیشتر گردد، هوس و میل به تنوّع افزایش مییابد. به گفتهی راسل در کتاب زناشویی و اخلاق، عطش روحی در مسایل جنسی غیر از حرارت جسمی است. آن چه با ارضا تسکین مییابد، حرارت جسمی است نه عطش روحی. پس آزادی در مسایل جنسی به شعله ورتر شدن شهوتها خواهد انجامید؛ زیرا هوس، سیری ناپذیر است.[37]
بنابراین، هر چند ممکن است برخی ممنوعیّتهای جنسی در روابط اجتماعی زن و مرد، عوارضهای روانی و رفتاری پدید آورد، ولی برداشتن ممنوعیتهای قانونی و مشروع و دادن آزادی بی حدّ و مرز، پی آمدهای بسیار خطرناک تری دارد.
آیا جامعههای غربی با برداشتن پردهی شرم و حیا از مسایل جنسی و دادن آزادیهای بی حدّ و مرز توانستهاند این مشکلات را حل کنند؟ آیا با دادن این گونه آزادی، آتش شهوت جوانان فروکش کرده، روابط دختر و پسر تعدیل شده و معضل کج رویهای اخلاقی و فروپاشی خانوادهها از میان رفته است؟ وضعیت نابسامان جامعههای غربی، خود، پاسخ گوی این پرسش است.
ایور موریش؛ جامعه شناس غربی دربارهی لزوم قانون مندی در اعتماد و عواطف میگوید:
جامعه باید اظهار عواطف را به سامان در آورد...و هر فرد بفهمد که مهار خود و قبول مسؤولیّت در قبال حالات عاطفی چه قدر اهمیت دارد.[38] امروزه نیز برخی افراد در جامعهی ما، تنظیم عواطف ناخوش آیند را ضروری نمی شمارند. سخن آنان این است: «جنگ نکنید، عشق بورزید». هر چند این گفته، دستوری معقول و مطلوب به نظر میرسد، ولی باید دانست برای حفظ تعادل و ثبات جامعه، عشق ورزیدن هم باید به اندازهی جنگ نکردن از نظم و قاعده برخوردار شود. در حقیقت، اگر دوست داشتن و عشق ورزیدن، نظم و قاعده نداشته باشد، ممکن است به اندازهی جنگ و پرخاش گری، ویران گر شود. افلاطون در کتاب جمهوری، از فرد؛ یعنی انسان بیدارگر و جامعهای که عواطف در آن سامان ندارند و عاطفهای، دیگر عاطفهها را هیولاوار زیر فرمان خود درمیآورد، تصویری زنده ترسیم میکند. این سخن به معنای تباهی آزادی است؛ یعنی گونهای آزادی بینظم و حالتی از بی اعتنایی است که در نهایت به خود ویرانگری می انجامد.[39]
پس برای رسیدن به آرامش روانی و کنترل غریزه ی جنسی، دو چیز لازم است:
1. باید همهی غریزههای انسان به طور طبیعی، معقول و مطلوب ارضا شود.
2. از تحریک غریزهها به ویژه غریزه ی جنسی پیش گیری شود.[40] باید گفت ازدواج بهترین پاسخ به نیاز روحی، روانی و جسمی جوانان است که در پرتو آن، دختر و پسر برای ایجاد کانونی گرم و سرشار از عشق و صفا و آرامش تلاش میکنند و با انس و همدلی، از گرمای وجود یکدیگر لذّت میبرند و غریزهی جنسی به صورت طبیعی و معقول، بر آورده میشود.[41]
معنویت گریزی اجتماعی
7ـ آیا فاصله گرفتن از معنویت را می توان یکی از عوامل پیدایش بحرانهای اجتماعی در جامعه دانست؟
نمیتوان انکار کرد که جامعهی ما اکنون با مشکلات بزرگی مانند: فقر، ناامنی، فساد اداری، تبعیض، وجود اختلاف نظر در بعضی ردههای مسؤولان، افزایش فاصلهی طبقاتی، از یاد بردن آرمانها و ارزشهای الهی، رقابت در مال اندوزی و ... دست به گریبان است، ولی باید پرسید: چرا چنین شده است؟
همه میدانیم که معنویات در برابر مادیات قرار دارد. قرآن کریم، هنگام برشمردن ویژگیهای پرهیزکاران، از ایمان به غیب به عنوان یکی از مصداقهای معنویات نام میبرد. ایمان به غیب؛ یعنی ایمان به مبداء (خدا) و معاد (روز رستاخیز) و فرشتگان وحی. در چنین حالتی، باور داریم که خداوند حکیم برای انسان، تکلیف قرار داده است و زندگی انسان با مرگ به پایان نمیرسد، بلکه مرگ، رفتن از جهانی به جهان دیگر است. بر اساس این باور، افق دید یک انسان معنوی از یک فرد مادّی که همهی وجودش، شکم و شهوت است و بیش تر از محسوسات، چیزی نمیشناسد، بسیار گستردهتر است.
پی آمدهای ایمان به غیب (معنویات)
1. اتحاد و همدلی؛ اگر انسانها، هوای نفس خود را معیار عمل قرار دهند و همه چیز را برای خود بخواهند، همواره دچار تضاد و درگیری خواهند بود. بنابر فرمایش مولای متقیان، علی(ع): مادّی گرایان بر سر دنیای دون بر یکدیگر پیش دستی میکنند و هم چون سگان، این مردار گندیده را از هم میربایند و دیری نپاید که از یکدیگر بیزاری جویند و از هم جدا شوند و با لعنت، یکدیگر را دیدار کنند.[42]
در مقابل، اهل ایمان چون هوای خویش را کنار گذاشتهاند و پیرو فرمان خداوند متعال هستند، با هم هیچ اختلافی ندارند.
امام خمینی(رحمهم الله) نیز فرموده است:
«وقتی که خود نباشد، دیگر نزاع هم نیست، دعوا هم نیست. انبیا با هم نزاع نداشتند. همهی انبیا اگر جمع بشوند در یک جایی، با هم هیچ اختلافی ندارند؛ برای این که وجهه، وجههی واحد است و خود کنار رفته است».[43]
پس اختلافهای موجود در جامعه، به دلیل فاصله گرفتن از معنویت و روی آوردن به مادیات است. اگر هواپرستی، جای خود را به خداپرستی دهد، یک رنگی، اتحاد و همدلی در جامعه حکم فرما میشود و اختلافهای قومی، حزبی و مذهبی که سرچشمهی بسیاری از مشکلات کشور است، از میان برمیخیزد.
2. گشایش در رزق؛ گفتیم که نخستین ویژگی پرهیزکاران، ایمان به غیب است و به تصریح قرآن کریم:
«من یتق الله یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لایحتسب».[44]
«هر کس از خدا پروا داشته باشد، خداوند برای او گشایشی قرار میدهد».
حضرت پیامبر(ص) منظور از گشایش را، رهایی از شبهههای دنیا و سختیهای مرگ و روز قیامت میداند.[45] بنابراین، خداوند به آدمی از جایی که گمان نمیبرد، روزی میدهد. پس بن بستها و بحرانهای اجتماعی و گسترش فقر در نبودن تقوا و فاصله گرفتن از معنویت ریشه دارد.
3. توانایی بازشناسی حق و باطل؛ خداوند در قرآن می فرماید:
«یا ایها الذین آمنوا ان تتقوا الله یجعل لکم فرقاناً».[46]
«ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر از خدا بترسید، خداوند توانایی بازشناسی حق از باطل را به شما می بخشد».
سردرگمی نسل جدید و گرفتار آمدن آنان در گرداب سلیقهها، مکتبها و مُدهای گوناگون تنها با تقوا پیشه کردن برطرف خواهد شد. آن گاه جوانان با نور تقوا و ایمان و معنویت، خواهند توانست راه را از چاه بازشناسند.
4. افزایش برکتهای آسمانی و زمینی؛ اگر مردم، ارتباط خود را با خدا بیشتر می کردند و به معنویات بیشتر اقبال نشان می دادند، خداوند متعال، بارانهای بابرکت فرو می فرستاد، زمینها را حاصل خیز می ساخت و... تا مردم از آرامش و رفاه بسیار خوبی برخوردار شوند. گسستن از خدا و معنویت، به فراموشی سپردن آخرت و کردارهای ناصواب سبب می شود خداوند، برکتهای خود را از مردم باز ستاند. در قرآن کریم می خوانیم:
و لو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض و لکن کذّبوا فاخذناهم بما کانوا یکسبون.[47]
چنان چه مردم شهر و دیار همه ایمان می آوردند و پرهیزکار میشدند، همانا ما درهای برکت آسمان و زمین را بر روی آنان میگشودیم، ولی آنان (آیات و پیامبران ما را) دروغ پنداشتند. ما نیز آنان را به کیفر کردار زشتشان رساندیم. آری، فاصله گرفتن از معنویت بر میزان برکتهای آسمانی و زمینی اثر می گذارد.
5. کرامت انسانی؛ کرامت انسان در پرتو حاکم بودن ارزشها و معنویت، انجام تکلیف الهی و پرهیزکاری به دست می آید. آن گاه که آدمی از خدا و معنویت، فاصله گیرد، به پستی خواهد گرایید و به کارهایی دست خواهد زد که هیچ حیوان درنده و هیچ موجود پستی، آن را انجام نمی دهد. پس تنها راه نجات ملتها، روی آوردن به برنامه ای است که خداوند برای بشر تدوین کرده و به وسیله ی رسول خویش در اختیار آنان نهاده است: «ان اکرمکم عندالله اتقاکم».[48] همانا ارجمندترین شما نزد خداوند، پرهیزکارترین شماست.
6. آرامش؛ امروزه بیماریهای روانی مانند: افسردگی، اضطراب، هراس و... مشکل همه ی جامعههای انسانی است. این مشکلات در این مسأله ریشه دارد که بشر نمیداند از کجا آمده است، برای چه زنده است و سرانجام به کجا خواهد رفت. به همین دلیل، با فراموش کردن خدا، به مادیات سرگرم می شود و گاه با ناامیدی از سرانجام کار خویش و ترس از آینده ی نامعلوم، به خودکشی دست مییازد. این در حالی است که:
«الا بذکر الله تطمئن القلوب».[49]
همانا دل با یاد خدا، آرام گیرد.
اگر انسان به خداوند توسّل جوید، دیگر از هیچ مشکلی، هراس به دل راه نخواهد داد ؛ زیرا:
«الا ان اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون الذین آمنوا و کانوا یتقون».[50]
«آگاه باشید که هیچ ترس و هیچ اندوهی در دل دوستان خدا نیست؛ همانانی که ایمان آوردند و خداترس هستند».
بنابراین، حاکم شدن ارزشهای الهی و معنویت در جامعه و تعهد و تقوای تک تک مردم و مسؤولان نظام، همهی مشکلات اقتصادی، فقر، فساد، تبعیض، اختلافهای بیهودهی حزبی، نژادی، مذهبی و ... را برطرف خواهد کرد و کشوری امن، آباد و آزاد از تسلط بیگانگان را به ارمغان خواهد آورد. در مقابل، گسترش مادّی گرایی و پیروی از فرهنگ غرب، جامعه را به سوی نابودی و زیان کاری پیش خواهد برد.
غیبت
8ـ غیبت چند نوع است؟ آیا غیبتی داریم که معصیت نباشد؟
غیبت بر سه گونه است:
1. غیبت حرام؛
2. غیبت جایز؛
3. غیبت واجب.
حقیقت و معنای غیبت آن است که انسان درباره ی شخصی، چیزی بگوید که اگر به گوش او برسد، ناراحت می شود. غیبت به حکم قرآن و احادیث و عقل و اجماع، حرام است و تنها در مواردی که غیبت جایز یا واجب است، معصیت نخواهد بود.
اینک از جنبههای گوناگون به این مسأله می پردازیم:
الف ـ معنای غیبت: حقیقت و معنای غیبت بر اساس آن چه از روایات استفاده می شود، این است که چیزی دربارهی برادر مسلمان و مؤمن خود نزد مردم بگویی که اگر به گوش او برسد، دل تنگ شود و به آن راضی نباشد. فرق نمیکند که آن بدی در بدن او باشد، مانند این که بگویی: فلان کس کوتاه قد یا بلند قد یا سیاه چهره است؛ یا در نسب او باشد، مانند این که بگویی: او پسر فلان حمّال یا فلان فاسق است؛ یا در صفات و افعال او باشد، مانند این که بگویی: فلانی بداخلاق است یا بخیل و متکبّر است و مسایل دیگر که منسوب به او باشد و اگر به بدی یاد شود، ناراحت میشود. پیامبر گرامی اسلام(ص) میفرماید: «آیا میدانید غیبت چیست؟» اصحاب عرض کردند: «خدای متعال و رسول او داناترند.» حضرت فرمود:
«غیبت آن است که برادر مؤمن خود را به چیزی یاد کنی که مایهی کراهت و ملال خاطر او باشد.»
شخصی عرض کرد: «ای رسول خدا! اگر آن چه درباره ی او میگوییم، در او باشد، باز هم غیبت است؟» حضرت فرمود:
«اگر آن چه در او موجود است، بگویی، او را غیبت کرده ای و اگر در او نباشد، به او تهمت زدهای».[51]
ب ـ دلایل حرام بودن غیبت: غیبت کردن به استناد قرآن، روایات، اجماع و عقل، حرام است. خداوند متعال میفرماید:
«ای کسانی که ایمان آورده اید! غیبت همدیگر را نکنید. آیا دوست دارید گوشت برادر خودتان را بخورید، در حالی که مردار است؟! پس تقوا پیشه کنید که خداوند توبه پذیر و رحیم است».[52]
رسول خدا(ص) نیز فرموده است:
«از بدگویی و غیبت مؤمنان دوری کنید؛ زیرا گناه غیبت و بدگویی از گناه زنا کردن بزرگتر است. اگر کسی زنا کند و واقعاً پشیمان شود و توبه کند، خداوند توبه اش را میپذیرد، ولی غیبت کننده آمرزیده نمیشود، مگر این که غیبت شونده از او راضی شود».[53]
هم چنین در روایتی دیگر میفرماید:
«همانا بدگویی و غیبت بر هر مسلمانی حرام است و بدگویی کردن، کردار شایسته ی انسان را نابود می کند، همان گونه که آتش، هیزم را نابود میکند».[54]
همهی علمای گذشته و حال، بر حرام بودن غیبت، اتفاق نظر دارند.
سیر یک روز طـعنه زد به پیاز که تو مسکین چه قدر بدبویی!گفت: از عیب خویش بی خبری زان ره از خلق عیب میجویی
گفتن از زـشت رویی دگـران نـشـود باعـث نـکورویی
تو گمان میکنی که شاخ گُل به صف سرو و لالـه میرویی
یا که هم بـوی مـشک تاتای یـا ز ازهــار بـاغ مینـویی
خویشتن بی سبب بزرگ مـکن تو هـم از سـاکنان این کویی
در خود آن به که نیک تر نگری اوّل آن به کـه عیب خود گویی[55]
ج ـ جایز یا واجب بودن غیبت
1ـ اگر به شخصی ستم شده باشد، جایز است پیش حاکم و قاضی، برای دفاع از خود، ستم ستم کار را آشکار کند.
2ـ اگر شخصی در مسألهای با شما مشورت کند یا دربارهی کسی بپرسد، میتوانید و باید عیبی را که در شخص موردنظر وجود دارد، بیان کنید.
3ـ اگر مؤمنی با فاسقی دوست شده است و احتمال دارد فاسد شود، باید مؤمن را از احوال فاسق آگاه کنیم.
4ـ شهادت دادن به سود مظلوم علیه ظالم در پیش قاضی (واجب است).
5ـ بیان احوال کسانی که اهل بدعت و فساد در دین هستند و ... .
د ـ درمان غیبت؛ برای درمان غیبت، دو راه وجود دارد؛ درمان اجمالی و درمان تفصیلی. در این جا تنها به راه کار اجمالی میپردازیم و برای آگاهی از روش تفصیلی، شما را به مطالعه ی کتابهای معرفی شده فرا میخوانیم. درمان اجمالی غیبت آن است که با دیدهی بصیرت، ساعتی در آیات قرآن و احادیث اهلبیت(علیهم السلام)ـ که در موضوع غیبت است ـ بیاندیش و غضب خدای متعال و عذاب روز جزا را به یادآور. آن گاه مفاسد دنیوی غیبت را در نظر بگیر و بیاندیش که ممکن است غیبت به گوش آن شخص برسد و به بغض و کینه و دشمنی بیانجامد و در مقام انتقام گرفتن و اهانت و غیبت تو برآید. پس بیاندیش که اگر کسی از تو نزد دیگری غیبت کند، چگونه آزرده و خشمناک میشوی. بنابراین، مقتضای انسانیّت آن است که آبروی دیگران را نبری و در کردار و گفتار، خود را کنترل کنی و با اندیشه در آن چه میگویی، آرام آرام از غیبت، دست برداری.[56]
پی نوشت:
-
-
-
-
[4]. بحار الانوار، محمد باقر مجلسى، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 23، ص 6.
-
[5]. سفینة البحار، عباس قمى، تهران، انتشارات فراهانى، ج 10، ص 298.
-
[6]. سفینة البحار، ج 1، ص 299.
-
-
[8]. نفس المهموم، عباس قمى، قم، مکتبة بصیرتى، ص 245.
-
[9] براى آگاهى بیشتر ر.ک: گناهان کبیره، سید عبدالحسین دستغیب، ج 1; گناه و ناهنجارى; عوامل و زمینههاى آن، سید مجتبى حسنى; گناه شناسى، محسن قرائتى; تربیت فرزند از دیدگاه اسلام، حسین مظاهرى.
-
-
[11]. نهج البلاغه، حکمت 211.
-
-
[13]. بحارالانوار ، ج 78، ص 126، باب 20، روایت 7.
-
-
-
-
[17]. اصول کافى، ج 2، ص 269، روایت 3. براى آگاهى بیشتر ر.ک: میزان الحکمة، ج 2، صص 986 ـ 1008 (چاپ 5 جلدى).
-
[18]. اسلام و ارضاى غریزه ى جنسى، محمدرضا امین زاده، قم، انتشارات در راه حق، 1377، چ 1، ص12.
-
[19] . نظریههاى جمعیّت، چارلز کادور و دیگران، برگردان: احمد رضوانى، بخش سوم، ص 378. براى آگاهى از نظریههاى فروید و راسل ر.ک: اخلاق جنسى در اسلام و جهان غرب، مرتضى مطهرى، انتشارات صدرا، صص 20 ـ 50.
-
[20] . جهانى که مى شناسم، برتراند راسل، برگردان: روح الله عباسى، تهران، شرکت سهامى کتابهاى جیبى، 1357، ص 70.
-
[21] . مسأله ى حجاب، مرتضى مطهرى، قم، انتشارات صدرا، 1374، چ 42، صص 84 ـ 87.
-
[22]. مشکلات جنسى جوانان، ناصر مکارم شیرازى، قم، انتشارات نسل جوان، ص 31.
-
[23]. لذات فلسفه، ویل دورانت، تهران، نشر دانشجویى، ص 94.
-
-
[25]. میزان الحکمة، محمد محمدى رى شهرى، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، ج 10، ص 386.
-
-
-
[28]. براى آگاهى بیشتر ر.ک: مسأله ى حجاب، مرتضى مطهرى، قم، انتشارات صدرا، فصل اول و پایانى; اخلاق جنسى در اسلام و جهان غرب، مرتضى مطهرى، قم، انتشارات صدرا; مشکلات جنسى جوانان، ناصر مکارم شیرازى، قم، انتشارات نسل جوان; اسلام و ارضاى غریزه جنسى، محمدرضا امین زاده، قم، انتشارات در راه حق.
-
[29]. اسلام و ارضاى غریزه ى جنسى، محمدرضا امین زاده، قم، انتشارات در راه حق، 1377، چ 1، ص 7.
-
[30]. مسأله ى حجاب، مرتضى مطهرى، قم، انتشارات صدرا، 1374، چ 42، صص 113 و 114.
-
[31]. لذّات فلسفه، ویل دورانت، نشر دانشجویى، ص 97.
-
-
[33] [34]. مسأله ى حجاب، ص 120.
-
[34] . ر.ک: توضیح المسائل مراجع عظام، کتاب نکاح.
-
[35] . اخلاق جنسى در اسلام و جهان غرب، مرتضى مطهرى، قم، انتشارات صدرا، صص 47 و 48.
-
[36] براى آگاهى بیشتر ر.ک: اخلاق جنسى در اسلام و جهان غرب، مرتضى مطهرى، قم، انتشارات صدرا; مسأله ى حجاب، مرتضى مطهرى، قم، انتشارات صدرا; اسلام و ارضاى غریزه ى جنسى، محمّدرضا امین زاده، قم، انتشارات در راه حق.
-
[37]. مسأله ى حجاب، مرتضى مطهرى، قم، صدرا، 1374، صص 117 ـ 119 .
-
[38]. درآمدى بر جامعه شناسى تعلیم و تربیت، ایورموریش، برگردان: غلام على سرمد، مرکز نشر دانشگاهى، 1373، چ 1، ص 42.
-
-
[40]. مسأله ى حجاب، ص 120 .
-
[41]. براى آگاهى بیشتر ر.ک: مسأله ى حجاب ، مرتضى مطهرى ، قم، انتشارات صدرا، صص 115 ـ 121; ارضاى غریزه ى جنسى در اسلام و غرب، مرتضى مطهرى، قم، انتشارات صدرا; اسلام و ارضاى غریزه جنسى ، محمد رضا امین زاده، قم، انتشارات در راه حق.
-
[42]. نهج البلاغه، خطبه ى 151.
-
[43]. صحیفه ى نور، امام خمینى(ره)، ج 14، صص 138 و 139، سخنرانى 28/11/1359.
-
-
[45]. مجمع البیان، ج 10، ص 36 .
-
-
-
-
-
-
[51]. کشف الریبة، شهید ثانى، ص 53.
-
-
[53]. ارشاد القلوب، ص 107.
-
[54]. مکاسب شیخ انصارى، ص 40.
-
[55]. دیوان پروین اعتصامى.
-
[56]. براى آگاهى بیشتر ر.ک: مبانى اخلاق اسلامى، مجید رشیدپور، قم، انتشارات هجرت، 1374، چ 1; علم اخلاق اسلامى، علامه ملامهدى نراقى، برگردان: سیدجلال الدین مجتبوى، انتشارات حکمت، 1366، چ 2; چهل حدیث، امام خمینى، بحث غیبت.