24 آبان 1393, 14:2
نویسنده : مهدي جدي
موج انسانگرایی در دوره رنسانس در قرن پانزدهم آغاز و در قرن هیجدهم به اوج خود رسید. در این زمان کسانی در غرب قائل شدند که انسان میتواند و باید همه چیز را با عقل نقّاد خویش و با روش علوم تجربی بررسی کند. کسانی که پیرو این اندیشه بودند، گفتند کتاب مقدس هم با دیگر امور فرقی ندارد بنابراین باید به آزمایشگاه علم برود. عالمان الهیات مسیحی، در برابر این جریان، و برای دفاع از ایمان مسیحی و تطبیق آن با وضعیت جدید تلاشهای بسیاری کردند که حاصل آن پیدایش علمی به نام «الهیات جدید مسیحی» یا «کلام جدید» (The Modern Theology-New Theolgy) بود.
اصطلاح کلام جدید، اولین بار در فرهنگ اسلامی، توسط شبلی نعمانی با نگارش تاریخ کلام جدید مطرح گردید و سپس استاد شهید مطهری در مباحث کلامی خود بر آن تأکید ورزیدند.
در چیستی کلام جدید دیدگاههای مختلفی وجود دارد که به چند نمونه از آنها اشاره میکنیم:
1 - دیدگاه اول: اینکه واژه کلام، اشتراک لفظی است و به معنای کلام جدید و کلام قدیم میباشد صاحبان این دیدگاه بر این باورند که میان این دو، تفاوت جوهری وجود دارد. برای این که فضای تفکر به طور کلّی در این روزگار تغییر کرده و جازمیّت علمی و فلسفی رخت بر بستر است، اثبات عقلی و یقینی عقاید که هدف کلام سنّتی به شمار میرفت، ناممکن گشته است بنابراین به ناچار باید به شیوه دیگری از خدا و نبوت و انسان و معاد و وحی سخن گفته شود.
2 - دیدگاه دوّم: اینکه تجدّد وصف شبهات و ابزار است و تفاوت جوهری میان کلام قدیم و جدید وجود ندارد. یکی از طرفداران این دیدگاه مینویسد:
«از اهمّ وظایف کلام، دفع شبهات است و چون شبهات نو شوندهاند کلام هم نو میشود. البته نباید پنداشت که همیشه با همان سلاحهای قدیمی میتوان به شبهات پاسخ گفت. گاهی برای پاسخ به شبهات جدید، به سلاحهای جدید احتیاج است بنابراین، متکلّم محتاج دانستن چیزهای تازه میشود؛ از این رو علم کلام، هم از طریق معارف تازه و هم از طریق مسئلههای تازه تغذیه میشود»
3 - دیدگاه سوّم: این دیدگاه تفسیر رایج و مشهور کلام جدید است، که تجدّد را وصف مسائل کلامی میداند. بدین معنا که در گذشته، کلام بیشتر با مسائلی در حوزۀ خداشناسی و معادشناسی روبهرو بوده است ولی امروزه مباحث، بیشتر به قلمرو انسانشناسی و دینشناسی نظر دارند.
طرفداران دیدگاه اول، دچار نسبیّت گرائی و عقل ستیزی شدهاند و عقل را که یکی از منابع مهم در فهم عقاید دینی است کنار گذاشتهاند. در نقد دیدگاه دوّم باید گفت: درست است که وظیفۀ علم کلام رفع شبهات جدید و نو با ابزارهای جدید است امّا این باعث نمیشود که علمِ «کلام جدید» که ماهیتاً از کلام قدیم جداست، پیدا شود به گونهای که علم کلام به دو علم کلام جدید و قدیم تقسیم شود، چنانچه اکثر فلاسفه و منطقیین گفتهاند، تمایز علوم به تمایز موضوعات است نه به کمی و زیادی مسائل که اگر علمی با گذشت زمان بر تعداد مسائل آن افزوده شده باشد، تبدیل به علم دیگری شود که مغایر با علم اوّل باشد. و بر کسی هم پوشیده نیست که موضوع علم کلام که همان عقاید دینی است، تغییری نکرده است.
بنابراین مقصود از کلام جدید، مسائل جدید کلامی است که متکلم باید به خوبی آنها را بشناسد و با بهرهگیری از روشهای مناسب به بررسی آنها بپردازد
چیستی و تعریف دین، انتظار بشر از دین، قلمرو دین و گسترۀ شریعت، کارکردهای دین، منشأ دین، گوهر و صدف دین، زبان دین، تعارض علم و دین، پلورالیسم دینی، رابطه عقل و دین، تجربۀ دینی، رابطه دین و دنیا، رابطه دین و اخلاق، معرفتشناسی دینی.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان