كلمات كليدي : متديست، وسلي، بيداري روحاني، چارلز وسلي، وايتفيلد
نویسنده : محمد صادق احمدي
اصلاح دینی را می توان سرآغاز دورهای جدید در تاریخ و الهیات مسیحی دانست. حرکتی که مارتین لوتر به عنوان رهبر برجسته اصلاح دینی شروع کرد مرزهای آلمان را درنوردید و به سایر کشورهای مسیحی نیز راه یافت و به سلطه مطلق کلیسای کاتولیک طی پانزده قرن گذشته پایان داد.
این روند سبب ظهور سبک جدیدی از شکل گیری اعتقادات و باورها در میان مسیحیان گردید؛ سبکی که در آن هر مسیحی با برداشت و تفسیری که خود از متون دینی و سنتی ارائه میکرد موافق بود و در این راستا نیازی به تایید کلیسا در خود احساس نمی کرد.
بنابراین کلیساهای مستقل و جدای از کلیسای گسترده کاتولیک به مرور زمان شکل گرفتند و به تبیین اندیشهها و عقاید خود پرداختند که برخی از آنها در این عرصه با موفقیت طی طریق کردند و پیروان پر شماری پیرامون خود گرد آوردند و البته برخی از آنها نیز از فرصت به دست آمده استفاده خوبی نکرده و در تاریخ گم شدند.
در این میان کشور انگلستان و کلیسای آن نقش بسزایی در شکل گیری اعتراض ها و ایجاد کلیساهای جدید داشتند. زیرا پادشاه انگلستان بخاطر مصالح حکومت خود سر ناسازگاری با کلیسای کاتولیک نهاد و از اصلاحات رسمی در این کشور حمایت کرد.
یکی از این کلیساها که در قرن هجده ظهور کرد و پا را از اروپا فراتر نهاده و به آمریکا نیز رسید کلیسای متدیست بود.
موسس متدیست: جان وسلی[1]
جان وسلی در سال 1703 میلادی دیده به جهان گشود. او در یک خانواده بسیار مذهبی متولد شد. پدر او کشیش کلیسای اپوورت (Epworth) در ناحیه لینکن شایر بود. همین امر سبب علاقه او به امور مذهبی و تحصیلات روحانی شد.
در کودکی و زمانی که جان پنج سال بیشتر نداشت خانهای که در آن زندگی می کردند، آتش گرفت و جان در طبقه بالای خانه در میان شعله های آتش گرفتار شد ولی در آخرین لحظه با فرار از پنجره از مرگ حتمی نجات یافت. این مساله باعث شد که مادر وسلی، او را «نیم سوزی که از میان آتش ربوده شده» (زکریا 2: 3) بداند که برای هدف ویژهای زنده مانده است.
بنابراین وسلی با شور و اشتیاق برای تحصیل علوم دینی به آکسفورد وارد شد و زمانی که 22 سال بیشتر نداشت به مقام کشیشی دستگذاری شد.
باشگاه مقدس و متدیستها
پس از دستگذاری، وسلی به همراه چند تن از دوستانش باشگاه مقدس را بنا نهاد تا کسانی که می خواهند در ایمان مذهبی خود جدی باشند به آن ملحق شوند.
بنابراین به مطالعه منظم در مبادی دین مسیحیت پرداختند و دعاهایی را با اسلوب و روش خاص و منظم برای دینداران مسیحی تالیف کردند تا بتوانند با خدای خود مرتبط باشند. این مساله سبب شد که دوستان و هم کلاسی های ایشان در آکسفورد از روی نیشخند و طعنه ایشان را متدیست بنامند. [2]
در سال 1735 وسلی به عنوان مبشر مسیحی به ایالت جورجیا رفت ولی در این زمینه موفقیتی کسب نکرد و با سرخوردگی و احساس نیاز به معویت و روحانیت بازگشت. وسلی همچنان ناامید بود تا اینکه با یکی از کشیشان موراوی (ایشان پیرو نظریه های زهد باورانه فیلیپ اسپنر بودند) بنام پیتر بوهلر (Bohler) آشنا شد. این آشنایی سبب شد تا وسلی اعتماد به نفش بیشتری کسب کرده و آن چنان که خود مدعی شده با دگرگونی عمیقی مواجه شود. [3]
در مورد این دگرگونی خود وسلی، لین این گونه میگوید:
«... شامگاهان با بیمیلی به انجمنی در خیابان آلدرزگیت رفتم. در حالی که این شخص در مورد دگرگونی ای که خدا بواسطه ایمان به مسیح در قلب انسانها بوجود میآورد سخن گفت... به من اطمینان داده شد که او گناهان مرا برداشته است و مرا از مرگ رهایی بخشیده است.»
پس از این تجربه روحانی ای که به وسلی دست داده بود، وسلی با وایتفیلد که پیش از این از چنین حالاتی برخوردار شده بود و در دانشگاه با او بود روبرو شد و تصمیم به همکاری با او گرفت. اما کلیسای انگلستان که در این زمان دچار انحطاط اخلاقی و مذهبی شده بود براحتی به ایشان اجازه استفاده از کلیسا را نداد.
بنابراین در سال 1739 ابتدا وایتفیلد و سپس وسلی به موعظه در فضای باز روی آوردند. وسلی تا هشتاد و هفت سالگی و مدت کوتاهی قبل از مرگش به این کار ادامه داد و تقریبا جایی در انگلستان نمانده بود که او به آنجا نرفته باشد.
البته جان به هیچ وجه تصمیم نداشت که متدیستها برای خود گروه مجزایی باشند اما از آنجا که متدیستها به تقدس باطنی مایل بودند و میخواستند زندگی را با دعا و مراقبه سپری کنند نهایتا از کلیسای انگلستان جدا شدند.
جان وسلی با وجود مخالفتها و دشمنی آشکار کلیسای کاتولیک و کلیساهای پروتستان با کوشش تمام به کار خود ادامه میداد و سوار بر اسب به اقصی نقاط انگلسی میرفت تا جایی که او را اسب سوار خدا میخواندند. او بیش از 250 هزار[4] مایل را سوار بر اسب طی کرد و برای بالغ بر چهل هزار نفر در فضای باز موعظه کرد. [5]
سرانجام وسلی در سال 1791 و پس از عمری تلاش برای بیداری روحانی مردم درگذشت.
اعتقادات
آموزه ها و اعتقادات کلیسای متدیست با توجه به باورهایی که موسس آن در آن به یادگار گذاشت و نیز تنسیق برخی از باورها در طول تاریخ و در نتیجه شرایط اجتماعی، با بسیاری از کلیساها متفاوت است.
وسلی پافشاری می کرد که برای کسانی که در انجمن متدیست ها باقی میمانند قواعدی تصویب شود. در سال 1743 این قواعد تصویب شد و تاکنون نیز در کتاب های کلیسای متدیست چاپ میشود. قسمتی از متنی که وسلی برای کلیسای متدیست در نظر گرفته به این بیان است: «بنابراین از همه کسانی که در انجمن متدیستها باقی میمانند، انتظار میرود پیوسته میل برای نجات را به طرق زیر نشان دهند:
اولا با آزار نرساندن و پرهیز از هر نوع بدی بویژه آنچه رایجتر است مانند نزاع، مستی، خرید و فروش مشروبات الکلی یا نوشیدن آنها... دادن یا گرفتن ربا و....
ثانیا از همه کسانی که میخواهند در این انجمنها باقی بمانند، انتظار میرود پیوسته میل برای نجات را نشان دهند با کارهای خوب مثل... کمک به یکدیگر و...
ثالثا از همه کسانی که میخواهند در این انجمنها باقی بمانند، انتظار می رود پیوسته میل برای نجات را با توجه به همه فرمانهای خدا نشان دهند مانند پرستش عمومی و...» [6]
با توجه به وجود آموزههای بسیاری که در میان مسیحیان رایج بود و متدیستها ریشههای آن را بیرون از کتاب مقدس میدانستند بنابراین فقط کتاب مقدس و متون قانونی آن را به عنوان متن مقدس پذیرفتند و بسیاری از اعتقاد نامهها را نپذیرفتند. مثلا جان وسلی اعتقادنامه آتاناسیوس را پس از تجدید نظر از کتاب دعای عمومی حذف کرد.
البته برخی از اعتقاد نامهها با اینکه متن مقدس به شمار نمیروند اما به عنوان متونی که در بردارنده اصول کلیسا هستند از جایگاه بالایی برخوردارند. به عنوان نمونه از این دسته میتوان به سه مدرک استناد کرد که خود جان وسلی آنها را تثبیت کرده است: 1- اصول بیست و پنج گانه سال 1784 که اختصار اصول سی و نه گانه است. 2- یادداشتهایی در عهد جدید، 1775. 3- گفتارهای چهل و چهارگانه معروف به «مواعظ استاندارد».
برخی اصول مثل «بیارزشی کشیشها و اینکه بیارزشی ایشان مانع نفوذ شعایر نمیشوند» توسط خود وسلی حذف شد. بجای پریست کلمه مینیستر جایگزین شد و...
متدیسم در مساله سرنوشت نیز از خط فکری آرمینیوس Arminius پیروی میکرد. در نتیجه این اصل که مسیح برای همه انسانها مرد و فیض خدا شامل حال همگان شد نه تنها در قلوب متدیستها، بلکه در میان سایر کلیساهای تبشیری نیز به گرمی پذیرفته شد.
گستردگی و انشعابات کلیسای متدیست[7]
بیداری روحانی که برادران وسلی و وایتفیلد در انگلستان بوجود آوردند تاثیرات زیادی برجای گذاشت و به کلیساهای سنتی (پرسبیتری، جماعتی، باپتیست) انگلستان هم که سرزندگی خود را از دست داده بودند و از تعداد اعضایشان کاسته شده بود رونق بخشید.
این جنبش در انگلیس سبب شد تا حتی فرو دست ترین افراد جامعه هم با انجیل و امور اخلاقی آشنا شوند به طوری که گفته میشود اگر این بیداری روحانی به وقوع نمی پیوست در انگلستان نیز مانند فرانسه انقلابی رخ میداد.
این جنبش فقط در انگلستان نماند و از حدود بریتانیا تجاوز کرد و به ایرلند و اسکاتلند هم رسید. جرج وایتفیلد هم که به آمریکای شمالی مسافرت کرده بود به بیداری مردم آنجا اهتمام ورزید تا جایی که پیروان فراوانی برای خود دست و پا کرد و در سال 1766 در نیویورک نخستین تشکیلات رسمی متدیستها بنا نهاده شد و از آن تاریخ تاکنون کلیسای متدیست از بزرگترین مجامع مسیحی در آمریکا و انگلستان به شمار میرود تا جایی که بیش از هفتاد میلیون طرفدار در ساسر دنیا دارد.
کلیسای متدیست نیز همانند دیگر کلیساهای مسیحی که به شاخههای زیادی منشعب شدهاند پس از گذشت مدت اندکی با هم اختلاف پیدا کردند و انشعاباتی را در درون خود بوجود آوردند.
مهمترین کلیساهایی که از کلیسای متدیست منشعب شدند عبارتند از: اتحادیه جدید متدیست، کلسیای متدیستهای قدیم، مسیحیان پیرو کتاب مقدس، کلیساهای متدیست متحده آزاد و چندین انشعاب دیگر. علاوه بر این هر یک از این انشعابات دارای تمییزاتی از دیگر گروه میباشد. [8]