دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

گزینش اجتهادی از توسعه غربی

No image
گزینش اجتهادی از توسعه غربی

گزينش اجتهادي از توسعه غربي

سید حسین امامی

سلسله مباحث گروه اندیشه روزنامه جام جم درباره الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت

حضور رهبر معظم انقلاب در جمع فرهیختگان و راهنمایی برای تدوین الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت فرصت مغتنمی را پدید آورده است که همه فرهیختگان کشور در جهت استقلال همه جانبه کشور به تفکر غیروارداتی بیندیشند. در بررسی ابعاد الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت و تفاوت آن با توسعه غربی با حجت الاسلام والمسلمین دکتر عبدالحسین خسروپناه، عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به گفت وگو نشستیم که اکنون گزارشی از آن از نظرتان می‌گذرد. کتاب‌های «جریان شناسی ضدفرهنگ ها»، «جریان شناسی فکری ایران معاصر»، «گفتمان مصلحت در پرتو شریعت و حکومت»، «گستره شریعت»، «کلام جدید»، «قلمرو دین»، «جریان‌های فکری ایران معاصر»، «جامعه علوی در نهج البلاغه»، «آسیب‌شناسی جامعه دینی»، «انتظار بشر از دین» و «اخلاق قرآن» از مهم ترین آثار این محقق است.

گفتمان پیشرفت و توسعه غربی با ظهور عقلانیت روشنگری در غرب مطرح شد، آیا اساس این مفهوم با تعالیم و اهداف دینی ما همخوانی و سازگاری دارد؟

الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت که از آن سخن گفته می‌شود، ماهیتا با مدل توسعه غربی تفاوت دارد، اصطلاح «پیشرفت» را که رهبر معظم انقلاب به عمد به جای تعبیر توسعه به کار بردند به این خاطر است که پیشرفت اسلامی اولاجامع نگر است، یعنی مبتنی بر پیشرفت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... است و همه ابعاد پیشرفت را در بر دارد و همچنین مبتنی بر منابع اسلامی است که عبارت از عقل، کتاب و سنت و در راستای تکامل انسانی است، یعنی دقیقا مبانی پیشرفت اسلامی عبارت است از پیوند دین و دنیا، پیوند دنیا و آخرت، ملکوت گرایی، جامعیت معرفت شناختی که عبارت است از حجیت عقل، قرآن، سنت و خداگرایی (توحید) که در راس همه مبانی است.

اینها مبانی پیشرفت اسلامی- ایرانی است که طبیعتا پیشرفت اسلامی با این مبانی توسط یک مدل عقلانیت خاصی که از آن تعبیر به عقلانیت اسلامی می‌کنند تحقق پیدا می‌کند. اهداف آن هم کمال آدمی است، یعنی توسعه اسلامی می‌خواهد به گونه ای دنیای آدمیان را آباد کند که منشا آبادانی آخرت آنها هم باشد، اما وقتی توسعه غربی مورد تحلیل قرار می‌گیرد مشخص می‌شود که مبانی توسعه غربی عبارت است از نسبی گرایی، مادی گرایی، انسان گرایی، سکولاریسم و جدایی دین از نیازهای دنیوی. توسعه غربی گزینشگر است نه جامع نگر، زاییده عقلانیت معیشت محور لذت گراست و اصلاکاری به آخرت انسان ندارد، لذا آبادانی آخرت و سعادت و کمال انسان را هم مدنظر نمی گیرد، در این نگرش انسان تنها می‌خواهد در دنیا راحت باشد، لذا راحتی این دنیا ولو از طریق گناه، معصیت، استعمار، استحمار و استکبار هم اگر باشد برایش اشکالی ندارد. توسعه غربی اقتضاء می‌کند که آمریکا وارد خاورمیانه، افغانستان و عراق شود و این همه جنایت انجام دهد، اصولالازمه توسعه غربی این نوع جنایت‌ها و خیانت هاست، اما پیشرفت اسلامی به هیچ وجه به دنبال این مقوله‌ها نیست. پس بنابراین ماهیتا پیشرفت اسلامی با توسعه غربی تفاوت دارد، چون مبانی و مدل عقلانیت و کارکرد و هدف آنها متفاوت است.

توسعه به معنای غربی آن، از زمانی مطرح شد که تفکر مدرنیته در برابر سنت قـرار گرفـت و قد علم کرد. به عبارت دیگر توسعه با عصر مدرنیسم و مدرنیته پیوند خورده است و حاصل این عصر و دوره زمانی است؛ ذیل چنین نگاهی است که غربیان دوره سنتی را که نماد اصلی آن قرون وسطی اسـت، وجه مقابل توسعه و عصر انحطاط تلقی می‌کنند و بر این بـاور پـای می‌فشارند کـه از رنسـانس، هنگامه توسعه آغاز می‌شود و مرحله جدیدی از زندگی بشر ذیل عنوان عمومی عصر مدرنیسم سـر بـرمی آورد و شکل می‌گیرد. عصری که به وضوح دارای تفاوت‌های قابل توجهی با عصـر پیشین در ابعـاد مختلف است.

آیا عناصر کارآمد و مطلوب در توسعه غربی وجود دارد که در تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت مورد توجه قرار گیرد یا این طور که شما تفاوت مبنایی و ماهوی قائل شدید و اصلاچنین عناصر مطلوبی وجود ندارد که ما از آن بهره بگیریم؟

بدون شک فلسفه توسعه غربی به درد ما نمی خورد ما باید خودمان فلسفه پیشرفت داشته باشیم، اهداف پیشرفت ما با اهداف توسعه غربی کاملامتفاوت و متمایز است از این جهت هیچ وجه اشتراکی میان ما و غربی‌ها نیست، اما از عقلانیتی که غربی‌ها برای معیشت دنیوی دارند می‌توانیم استفاده کنیم، چون پیشرفت اسلامی به معیشت دنیوی هم توجهی دارد لذا می‌توانیم از بعضی راهکارهای غرب استفاده کنیم مثلاغرب از علوم پایه و تکنولوژی برای پیشرفت استفاده می‌کند اشکال ندارد که بیاییم علوم پایه و تکنولوژی آنها را بگیریم، اما روح معنوی در آنها ایجاد کنیم و توسعه دهیم و تکامل ببخشیم که دنیای خود را آباد کنیم، ولی در راستای یک پیوست فرهنگی که عبارت است از آبادانی آخرت. پس بنابراین فرض کنید که غرب در پزشکی، علوم پایه، بیوتکنولوژی و... پیشرفت هایی داشته در این علوم لازم نیست که ما از صفر شروع کنیم ما همان دستاوردهای علمی و تکنولوژی آنها را اخذ و بومی می‌کنیم و تکامل می‌بخشیم و تغییر می‌دهیم در این صورت می‌توانیم ادعا کنیم از آنها بهره گزینشی بردیم، یعنی نگاه ما به توسعه غربی قطعا یک نگاه گزینشی است یعنی مطلقا نمی گوییم که هیچ چیز از توسعه غربی به درد ما نمی خورد و از طرفی هم نمی گوییم که مطلقا به درد ما می‌خورد، گزینشی عمل می‌کنیم، اما گزینش ما اجتهادی است نه التقاطی؛ این نکته مهمی است. بعضی از روشنفکران دینی ما گزینشی عمل کردند، اما گزینشی عمل کردنشان به صورت التقاطی بود، لذا یک ترکیب ناموزون و ناهمگونی بین اسلام و غرب درست کردند. ما هیچ کدام از اینها را قبول نداریم، بلکه به یک معنا معتقد هستم که یک رویکرد گزینشی اجتهادی در مورد غرب داشته باشیم، یعنی یک مدل عقلانیت اسلامی را قبول کردیم، آن چیزی از توسعه غربی که با این عقلانیت اسلامی هماهنگ است می‌پذیریم و آنچه که ناهماهنگ است نمی پذیریم.

مشکل الگوی توسعه غربی چیست، شما نقاط ضعف توسعه غربی را در چه می‌دانید که ما در مسیر پیشرفت خود باید مواظب باشیم که از آنها دوری کنیم؟

به رغم شکل گیری زنجیره ای از پیشـرفت‌ها و دسـتاوردهای صـنعت و گسترش روزافزون علوم انسانی و تجربی در عصر مدرن، بشر گرفتار فقر معنویت شده است. در نگاهی آسیب شناسانه باید اضافه کرد که هرچند اندیشه پست مدرنیسم، بـه دنبـال حل معضلات مدرنیته است و به این ترتیب به نقد آن می‌پردازد با این حال در یک معنا به دلیل بازتولید نهایی همان شیوه‌های مدرنیستی راه عبور را نشان نمی دهد و علم در مشکلاتی مشابه فرو می‌غلتد. از این رو باید اذعان کرد که به رغم تلاش‌های انجام شده جهت نقد مدرنیسم، مشکل و معضل معنویت در جهان غرب، امروزه همچنان به صورتی جدی وجود دارد و به چشم می‌خورد.

مشخص است که در به کارگیری عناصر کارآمد و مطلوب توسعه غربی شما تعمدا علوم انسانی غربی را مطرح نکردید، لطفا بفرمایید نسبت الگوی پیشرفت ما با علوم انسانی غربی چگونه باید باشد؟

یکی از ابزارهای توسعه غربی مسلما علوم انسانی بوده، بنده در برداشت از عناصر کارآمد و مطلوب توسعه غربی علوم انسانی را مطرح نکردم، چون معتقدم علوم انسانی غربی ذاتا و هویتا مضر هستند، یعنی نه تنها نافع نیستند که مضر هم هستند، یعنی مبانی هستی شناختی، معرفت شناختی، انسان شناختی و دین شناختی علوم انسانی در معانی نظریه‌های آنها نفوذ کرده است. این نفوذ هم به شکلی است که عملاعلوم انسانی برای جامعه ما نه تنها کارآمد نیست، بلکه مضر هم هست یعنی کسی که جامعه شناسی، روان شناسی، علوم تربیتی یا رشته‌های دیگر علوم انسانی را مطالعه می‌کند با یک شاخصه‌های منفی و ماتریالیستی روبه رو می‌شود که غرب با این شاخص‌ها می‌خواهد توسعه اقتصادی، اجتماعی جامعه را فراهم کند قطعا بنده معتقد هستم در بخش علوم انسانی هیچ استفاده ای نمی توانیم از غرب و علوم انسانی غربی ببریم جز در طرح سوال‌های آنها، یعنی به نظرم دانشمندان ما سوال‌ها و پرسش‌های علوم انسانی را می‌توانند از آنها اخذ کنند تا با متدولوژی و پارادایم علوم انسانی اسلامی به پاسخ جدیدی برسند که می‌توان از آنها به نظریه‌های علوم انسانی اسلامی تعبیر کرد.

همان طور که شما هم مطرح کردید عناصری از الگوی توسعه غربی در اندیشه‌ها و مکاتبی مانند پست مدرنیسم و فمینیسم و... مورد نقد قرار گرفته است، این عناصر چه هستند و کدام یک از این نقدها از نگاه ما در الگوی مورد نظر اسلامی ایرانی پیشرفت می‌تواند مورد توجه واقع شود؟

خسروپناه: من معتقد هستم که یک رویکرد گزینشی اجتهادی در مورد غرب داشته باشیم، یعنی یک مدل عقلانیت اسلامی را قبول کنیم، آن چیزی از توسعه غربی که با این عقلانیت اسلامی هماهنگ است بپذیریم و آنچه که ناهماهنگ است نپذیریم

هیچ کدام از اینها نمی تواند مورد استفاده ما قرار گیرد، نقدهایی که بر جریان‌های مختلف غربی انجام می‌شود با مبانی خاصی است که به درد ما نمی خورد، یعنی در واقع از دریچه ذهنی، رویکرد، زاویه و مدل عقلانیت خودشان به نقد مکاتب دیگر می‌پردازند. نقد سوسیالیسم بر لیبرالیسم یا نقد لیبرالیسم بر سوسیالیسم برای ما اهمیت و فایده ای ندارد، در واقع ما از زوایه عقلانیت اسلامی به این مسائل نگاه می‌کنیم و چون با مدل عقلانیت ما تفاوت دارد نقدهای ما هم با نقدهای آنها کاملاتفاوت دارد؛ کاملااز حیث مبانی از آنها متمایز هستیم.

همان طور که مستحضر هستید خیلی‌ها معتقدند به طور کلی دین نسبتی با توسعه و پیشرفت ندارد و غرب زمانی توانست به توسعه برسد و اصلابه این سمت حرکت کند که جدایی دین از سیاست را مطرح کرد، بنابراین نظر شما در مورد ارتباط و نسبت پیشرفت با دین و خصوصا اسلام چگونه است؟

در بررسی نسبت پیشرفت با اسلام، بـیش از هـر چیـز، معنـا و مـراد خـود از مفهوم پیشرفت را باید شفاف و مشخص کنیم؛ این رویکرد در مقابل نگاهی صف آرایی می‌کند کـه بـه شیوه ای مبتذل و ساده اندیشانه، تدارک استدلالی صوری را می‌بیند و به سرعت نتایجی نهایی را استنتاج می‌کند. مطـابق ایـن استدلال از آنجا که پیشرفت امری نیکو و اجتناب ناپذیر است و انحطاط و عقب ماندگی وضعیتی مذموم و نامطلوب است، پس باید به دنبال پیشرفت رفت و در صورت منافات آن با دین، اقدام بـه کنار گذاشتن یـا اصلاح دین کرد. فارغ از چنین نگاه‌های ساده سازانه و غیرعالمانه ای، از منظری علمی و متناسب بـا مقتضیات شـناختی ـ منطقی می‌توان 4 حالت را برای بحث اسلام و پیشرفت متصور شد؛ در نگاه نخست، توسعه جزئی از دین اسلام است؛ به عبارت دیگر میان اسلام و پیشرفت نوعی تداخل و نسبت جزئی و کلی برقرار است. از این نگاه، پیشرفت جزئـی از اسلام بـه حسـاب می‌آیـد کـه در دوره مدرنیسم تحقق عملی پیدا کرده است. در نگاه دوم، توسعه و دین دو مقوله مجزا، اما سازگار با همدیگر معرفی می‌شوند. دو مقوله ای که می‌توانند بدون بروز هر گونه مشکلی در کنار هم قرار گیرند و نوعی نظام هماهنگی میان آنها برقرار شود. در نگاه سوم، دین و توسعه در تعارض کامل با یکدیگر قرار می‌گیرند و به هیچ عنوان نمی توان میـان آنها آشتی برقرار کرد و نهایتاً در آخرین حالت، هیچ ارتباطی میان اسلام و توسعه تصور نشده و قلمرو دین اسلام از قلمرو توسعه کاملاجدا معرفی می‌شود.

در تدوین الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت یکی از موضوعاتی که باید مورد توجه قرار گیرد کارهایی است که در این عرصه تاکنون در داخل کشور انجام شده، تاریخ معاصر ایران پر است از اندیشمندانی که در مورد توسعه کشور دیدگاه‌های مختلفی داشتند، دیدگاه‌های معروف و مشهور نسبت دین و توسعه و موافقان و مخالفان ورود توسعه به ایران چیست؟

در مورد این موضوع هم جریان‌های مختلفی وجود دارد؛ رویکرد نخست متعلق به افرادی نظیر مرحوم دکتر سید احمد فردید است. این رویکرد معتقد است که غرب یک کل یکپارچه است و توسعه و همـه لوازم آن در کنار هم معنی می‌یابد و به هیچ عنوان نمی توان آن را به عناصر مختلف تجزیه کرد. بنابراین یا باید کل اندیشه غربی را پذیرفت و به آن گردن نهاد یا بایـد کل آن را رد و از آن عبـور کـرد. در نتیجـه از آنجا کـه اندیشه غربی با مبانی اسلام ناسازگار است، باید این اندیشه را به طور کامل بـه کنـاری نهـاد و سـراغش را نگرفت.

گرایش دیگر نیز متعلق به برخی از روشنفکران است که بر پذیرش کلیت و تمامیت تفکر غربی پـای می‌فشردند. به عنوان نمونه می‌توان به افرادی مثل «تقی زاده» اشاره کرد که معتقد بود از موی سر تا ناخن پا باید غربی شد، اما نگاه‌های موشکافانه تر و ژرف کاوانه تر، از ما می‌خواهند که هیچ یک از دو رویکرد را نپـذیریم و راه به مسیری دیگر برویم. ذیل چنین رویکردی لازم است تا اندیشه غربی را تجزیه کرد و به بحث تحلیلی در اجزای آن پرداخت. در پرتو چنین مطالعه ای است که می‌توان گفـت بخـش هایی از توسـعه غـرب بـا بخش هایی از اسلام شیعه دارای هماهنگی هایی مشخص است؛ هر چند در بخش هایی مهم نیـز تعارضاتی جدی دیده می‌شود. چنین نگاهی به ما مجال رویکرد به تفکیکی مهم را در عرصه توسعه غربـی می‌دهـد.

با توجه به رویکرد فوق باید گفت که فلسفه مدرن غرب برمبنای عقلانیـت جـزءنگرانـه و حسابگر آماری و تجربه پذیر شکل گرفته و به همین دلیل، این فلسفه و عقلانیت نسبت به عالم ملکوت، بی دغدغه است. در نتیجه این عقلانیت و فلسفه قطعاً با اسلام ناسازگار است؛ زیرا این عقلانیت بـه تعبیـر آیت الله العظمی جوادی آملی توسعه تکاثری را به دنبال می‌آورد.

چه توسعه ای باید مورد نظر ما باشد، در واقع در مقابل توسعه تکاثری چه توسعه ای می‌تواند مطرح شود؟

در برابر توسعه تکاثری غربی، توسعه کوثری وجـود دارد که رای اسلام ناب و شیعی است و در آن از اشکالات توسعه غربی خبری نیسـت. توسـعه کـوثری تاکنون به دلیل وجود دیدگاه‌های انحرافی و صوفیانه در جامعه اسلامی حاکم نشده اسـت و به توفیقی نهایی دست نیافته است. در اسلام شیعی اثنی عشری مولفه هایی داریم که می‌تواند در ایجاد توسعه کوثری کمک بسیاری کنـد؛ یکی از مولفه ها، عنصر عقل در نصوص دینی ما است. لازم است که در ایـن خصـوص کـاری اساسـی و مطالعاتی سترگ و جدی صورت گیرد. متاسفانه بسیاری از متفکران جامعه ما، امروزه بر این گمان هستند که عقل مورد اشـاره در نصـوص دینی مشترک لفظی است و به عقل نظری و عملی تقسیم می‌شود. این رویکرد صحیح نیست و عقل تنها یک معنا دارد؛ هر چند که دارای مراتب است.

به عبارت بهتر از مراتبی که کارش فهم و درک اسـت تـا آنجایی کـه یکـی از بزرگـان می‌فرمایند «العقل مـا عبـد بـه الرحمن واکتسب به الجنان» همگی ذیل عنوان عقل جای می‌گیرند. به این ترتیب می‌توان گفت که عقـل منبع و ابزاری ادراکی است که حاصل آن تعبد است. همچنین از نصوص دینی این گونه برداشت می‌شود که عقلانیـت اسـلامی، عقلانیتـی نیسـت کـه فقـط جنبه ادراکی داشته باشد؛ بلکه عنصری است که انسان را در برابر نفس اماره و شیطانی محافظت می‌کند. به همین دلیل گفته می‌شود که جاهل گناهکار است و عامـل بـه دسـتورهای الهـی، عاقـل خطاب می‌شود.

دومین مولفه مهم در ایجاد توسعه کوثری، حکمت است. درخصوص دینی بر حکمت تاکیدی فراوان شده است. به گونه ای که در بعضی روایات، حکمت را مترادف فلسفه ذکر کرده انـد. حکمـت فقط یک فلسفه نظری نیست، بلکه دارای دستاوردهای نظری و عملی مشخصی اسـت کـه بایـد آنها را زائیده عقل دانست. به این ترتیب بر ماست که با تلاش خود حکمت مقولات گونـاگون ماننـد سیاسـت، اقتصاد، رسانه و هنر را براساس مبانی دینی و عقلانیت عرضی و طولی تبیین کنیم.

مولفه آخری که می‌تواند در مسیر ایجاد توسعه کوثری به ما کمک بسیار نماید، میراث گذشـته ما در نظام‌های معرفتی است، میراثی که از دل تلاش‌های حکما و علمای اسلامی شکل گرفته است و بـه ما رسـیده اسـت. بازشناسی شخصـیت هایی ماننـد فـارابی، ابـوعلی سـینا، خواجـه نصـیر، ابوریحان بیرونی، شیخ بهایی و... که جایگاهی اساسی و مهم باید داشته باشد؛ در چنین مطالعـاتی بـویژه، باید پیگیر این نکته بود که این بزرگان چگونه در پی ارائه یک نظام جامع نظری و عملی بودند.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
رساله حقوق امام سجاد(ع)

رساله حقوق امام سجاد(ع)

اشاره: برخی محققان میراث علمی امام سجاد(ع) را به سه بخش تقسیم کرده‌اند: روایات، ادعیه (به‌ویژه در صحیفه سجادیه)و رساله حقوق.
فلسفه چیست؟

فلسفه چیست؟

فلسفه حوزه‌ای از دانش بشری است که به پرسش و پاسخ درباره مسائل بسیار کلی و جایگاه انسان در آن می‌پردازد؛ مثلاً این که آیا جهان و ترکیب و فرآیندهای آن به طور کامل مادی است؟
Powered by TayaCMS