كلمات كليدي : گناه اوليه، گناه اصلي، گناه فطري، فدا، پولس، پلاگيوس
نویسنده : محمد ضياء توحيدي
از نگاه مسیحیان، تمام مردم به خاطر گناه آدم و حوا، گناهکار شمرده میشوند. آدم و حوا سمبل انسانها بودهاند و به همین دلیل، گناه آنان یک گناه شخصی نیست بلکه دامنگیر نسل آنها نیز شده است. در الهیات مسیحی، به این گناه، گناه اصلی و یا گناه اولیه گفته میشود.
سرشت انسانها پیش از گناه آدم
مطابق تعالیم کتاب مقدس، انسانها پاک و مقدس آفریده شده بودند چرا که خداوند انسان را به صورت خویش آفریده بود.[1]به همین خاطر انسان دارای کمال عقل بود.او از این جهت با تمامی مخلوقات متفاوت بود و دارای حالات روحی کاملا متمایزی نسبت به سایر موجودات بود.[2] گذشته از این مرگ نیز در انسانها راه نداشت.[3]
البته در مورد سرشت نخستین انسانی، تفاوتی نیز میان کاتولیکها و فرقه های انجیلی وجود دارد.از نگاه کاتولیکها، انسان ذاتا دارای سرشت نیک نبود بلکه سرشت پاکیزه، موهبتی الهی بود که از سوی خداوند به انسانها ارزانی شد.در مقابل انجیلها معتقدند که طبیعت انسانی طبیعتی پاک بود و تنها پس از گناه اولیه بود که این سرشت پاک، تغییر پذیرفت و به سرشتی ناپاک تبدیل گردید.[4]
اولین گناه
در کتاب تورات، داستان نافرمانی آدم و حوا ذکر شده است. خداوند، آن دو را در باغ عدن که باغی زمینی بود[5]، جای داد. آدم و حوا مجاز بودند تا از تمامی درختان آن باغ، استفاده کنند اما استفاده از درخت "معرفت نیک و بد" حق استفاده نداشتند. خداوند به آن دو هشدار داده بود که اگر از میوهی این درخت بخورند خواهند مرد.
مار نزد آدم و حوا آمده و آنان را فریفت.او به آنان گفت که خوردن از میوهاین درخت موجب مرگ نخواهد شد بلکه تنها سبب آن میشود که شما دارای معرفت نسبت به خوب و بد شوید.آدم و حوا نیز فریب خورده، نافرمانی کردند و از درخت معرفت نیک و بد خوردند. استفاده از درخت معرفت، سبب آن شد که آنان بد و زشت را درک کنند و برای اولین بار متوجه عریان بودن خویش بشوند. آدم و حوا به خاطر این گناه از باغ عدن رانده شدند.خداوند به سبب این نافرمانی، مجازاتهایی را نیز برای آن دو در نظر گرفت.اولین مجازات آنان این بود که مرگ به زندگی آنها راه یافت و بی مرگی از میان انسانها رخت بست.[6]از آن پس، حوا که مقصر اصلی این داستان به شمار میآید میبایست درد زایمان را تحمل کند و همواره مطیع و فرمانبردار همسرش باشد. آدم نیز به خاطر این گناه باید با زحمت و تلاش، امرار معاش نماید.[7] این گزارش کتاب مقدس، از اولین گناه انسانها بر روی زمین است.
ریشههای گناه اصلی در کتاب مقدس
به طور کلی در عهد عتیق، هیچ اشارهای به فراگیر بودن گناه آدم وجود ندارد.در مقابل بر این نکته نیز تأکید شده که گناه پدر هرگز بر دوش پسر نخواهد بود و پدر نیز متحمل گناه فرزند خویش نخواهد گردید.[8] همچنین در کتاب مقدس، بر بخشایش گناهان از سوی خداوند تأکید شده و انسانها به توبه فرا خوانده شدهاند.[9] بنابر این از نگاه عهد قدیم، گناه آدم تنها بر دوش وی خواهد بود و گذشته از این، راه توبه نیز همواره به روی انسانها باز است.
همین دلایل سبب شده است که یهودیان، آموزه ی گناه اصلی را اعتقادی غیر صحیح و مردود بشمارند.اعتقاد به انتقال گناه آدم به نسل وی هیچ جایگاه الهیاتی در میان یهودیان ندارد.[10]
گذشته از عهد قدیم، در انجیلها نیز اثری از تعلیم این آموزه وجود ندارد.تنها به طور مبهم اشاراتی به انحطاط انسان و فراگیر شدن گناه در سراسر عالم اشاراتی وجود دارد اما بیش از این را در سخنان مسیح نمیتوان یافت.[11]
ریشههای کتاب مقدسی این آموزه را تنها در رسالات پولس میتوان یافت.[12] او در رسالات خویش، همواره بر این نکته تأکید میکند که گناه آدم، بر عهدهی تمام انسانها است و تمام انسانها به خاطر گناه آدم، محکوم به قصاص هستند.[13] در شورای ترنت نیز بر این نکته تأکید شده است که اعتقاد به گناه اصلی، ریشه در تعالیم پولس دارد. در مصوبات این شورا چنین آمده است:
گر کسی ادعا کند که گناه آدم فقط به خودش صدمه رسانده است و به فرزندانش آسیبی نمیرساند...یا بگوید...گناه را که مرگ نفس است منتقل نکرد چنین کسی ملعون است چون با این سخنان پولس مغایرت دارد که میگوید: لهذا همچنان که به وساطت یک آدم گناه داخل جهان شد و به گناه موت و به اینگونه موت بر همهی مردم طاری شد از آن جا که همه گناه کردند.[14]
به هر حال امروزه تمام فرقههای مسیحی در خصوص فراگیر بودن گناه آدم و انتقال این گناه به تمام نسل وی، معترفند و در این زمینه اتفاق نظر دارند. از نگاه آنان تمامی افراد، چه نیک و چه بد و حتی پیامبران الهی نیز در گناه اصلی شریک هستند.گذشته از این، تمامی کودکان نیز از بدو تولد گناهکار به دنیا میآیند.
رد آموزهی گناه نخستین از سوی پلاگیوس
اگر چه اعتقاد به گناه اصلی، از سوی تمام مسیحیان پذیرفته شده است اما با این حال در طول تاریخ، کسانی بوده اند که با این آموزه به مخالفت پرداخته اند.یکی از مهمترین و نام آورترین این اشخاص، پلاگیوس است.او به شدت این عقیده را زیر سؤال برد و آن را نوعی جبرگرایی دانست. او بر خلاف معاصران خویش، معتقد بود که هر انسانی مسئول اعمال خویش است و درست به همین دلیل است که در کتاب مقدس، افراد زیادی به عنوان انسانهای مقدس معرفی شدهاند؛ افرادی که زندگی به دور از گناهی را تجربه نمودهاند. البته این دیدگاه پلاگیوس، از سوی قدیس آوگوستین و به تبع وی سایر اصحاب کلیسا رد گردید.مسیحیان بر این نکته تأکید مجدد نمودند که مطابق تعالیم پولس، تمامی انسانها گناهکارند و سرشت انسانی به خاطر گناه آدم، دستخوش تغییر و تحول شده است.[15]
با فرا رسیدن عصر روشنگری، این عقیده دوباره از سوی برخی متفکران مسیحی رد گردید.ژان ژاک روسو و ولتر، ضمن رد این آموزه، آن را موجب بدبینی انسان نسبت به تواناییهاش می دانستند.از نگاه آنان، اعتقاد به گناه اولیه، مانع رشد و توسعه اجتماعی و مروج هرزگی و بیبند و باری است.[16]