نویسنده: سیدعیسی موسوی
به مناسبت ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)
حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) در چهارم ربیع الثانی سال 173هجری در شهر مدینه چشم به جهان گشود. ایشان فرزند عبداللهبنعلی، از نوادگان امام حسن مجتبی(ع) بود که نسبتش با چهار واسطه به آن حضرت میرسید. عبدالعظیم، از دانشمندان شیعه و راویان حدیث ائمه معصومین(ع) و نیز از چهرههای بسیار محبوب و مورد اعتماد نزد اهل بیت عصمت و طهارت(ع) به شمار میرفت. دوران وی گر چه عصر حاکمیت عباسیان و ایجاد خفقان و سختگیری نسبت به شیعیان بود ولی مدافعان دین و حافظان مکتب که روایات امامان را ثبت و نقل میکردند، نقش عمده ای در پاسداری و صیانت از فرهنگ والای اهل بیت(ع) داشتند و این بزرگوار نیز یکی از سنگربانان عقیده تابناک تشیع محسوب میشود که در حفظ و انتشار سخنان ائمه اطهار(ع) سخت کوشا بود و ستایشهای فراوان ائمه(ع) از وی، نشان دهنده شخصیت والای علمی و معنوی اش میباشد.
علت مهاجرت به ری
حضرت عبدالعظیم به ری آمد و در خانه مردی از شیعیان مخفی شد. چه بسا از ناحیه امام، به نوعی برای این کار ماموریت داشته است.
زمینههای مهاجرت حضرت عبدالعظیم از مدینه به ری و سکونت در غربت را باید در اوضاع سیاسی و اجتماعی آن عصر جستجو کرد؛ خلفای عباسی نسبت به خاندان حضرت پیامبر(ص) و شیعیان، بسیار سختگیری میکردند. یکی از بدرفتارترین این خلفا، متوکّل بود که خصومت شدیدی با اهل بیت(ع) داشت و تنها در دوران او چندین بار مزار حضرت امام حسین(ع) را در کربلا تخریب و با خاک یکسان ساختند و از زیارت آن بزرگوار جلوگیری به عمل آوردند.
سادات و علویون در زمان او در بدترین وضع ممکن به سر میبردند. حضرت عبدالعظیم(ع) نیز از کینه و دشمنی خلفا در امان نبود و بارها تصمیم به قتل آن حضرت گرفتند و گزارشهای دروغ سخن چینان را بهانه این سختگیریها قرار میدادند.
عرضه دین به امام هادی(ع)
شیخ صدوق(ره) مینویسد: وقتی که حضرت عبدالعظیم(ع) خدمت امام هادی(ع) مشرف شد و عقاید خود را اظهار نمود، امام فرمود: تو از دوستان حقیقی ما هستی. گفت: «ای پسر رسول خدا! میخواهم دین خود را بر شما عرضه کنم تا اگر پسندیده است بر آن ثابت بمانم تا خدا را دیدار کنم. فرمود: بگو! و چون عقاید خویش عرضه کرد، امام فرمود: ابوالقاسم! به خدا قسم این دین خداست که آن را برای بندگانش پسندیده است. بر آن پایدار باش. خداوند تو را در دنیا و آخرت بر آن پایدار بدارد.
دیدار حضرت عبدالعظیم(ع) در سامرا با حضرت امام هادی(ع) به خلیفه گزارش داده شد و دستور تعقیب و دستگیری وی صادر گشت. او نیز برای مصون ماندن از خطر، خود را از چشم ماموران پنهان میساخت و در شهرهای مختلف به صورت ناشناس رفت و آمد میکرد تا به ری رسید و آنجا را برای سکونت انتخاب کرد. علت این انتخاب به شرایط دینی و اجتماعی ری در آن دوره بر میگردد. وقتی اسلام به ایران وارد شد و ایرانیان در شهرهای مختلف به اسلام گرویدند، از همان سالها ری یکی از مراکز مهم سکونت مسلمانان شد و اعتبار و موقعیت خاصی پیدا کرد. در ری، هم اهل سنت و هم پیروان اهل بیت علیهم السلام زندگی میکردند و قسمت جنوبی و جنوب غربی شهر ری بیشتر محل سکونت شیعیان بود.
حل مشکلات مذهبی شیعیان
حضرت عبدالعظیم(ع) وارد ری شد و در محله ساربانان در کوی سکة الموالی به منزل یکی از شیعیان رفت. مدتی به همین صورت گذشت. او در زیرزمین آن خانه به سر میبرد و کمتر خارج میشد، روزها را روزه میگرفت و شبها به عبادت و تهجد میپرداخت. تعداد کمی از شیعیان او را میشناختند و از حضورش در ری خبر داشتند و مخفیانه به زیارتش میشتافتند، اما میکوشیدند که این خبر فاش نشود و خطری جان وی را تهدید نکند. پس از مدتی، افراد بیشتری حضرت عبدالعظیم را شناختند و خانهاش محل رفت و آمد شیعیان شد. نزد او میآمدند و از علوم و روایاتش بهره میگرفتند و عطر خاندان عصمت علیهم السلام را از او میبوییدند و او را یادگاری از امامان خویش میدانستند و پروانه وار گرد شمع وجودش طواف میکردند.
حضرت عبدالعظیم میان شیعیان شهر ری بسیار ارجمند بود و پاسخگویی به مسائل شرعی و حل مشکلات مذهبی آنان را بر عهده داشت؛ گویا که وی از طرف حضرت امام هادی(ع) در آن منطقه، وکالت و نمایندگی داشته است. مردم سخن او را سخن امام میدانستند و در مسائل دینی و دنیوی، وجود او محور تجمع شیعیان و تمرکز هواداران اهل بیت(ع) بود.
رجوع به وی درحیات و ممات
مولف کتاب «جنة النعیم» میگوید: شخصی به نام ابا حماد رازی ـ از شیعیان و موالیان شهر ری ـ با وجود مشکلات آن زمان به سامرا رفت و خدمت امام زمانش حضرت علی النقی(ع) رسید و مسائلی را پرسید. امام ضمن پاسخ به مسائل او، فرمود: ای ابا حماد! هر گاه مشکلی از امور دینی برایت پیش آمد، جواب مشکل خود را از عبدالعظیم حسنی بخواه و سلام مرا به او برسان.
در فضیلت زیارت مرقد حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) آمده است: مردی از اهل ری، خدمت امام هادی(ع) رسید. امام از او پرسیدند کجا بودی؟ گفت به زیارت سیدالشهدا(ع) رفته بودم. حضرت فرمودند: بدان که اگر قبر عبدالعظیم حسنی(ع) را زیارت کنی گویا حسین بن علی(ع) را زیارت کردهای.
ادب عبدالعظیم نسبت به ائمه(ع)
«شیخ محمّد شریف رازی» در کتاب خود پیرامون ادب حضرت عبدالعظیم نسبت به ساحت ائمه معصومین(ع) چنین مینویسد: رفتار و عادت کریمانه حضرت عبدالعظیم(ع) این بود که هر وقت وارد مجلس حضرت امام جواد(ع) یا امام هادی(ع) میشد، با کمال ادب و خضوع و غایت حیا و تواضع، در حالی که دستهای خود را از ردا بیرون آورده بود، با کمال ادب به محضر آن امامان سلام عرض میکرد و امام پس از جواب سلام، او را نزدیک خود میخواند و در کنار خویش مینشاند؛ به حدی که زانوی مبارکش به زانوی مقدس امام میچسبید و امام کاملاً از احوال او سئوال میکرد که این موجب حسرت و غبطه دیگران میشد.
محمّد شریف رازی در ادامه مینویسد: یکی از جنبههای احترام امام جواد(ع) و امام هادی(ع) به جناب عبدالعظیم حسنی این بود که هیچ وقت اورا به نام نمیخواندند و پیوسته وی را با کنیه اش - ابوالقاسم - خطاب مینمودند و علمای ادب میگویند که کنیه برای تکریم و احترام، وضع شده است و اینها چیزی جز این نیست که تقوا، ورع و علم توام با عمل عبدالعظیم، باعث شده بود که محبوبیت خاصی نزد امامان معصوم(ع) بیابد.
نقل روایات و مقام علمی
حضرت عبدالعظیم(ع) صاحب کتاب «خطب امیرالمومنین» و «الیوم واللیله» میباشد و روایاتی را از ائمه اطهار (ع) نقل نموده که حکایت از آن دارد که ائمه معصومین(ع)، عبدالعظیم را امین و مورد اعتماد در آن مطالب دانستهاند. موضوعات مهمی که در روایات آن حضرت چهره نمایی میکند، عبارتند از:
خدا و صفات وی
در حوزه صفات الهی از آن حضرت روایت شده که مهمترین آنها در حدیث (عرضه دین) متبلور است. حضرت، عقیده به الوهیت و توحید خدا و نفی تشبیه و عدم جسم و صورت و عرض و جوهر بودن آن ذات الهی را، اعتراف کرده و خداوند را خالق اجسام و صورت دهنده صورتها و خالق همه جوهرها و عرضها دانسته و خداوند را پروردگار هر چیز و مالک و خالق و ایجاد کننده همه چیز دانسته است. این تعبیرات را باید بیانگر توحید ناب که آموزه مکتب اهل بیت(ع) است، دانست.
نقد عقاید انحرافی
در مورد نزول خداوند در هر شب جمعه به آسمان دنیا؛ ایشان در روایتی که با واسطه از امام رضا(ع) نقل کرده، ضمن انکار این موضوع و تحریف شمردن آن، حقیقت مطلب را نزول ملائکه در شب جمعه بیان مینماید. این تحریف از آنجا مشهود است که لازمه آن، جسم بودن خداوند است، در حالی که آنچه از پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) منقول است، نزول ملائکه الهی به آسمان دنیاست.
رد عقیده جبریون
مجبره کسانی هستند که قائل به جبر خداوند و مجبور بودن بندگان در اعمالشان است. حضرت عبدالعظیم به واسطه از امام رضا(ع) و ایشان از امام صادق(ع) در این باب نقل میکنند که؛ هر کس قائل به اجبار بندگان بر گناه، از سوی خداوند باشد و نیز معتقد به اجبار اعمال غیر مقدور باشد، زکات دادن به وی جایز نیست یا خوردن گوشت حیوانی که وی ذبح کرده، جایز نیست یا شهادت وی مقبول نیست و اقتدا به او در نماز مجاز نیست. این تعبیرات، بر ظهور در فسق و عدم اسلام چنین شخصی دلالت دارد.
تبیین موارد قضا و قدر الهی: آن حضرت با واسطه از امام رضا (ع) نقل کرده که موارد آن در هشت چیز است؛ خواب و بیداری، قدرت و ضعف، سلامتی و بیماری، مرگ و زندگی.
این مباحث در عصر حضرت عبدالعظیم و ائمه آن زمان(ع) از جمله مباحث جنجال برانگیز محسوب و حتی خلفای عباسی هم در این موضوعات به صورت جدی داخل شده و موضعگیری میکردند.
نبوت
حضرت عبدالعظیم در حدیث مهم (عرضه دین) به صراحت به نبوت پیامبر(ص) و خاتمیت و کمال شریعت وی اذعان کرده است. آن حضرت از امام جواد(ع) و ایشان به سند تفصیلی از پدر و اجدادشان از پیامبر(ص) نقل کردهاند که تمسک به سنتی که از ایشان در واجبات وارد شده، هدایت است و ترک آن، ضلالت را در پی دارد و تمسک به سنتی که در غیر واجبات باشد، فضیلت و ترک آن، خطا و اشتباه است. حضرت عبدالعظیم در نامهای از امام جواد(ع) درباره ذی الکفل، نام و رسول بودن وی پرسید. آن حضرت در جواب، تعداد انبیاء را صد و بیست هزار نفر دانستند که 313 نفر از آنها رسول هم بودند و ذی الکفل نیز چنین بود و نام و زمان و معجزه وی را نیز برشمردند. همچنین ایشان روایتی را به نقل از امام هادی(ع) در گفتگوی حضرت نوح(ع) با فرزندانش نقل کرده که در مقام موعظه بندگان در احترام به پدر و بزرگ داشتن وی و اهمیت دعای پدر نزد خداوند بزرگ است.
امامت
این موضوع، سهم زیادی از روایات حضرت عبدالعظیم را به خود اختصاص داده است. برخی از روایات ایشان، منزلت و جایگاه امامت را حکایت میکند و برخی دیگر به امامت خاصه، یعنی تصریح به امامت ائمه(ع) میپردازد؛ همچنین مرجعیت علمی ائمه اطهار را نیز در این روایات تبیین مینماید و میفرماید؛ امام به عنوان حجت خدا، از ابتدای خلقت در بین بشر بوده است و پس از پیامبر عظیم الشان اسلام، امامی واجب الاطاعت از اهل بیت(ع) در بین مردم بوده و خواهد بود. هر کس که این منزلت رفیع را نشناسد و مومن به آن نباشد، همچون کسانی که اسلام را درک نکردهاند، خواهد مرد. و نیز در معنی آیه (فامنوا بالله و رسوله والنور الذی انزلنا والله بما تعملون خبیر) آن حضرت با واسطه از امام باقر(ع) نقل کرده که تاویل نوری که خداوند پس از ایمان به خدا و رسولش، ایمان به آن را لازم دانسته، ائمه(ع) هستند؛ چون نور امام در قلب مومن روشنایی ایجاد میکند و قلوب غیر مومنان از آن نور، بی بهره و تاریک است.
اسامی ائمه اهل بیت(ع)
حضرت عبدالعظیم در حدیث (عرضه دین) پس از الوهیت و توحید خداوند و نبوت پیامبر اسلام(ص) به شمردن ائمه اهل بیت(ع) پرداخته و نام ایشان را تا امام هادی (ع) که امام زمانش بوده بر میشمارد. امام در آن روایت، به امامت امام حسن عسکری(ع) و امام زمان(عج) و اوصاف ایشان نیز تصریح میکنند. همچنان که آن حضرت به اِسناد جدش با واسطه از امام باقر(ع) نقل کرده که آن حضرت فرزندانش را گرد آورد و نوشتهای به خط امام علی(ع) و املای رسول خدا(ص) را به ایشان نشان داد که در آن اسامی دوازده امام و اشاراتی مختصر به حال آنها آمده بود. حضرت عبدالعظیم، خود پس از نقل این روایت به راوی تاکید میکند که این سرّ الهی است که باید بر غیر اولیای خدا مخفی بماند. بدیهی است با توجه به آنکه در عصر حضرت عبدالعظیم هنوز برخی از امامان متولد نشده و به امامت نرسیده بودند، چنین خبری که تصریح به نام ائمه(ع) دارد، از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده و نشانگر اعتمادی است که از سوی ائمه(ع) به ایشان وجود داشته است. روایات حضرت عبدالعظیم به شکلهای مختلف، حاکی از منزلت و جایگاه بلند امیرالمومنین(ع) است؛ گاه به صورت تاویل آیات قرآن، گاه به نقل از رسول خدا (ص) و گاه به استناد استدلالهای کلامی در کلام اصحاب ائمه اطهار(ع) دیده میشود.
غروب خورشید ری
روزهای پایانی عمر پر برکت حضرت عبدالعظیم(ع) با بیماری او همراه بود. آن قامت بلند ایمان و تلاش، به بستر افتاده بود و پیروان اهل بیت(ع) در آستانه محرومیت از وجود پر برکت این سید کریم قرار گرفته بودند. اندوه مصیبتهای پیاپی مردم و روزگار تلخ شیعیان در عصر حاکمیت عباسیان، برایش دردی جانکاه و مضاعف بود؛ در همان روزها یک رویای صادقانه، حوادث آینده را ترسیم کرد. علامه مجلسی (م:1110 هـ . ق) ذیل عنوان «فضل زیارت عبدالعظیم» مینویسد: یکی از شیعیان ری، حضرت رسول(ص) را در خواب دید. حضرت پیامبر اکرم(ص) به او فرمود: فردا یکی از فرزندانم در محله سکة الموالی چشم از جهان فرو میبندد، شیعیان او را بردوش گرفته به باغ عبدالجبار میبرند و نزدیک درخت سیب به خاک میسپارند. سحرگاه به باغ رفت تا آن باغ را از صاحبش بخرد و افتخار دفن شدن یکی از فرزندان پیامبر را نصیب خویش سازد. عبدالجبار که خود نیز خوابی همانند خواب او را دیده بود، به رمز و راز غیبی این دو خواب پی برد و برای اینکه در این افتخار، بهرهای داشته باشد، محل آن درخت سیب و مجموعه باغ را وقف کرد تا بزرگان و شیعیان در آنجا دفن شوند. همان روز حضرت چشم از جهان فرو بست.
خبر درگذشت این نواده رسول اکرم(ص) دهان به دهان گشت و مردم با خبر شدند و جامههای سیاه پوشیدند و بر در خانه حضرت عبدالعظیم گریان و مویه کنان گرد آمدند. پیکر مطهر او را غسل دادند. به نقل برخی مورخان در هنگام غسل، در جیب پیراهن او کاغذی یافتند که نام و نسب خود را در آن نوشته بود. بر پیکر او نماز خواندند، تابوت او را بر دوش گرفتند و با جمعیت انبوه عزادار به سوی باغ عبدالجبار تشییع کردند و پیکر مطهرش را در کنار همان درخت سیب، که رسول خدا(ص) به آن شخص اشاره کرده بودند، دفن کردند تا یادگاری از پیامبر(ص) در این دیار باقی بماند و نورافشانی کند و دلباختگان خاندان پیامبر(ص) از مزار این ولی خدا فیض ببرند.