دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

یاران سیدالشهدا(ع) در کربلا چه کسانی بودند؟

یاران سیدالشهدا(ع) در کربلا چه کسانی بودند؟
یاران سیدالشهدا(ع) در کربلا چه کسانی بودند؟

یاران سیدالشهدا(ع) در کربلا چه کسانی بودند؟

عابس شاکری؛زهد درمحراب،شجاعت درمصاف

نویسنده : جواد نوائیان رودسری

روزنامه خراسان

تاریخ: دوشنبه 3 مهر ماه 1396

بی‌تردید بررسی زندگی و مجاهدت یاران سیدالشهدا(ع) در واقعه کربلا، افزون بر آشنایی با زوایایی کمتر دیده شده از این قیام جاودانه، نقشی مهم و مؤثر در نشان دادن الگوهای شایسته به دوستداران اهل‌بیت(ع) دارد. اصحاب وفادار امام حسین(ع) را که در آن دشت بلاخیز و پرمحنت، حاضر به تنها گذاشتن رهبر و مقتدایشان نشدند و جان بر سر عشق و اعتقاد نهادند، به واقع می‌توان اسوه‌های صبر و پایداری دانست؛ رادمردانی که به سلاح شور و شعور مجهز بودند و ایمان راسخشان به راه اباعبدا...(ع)، برایشان سرنوشتی پرشکوه را رقم زد. به مناسبت فرا رسیدن ماه محرم و ایام سوگواری سالار شهیدان، حضرت امام حسین(ع)، در این نوشتار و نوشتارهای بعدی، تلاش می‌کنیم به معرفی یاران آن حضرت بپردازیم.

«السّلام عَلَیکَ یا اَباعَبدا...؛ اَشهَدُ اَنّی عَلَی هَداکِ و هَدی اَبیکِ؛ سلام بر تو‌ای اباعبدا...! گواهی می‌دهم که بر راه شما و پدر شما استوارم و به راه راست هدایت می‌یابم».
فرازی از سخنان عابس شاکری در روز عاشورا

«عابس بن ابی‌شبیب شاکری»، از اهالی کوفه و شیعیان دلسوخته امیرمؤمنان(ع) بود؛ مردی زاهد و اهل تهجّد که در میان دوستان و اطرافیانش، به شجاعت و بی باکی، شهرت داشت. او از وابستگان طایفه بنی‌شاکر بود؛ طایفه‌ای از قبیله «بنی‌هَمْدان» که اصل و نسبش به یمن باز می‌گشت و به دوستی خاندان رسول‌خدا(ص) معروف بود. «محمد سماوی» در «ابصار العین»، بنی‌شاکر را از «شیعیان مخلص امیرالمؤمنین(ع)» می‌داند و «عابس»، در میان قبیله خود، بیش از همه این ویژگی را داشت. او در جنگ صفین، در رکاب امام علی(ع) جنگید. در همین نبرد بود که «عابس» از ناحیه پیشانی، زخمی شد و اثر زخم، تا پایان عمر بر پیشانی وی ماند. آنان که او را می‌شناختند، می‌دانستند که در راه علی(ع) و اولاد او، از جان دریغ ندارد. «عابس» پس از شهادت مولای متقیان(ع)، در کوفه ماند. او پس از ورود «مسلم بن عقیل» به این شهر، از نخستین افرادی بود که همراه با «شَوْذَب بن عبدا...»، دوست دیرینش(*)، با فرستاده سیدالشهدا(ع) بیعت کرد و در زمره یاران نزدیک او قرار گرفت. «مسلم» نیز، به دلیل اعتمادی که به این دو دوست داشت، یکی از نامه‌های خود را به آن ها سپرد تا به امام(ع) برسانند و این نامه‌رسانی، مقدمه‌ای برای همراهی با فرزند رسول خدا(ص) شد.

عاشقانه‌ترین نماز عُمْر

روز عاشورا فرا رسید. «عابس» و «شَوْذَب» در میان پیادگان سپاه امام حسین(ع)، به پاسداری و دفاع مشغول بودند؛ آن دو نماز ظهر را به سیدالشهدا(ع) اقتدا کردند؛ آن نماز، عارفانه‌ترین و عاشقانه‌ترین عبادت دو دوست دیرین، به درگاه پروردگار بود. اما کوفیان حرمت نماز را هم نگه نداشتند و به سوی نمازگزاران لشکر امام(ع) تاختند. تعدادی از اصحاب که مسئولیت دفاع از جان آن حضرت و نمازگزاران را برعهده داشتند، در آن لحظات سخت و دشوار، شربت شهادت نوشیدند.در آن لحظات سخت و دشوار، «سعید بن عبدا... حنفی»، پاسداری از سیدالشهدا(ع) را برعهده داشت؛ تیرها از هر طرف به سمت امام(ع) پرتاب می‌شد و «سعید» دیگر نمی‌توانست فقط با سپرش مانع اصابت آن ها به فرزند رسول‌خدا(ص) شود؛ این بود که بدنش را در مقابل تیرها قرار داد. در جلد هفتم کتاب شریف «اعیان الشیعه» آمده است که در آن هنگام، افزون بر زخم و جراحت ناشی از شمشیر دشمن، 12 تیر بر بدن «سعید بن عبدا...» نشسته بود اما او تا انتهای نماز امام(ع)، تحمل کرد و آن‌گاه، مقابل مولایش بر زمین افتاد. سیدالشهدا (ع)، «سعید» را در آغوش گرفت و با دست مبارکش، خون را از چهره او پاک کرد. «سعید» آخرین بار چشم گشود و به مولایش نگریست و با جملاتی بریده گفت:«ای فرزند رسول خدا! آیا به عهدم با تو وفا کردم؟» امام حسین(ع) فرمود:«آری! تو در بهشت پیشاپیش من حرکت خواهی کرد».

مسابقه صبوری

دیدن این وداع شورانگیز، «عابس» را سخت منقلب کرد. نزد دوستش «شَوْذَب) آمد و به او گفت:«چه خواهی کرد؟» «شَوْذَب» پاسخ داد:«این چه پرسشی است!؟ به همراه تو در رکاب فرزند رسول خدا(ص) می‌جنگم تا روح از کالبدم خارج شود.» «عابس» گفت:«از تو جز این هم انتظار نداشتم. اکنون به نزد اباعبدا...(ع) می‌رویم و ابتدا تو از او برای رفتن به میدان اجازه بگیر. به خدا قسم در این ساعت، کسی نزدیک‌تر از تو به من نیست. دوست دارم شهادتت را ببینم و بر آن صبر کنم و آن را به حساب پروردگارم بگذارم. امروز روزی است که باید در پی به دست آوردن رضوان الهی باشیم؛ چرا که سرای دیگر، سرای حساب است، نه عمل.» «شَوْذَب» نزد امام(ع) رفت و رخصت جهاد خواست؛ سیدالشهدا(ع) به او اجازه جهاد داد. «شَوْذَب» روانه میدان شد. «عابس» از دور، دوستش را می‌دید که دلاورانه صفوف دشمن را می‌شکافد و طنین فریادهای مردانه‌اش، زمین را می‌لرزاند؛ اما دقایقی بعد، تیرهای دشمنِ ناجوانمرد، باریدن گرفت و «شَوْذَب»، شربت شهادت نوشید.

در میدان جهاد و شهادت

با شهادت «شَوْذَب»، دیگر «عابس» فقط مشتاق لقای پروردگار و پیوستن به دوست دیرینش بود؛ نزد سیدالشهدا(ع) رفت؛ در مقابل حضرت ایستاد و عرض کرد:«ای اباعبدا...! به خدا سوگند اگر چیزی ارزشمندتر از جان داشتم تا بتوانم آن را در راه محو ستم و دور کردن خطر از شما فدا کنم، درنگ نمی‌کردم. حال از حضرتت می‌خواهم که رخصت جهادم دهی، تا به میدان بروم و در راه تو کشته شوم.» امام(ع) دستی بر شانه «عابس» زد و به او رخصت جهاد داد؛ شادی چهره «عابس» را در بر گرفت؛ سرش را بلند و به امام(ع) عرض کرد:«درود خدا بر تو ای اباعبدا...! خداوند را گواه می‌گیرم که من، توسط تو و پدرت هدایت شدم و در همان مسیری که پروردگار دوست دارد، حرکت می‌کنم.» این را گفت و راهی میدان نبرد شد.نبرد مردانه «عابس»، یکی از معدود نبردهای اصحاب سالار شهیدان است که تقریباً به صورت کامل در کتاب‌های روایی و تاریخی نقل شده است. طبق این روایات، شخصیت شجاع «عابس» و زخمی که از جنگ صفین روی پیشانی‌اش باقی مانده بود، در میان کوفیان شهرت داشت. «رَبیع بن تمیم» که یکی از شاهدان وقایع روز عاشورا بوده است، نقل می‌کند:«چون عابس را دیدم که می‌آید، وی را شناختم. من او را در جنگ‌های متعدد دیده بودم. او شجاع‌ترین مردم بود. گفتم: ای مردم! نگاه کنید! این که پیش می‌آید، شیرِشیران، فرزند ابی‌شبیب است. تنها به مبارزه با او نروید که پایان کارتان معلوم است !آن‌گاه عابس فریاد زد: آیا مرد میدانی هست که به مبارزه تن به تن بیاید؟ او این مسئله را چند بار تکرار کرد، اما هر بار پاسخی به درخواستش داده نشد» .«عمر بن سعد» که از شکستن روحیه سربازانش بیمناک بود، به بخشی از سپاه فرمان داد «عابس» را سنگ باران کنند؛ منظره‌ای عجیب به وجود آمد؛ صدها نفر برای کشتن یک نفر، جرأت نزدیک شدن به او را نداشتند و از دور او را هدف قرار می‌دادند! «ربیع» می‌گوید: «از هر سو باران سنگ بر سرش بارید؛ عابس که چنین دید، زره و کلاه‌خودش را دور انداخت و به آنها حمله کرد. به خدا سوگند، دیدم که بیش از 200 نفر را عقب راند و پراکنده کرد.» بی‌باکی «عابس»، آرایش سپاه کوفه را به هم ریخت؛ همه از مقابل او می‌گریختند. «عمر بن سعد»، بخش‌های دیگری از سپاه کوفه را به مقابله با «عابس» فرستاد و آن ها، او را محاصره و نیزه‌های خود را بر بدن وی فرو کردند و آن‌قدر این رفتار ناجوانمردانه تکرار شد تا روح «عابس» به سوی معبودش پر کشید. دشمنان که سخت از شجاعتش خشمگین بودند، سر از پیکر بی‌ جان او جدا کردند. «ربیع» نقل می‌کند:«تعدادی از سپاهیان مدعی کشتن عابس بودند و بر سر این موضوع نزاع می‌کردند. عمر بن سعد آن ها را آرام کرد و گفت: دعوا نکنید، هیچ‌کس نمی‌توانست او را به تنهایی بکشد!» طبق برخی گزارش‌های تاریخی، «عمر بن سعد» دستور داد که سر «عابس» را به سمت امام حسین(ع) پرتاب کنند. سیدالشهدا(ع) با جمعی از اصحاب بر پیکر بی سر «عابس» حاضر شد و برای او از پرودگار طلب آمرزش و رحمت کرد؛ آن‌گاه شخصاً، جنازه سرباز دلیرش را برداشت و به خیمه‌ها آورد.

«السَّلامُ عَلَیکَ یا عابسِ بْنِ ابی شَبیب الشّاکری؛ اَشْهَدُ انَّکَ مَضیتَ علی مامَضی عَلَیهِ البَدْریونَ وَ المُجاهِدونَ فیِ سَبیلِ ا...».

منابع:
1- تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهدا(ع)؛ زیر نظر استاد مهدی پیشوایی؛ انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره(.

2- لهوف؛ سید بن طاووس.

3- چهره‌ها در حماسه کربلا؛ محمدباقر پورامینی؛ نشر بوستان کتاب قم(دفتر تبلیغات اسلامی(
*برخی منابع از «شَوْذَب» با عنوان غلام «عابس» یاد کرده‌اند؛ اما بزرگانی مانند مرحوم «شیخ عباس قمی»، معتقدند که «شَوْذَب» غلام نبود، بلکه به عنوان یک دوست، «عابس» را همراهی می‌کرد. برای کسب اطلاعات بیشتر به جلد اول مقتل جامع سیدالشهدا(ع)، صفحه 792، مراجعه کنید.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

در تقابل ایران با اسرائیل و آمریکا، همیشه گزینه حمله اتمی چالش‌برانگیز بوده و هست. عده‌ای می‌گویند: وقتی آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ما سلاح اتمی دارند و تجربه نشان‌داده، اگر لازم شود هیچ تعارفی در استفاده از آن ندارند، پس ما هم باید سلاح اتمی داشته باشیم.
باغ خسروشاهی

باغ خسروشاهی

کی از شبهاتی که در سال‌های اخیر سبب تحریف امام در ذهن نسل جوان شده است این ادعا است که برخی می‌گویند امام در باغ‌های بزرگ و مجلل اطراف جماران زندگی می‌کردند و بااین‌وجود در رسانه‌ها به مردم یک‌خانه کوچک و ساده به‌عنوان محیط زندگی ایشان نمایش داده می‌شد
دوگانه نهضت و نظام

دوگانه نهضت و نظام

برخی دوگانه‌ها را ابتدا درک نمی‌کنیم ولی به مرور که مشغول کاری علمی می‌شویم یا طرحی عملی را به پیش می‌بریم متوجه آن می‌شویم و بعد بر سر آن دو راهی به انتخابی خاص دست می‌زنیم.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
آب و برق مجانی می‌شود!

آب و برق مجانی می‌شود!

پر بازدیدترین ها

پیامدهای تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی چه بود؟

پیامدهای تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی چه بود؟

دوره پهلوی را می‌توان دوره رشد و گسترش بهائیت دانست. بسیاری از چهره‌های شاخص بهائیت در این دوره، با بهره‌مندی از حمایت‌های ویژه شاه، سمت‌های سیاسی و اقتصادی متعددی را به دست آوردند.
چگونه عاشورا مسیر اسلامِ شیعی و شیعیانِ ایرانی را تغییر داد؟

چگونه عاشورا مسیر اسلامِ شیعی و شیعیانِ ایرانی را تغییر داد؟

درباره عوامل گرایش ایرانیان به علویان و مذهب تشیع، مورخان و پژوهشگران نظرات متفاوتی بیان کرده‌اند.
چگونگی متخلق شدن به اخلاق فاضله(کیمیای اخلاق)

چگونگی متخلق شدن به اخلاق فاضله(کیمیای اخلاق)

انسان چگونه خودش را به اخلاق فاضله متخلق کند و از رذایل اخلاقی دوری نماید؟ چگونه این معنا را در مرحله عمل پیاده کند؟ علمای اخلاق می‌گویند: ابتدا انسان باید حالت موجود نفس را حفظ کند و سپس به تهذیب رذایل و جبران ضررهای گذشته بپردازد.
Powered by TayaCMS