مقدمه
رشد اسلام ناب و اصيل محمدي (ص) و تشيع حقّه علوي مديون رشادتها و جان فشانيهاي امامان معصوم و اين طلايهداران توحيد ميباشد. خصوصاً رشد تشيع در ايران و گسترش آن در اين مرز و بوم نتيجه مهاجرت و تلاشهاي حضرت علي بن موسي الرضا (ع) و آباء و احفاد و اولادشان ميباشد.
تاريخ ولادت
بنابر آنچه در منابع تاريخي آمده است در روز، ماه و سال تولد حضرت علي بن موسي الرضا (ع) اختلاف است.
چنانكه عدهاي پنج شنبه و عدهاي جمعه را روز تولد ايشان ميدانند. اربلي (در كشف الغمه) ذي الحجه را ماه تولد آن حضرت ميداند. طبرسي (در اعلام الوري)، كفعمي (در مصباح) و شهيد (در دروس) ذيقعده را ماه تولد حضرت ميدانند و افرادي همچون شيخ صدوق در عيون اخبار الرضا، ربيع الاول را ماه تولد ايشان ميدانند. و در سال تولد ايشان افرادي چون كليني در كافي، طبرسي در اعلام الوري، كفعمي در مصباح، شهيد در دروس و مفيد در ارشاد سال 148 هـ را يعني همان سال شهادت امام صادق (ع) را سال تولد امام رضا (ع) ميدانند. و افرادي همچون حافظ عبدالعزيز و اربلي در كشف الغمه و صدوق در عيون اخبار الرضا سال 153 هـ را، كه پنج سال پس از رحلت امام صادق (ع) است را سال تولد امام ميدانند.[1] و برخي سال 151 هـ را سال تولد حضرت ميدانند.[2] ولي بر اساس گفته اكثر مورخان و تقدم افرادي همچون كليني (م 328) و مفيد (م 413) شايد بتوان گفت كه تاريخ تولد حضرت در سال 148هـ بوده است. ولي كساني كه معتقدند كه سال تولد حضرت 153هـ است،[3] استناد به رواياتي كردهاند كه به گمان ايشان اين روايات دلالت ميكند بر اينكه حضرت رضا (ع) چند سال پس از امام صادق (ع) متولد شدهاند؛ چرا كه حضرت امام صادق (ع) آرزوي ديدار علي بن موسي الرضا (ع) را ميكردند. از جمله: « از حضرت موسي بن جعفر (ع) روايت شده كه ميفرمود:
«شنيدم از پدرم جعفر بن محمد (ع) كه مكرر به من ميفرمود كه عالم آل محمد در صلب تو است و اي كاش من او را درك ميكردم. پس بدرستيكه او همنام اميرالمؤمنين علي (ع) است»[4]
ولي بايد گفت حقيقتاً نميتوان از اين روايت و رواياتي مشابه آن ثابت كرد كه حضرت امام رضا (ع) پنج سال پس از امام صادق (ع) متولد شدهاند.
بنابراين بنا به قول مشهور، حضرت در 11 ذي القعده سال 148 هـ در مدينه چشم به جهان گشودند و با نور وجود خود عالم هستي را روشني بخشيدند.
نام، كنيه، القاب و نقش انگشتري حضرت
حضرت علي بن موسي بن جعفر بن محمد بن علي بن حسين بن ابيطالب (ع)، هشتمين امام از دوازده امامي هستند كه منصوص از جانب خدا به واسطه پيامبر ميباشند. كنيه ايشان ابوالحسن و خواص آن جناب را ابوعلي ميگفتند.[5] القاب ايشان رضا، صابر، زكي، ولي، وفي، سراج الله، نورالهدي، قرة عين المؤمنين، مكيدة الملحدين، كفو، الملك، كافي الخلق، رب السرير ميباشد.[6] در كافي به نقل از يونس آمده است كه حضرت فرمود:
«نقش انگشتري من، ما شاء الله لا قوة الّا بالله است»[7]
و عدهآي نقش انگشتري حضرت را حسبي الله ذكر كردهاند.[8] در عيون اخبار الرضا[9] آمده است كه بزنطي ميگويد:
به حضرت جواد (ع) عرض كردم گروهي از مخالفين شما معتقدند كه لقب رضا را مأمون به پدر شما داد، چون راضي شد كه وليعهد او باشد. حضرت فرمود:
«به خدا دروغ گفتهاند و كار نابجايي كردهاند. خداوند بزرگ او را رضا ناميده زيرا او مورد رضايت خدا بود در آسمانها و مورد پسند پيامبر اكرم (ص) و ائمه طاهرين بود در زمين»
عرض كردم مگر تمام آباء و اجداد شما از ائمه طاهرين (ع) مورد پسند خداوند و پيامبر (ص) نبودند، فرمود:
«چرا؟»
عرض كردم پس چرا پدرت را بين آنها رضا لقب دادند؟ فرمود:
«چون مخالفين نيز او را چنان پسنديدند كه دوستان و موافقين نيز پسنديده بودند. ولي اين موفقيت براي هيچ كدام از آباء گرامش دست نداد. به همين جهت در ميان ائمه به رضا ملقب شد»
مادر حضرت
در كشف الغمّه آمده است كه:[10] مادر امام رضا (ع) كنيزي بنام خيزران مرسيه بود. بعضي گفتهاند "شقراء نوبيه" كه اسمش اروي و لقبش شقراء بود. حافظ عبدالعزيز ميگويد: نام مادر امام رضا (ع) "سكينه نوبيه" بود.[11] طبرسي در اعلام الوري مينويسد: مادر ايشان كنيز فرزند داري به نام ام البنين بود كه او را "نجمه" ميگفتند. بعضي "سكن نوبيه" نيز گفتهاند.[12] در عيون اخبار الرضا آمده است كه: "حميده مصطفاة" كه مادر حضرت موسي بن جعفر (ع) و از بزرگ زادگان عجم بود، كنيزي به نام "تكتم"، خريد، كه از شايسته ترين زنها از نظر ديني و عقل و احترام نسبت به سرور خود "حميده مصطفاة" محسوب ميشد. به طوري كه در تمامي مدتي كه در اختيار او بود، به منظور احترام وي در مقابلش ننشست. روزي به فرزندش موسي بن جعفر(ع) فرمود: "تكتم" زني است كه تا كنون از او بهتر نديدهام. يقين دارم اگر صاحب فرزند شود، نسل پاكي خواهد داشت. او را به تو بخشيدم، قدرش را بدان. وقتي حضرت رضا (ع) از او متولد شد لقب "طاهره" به او داده گفت: حضرت رضا خيلي شير ميخورد و فرزند سالم و فربه بود، "تكتم" گفت يك زن شيرده برايم پيدا كنيد، گفتند شيرت كم شده؟ گفت: دروغ نميگويم، كم نشده! ولي دعاها و نمازهايي كه ميخواندم، از هنگام ولادت او كم شده است. برخي قائلند دليل اينكه نام مادر حضرت رضا (ع) تكتم بود، اين شعر است كه آن جناب را مدح ميكند:
الا ان خير الناس نفساً و والداً و رهطاً و اجدادا علي المعظم
اتتنا به للعلم والحلم ثامنا اماماً يؤدي حجة الله تكتم[13]
در عيون اخبار الرضا آمده است كه: علي بن ميثم از پدر خود نقل كرده كه وقتي حميده مادر موسي بن جعفر (ع) مادر حضرت رضا (ع) (نجمه) را خريد، گفت: در خواب پيغمبر اكرم (ص) را ديدم، فرمود:
«حميده، اين نجمه متعلق به فرزند موسي بن جعفر (ع) است، زيرا برايش از او فرزندي كه بهترين فرد روي زمين است، متولد خواهد شد»
لذا حميده، نجمه را به موسي بن جعفر(ع) بخشيد. پس از تولد حضرت رضا(ع) او را طاهره ناميد. و او چند اسم داشت، نجمه، اروي، سكن، سمانه، تكتم.....و نيز در عيون اخبار الرضا به نقل از هشام بن احمد آمده است كه امام موسي بن جعفر (ع) به من فرمود:
«آيا نفهميدي برده فروشي از مغرب آمده باشد؟»
گفتم نه، فرمود:
«چرا، يك نفر آمده، حركت كن با هم برويم پيش او»
هر دو سوار بر مركب شديم رفتيم، ديدم مردي با چند برده از مغرب آمده است. فرمود:
«كنيزهاي خود را نشان بده»
نه كنيز نشان داد. ولي موسي بن جعفر (ع) هيچ كدام را نخواستند و فرمودند:
« باز هم بياور»
گفت ديگر كنيزي نمانده. حضرت فرمود:
«چرا هنوز هست»
آن مرد گفت نه بخدا، فقط كنيز مريضي دارم. حضرت فرمود:
«چه ميشود، آن را هم نشان بده»
مرد امتناع كرد از نشان دادن، پس حضرت بازگشتند. فردا صبح مرا پيش او فرستاد، فرمود:
«به او بگو آن كنيز را به چند ميخواهي بفروشي؟ او خواهد گفت به فلان مبلغ، بگو خريدم»
پيغام را رساندم، گفت از فلان مبلغ كمتر نميدهم. گفتم من بهمان مبلغ از تو خريدم. او هم قبول كرد. و ميگفت آن مردي كه ديروز با تو بود كيست؟ گفتم مردي از بني هاشم....سپس گفت من داستان اين كنيز را برايت نقل می كنم! او را از انتهاي مغرب خريدم. زني از اهل كتاب مرا ديد. گفت: اين چه كنيزي است همراه تو؟ گفتم او را براي خودم خريدهام. گفت چنين كنيزي شايسته نيست، نزد چون تو باشد. او بايد نزد بهترين فرد روي زمين باشد. بزودي فرزندي از او متولد خواهد شد كه شرق و غرب تابع او ميشوند. گفت كنيز را نزد موسي بن جعفر (ع) آوردم. چيزي نگذشت كه حضرت رضا از او متولد شد.[14]
از نجمه مادر حضرت رضا (ع) نقل شده وقتي حامله به حضرت رضا (ع) شده بودم، سنگيني حمل را احساس نميكردم و در خواب صداي تسبيح و تهليل و تمجيد از شكم خود ميشنيدم كه باعث هول و هراس من ميشد. همين كه بيدار ميشدم، چيزي نميشنيدم. همين كه حضرت متولد شد، روي زمين افتاد دست بر زمين گذاشت و سر به آسمان بلند كرده لبهايش را حركت ميداد. مثل اينكه چيزي ميگويد. پدرش موسي بن جعفر (ع) وارد شد گفت:
«گوارا باد تو را نجمه، اين لطفي كه خدا به تو فرمود»
او را در پارچه سفيدي پيچيده به آن جناب دادم. در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت، آب فرات خواست و كامش را با آب فرات برداشت، بعد به من برگردانيد. فرمود:
«بگير اين بقية الله است در روي زمين»
نصوص پيرامون امامت حضرت امام رضا (ع) و برخورد اصحاب با اين مسئله
حضرت امام رضا (ع) در سال 183 هـ پس از شهادت پدر بزرگوارشان موسي بن جعفر (ع) درسن 35 سالگي به امامت رسيدند. از آنجايي كه مسأله امامت در اواخر زندگي موسي بن جعفر (ع) بسيار پيچيده و سخت بود، اما بيشتر اصحاب امام كاظم (ع) جانشيني امام رضا (ع) را از طرف آن حضرت پذيرفتند. شيخ مفيد نام دوازده تن از اين صحابه را كه رواياتي در موضوع تعيين امام رضا (ع) به جانشيني پدر بزرگوار نقل كردهاند، ذكر ميكند كه مهمترين آنها: داود بن كثير الرّقي، محمد بن اسحاق بن عمار، علي بن يقطين، و محمد بن سنان ميباشد.[15]
نصر بن قابوس ميگويد: به ابو ابراهيم (موسي بن جعفر ع) عرض كردم: من از پدر شما درباره جانشين سئوال كردم، شما را معرفي فرمود. پس به عرض آن حضرت رساندم كه وقتي حضرت صادق (ع) به شهادت رسيد، ميان مردم اختلاف افتاد (ذهب الناس يميناً و شمالاً)، من و دوستانم شما را برگزيديم، اينك ما را مطلع فرماييد كه چه كسي جانشين شما خواهد بود؟ امام (ع) فرزند خود علي را معرفي كرد.[16]
اولاد حضرت رضا (ع)
مورخان در اينكه از امام رضا (ع) يك فرزند يا فرزندان بيشتري باقي مانده اختلاف دارند. قول مشهور اين است كه آن حضرت تنها يك فرزند به نام محمد داشتهاند...
ابن شهر آشوب به نقل از محمد بن طلحه ميگويد: اولاد حضرت رضا (ع) شش نفر بودند. پنج پسر و يك دختر و اسامي فرزندانش، محمد قانع، حسن، جعفر، ابراهيم، حسين و عايشه بود.[17] از دلائل الحميري است كه حنان بن سدير گفت: به حضرت رضا (ع) عرض كردم ممكن است امام فرزند نداشته باشد. فرمود:
«براي من جز يك فرزند متولد نخواهد شد، ولي از نسل او گروه زيادي بوجود ميآيند»[18]
ابن خشاب (م 567) گفت: متولد شد براي حضرت پنج پسر و يك دختر، اسم پسرهاي ايشان محمد امام ابوجعفر ثاني، ابو محمد حسن، جعفر و ابراهيم و حسين و نام دختر ايشان عايشه بود.[19]
ولي در العدد القويه آمده است كه براي حضرت دو پسر بود؛ يكي محمد و ديگري موسي.[20] شايد بتوان اين روايت را با استناد به روايت قرب الاسناد تأييد كرد. چرا كه در قرب الاسناد آمده است كه بزنطي به امام رضا (ع) گفت: من سالها از شما درباره خليفه بعد از شما از شما سئوال ميكردم و شما میگفتيد: فرزندم. و در آن روزها براي شما بيش از يك فرزند نبود. ولي امروز كه خداوند به شما دو فرزند داده كدام يك جانشين شما است.[21]و نيز در كتاب عيون اخبار الرضا آمده است كه براي حضرت دختري بنام فاطمه بوده است.[22] در اعلام الوري و مناقب ابن شهر آشوب آمده است كه براي حضرت رضا (ع) يك فرزند بود بنام محمد بن علي جواد و ايشان ديگر فرزندي نداشتند.
رافعي مينويسد: مشهور است كه علي بن موسي الرضا (ع) در سفري به قزوين تشريف آورده و در خانه داود بن سليمان غازي مخفي شده است. چنانكه اسحاق بن محمد و علي بن مهرويه در نوشتهاي از طريق همين داود از امام نقل كردهاند كه فرزندي از آن حضرت كه دو سال يا كمتر داشته در قزوين مدفون شده است.[23] اين همان امام زاده حسين است كه اكنون در قزوين وجود دارد. به احتمال اين مسافرت در سال 193 هـ مقارن با مرگ هارون الرشيد صورت گرفته است.[24]