کلمات کلیدی :فرهنگ، فرهنگ عمومي، لايه هاي فرهنگي
نویسنده : سمانه خالدی
مقدمه
فرهنگ تعیین کننده چگونگی تفکر و احساس اعضای جامعه است. فرهنگ راهنمای اعمال انسانها و معرف جهان بینیهای آنها در زندگی است. فرهنگ عمومی به معنای فرهنگ غالب و گستردهای است که در میان عموم جامعه رواج و رسوخ دارد و حوزهای از عقاید،ارزشها، جلوههای احساسی و هنجارهاست که اجبار اجتماعی غیر رسمی از آن حمایت میکند و فراتر از گروهها و اقشار خاص در کلیت جامعه مورد قبول است. بر این اساس فرهنگ عمومی از سه حوزه اصلی ارزشها، عقاید، باورها و هنجارها تشکیل یافته است. در کشور ایران به دلیل اهمیت خاصی که به این موضوع داده میشود روز 14آبان به نام روز فرهنگ عمومی نام گذاری شده است و این امز ضرورت توجه و بررسی به این مفهوم را بیان میکند. در مقاله حاضر ضمن تعریف فرهنگ و فرهنگ عمومی، ضرورت توجه به آن در کشور ایران و فرهنگ عمومی جامعه اسلامی از منظر جامعه شناختی مورد بررسی قرار میگیرد.
ابعاد و دامنه مفهومی که به عنوان «فرهنگ» می شناسیم، آنقدر عمیق و وسیع است که مشکل میتوان آن را در قالب تعریفی مشخص و محدود گنجانید. با مراجعه به بحثهای جامعه شناسان و صدها توصیف و تعریف از «فرهنگ» بطور کلی میتوان دریافت که از ارزشها و اعتقادات و باورها گرفته، تا منش و خصائل و هنجارها و ادبیات و هنر و معماری، آئینها و افسانه و اسطوره همگی ذیل مجموعه فرهنگ میگنجد. مفهوم فرهنگ در علوم اجتماعی یکی از کم تعریف پذیرترین مفاهیم است که گاه برخی آن را پدیدهای انسانی دانستهاند که همه پدیدههای انسانی را در برگرفته و در مقابل طبیعت قرارش دادهاند و گاه نیز صرفاً شامل بقایایی به حساب آوردهاند که شامل همه چیزهایی میشود که نمیتوان آنها را در مفاهیم سیاست، اقتصاد و دین جای داد. برخی از مؤلفان امروزی نیز برآنند تا فرهنگ را یک بعد همیشه حاضر از زندگی اجتماعی افراد بدانند. فرهنگ در واقع در چهار راه اندیشه و احساس قرار گرفته و آن را باید در حوزه اجتماعی، معادلی دانست برای نظام روانی احساسی که به غرایزها ساختار میدهد. بازنمایی و جهان بینی را برای ما ممکن میکند و میان امر واقعی و امر خیالی از میان نمادها، اسطورهها، هنجارها، آرمانها و ایدئولوژیها رابطه ایجاد میکند. به بیان ساده، فرهنگ، یک پدیده اجتماعی است که از سویی در تلاش انسانها برای پاسخگویی به نیازهای گوناگونشان پدید میآید و از سوی دیگر راهنمای فکر و عمل انسانها برای رفع نیازهایشان است. مثلاً در یک جامعه نیاز به غذا باعث ایجاد روش خاصی برای کشت و کار میشود که در اثر گذشت زمان، خوگرفتن به این روش و تکرار روش توسط اعضای جامعه بخشی از فرهنگشان میشود.[1]
فرهنگ عمومی
«فرهنگ عمومی عبارت است از محموعه منسجم و نظام یافتهای از اهداف، ارزشها، عقاید، باورها، رسوم و هنجارهای مردم متعلق به یک جامعه بزرگ، قوم یا ملت»[2] بنابراین فرهنگ عمومی، شامل تمامی فعالیتهای مبتنی بر اندیشه و عادت است که در جهت برآوردن نیازهای بشری بسته به انواع جوامع از نظر تاریخی، سیاسی، اقتصادی، مذهبی، رفتارهای عمومی مردم را شکل میدهد. همه انسانهایی که از گذشتههای دور تا کنون در اقصی نقاط دنیا زندگی کردهاند؛ فرهنگ داشتهاند. پس فرهنگ یک پدیده عام است و هیچ گروه یا فردی در جامعه انسانی نمیتوان یافت که فرهنگ نداشته باشد؛ اما از آنجایی که اقوام و جوامع مختلف به نحوه یکسانی در برآوردن نیازهای خود و برخوردشان برای رفع نیازها یکسان نبوده است، طبیعتاً فرهنگ خاص خود را ساخته و پرداختهاند و از این رو است که در جوامع مختلف، تنوع فرهنگی به چشم میخورد. لیکن در یک جامعه بزرگ، قوم یاملت، بسیاری از ارزشها، باورها، هنجارها، معیارها و الگوهای رفتاری هستند که گذشته از تکثر فرهنگی قومیتهای مختلف جامعه، جنبه عام داشته، همگان آن را پذیرفتهاند و در یک کل اجتماعی از آن پیروی میکنند. همین جنبههای عام در یک جامعه بزرگ یا ملت را به عنوان «فرهنگ عمومی» آن جامعه میتوان مورد مطالعه و بررسی قرار داد. شخصیت اجتماعی مردم یک جامعه در فرهنگ عمومی آن خلاصه میشود و اهداف و کیفیت و مسیر حرکت به سوی تعالی با زوال و عقب افتادگی آن تحت تأثیر فرهنگ عمومی است. لذا اهمیت شناخت و بررسی فرهنگ عمومی برای ارتقاء و تحول آن در مسیر رشد و توسعه، آشکار میشود. بسیاری از پژوهشگران برای واکاوی فرهنگ عمومی و اصلاح و برنامه ریزی آن ابتدا به بررسی دقیق آن از طریق کارکردهای سطوح و لایههای مختلف فرهنگ میپردازند. زیرا فرهنگ از سطوح مختلفی مشتق شده است. برخی از این مشتقات در یک نظام فرهنگی، پایهها و ریشههای فرهنگ عمومی را میسازند. این بخش را لایه زیرین مجموعه مینامند که دیگر سطوح و لایهها بر آن قرار دارند. میتوان گفت که جهان بینیها و شناخت شناسی در این سطح قرار دارد که ریشۀ بسیاری از باورها، اعتقادات و ارزشها را به عنوان لایه بعدی فرهنگ تشکیل می دهند. سطح بعد، آئینها، هنر و ادبیات است که لایه بعدی را تشکیل میدهند و بر پایه باورها، اعتقادات و ارزشهای یک جامعه استوارند. لایه بعدی که بیرونیترین و آشکارترین سطح است، هنجارها و الگوهای رفتاری و معیارهای اجتماعی در یک جامعه مورد مشاهده و بررسی است. یکی از جامعه شناسان به نام اولسون، فرهنگ را دارای چهار مؤلفه، هنجار، باور، ارزش و تکنولوژی میداند. در هنجار به دنبال این هستیم که چه چیز در فرهنگ مردم وجود دارد و در ارزش به دنبال این هستیم که چه باید باشد. در حقیقت نگرش آرمانی به آنچه که در فرهنگ عمومی انتظار داریم، ارزش است و در تکنولوژی، به چگونگی انجام امور توجه داریم.[3]
فرهنگ عمومی در کشور ایران
کشور ایران که یک کشور اسلامی است و از دیر باز دارای تمدن غنی ایرانی و ارزشهای اصیل میباشد، اهمیت خاصی به مقوله فرهنگ و تعامل افراد با یکدیگر نه تنها به عنوان اعضای یک جامعه، بلکه به عنوان یک فرهنگ ویژه و شناخته شده جامعه اسلامی، میدهد. فرهنگ عمومی در کشور ایران مبتنی بر اصول و معارف اسلامی است. در دین مقدس اسلام غیر از اینکه افراد به یک سلسله مبانی فردی از نظر مسائل اخلاقی و فرهنگی معتقد هستند، یک سلسله قوانین و برنامههایی وجود دارد که بر اساس روابط اجتماعی افراد را به یکدیگر پایبند میسازد. اما برنامنه ریزیهایی که اسلام برای هر فرد دارد، جدا از برنامههایی نیست که برای فرهنگ عمومی یک جامعه پیش بینی کرده است؛ به عنوان مثال وقتی اعتقاد به یک سلسله مبانی فردی اخلاقی و فرهنگی مثل پاکی، درستی و حق گویی و بسیاری دیگر اصول اولیه برای هر فرد در نظر گرفته میشود، این امر میتواند ریشه و پایه برقراری روابط و مناسبات اجتماعی درستی را بنا نهد. بدیهی است که در چنین دینی، فرهنگ عمومی نیز بر پایه همزیستی، مودت، محبت، همکاری، همیاری و کمک و دستگیری از یکدیگر است. مهرورزی و عدالت اجتماعی و ظلم ستیزی از محوری ترین اصول اسلام در فرهنگ عمومی جامعه است. در غرب وقتی فرهنگ عمومی تعریف میشود، رفتارهای عرفی مبنا قرار میگیرد. اما در جامعه اسلامی ایران همانطور که در بخش قبل سطوح مختلف فرهنگ را تشریح کردیم، الگوهای رفتاری جامعه اسلامی منبعث از لایههای زیرین است که همانا اندیشههای دینی بر آن حاکمند. در جامعه ایران وقتی از دین صحبت میشود، کلیه سطوح یعنی باورها، ارزشها، هنجارها، رفتار، عرف و شئون اجتماعی که عناصر فرهنگ عمومی هستند، بر اساس تعالیم اسلامی شکل گرفتهاند. بنابراین اصلیترین مسأله فرهنگ عمومی در ایران، کمال جویی است. و اندیشههای دینی که وجه ارزشی دارند، بر رفتارها و مناسبات اجتماعی حاکم هستند.[4] فرهنگ درعین حال که ثابت بوده، تغییر پذیر نیز هست. بنابراین میتوان برخی از بنیانهای فرهنگ عمومی را که مطابق دین مبین اسلام نیستند، طراحی کرد و تغییر داد. به منظور اصلاح و توسعه تکاملی فرهنگ عمومی کشور باید سطوح و زیربناهای فرهنگی و اصول بنیانی رفتارهای فرهنگی را شناخت و زیر بناها و ارزشهای نامطلوب غیراسلامی را حذف کرد. به منظور ایجاد تغییرات مطلوب در فرهنگ عمومی جامعه ایران توجه به ابعاد سه گانه ارزشها، حوزه قوانین و ضوابط و حوزه اجرای قوانین در سطح جامعه ضروری است. در ایران اسلامی به دلیل حاکمیت ارزشهای اسلام، رعایت عدالت اجتماعی و توجه به معنویات در پیشرفت و توسعه مادی جامعه و ترویج روحیه جمع گرایی و اعتقاد به اینکه دستیابی به حد اکثر منافع شخصی از طریق حداکثر شدن منافع جمعی امکان پذیر است، از اولویتهای اصلاح فرهنگ عمومی است. ارائه الگو به جامعه در اندیشه و رفتار مردم، گام مؤثر دیگری در حاکمیت معیارهای اسلامی در فرهنگ عمومی است. در حوزه قوانین، باید قوانین و مقرراتی در سطوح خرد و کلان وضع شوند که با اصول اسلامی و فطرت انسانها هماهنگ باشد. از سوی دیگر پرورش ذهنیت جامعه و ارائه اطلاعات مناسب به مردم میتواند صفات اسلامی را در فرهنگ عمومی کشور احیا نماید. اعتقاد و عمل نمودن گروههای مرجع و پایه در جامعه به مصادیق فرهنگ اسلامی میتواند از جمله مهمترین ابزارهای شیوع فرهنگ صحیح اسلامی و الگوهای رفتار اسلامی در فرهنگ عمومی جامعه باشد. در بخش قوانین تبادل فرهنگی با جوامع دیگر و دریافت جنبههای مثبت فرهنگ دیگران به تقویت و غنای فرهنگ عمومی کمک شایانی میکند. تقویت فرهنگ عمومی در حوزه قوانین و ضوابط منحصر به امور اخلاقی و معنوی نیست و در ابعاد سخت افزاری هم با اهمیت است؛ به عنوان مثال معماری و همینطور ابزار حمل و نقل و یا محیطهای عمومی که افراد با آن هر روز سر و کار دارند، باید بر اساس اصول اسلامی طراحی گردند. در حوزه اجرای قوانین نیز باید همه افراد از اصول سیاستهای فرهنگی نظام و امور شرعی و ملی به عنوان ملاکهای اساسی، توجه و عنایت کافی داشته باشند. در پایان اساسیترین نکته آن است که برای اجرای قوانین اسلامی در فرهنگ عمومی کشور و بازسازی و اصلاح فرهنگ عمومی، دولت باید بیش از آنکه خود را متولی فرهنگ مردم و هدایت فرهنگی آنان بداند، خود را متولی تهیه امکانات و زیر ساختها، به ویژه ساختها و ابزار لازم برای تولید و ابداع و اجرای اصول و ارزشهای اسلامی در فرهنگ عمومی و اشاعه آن در میان مردم بداند.[5]