كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، آمريكا در ايران، رضا شاه
نویسنده : فاطمه السادات باقي پور
اندیشه ارتباط با آمریکا روند منطقی وقایعی بود که از پایان دوره اول جنگهای ایران و روسیه اتفاق افتاده بود. دولتمردان ایرانی بر اثر چنین حوادثی دریافتند، برای حفظ موجودیت سیاسی خود در صحنه روابط بینالملل نقشی داشته باشند و بتوانند در مواقع تهدید کشورشان، از افکار عمومی به کاستن تبعات بحران استفاده کنند. امیرکبیر که آغازگر گفتگوهای سیاسی ـ میان دو کشور ایران و آمریکا شد، در حقیقت نماد تمایلات نسل گذشته زمامداران دیوان سالاری ایران بود.[1]
زمینههای سیاسی برقراری روابط ایران و آمریکا
امیرکبیر که میخواست با وارد کردن یک نیروی سوم به صحنه سیاست ایران، از قدرت روز افزون روسیه و انگلیس در ایران بکاهد، در صدد برقراری روابط با امریکا برآمد. در آن زمان، امریکا یک کشور تازه تأسیس و جوان بود و نیروی دریایی نیرومندی داشت و امیرکبیر پیشبینی میکرد که این کشور یکی از قدرتهای جهان در آینده خواهد شد. لذا در سال 1266ق به میرزا محمدخان، کاردار ایران در استامبول دستور داد، تا با جرج مارش و زیر مختار امریکا در این شهر، در خصوص امکان برقراری روابط گفتگو کند. جرج مارش از این پیشنهاد استقبال کرد و «تیلور» رئیس جمهور وقت امریکا نیز آن را تأیید کرد و اختیار نامهای صادر نمود. هدف عمده امریکاییها از برقراری روابط با ایران، رقابت تجارتی با انگلستان در بازارهای اقتصادی دنیا بود. این مذاکرات یک سال و سه ماه به طول انجامید و سرانجام با قرارداد موسوم به «عهدنامه دوستی» و کشیرانی در 14 ذی الحجه 1267 (9 اکتبر 1851) به امضاء هر دو طرف رسید. دولت ایران این قرارداد را تصویب نکرد؛ زیرا از یک سو با مخالفت دولت انگلستان روبرو شد و از سوی دیگر امیرکبیر از صدارت عزل شده و میرزا آقاخان نوری که از سرسپردگان انگلیس بود، به جای وی صدراعظم گردید؛ اما هنوز مدتی گذشته بود که روابط ایران و انگلیس بر سر مسأله افغانستان، رو به تیرگی نهاد. انگلیسها نیروهای خود را در سواحل خوزستان پیاده نمودند، در این موقع بود که روشنبینی امیرکبیر بر شاه(ناصرالدین شاه) معلوم گردید و در صدد ادامه سیاست برقراری روابط با آمریکا بر آمد.[2]
ناصرالدین شاه به کاردار ایران در استانبول(میرزا احمدخان) دستور مذاکرات با امریکا را داد. این مذاکرات در خصوص خریداری چند کشتی و استخدام ملوانان امریکایی بود. یک طرح هشت مادهای میان نمایندگان دو کشور ایران (احمدخان) و امریکا امضاء گردید. ماده هشتم این قرارداد این بود: «دولت ممالک متحده امریکا وعده میدهد که جزایر و بنادر متعلق به ایران را از تسلط دولت از انگلیس و تعرض امام مسقط حفاظت نماید».[3] دولت امریکا سعی کرد، تا رضایت روسها را برای برقرار این روابط بدست آورند که موفق هم شدند. مذاکرات رسمی ایران و امریکا در ذیقعده 1271ق در استانبول آغاز شد و نمایندگان هر دو کشور طرحهای جداگانهای را ارائه دادند. ایران که به فکر دریافت وام از امریکا بود، مصمم شد، تا این قرارداد را به امضاء طرفین برساند. پس از مذاکرات طولانی، قرار دوستی و تجاری ایران و امریکا در 15 ربیعالثانی 1273ق (13 دسامبر 1856 م) در استانبول به امضاء سفیران دو کشور رسید. قرارداد مذبور توسط «فرانکین پیوس» رئیس جمهور امریکا و ناصرالدین شاه قاجار در تاریخ 20 شوال 1273 (13 ژوئن 1857) به امضاء رسید و نسخ آن مبادله گردید. نخستین سفیر ایران در امریکا حاج حیدر قلی خان معتهد الوزاره بودند که بعدها به لقب صدرالسلطنه رسید. وی سفارتخانه ایران در امریکا را تأسیس کرد و در سال 1305 هق(1888 م) معتمد الوزاره به تمام وزیر مختاری ایران در امریکا منصوب شد.
مدارس آمریکایی
جامعه ایران با جهانی مواجه شده بود که از فضای سیاسی - اجتماعی و فرهنگی او فرسنگها فاصله داشت. روشنفکران این عصر به ضرورت تحول در جامعه خود پی برده بودند. تبادل اطلاعات به خاطر اعزام محصل به خارج هیاتهای سیاسی و مذهبی انتشار روزنامه و ترجمه کتاب ضرورت روند اصطلاحات و تغییر فضای آموزشی و فرهنگی جامعه را غیر قابل اجتناب کرده بود. روزنامهها به مردم آگاهیهایی در لزوم تربیت و آموزشی فرزندان داده میشود که اولین جرقههای آموزشی جدید در کشورهای اروپایی به ایران میآمدند.[4]
شمار مدارس خارجی سراسر در کشور به تدریج افزیش یافت. در دوران پهلوی اول و دوم تاسیس این مدارس ادامه یافت و دختران و پسران ایرانی به ستوه متجددانه و غیر ایرانی و اسلامی تربیت میشدند. تاسیس کالجها، تربیت معلمها ... که فرهنگ اروپایی – امریکایی را به فرهنگ ایرانی ترجیح میدارد در واقع هم مسابقهای بین اشراف و غیر اشراف بود تا آیندهای بهتر را برای فرزندانشان تامین کنند و هم جوان ایرانی با فرهنگ خود بیگانه و مبلغ جدیدی برای فرهنگ میگردید.[5]
امریکا و انقلاب مشروطه ایران:
سفارت امریکا در ایران اصولا فعالیت سیاسی و اقتصادی چشمگیر نداشت، تا جایی که به نهضت مشروطه مربوط میشود، برخی از مأموران سیاسی امریکا در ایران مشروطه را تحسین میکردند و گروهی نیز در جهت مخالفت با انقلاب مشروطه بودند. دولت امریکا سیاست بیطرفی را رعایت میکرد. «پیرسون» سفیر وقت امریکا در ایران ابتدا مخالف مشروطه بود؛ چون معتقد بود که حکومت مشروطه مناسب مردم بیسواد و فقیر ایران نیست؛ ولی پس از تأیید تحصن مشروطه خواهان به موفقیت انجامید.»[6]
«جان جکسون» سفیر بعدی و جانشین پیرسون، عقیده داشت که پیروزی مشروطهخواهان سبب خواهد شد که مبارزه بین حکومت و مردم تشدید شده و زمینه دخالت دولتهای خارجی را فراهم ساخته و در نهایت موجب تضعیف استقلال ایران خواهد شد.
امریکا در بیشتر و یا بهتر بگویم در همه تحولات جهانی، سیاست بیطرفی را اتخاذ نمود؛ زیرا قصد درگیری با روسیه و انگلیس را نداشت؛ زیرا این درگیریها را به ضرر منافع خود میدید.
روابط ایران و آمریکا در دوره سلطنت رضاشاه پهلوی اول:
به عنوان مقدمه باید گفت که انقراض قاجاریه و آغاز پادشاهی رضاشاه(آذر 1304) در راستای سیاست انگلیس صورت میگرفت و سیاستمداران امریکا نیز با توجه به ملاحظات زیر با تغییر سلطنت در ایران مخالف نبودند:
1- خطرات احتمالی یا واقعی ناشی از ظهور یک دولت بلشویکی در جهان بود.
2- روی کارآوردن حکومتهای به ظاهر ملی و اصلاح طلب در کشورهای همجوار شوروی(ایران و ترکیه) اساسا به سود منافع غرب بود.
3- امریکاییها علاقه سیاسی خاصی به ایران نداشتند، بلکه به نفوذ بریتانیا در این کشور را به رسمیت شناخته بودند. از لحاظ نفتی نیز مایل نبودند، خود را با انگلستان درگیر کنند.
4- بازگشت امریکا به سیاست انزوا طلبی پس از جنگ جهانی اول.[7]
در دوره سلطنت رضاشاه از 25، آذر 1304 تا 25 شهریور 1320، تحولات زیر در روابط ایران و امریکا به وجود آمد:
1- قطع روابط سیاسی ایران و امریکا در سال 1314
2- ماجرای امتیاز نفت به شکرت امیرانین.
3- توجه خاص رضاشاه به امریکا در سال 1319
4- موافقت اصولی امریکا با اشغال ایران توسط قوای انگلیس و شوروی.[8]
1- قطع روابط سیاسی ایران و امریکا در سال 1314:
با دستگیری جلال غفار و زیر مختار ایران در امریکا بر اثر مسأله رانندگی و بیاحترامی به وی، روابط ایران و آمریکا رو به تیرگی نهاد. امریکا که به خاطر منافعش نگران قطع روابط با ایران بود، تلاش زیادی برای برقراری مجدد روابط کرد. در سال 1317ش. «والاس موری» نماینده مخصوص وزارت امورخارجه امریکا به تهران آمد و عذر خواهی رسمی از رضاشاه به عمل آورد و به این ترتیب با افتتاح مجدد سفارتخانه ایران در واشنگتن شد. محمد شایسته به عنوان وزیر مختار جدید ایران در امریکا تعیین و به واشنگتن اعزام گردید.[9]
2- ماجرای امتیاز نفت به شرکت امیرانین:
امیرانین علامت اختصاری شرکت نفت امریکا و ایران است که قانون آن در 15 بهمن 1315 به تصویب مجلس شورای ملی رسید. در سال 1315 شرکت نفتی امریکا «سی بورد» درخواست اکتشافات و استخراج نفت در قسمتی از شمال شرقی ایران را به مدت 60 سال را نمود. در بسیاری از موارد این قرارداد شبیه قرارداد 1933 ایران و انگلیس بود. در 18 بهمن 1315 مجلس شورای ملی قانون اجازه ساختن و نگهداری لوله حمل نفت به «شرکت لوله نفت ایران» وابسته به شکرت «سی بورد» را تصویب کرد، تا شرکت مزبور بتواند نفت افغانستان را نیز از طریق این لولهها حمل کند. شرکت امیرانین پس از دو سال کاوش، به دولت ایران اطلاع داد که از ادامه عملیات صرف نظر کرده و مایل به ادامه کار نیست.[10]
3- توجه خاص رضاشاه به امریکا در سال 1319:
پس از آغاز جنگ جهانی دوم، رضاشاه از لحاظ سیاسی و اقتصادی در تنگنای شدیدی قرار گرفت. روابط اقتصادی عمده ایران با کشورهای شوروی (طبق قرارداد 25 مارس 1940/ 5 فروردین 1319) و آلمان نازی بود؛ زیرا قرارداد مزبور به ایران امکان میداد، تا از طریق شوروی مبادرت به ورود و صدور کالا به آلمان نماید. از سوی دیگر اگر در این شرایط رضاخان مبادرت به نزدیکی با بریتانیا کند، عملا موجبات بدگمانی روسها را فراهم میکرد. انگلیسیها نیز اجازه نزدیکی ایران به شوروی را نمیدادند.(هنوز شوروی مورد حمله آلمان نبود و روابط خوبی با آنها داشت) در شرایط مذبور تنها راه چاره برای حفظ بیطرفی ایران، نزدیک شده به امریکا و جلب حمایت این کشور بود. مذاکراتی میان ایران و امریکا صورت گرفت که موفقیتآمیز نبود. مقامات ایران خواستار مبادلات پا یا پای با آمریکا بودند و خواستار وام و نیز خرید 50 فروند هواپیمای شکاری از نوع «پرسویت» از امریکا بودند. رضاشاه تلاش کرد، تا با بزرگ جلوه دادن داراییهای مصادره شده، مدارس مذهبی امریکاییها در تهران و پرداخت غرامت عادلانه به آنها، یک برگ برنده را در مذاکرات ایران و امریکا برای خود، رو کند که موفق نگردید.[11]
4- موافقت اصولی امریکا با اشغال ایران توسط قوای انگلیس شوروی:
شواهد و قراین زیادی وجودی دارد که نشان میدهد، دولت امریکا با توجه به روند جنگ، در اساس موافق با اشغال ایران توسط نیروهای انگلیسی و روس بوده است:
1- مخالفت امریکا با فروش تسلیحات به رژیم رضا شاه:
2- پس از حمله آلمان نازی به شوروی (22 ژوئن 1941) و سرنگونی رژیم رشید عالی گیلانی، در بغداد، دو دولت انگلیس و شوروی به ایران فشار آوردند که مبادرت به اخراج کارشناسان آلمانی از ایران کند؛ ولی دولت ایران نپذیرفت. ایران از امریکا کمک خواست، تا امریکا از ایران حمایت کند؛ اما امریکا چنین نکرد.
3- در 22 اوت 1940 (سه روز پیش از اشغال نظامی ایران) وزیر مختار ایران در واشنگتن از امریکا خواستار جلوگیری از اشغال ایران توسط روس و انگلیس شد؛ اما امریکا با اعلام اینکه آلمانیها به بیطرفی ایران اهمیت نمیدهند. موافقت ضمن خود را برای اشغال ایران و عدم اقدام برای جلوگیری از این کار را اعلام نمود.
4- رضا شاه در پنجم شهریور 1320(25 اوت 1941) یعنی دو روز پس از اشغال ایران، از امریکا کمک خواست؛ اما امریکا با توجیه اینکه متفقین هیچ چشمداشتی به استقلال و غاصب ارضی ایران ندارند، از کمک خودداری کرد.[12]