كلمات كليدي : آنتروپي، حشو، نظريه رياضي، اطلاعات، مخاطب ، اطمينان، شانون، ويور
نویسنده : اسماعيل صابر كيوج
"آنتروپی" و "حشو" دو مفهوم رایج در نظریه اطلاعات هستند، که در ساخت پیام و ... بسیار پرکاربرد و قابل استفاده هستند.
نظریه اطلاعات که بهعنوان نظریه ریاضی ارتباطات معروف است، با ویژگیهایی چون قلمرو فوقالعاده کلی، برخورد اصولی و پایهای با مسائل و مشکلات و سادهگی و استحکام نتایجی که بهبار میآورد، توصیف شده است. این نظریه را کلود شانون (ریاضیدانی که با شرکت تلفن بل کار میکرد) و وارن ویور (مدیر اجرایی تحقیقات علمی)، در سال 1949 منتشر کردند.[1]
آنتروپی؛ یعنی درهم ریختگی و آشفتگی، میزان تصادفی بودن(Random) یا میزان پیشامدی (shuffledness) را گویند؛ که اصطلاحا(با نگاه علم فیزیک)، در نظریهی ارتباطات، بهعنوان سنجهی اطلاعات بهکار میرود.فیزیکدان آلمانی، رودلف کلاسیوس (Rudolf Clausius)، مفهوم آنتروپی را در سال 1848 معرفی کرد و بولتزمن نیز به آن پرداخت. در ضمن ویلارد گیبس(WillardGibbs)، از دانشگاه ییل، در اثر کلاسیک خود، دربارهی مکانیک آماری، معنی عمیقی به آن بخشید.این مفهوم، چنان گسترش یافت؛ که سرآرتور ادینگتون(Sir Arthur Eddington)، دربارهی آن اظهار داشته است: «بهنظر من، قانونی که آنتروپی در آن افزایش مییابد(یعنی قانون دوّم ترمودینامیک)، در میان قوانین طبیعت، از اهمیّت والایی برخورداراست.»[2]
ارتباط آنتروپی با اطلاعات
آنتروپی به پیشبینیناپذیری(unpredictability) در محتوا و یا شکل(فرم) پیام دلالت دارد؛ که در محتوا، معادل اطلاعات بالا است و در هردو سطح (شکل و محتوا) با حشو در تقابل قرار میگیرد. آنتروپی در شکل، معمولا نتیجه و ماحصل نقض قراردادهای موجود است؛ که غالبا به دلایل زیباییشناختی و یا تخیّلی صورت میگیرد.[3]
اطلاعات، مقیاس عدم اطمینان یا آنتروپی در یک موقعیت است، هرچه عدم اطمینان]آنتروپی[ بیشتر باشد، اطلاعات نیز بیشتر خواهد بود. وقتی موقعیّتی کاملا قابل پیشبینی است، هیچ اطلاعاتی وجود ندارد. این وضعیّت را استحکام (نگو آنتروپی) میگویند.[4]
باید بهخاطر داشت که اطلاعات، سنجهی آزادی انتخاب در گزینش پیام است. هرقدر آزادی انتخاب بیشتری باشد، میزان عدم اطمینان]آنتروپی[ دربارهی ویژگی پیام انتخابشده، بیشتر میشود. پس آزادی بیشتر در انتخاب، عدم اطمینان بیشتر و اطلاعات بیشتر، بههم وابسته هستند.
راههای ایجاد حشو و کاهش آنتروپی[5]
حشو متضاد آنتروپی است؛ که به پیشبینیپذیری یا قراردادی بودن پیام، دلالت دارد. درواقع، حشو نتیجه پیشبینیپذیری زیاد است؛ در حالیکه آنتروپی نشانه پیشبینیپذیری اندک است. بنابراین پیامی با پیشبینیپذیری اندک، را میتوان دارای آنتروپی و " اطلاعات " بسیار دانست. برعکس، پیامی با پیشبینیپذیری زیاد، دارای حشو بسیار و " اطلاعات " اندک است.
بنابراین آنتروپی، به تصادفی بودن یا فقدان سازمان(نظم)، در یک موقعیّت گفته میشود. هرچه میزان پیشبینی در پیام کمتر شود، میزان آنتروپی آن افزایش مییابد.[6]
شرایط کاملا آنتروپی، غیر قابل پیشبینی هستند. اگر ابرهای تیرهای آسمان را بپوشانند، پیشبینی میکنید، که باران خواهد آمد و ممکن است درست پیشبینی کنید؛ چون هوا یک سیستم سازمانیافته است و ارتباطهای محتمل خاصی نیز وجود دارند(مثلا ابر و باران).از سوی دیگر، نمیتوانید بهطور قطع باران را پیشبینی کنید؛ آنتروپی موجود در آن موقعیّت، باعث نوعی بلاتکلیفی میشود.[7]
در مقام عمل(خارج از فضای ذهن)، درجهای از حشو، در ارتباطاتِ مفید، لازم و حیاتی است. امکان ارتباط، بدون حشو در مقام عمل، چنان نادر است، که گویا محال است. بهطور مثال زبان انگلیسی در حدود 50% حشو دارد؛ یعنی میتوان 50% لغات را حذف کرد و هنوز هم زبان قابل استفادهای داشت، که بتواند پیامهای قابل فهم را انتقال دهد؛ ولی در عمل کمتر میتوان این لغات را حذف کرد.
انتخاب مجرای ارتباطی میتواند بر نیاز ما در میزان استفاده از حشو تأثیر بگذارد.گفتار نسبت به نوشتار، نیاز بیشتری به حشو دارد؛ زیرا شنونده نمیتواند از ناحیه خود حشوی وارد نماید(مثلا دوبار آن مطلب را بشنود)؛ اما خواننده میتواند متن مکتوب را چندبار بخواند(تکرار، نوعی حشو است).
حشو معمولا نیرویی برای حفظ وضع موجود و علیه تغییر است؛ آنتروپی شاید ناآرامتر، برانگیختهتر و تکاندهندهتر باشد؛ اما استفاده از آن برای داشتن ارتباط مؤثر با دشواری همراه خواهد بود.
بهطور کلی میتوان گفت، رمزگذاران(هنرمندان، واعظان و سیاستمداران)، اگر درپیامهایشان از حشو بیشتری استفاده کنند، مخاطبمحور و بهفکر ارتباطاند.
سه راه برای ایجاد حشو و کاهش آنتروپی وجود دارد:
1. تکرار و تطویل؛ بهعلت "حشو در زبان" میتوانیم غلط املایی را تشخیص دهیم؛ زیرا در زبانی که از حشو برخوردار نیست، تعویض یک حرف، بهمعنای تعویض کل کلمه است.به این ترتیب کلمات "بهار و نهار"، "باران و یاران"، "محمود و محمول"، "تعویض و تعریض"، "بنا و بنّا"، (Cumming) و (Coming) باهم فرق خواهند داشت و نمیتوان گفت کلمه، غلط هجی شد.
2. بافت جمله؛ بافت جمله میتواند منبع حشو شود؛ مثلا اگر بگویم "بهار ... دراین بافت جمله، احتمال اینکه کلمهی بعدی، کلمه "میآید" باشد، بیشتر است؛ تا "جام شیشهای".البته امکان دارد، که شاعر یا حتی آگهیدهندهای، برای تبلیغ پنجرههای تازه، بنویسد، "بهار، جام شیشهای است"؛ اما این، استفادهی آنتروپیک از زبان خواهد بود.
3. عرف؛ عرف نیز یکی از عوامل حشو است؛ منظور از عرف، تجربهی قبلی مخاطبین از رمز، بافت، نوع پیام، کاربردها و ... است که بهصورت یک مجموعه قراردارد، یک سبک، یک ادبیات یا ... بروز و اصول ثابت خود را پیدا کرده است و نویسندهی پیام را ملزم میکند، پیام خود را طبق آن اصول و ضوابط بسازد، رمزگذاری کند و بفرستد و مخاطبین و گیرندگان نیز میتواند براساس همان اصول و ضوابط، پیام را بفهمند]علائم فرستاده شده را رمزگشائی کنند[؛ لذا تعداد احتمالات ممکن، کمتر میشود؛ یعنی آنتروپی(عدم توان پیشبینی کردن، اطلاعات، آشفتگی و ...[ کمتر میشود.
تدوین پیام، طبق الگوی مشترک یا طبق عرف مرسوم، یک راه کاهش آنتروپی و افزایش حشو است. مثلا یک شعر موزون با تحمیل الگوهای تکراری قابل پیشبینی وزن و قافیه، از مقدار آنتروپی میکاهد و برحشو میافزاید. عرف یا شکل غزل، تعیینکرده است؛ که واژهی بعدی درسطح(الف) باید با فلان ویژگیهای مشخص باشد؛ لذا انتخاب نشانه(واژه)ی بعدی محدود شده است. یعنی حدسزدن آن کلمه، برای شنونده، قبل از بیانش راحتتر شده است. این بدان معنی است، که حشو بیشتری یافته و آنتروپی آن، یا ازبینرفته یا خیلی کم شده است. در این مثال، یک نوع عرف دیگری که میتواند بر حشو بیافزاید و از آنتروپی بکاهد، "نحو"و دستو زبان است؛ که انتخاب را محدودتر میکند. درسطح(ب)انتظار داریم واژه، نه تنها شکل مناسب با کلمات قبل را داشته باشد، بلکه از لحاظ معنایی هم متناسب با آنها باشد(یعنی بهرساندن منظور ما در جمله کمک کند نه اینکه یک واژهی بیربط باشد)، لذا انتخاب بازهم محدودتر میشود.
نویسندگانی که مایلند با خواننده خود راحت ارتباط برقرارکنند، قراردادها را رعایت میکنند؛ یعنی از حشو استفاده میکنند و آنهایی که نمیخواهند، متون آنها آسان فهمیده شود، قرارداد را زیر پا میگذارد و از آنتروپی بهره میبرند.
یک شکل یا سبک هنری، شاید عرفهای موجود را درهم بشکند؛ بنابراین برای مخاطب دورهی خود، آنتروپیک باشد؛ اما شاید بهمرور زمان، ساختار و عرف خود را تثبیت کند. از اینرو هرچه این ساختار و عرف، در سطح وسیعتری به مردم آموزش داده و پذیرفته شود، بر میزان حشو آن شکل و سبک هنری، افزوده خواهد شد.
کارکردهای حشو[8]
حشو دو کاربرد عمده دارد:
1. حشو بهمثابهی کمک فنی؛ حشو به صحت رمزگشایی کمک میکند و معیاری فراهم میآورد، که درتشخیص خطا توانایمان میسازد. افزایش حشو، میتواند باعث غلبه بر مسائل انتقال پیام آنتروپیک باشد؛ پیامی که یکسره غیر منتظره است، یا مخالف آنچه که انتظار مخاطب است، نیاز دارد که بیش از یکبار و غالبا بهشیوههای گوناگون گفته شود یا حتی به برخی زمینهچینیهای خاص نیاز داشته باشد؛ مثل "حالا برایتان یک خبر غافلگیرکننده دارم، خبری که اصلا منتظرش نبودید."
کارکرد نخست حشو، بهشیوهای مربوط میشود، که برمسائل عملی ارتباط غلبه میکند. این مسائل شاید به صحت و کشف خطا، مجرا و اختلال، سرشت پیام و یا به مخاطب مربوط باشد.
حشو باعث میشود که بر نقایص مجرای ارتباطی، که مختل شده غلبه پیدا کنیم؛ مثلا وقتی خط تلفن پارازیت داشته باشد، ما حرفمان را تکرار میکنیم. یک آگهیدهنده که پیامش باید با پیامهای بسیاری رقابت کند، برای جلب توجه مخاطب، پیامی ساده، مکرّر و پیشبینیپذیر طرح خواهد کرد. اما کسی که انتظار جلب توجه یکپارچه مخاطب(مثلا با یک آگهی فنّی در روزنامهای تخصصی) را دارد، پیامی آنتروپیک که حاوی اطلاعات بیشتری باشد، طراحی میکند.
2. حشو در روابط اجتماعی؛ وجود حشو بسیار زیاد در پیام، روابط اجتماعی را تثبیت و تقویت میکند. مثلا "سلام کردن" در خیابان، فرستان پیامی با حشو بسیار است. یاکوبسن، مفهومی را مطرح میکند که بهنام "ارتباط الفتساز" (سخنگشا) معروف است. مقصود او از این اصطلاح، اعمال ارتباطی است که مطلب تازه و اطلاعاتی دربرندارد؛ اما شخص، مجراهای موجود را براینکه باز و قابل استفاده نگه داشته شوند، بکار میبرد(بهزبان عامیانه، سعی میکند روابط خود را با دوستانش حفظ کند). آنچه با سلام کردن انجام میدهیم، حفظ و تقویت روابط موجود است. روابط ما فقط میتواند با ارتباط مداوم به موجودیت خود ادامه دهد. سلام کردن شاید رابطه را بسط یا تغییر ندهد، اما سلام نکردن قطعا آن را تضعیف میکند.
ارتباط الفتساز
ارتباط الفتساز، از راه حفظ و تثبیت رابطهی یکپارچه نگهداشتن جامعه یا اجتماع، مؤثر است.ارتباط الفتساز دارای حشو بسیاراست، چون به روابط موجود دلبسته است نه به اطلاعات تازه [روابط موجود، تکرار و حشو محسوب میشود[.رفتار و کلمات قراردادی در موقعیتهای میانفردی، مثل احوالپرسیها، الفتساز محسوب میشوند. ارتباط توأم با حشو، که روابط اجتماعی را تثبیت و تقویت میکند، "ادب" نامیده میشود.
اعضای یک گروه یا خردهفرهنگ با خواندن سبک موسیقی یا ...مخصوص به خودشان، بر عضویت خود، در آن گروه یا خردهفرهنگ، مهر تأیید میزنند.سبک خاص موسیقی، درواقع قرارداد مشترکی است، که هواداران را به یک خردهفرهنگ وابسته میکند؛ یعنی یکی از معرفهای خردهفرهنگها، سلیقهی هنری مشترک اعضای آن است.این سبک خاص، قراردادی و ارتباط الفتساز محسوب میشود.
حشو، همچنین در حل مسائل مرتبط با مخاطبان کارساز است.اگر میخواهیم به مخاطبان انبوه و ناهمگنتر دسترسی پیدا کنیم، لازم است پیامی با درجهی حشو بالاتر، طراحی کنیم.از سوی دیگر، به مخاطب محدود، متخصص و همگن، میتوان با پیام آنتروپیک دسترسی یافت. به این ترتیب، هنر عامّهپسند، نسبت به هنر متعالی، حشو بیشتری دارد. آگهی پودر لباسشویی، حشو بیشتری نسبت به آگهی تجارت رایانه دارد.